تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه
پیامبر (ص) فرمود : « لَیْسَ مِنَ الْقُرْآنِ آیَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْن » ؛ هیچ آیهای از قرآن نیست مگر آنکه ظاهری دارد و باطنی [1] ». بعضی گمان کرده اند که انتساب قرآن به ظاهر و باطن، از اصطلاحات باطنیان یا صوفیان است؛ اما چنین نیست بلکه در روایات مستفیضه [2] این انتساب برای قرآن یاد شده است. البته ناگفته نماند که این مسئله دستاویز و بهانهای ویرانگر برای باطنیه و تاویل کنندگان قرآن شده است.
مراد از باطن قرآن، تدبراتی است که پژوهشگران مشتاق، مخلص و با ایمان در اثر توفیقات الهی و ممارست در قرآن، بدست میآورند و شرط صحت آن تدبرات این است که منطبق بر ظاهر قرآن و مؤید آن باشند و به علاوه نباید مخالف محکمات قرآن، تنزیه، عقل و یا اجماع باشند؛ چنانچه نمونههای آن در مورد تأویلات ناروای باطنیان و صوفیان و احیاناً معتزله و اشاعره و دیگر فرقهها، موجود است. ما مأموریم که غیر از قرائت و تفوّه بر الفاظ قرآن و فهم ابتدائی، در آن تفکر، اندیشه و تدبر کنیم؛ و این مسئله، با درجاتش، همان اندیشه در باطن قرآن است؛ برای مثال، سورة قصص، داستان آب کشیدن موسی‹ع› از چاه برای دختران شعیب را چنین بازگو میکند: موسی‹ع› پس از آب کشیدن، با حال گرسنگی و خستگی، به سایه رفت؛ « فَسَقَ ی لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّ ی إِلَ ی الظِّلِ«ّ ؛ (موسی) برای دو دختر آب کشید، آنگاه ـ با کمی درنگ ـ به سایه رفت [3] ». کلمه « ثمّ » برای عطف به تراخی و درنگ است، نه عطف فوری. برای درک این مطلب، سئوالی که پیش میآید این است که چرا موسی درنگ نموده و آنگاه به سایه رفت؟ با دانستن معنی «ثمّ» و تدبر در آیه در مییابیم که اگر موسی پس از انجام آن کار، زود به سایه میرفت، دختران شعیب خستگی او را دیده و شرمنده او میشدند. آری موسی که گام های وصول به پیغمبری را بر میداشت و خود مظهر صفات عالی انسانی بود، با این کار آن دختران را از شرمساری که نوعی منّتپذیری است، معاف ساخت؛ بر مبنای قوله تعالی: «لا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الأذَ ی» ؛ احسان و نیکی خود را با منّت گذاری و آزار رساندن، باطل نکنید [4] ».
این بطن و تدبری است از قرآن که مؤید ظاهر آن نیز هست. بطون قرآن دارای درجاتی است که اعلای آن خاصّ راسخین در علم و دیگر درجات، متناسب با ظرفیت و شناخت ایشان، بهرة مشتاقان، مأنوسان و قاریان قرآن است. البته بدیهی است که لازمه دریافت بطون قرآن، کسب توفیق الهی است که آن حاصل نمیشود مگر به طهارت، اخلاص و پرهیزگاری؛ « لا یَمَسُّهُ إِلا الْمُطَهَّرُونَ » [5] و نیز ترک بهانهها که « بَلِ الإنْسَانُ عَلَ ی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ* وَلَوْ أَلْقَ ی مَعَاذِیرَهُ» [6] ، که هر کسی خود را بهتر میشناسد.
پی نوشت: [1] . کتاب سلیم بن قیس الهلالی (اسرار آل محمد)،ص 771، الحدیث الخامس و العشرون. [2] . «مستفیضه» خبری است که روات آن در هر طبقه، بیش از دو تن و به قولی زیادتر از سه تن باشند؛ ولی به سر حد تواتر نرسیده باشد، که آن را «مشهور» نیز نامند. نگا: درایه الحدیث، کاظم مدیر شانه چی، ص 79ـ78. [3] . قصص / 24. [4] . بقره / 264. [5] . واقع/ 79. [6] . قیامه / 15ـ14.
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.