ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

آيا دين زردشت آسمانياست؟ امروزه به هر دليل به اين نتيجه برسيم با آيين زردشت بهتر ميتوان زندگي كرد، به اين آيين روي آوريم؟ حكم شرعي آن چيست؟


در مورد شخصيت‎ها و چهره‎هاي تاريخي كمتر كسي را مي‎توان يافت كه مانند زرتشت چهرة معمائي و مبهمي داشته باشد. شخصيت حقيقي او آن قدر تاريك و مبهم است كه برخي از پژوهش‎گران او را اختلافي‎ترين چهرة تاريخ مي‎دانند چرا كه هم در تاريخ تولد و هم در محل تولد او اختلافات و ضد و نقيض‎هاي فراوان به چشم مي‎خورد كه اصلاً قابل جمع نيستند و هم در شخصيت واقعي او مباحث و داستان‎ها و اقوال متفاوت و متضادي وجود دارد. به همين جهت گروهي از محققان و نويسندگان در تاريخي بودن شخصيت وي ‎شك و ترديد دارند و شخصيت او را نيز مانند جمعي از بزرگان و قهرمانان ادوار باستاني، افسانه‎اي دانسته‎اند. ولي غالب محققان و دانشمندان معتقدند كه زرتشت وجود تاريخي داشته و مولود افسانه و يا زائيدة ساساني نيست. در مورد تاريخ پيدايش زرتشت اختلاف آراء و روايات تاريخي به قدري شديد است كه اصلاً نمي‎شود بين آنها جمع كرد اين اقوال از 600 سال قبل از ميلاد مسيح تا 6000 سال پيش از ميلاد دور مي‎زند. امّا بر اساس نظرية مشهور، وي در سال 660 قبل از ميلاد به دنيا آمد و در 630 قبل از ميلاد (در سن 30 سالگي) به پيامبري مبعوث شد. وي در سال 583 ق. م در سن 77 سالگي در آتشكده‎اي در بلخ (افغانستان) توسط لشكر قومي مهاجم به وفات نمود. در مورد شخصيت حقوقي زردشت اقوال ضد و نقيض وجود دارد. يكي از محققين معاصر بعد از ذكر اقوال مختلف و آراء متضاد مي‎گويد: علت اين همه تضاد و تناقض در تاريخ زرتشت اين است كه وي تاريخ درستي ندارد و ردپاي اين شخصيت ايراني در تاريخ گم شده است و در هيچ يك از روايات اسلامي و قرآن مجيد و همچنين در كتاب مقدسي چون انجيل و تورات ذكري از شخص زرتشت و كتاب اوستا به ميان نيامده است، بلكه هر جا كه خواسته‎اند از ديانت كهن ايراني نامي به ميان آورند تنها به لفظ مجوس اكتفا كرده‎اند. به هر حال در قرآن مجيد هيچ جا سخني از زرتشت و پيامبري او و يا كتاب اوستا كه منسوب به اوست نيامده است. لكن تنها يك بار لفظ «مجوس» در قرآن آمده است و واژة المجوس در زبان عربي به زرتشتيان اطلاق مي‎شود. آية هفدهم سورة حج آنها را در كنار پيروان اديان ديگر قرار داده و مي‎فرمايد: إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هادُوا وَ الصَّابِئينَ وَ النَّصارى‏ وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهيد: «آنان كه ايمان آوردند و آنان كه يهودي شدند و صابئان و نصاري و مجوس و آنان كه شرك ورزيده‎اند، خداوند روز قيامت ميان آنان حكم مي‎كند.» البتّه آية ديگري هم در قرآن هست كه هر چند، به صورت صريح در آن از مجوس نام برده نشده است ولي طبق شأن نزولي كه نقل گرديده، آيه در بارة مجوس مي‎باشد. در حديثي به اين شأن نزول آيه اشاره مي‎شود؛ از امام صادق ـ عليه السّلام ـ از «مجوس» سؤال گرديد كه آيا پيامبري داشته‎اند يا نه؟ امام ـ عليه السّلام ـ فرمود: آيا به تو نرسيده نامه‎اي كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به مردم مكه نوشتند و آنان را به اسلام دعوت كرده بود و اگر اسلام نپذيرفتند آمادة جنگ شوند و مردم مكه در پاسخ نوشتند از ما هم جزيه بگير و ما را به حال خود بگذار تا همچنان بت‎ها را بپرستيم. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در پاسخ آنها نوشت من غير از اهل كتاب از كس ديگري جزيه نمي‎گيرم. در جواب دو باره نوشتند آيا تو گمان مي‎كني جزيه را فقط از اهل كتاب دريافت مي‎داري، در صورتي كه از مجوسيان هجر نيز جزيه گرفته‎اي؟ پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ پاسخ داد: مجوسيان پيغمبري داشتند كه او را كشتند و كتابي نيز داشتند كه آن را سوزاندند. پيغمبر آنان كتاب خود را بر روي دوازده هزار پوست گاو نوشته بود. در روايت ديگر آمده: «اشعث بن قيس كندي، از امام علي ـ عليه السّلام ـ سؤال كرد: چرا با «مجوس» مانند اهل كتاب معامله مي‎كنيد و از آنها جزيه مي‎گيري و حال آن كه نه براي آنها كتابي نازل شده و نه پيغمبري براي آنها مبعوث شده است؟ امام علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: ‌آنها كتابي داشته‎اند، خداوند پيامبري در ميان آنها مبعوث فرمود و...» برخي از مفسران شيعه هم قائلند كه مجوسيان اهل كتاب هستند، مرحوم علامه طباطبائي در الميزان تصريح دارند كه مجوسيان داراي كتاب بوده‎اند. لكن در جاي ديگر احتياط مي‎كند و مي‎فرمايد: روايات هر چند مجوس را اهل كتاب خوانده كه لازمه‎اش آن است كه اين ملت نيز براي خود كتابي داشته باشد... لكن قرآن هيچ متعرض وضع مجوس نشده و كتابي براي آنها نام نبرده و كتاب اوستا كه فعلاً در دست مجوسيان است نامش در قرآن نيامده... و كلمه اهل كتاب هر جا در قرآن ذكر شده مراد از آن يهود و نصاري است كه خود قرآن براي آنان كتابي نام برده كه خداي تعالي براي ايشان نازل كرده است. جمعي از بزرگان و فقها از روي مدارك معتبر «مجوس» را اهل كتاب دانسته‎اند. شيخ طوسي در كتاب خلاف مي‎نويسد: «المجوس كان لهم كتاب ثم رفع عنهم... دليلنا اجماع الفرقه و أخبارهم.» بنابر آنچه گذشت جاي شك و ترديد باقي نمي‎ماند كه مجوس از نظر فقها و صاحب نظران يا به طور مسلم اهل كتابند يا لااقل محتملاً اهل كتاب بوده‎اند. امّا اين‎كه آيا پيامبر مجوس همان زرتشت است يا خير؟ در اين مسئله اختلاف است آنچه معروف و مشهور است آن است كه اكثر محققين و مورخين بر اين عقيده‎اند كه زرتشت همان پيامبر مجوس است و هر جا سخن از قوم مجوس كرده‎اند زرتشت را قرين آن كرده‎اند و ادعا كرده‎اند كه بنيان‎گذار اين دين و پيغمبر اين آئين، زرتشت بوده است، لكن برخي ديگر از محققين به اين نظريه به ديدة شك نگريسته‎اند و حتي منكر اين شده‎اند كه پيامبر مجوسيان «زرتشت» بوده است بلكه اولاً زردشتيان فرقه‎اي كوچك از مجوسيان بوده است چنانكه برخي گفته‎اند مجوسي‎ها به چهار فرقه تقسيم شده‎اند: 1. كيومرثيه؛ 2. زروانيه؛ 3. مسخيه؛ 4. زردشتيه. پس زردشت بنيان‎گذار آئين مجوس و پيامبر همة مجوسيان نبوده است. ثانياً: بر فرض وجود چنين شخصيت تاريخي، او به عنوان يك مصلح و اصلاح‎گري در دين قوم خود كه يك سري آئين و مراسم و عقائدي را وارد كرده است مي‎باشد. امّا چنانكه گفتيم اكثر كارشناسان معتقدند كه زردشت پيامبري بوده و داراي كتابي لكن همچون اديان ديگر دين و آئين آن با گذشت زمان دستخوش تحولات و انحرافاتي و تحريفاتي شده است. زنديقي از امام ـ عليه السّلام ـ سؤال مي‎كند كه آيا براي مجوسيان از طرف خداوند پيامبري مبعوث شده است يا نه؟ امام فرمود: «هيچ امتي نيست، مگر اين‎كه از طرف خداوند منذري براي آنها مبعوث شده است و بر قوم مجوس هم از طرف خداوند پيغمبري با كتاب آسماني فرستاده شده است منتهي مجوسيان او را تكذيب كردند و كتابش را انكار نمودند. سپس زنديق پرسيد: پيغمبر آنها كيست؟ بعضي‎ها گمان كرده‎اند «خالد بن سنان» است. حضرت فرمود: خالد يك نفر عرب بدوي بوده و پيغمبر نبوده و اين سخني است كه مردم بي‎اطلاع مي‎گويند. آن مرد گفت: آيا پيامبر مجوس زردشت است؟ امام ـ عليه السّلام ـ فرمود: زردشت در ميان مجوس سر و صدايي به راه انداخت و ادعاي پيغمبري كرد، عدّه‎اي دعوتش را پذيرفتند و عدّه‎اي ديگر او را تكذيب كردند و از شهر بيرون نمودند و در بيابان طعمه درندگان شد. از مطالبي كه بيان گرديد دليلي بر آسماني بودن دين زردشت قابل اثبات نميباشد و حتي از كتابهاي خود زردشتيان مثل اوستا نيز آسماني بودن اين دين به دست نمي آيد. حالا چه اين دين آسماني باشد و چه غير آسماني به هر حال برگشت به سوي اين دين عوامل مختلفي مي تواند داشته باشد: 1. يكي از عوامل اينست كه چون دين زردشت دين اجدادي ماست، ما بايد به دين اجدادي خود مان برگرديم، اين عامل نمي تواند دليل قانع كننده و معقول براي برگشت به دين زردشتي باشد؛ زيرا يك انسان عاقل ديني را براي خود بايد انتخاب كند كه آموزه هاي اعتقادي و برنامه هاي عملي آن مطابق معيارهاي عقلي و فطري انسان باشد و سپس آن را با اين انگيزه انتخاب كند. بنابراين انتخاب دين زردشت با اين انگيزه نه عقلاً رواست و نه شرعا جايز مي باشد. 2. عامل ديگري كه مي تواند انسان را به سوي دين زردشت سوق دهد استدلال و برهاني است كه آموزه هاي اعتقادي و احكام عملي و برنامه هاي زندگي اين دين را بر ساير اديان ترجيح دهد. اگر كسي واقعا از اين راه بتواند حقانيت دين زردشت را لا اقل براي خودش ثابت كند و دلايل او برايش قانع كننده باشد اين انسان محجوج خواهد بود و چاره اي جز انتخاب اين دين را نخواهد داشت. البته براي انتخاب دين انگيزه بهتر زندگي كردن كافي نيست بلكه دين مخلوط از اعتقادات، احكام و اخلاق مي باشد كه همه آنها در زندگي انسان نقش اساسي دارند و از ميان آنها عقايد و جهان بيني هر ديني از اركان اصلي آن به شمار مي آيد و دستورهاي عملي و روش اخلاقي كه مبتني بر عقايد و جهان بيني مي باشند زندگي انسان را رقم مي زند. لاكن اين عامل و دليل براي دين زردشت عقيم و بي نتيجه است زيرا اولا آموزه هاي زردشتي مبتني بر افسانه هايي است كه در گذر تاريخ نا معلوم به وسيلهي اساطير سازان ساخته و پرداخته شده اند. و ثانيا در آموزه هاي زردشتي گزاره هايي كه بتواند زندگي بهتري را براي انسان تامين كند وجود ندارد. ثالثا يك مسلماني كه در جستجوي حق مي باشد بايد دين اسلام را با ساير اديان از جمله دين زردشت در حوزه هاي مختلف مقايسه كند و به حكم عقل اين روش را در انتخاب دين بكار ببرد كه البته هرگز برتري دين زردشت بر دين اسلام حتي كم از كم در حوزه زندگي مادي هم قابل اثبات نمي باشد چه اينكه منابع ديني زردشت بسيار محدود و آنچه هم كه موجود است مملو از افسانه و خرافات مي باشد و فقط برخي آموزه هاي عمومي اخلاق كه در هر ديني مورد توجه مي باشد در متون ديني اين دين وجود دارد. از همه اينها كه بگذريم بهتر زندگي كردن در دنيا بر محور ماديات،‌ بيشتر به اراده و هوش خود انسان بستگي دارد تا اينكه يك دين در آن نقش اساسي داشته باشد. نقش دين بيشتر در امور اعتقادي و تنظيم زندگي بر اساس آموزه هاي آن با در نظر گرفتن عاقبت و دنياي اخروي مي باشد كه هدف اصلي زندگي را تشكيل داده و مرز بين زندگي معنوي انساني و مادي حيواني را مي سازد. و دين زردشت در زندگي انساني و معنويت عقيم تر از آن است كه بتواند سرنوشت سعادت مند ابدي را براي انسان رقم بزند و اگر از اين مطلب صرف نظر شود هيچ ديني بر دين ديگري در حوزه ماديات ترجيح ندارد بلكه انسان خودش مي داند كه چگونه مال دنيا را جمع كند و از آن براي زندگي حيواني خود استفاده كند. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image