تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

ميان زهد (ساده زيستى) و پيشرفت چه ارتباطى است؟


يكى از كمالات اخلاقى انسان زهد و ساده زيستى است و در متون دينى ما در باب مخالفت با تجمّلات دنيوى و دنياگرايى تأكيدات فراوانى شده است. در قرآن كريم خداى بزرگ به پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: به شكوفه‏هايى كه در دست ديگران است و ما به آنان داده‏ايم چشم مدوز؛ زيرا ما مى‏خواهيم آنان را با آن شكوفه‏ها بيازماييم ولى رزق پروردگار تو بهتر و ماندنى‏تر است.[1]شكوفه‏هاى دنيا براى كسى ميوه نخواهد داد. عالم طبيعت چنان سرد است كه تا اين شكوفه‏ها بخواهد به بار نشيند و به ثمر تبديل شود، سرماى زودرس طبيعت از راه مى‏رسد و شكوفه‏ها مى‏ريزد.[2]اما ديدگاه‏هاى مختلف در باب زهد و پارسايى در طول تاريخ موجب بروز تفاسير گوناگون در عرصه‏ى فرايندهاى اجتماعى گشته است و متأسفانه برداشت‏هاى ناروا از منابع دينى و يا ناديده گرفتن سنت و سيره‏ى حضرات معصومين عليهم السلام نحله‏هاى گوناگونى را پرورانده كه جمعى در مسير افراط و گروهى در وادى تفريط، چهره‏ى زيباى زهد و ساده زيستى را مشوش ساخته‏اند. به گونه‏اى كه گاهى با شنيدن واژه‏ى زهد انزوا، تنهايى، دورى از مردم و تمدن و پيشرفت و ترقى، و دعا و عبادت در گوشه‏اى آرام و فارغ از مشغله‏هاى زندگى در ذهن انسان تداعى مى‏گردد، در حاليكه اين معنى واژگونه ساختن حقيقتى ارزشى و آلوده ساختن مفهومى ملكوتى است.امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: زهد نه آنست كه مال دنيا را تباه كنى و نه آنكه حلال آن را بر خود حرام گردانى. بلكه زهد آنست كه اعتمادت به آنچه نزد حق است، بيش از آن باشد كه در نزد خودت يافت مى‏شود.[3]و به فرموده‏ى حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام: زهد در يك آيه از قرآن بيان شده است آنجا كه مى‏فرمايد: تا آنكه به خاطر از دست دادن چيزى متأسف و متأثر نشويد و بر آنچه به دستتان رسيده فرحناك نباشيد.[4]و لذا پارسايى و زهد دل بستن به امر باقى و نوميد گشتن نسبت به امور فانى است. جدايى از تعلقّات دنيوى و قرب به ملكوت است. سبك بال گشتن براى پرواز در آسمان فضايل و ملكات انسانى است.حال آيا رشد و كمال و تعليم و تربيت و سعادتمندى مانع پارسايى است يا ياور آن؟كدام مكتب و آيين همچون اسلام توصيه و تشويق نسبت به فراگيرى علم و كسب معرفت و جوشش و بالندگى و تلاش عقلانى دارد؟مگر نه اينست كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند: علم را طلب نمائيد ولو اينكه در چين باشد.[5] و فراگيرى آن را بر همگان ضرورى دانستند.[6]در روايتى مولى اميرالمؤمنين على عليه السلام تمام مواضع دنيا را جهل مى‏نامد مگر جايگاه علم را كه روشنى و فروغ است[7]، و اين به صراحت قدر و شايستگى علم و حقارت دنيا و دلبستگى به آن را بيان مى‏سازد.اما در باب نسبت بين دين اسلام و پيشرفت بايد گفت: از لحاظ تاريخى اسلام همواره به نو شدن تمايل نشان داده است اما اين نو شدن لزوماً به معناى مدرنيسم و نو شدگى غربى نيست. واژه مدرنيته از واژه‏ى لاتين (Modernus) به معناى نو و تازه گرفته شده است. مدرنيته يعنى نو شدن و نوشدگى و در برابر هر گونه تعلّق به گذشته و سنت قرار مى‏گيرد، هر چند وجوه اشتراكى نيز با آن دارد. براى نمونه مى‏توان به علم گرايى جهان اسلام كه يكى از الگوهاى نوشدن غربى بود اشاره كرد. توجه به حقوق بشر، عقل گرايى، مدارا با مخالفان و غير هم كيشان كه همگى از مظاهر نو شدن غربى به شمار آمده‏اند ريشه در تمدن اسلامى داشته و برگرفته از آن هستند. بحث آزاد در حوزه‏ى معارف دينى و گريز از جزميّت نيز از ديگر آموخته‏هاى تجدّد غربى از جهان اسلام است.[8]اما نكته‏ى حائز اهميت اين است كه ترقّى، پيشرفت و نو شدنى مورد نظر اسلام است كه انسان را اسير تمايلات نفسانى و تعلقات دنيوى نسازد بلكه او را از هوى و هوس برهاند. به فرموده‏ى امام على عليه السلام: هر آن علمى كه مورد تأييد و امضاء عقل نباشد گمراهى و ضلالت است.[9] وقتى تساوى دو روز انسان از منظر اسلام غبن و خسران محسوب گردد اين بهترين معناى رشد و بالندگى است.براى اطلاع بيشتر رواياتى چند درباره موضوع بحث ذكر مى‏گردد.امام صادق عليه السلام: كسى كه از مقتضيات زمان خود آگاه است مورد هجوم اشتباهات واقع نمى‏شود.[10]امام على عليه السلام: سزاوار است انسان عاقل رأى خردمندان را به رأى خود بيفزايد و دانش علما را بر دانش خويش اضافه نمايد.[11]امام على عليه السلام: تجارب آدمى پايان ندارد و معلومات انسان عاقل به وسيله‏ى تجربه همواره در افزايش و فزونى است.[12]امام موسى بن جعفر عليه السلام: از ما نيست آن كس كه دنياى خود را براى دينش يا دين خود را براى دنياى خويش ترك گويد.[13]پی نوشتها:[1] قرآن كريم سوره طه آيه 131.[2] جوادى آملى عبداللَّه، تفسير موضوعى قرآن كريم، مراحل اخلاق در قرآن، ص172.[3] مجلسى محمد باقر، بحار الانوار 8/172/77 )ج، ص، شماره حديث([4] همان مصدر، 3/37/78.[5] رى شهرى محمد، )حسينى سيد حميد( - منتخب ميزان الحكمة - روايت شماره 4480.[6] كلينى محمد بن يعقوب - الكافى - 1/30/1.[7] مجلسى محمد باقر، بحارالانوار 9/29/2[8] بازتاب انديشه، مركز پژوهش‏هاى اسلامى صدا و سيما - شماره 20 ص 21.[9] آمدى عبدالواحد، غرر الحكم ص 384.[10] حرّانى حسن، تحف العقول ص 356.[11] آمدى عبدالواحد، غرر الحكم ص 384.[12] همان مصدر، ص 42.[13] مجلسى محمد باقر، بحار الانوار 208/17http://farsi.islamquest.net .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image