قصص عهد عتیق و آینده در قرآن /

تخمین زمان مطالعه: 16 دقیقه

چرا قرآن این همه از گذشته گفته ولی از آینده هیچ؟ چرا در بعضی سوره ها این قدر از شاخه ای به شاخه دیگر می پرد؟ ما چه نیازی داریم بدانیم پیراهن یوسف با خون چه حیوانی آلوده شده ولی واضح و روشن در مورد امامت یا جانشین پیامبر حرفی نمی زند. چرا اسامی پیامبران گذشته را بیان می کند ولی از امامان اسمی نمی برد؟ چرا این همه قصه های عهد عتیق یهود را با تغییراتی بیان می کند اما از آینده ... ؟


اولا : لازم است متذکر شویم این گونه نیست که در قرآن نسبت به آینده هیچ گونه آیه اى نیامده باشد در قرآن کریم اخبارهاى غیبى از آینده نیز وجود دارد از باب نمونه خبر پیروزى مسلمانان بر مشرکان در جنگ بدر بود این درحالى بود که به حسب ظاهر هیچ فرد آشناى به فنون جنگى ویا حتى هیچ فرد معمولى با توجه به کمى عدد مسلمانان در برابر لشگر بزرگ مشرکان احتمال پیروزى مسلمانان را نمیداد به آیات ذیل وتفسیر آن مراجعه کنید : وَ إِذْ یَعِدُکُمُ اللَّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَیْنِ أَنَّها لَکُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوْکَهِ تَکُونُ لَکُمْ وَ یُریدُ اللَّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرینَ ( انفال 7 ) أَمْ یَقُولُونَ نَحْنُ جَمیعٌ مُنْتَصِرٌ ( قمر 44 ) سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ یُوَلُّونَ الدُّبُرَ ( 45 ) 2 - قران کریم در زمانى که پیامبر در مکه دعوتش را آغاز نمود ومورد تمسخر مشرکان وسران قریش قرار گرفت خداوند به ان حضرت خبر داد دعوت خود را ابلاغ کن ما شر مسخره کنندگان را از تو کفایت خواهیم نمود وخلاصه قریش را به خاک مذلت خواهیم نشاند و این در حالى بود که قریش در اوج قدرت وشوکت بود ومشغول به اذیت وآزار پیامبر . آیات ذیل به این موضوع اشاره دارد فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکینَ ( حجر 94 ) إِنَّا کَفَیْناکَ الْمُسْتَهْزِئینَ ( 95 ) الَّذینَ یَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ( 96 ) لِیَکْفُرُوا بِما آتَیْناهُمْ وَ لِیَتَمَتَّعُوا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ ( 66 ) هُوَ الَّذى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ ( توبه 33 ) . 3 - خبر از غلبه رومیان پس از شکست در مقابل ایرانیان قران کریم پس از انکه لشگر رومیان در مقابل فارس شکست خورد خبر از غلبه رومیان در چند سال آینده داد « بضع سنین » وهمان گونه که قرآن وعده داده بود در ده سال بعد رومیان بر فارسها غلبه نمودند . به آیات ذیل و تفسیر آن مراجعه کنید : غُلِبَتِ الرُّومُ ( روم 2 ) فى أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ ( 3 ) فى بِضْعِ سِنینَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ ( 4 ) . 4 - خبر از اسلام نیاوردن ابو لهب و همسرش آیات مربوط به اینکه ابى لهب و همسر او در دوزخ به زودى عذاب دوزخ را خواهند چشید در مکاه نازل شد در حالى که احتمال مسلمان شدن انها همچون ابوسفیان ودیگر دشمنان سرسخت پیامبر میرفت ولى پیامبر در ایات سوره لهب این اخبار را داد وهمان گونه هم واقع شد به آیات ذیل مراجعه کنید : تَبَّتْ یَدا أَبى لَهَبٍ وَ تَبَّ ( مسد 1 ) . . . . . سَیَصْلى ناراً ذاتَ لَهَبٍ ( 3 ) وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَهَ الْحَطَبِ ( 4 ) . 5 - تمامى آیاتى که خبر از بهشت وجهنم واحوالات قیامت میدهد خبر از آینده محسوب میشود . ثانیا : لازم است بدانیم بناى قرآن بر این نیست که نقل حکایت از گذشته ویا آینده کند به همین جهت از چندین هزار پیامبرى که وجود داشته اند به سرگذشت برخى از آنان پرداخته و پیامبرانى را که به زندگانى آنان پرداخته نکاتى مد نظر بوده است وصرف نقل یک حکایت نیست در این زمینه به مطالب بعدى نیز توجه کنید . در مورد اینکه چرا قرآن کریم در موضوعات مختلف سخن گفته ویک موضوع خاص را پیگیرى نمى کند متذکر میشویم که : قرآن کریم که به قرآن حکیم نیز توصیف مى شود کتابى است در نهایت حکمت که از سوى خداوند حکیم فرستاده شده است و نظمى که در آن حاکم است ، نظمى است بسیار حکیمانه و اگر ما این نظم را در نمى یابیم تنها و تنها به دلیل آن است که ما چشم بیناى این نظم الهى را نداریم ، دقیقاً مانند این که وقتى به آسمان و زمین ، ستاره ها و سیاره ها و کهکشان ها نگاه مى کنیم در نگاه بدوى یک پراکندگى عجیبى احساس مى کنیم و وقتى به تعدد و تنوع حیوانات و حشرات نگاه مى کنیم ، حکمت وجودى بسیارى از آنان را نمى یابیم ، دچار سردرگمى مى شویم . اما اگر به دید حکمت به این عالم بنگریم ، خواهیم دید نظمى بسیار دقیق در هستى حاکم است و نظامى بهتر از نظام موجود وجود ندارد و همین موجود ، نظام احسن است و هر چیزى در همان جایى است که باید باشد ، دقیقاً داستان قرآن کریم نیز همین است . از این رو از تک تک کلمات و حتى حروف و حرکات قرآن کریم مى توان نکته حکمت آمیزى را استفاده نمود ، چنانکه اهل بیت ( ع ) که بر تمام ابعاد قرآن کریم علم داشتند ، گاه گوشه هایى را به ما نشان داده اند و از گفتن بسیارى نیز به دلیل فقدان اهل آن معذور بوده اند . در روایتى آمده است که گروهى از فلسطین نزد امام باقر ( ع ) آمدند و در ضمن سؤالاتى که داشتند از معناى « الصمد » پرسیدند . حضرت در پاسخ نکات بسیار کلیدى در تفسیر آن بیان فرمود و سپس فرمود : « لَوْ وَجَدْتُ لِعِلْمِىَ الَّذِى آتَانِىَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَمَلَهً لَنَشَرْتُ التَّوْحِیدَ وَ الْإِسْلَامَ وَ الْإِیمَانَ وَ الدِّینَ وَ الشَّرَائِعَ مِنَ الصَّمَدِ وَ کَیْفَ لِى بِذَلِکَ وَ لَمْ یَجِدْ جَدِّى أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع حَمَلَهً لِعِلْمِهِ » [ [ 1 از این نکته کلى که بگذریم قرآن کریم ویژگى هایى دارد که اقتضاى این ویژگى ها این است که همین گونه که هست باشد از جمله این که قرآن کریم کتابى است فراگیر و جهان شمول . و بر اساس تعریفى که خود قرآن کریم از خودش ارائه فرموده ، بیان همه چیز است : « وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَىْءٍ [ [ 2 و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است » ، « ما فَرَّطْنا فِى الْکِتابِ مِنْ شَىْءٍ [ [ 3 ما هیچ چیز را در این کتاب ، فرو گذار نکردیم » . لذا خداوند متعال در قرآن کریم هم از اصول دین سخن گفته است و هم از فروع دین و احکام عملى ، هم از اخلاق فردى سخن گفته است و هم از روابط اجتماعى و سیاسى ، هم از آسمان سخن گفته و هم از زمین ، هم از تاریخ و قصه هاى آموزنده آن نقل کرده است و هم از مَثَل ها و . . . . بدیهى است که بناى قرآن کریم در ظاهر آن ، بر تفصیل جزئیات نیست ، بلکه به صورت اجمالى و کلى مبانى و اصول هرچیزى را بیان فرموده است و پیامبر اکرم و اهل بیت عصمت و طهارت ( ع ) آن را تبیین و تفسیر مى فرمایند و جزئیات آن را بیان مى کنند . چنان که مى بینیم اصل تشریع نماز در قرآن کریم آمده است ولى این که چند رکعت باشد و دیگر جزئیات نیامده است ، همچنین در زکات ، حج و . . . . لذا امام صادق ( ع ) فرمود : « مَا مِنْ أَمْرٍ یَخْتَلِفُ فِیهِ اثْنَانِ إِلَّا وَ لَهُ أَصْلٌ فِى کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَکِنْ لَا تَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجَالِ [ [ 4 هیچ امرى نیست که دو نفر در آن اختلاف کنند مگر اینکه اصلى در کتاب خدا دارد لکن عقل هاى مردان به آن نمى رسد » . ویژگى دیگر قرآن کریم این که است که کتاب ذکر و کتاب هدایت است . از این رو باید در جاى جاى قرآن کریم و مهم ترین نکات هدایتى یاد آورى شود و حکیمانه نیست که مثلاً همه آیات مربوط به قیامت در یک یا چند سوره در یک گوشه قرآن قرار گیرد و مسائل مربوط به توحید در گوشه دیگر و . . . ، بلکه باید به این گونه باشد هر کسى صفحاتى از هر جاى قرآن را بخواند دعوت به سوى توحید و یاد آورى بهشت و جهنم ، حساب و کتاب ، و توجه دادن به صداقت ، ایمان و درستى موج بزند تا هر کس به هر جاى قرآن کریم مراجعه کرد و هر شب و روز که آیاتى از قرآن را تلاوت مى کند ، به آن نکات اساسى هدایتى توجه کند . در مورد این که چرا اسامى ائمه در قرآن به صراحت نیامده شیوه قرآن مجید در رابطه با ائمه هدى ( ع ) - به ویژه امیرالمومنین ( ع ) و خانواده آن حضرت - این است که به معرفى « شخصیت » ممتاز و برجستگى‌هاى آنان بپردازد ، نه به معرفى « شخص » . این شیوه حکمت‌هاى متعددى دارد که بعضى از آنها به اختصار بیان خواهد شد . در اینجا دو زمینه براى گفت و گو وجود دارد : موارد و چگونگى معرفى شخصیت اهل بیت ( ع ) و حکمت و سر این روش . {J یک . موارد و چگونگى معرفى شخصیت اهل بیت ( ع ) در قرآن J} قرآن مجید در موارد متعددى پرده از امتیازات و ویژگى هاى رفتارى ائمه هدى ( ع ) به ویژه امیرالمومنین ( ع ) برداشته است از جمله : . 1 « ویطعمون الطعام على حبه مسکینا و یتیما و اسیرا » 1 مفسران بزرگ شیعه و سنى آورده‌اند که این آیه در شأن امیرالمؤمنین ( ع ) و خانواده ایشان است و مسأله روزه‌دارى حضرت على ( ع ) و . . . و دادن افطار خود به مسکین ، یتیم و اسیر در سه شب متوالى را به طور متواتر نقل کرده‌اند . . 2 « انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا » 2 در خصوص این آیه مقالات و کتاب هاى متعددى نگاشته شده و در اینکه شامل حضرت على ( ع ) و فاطمه ( س ) و حسن و حسین ( ع ) است ، نزد شیعه و سنى هیچ اختلافى نیست ، تنها اختلاف در شمول آن نسبت به همسران پیامبر ( ص ) است که با ادله متعددى علماى شیعه شمول آن را نسبت به همسران پیامبر ( ص ) رد کرده‌اند . . 3 « انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الزکاه و هم راکعون » 3 . شأن نزول این آیه نیز در تمام تفاسیر معتبر شیعه و سنى ، اختصاصا در رابطه با حضرت على ( ع ) مى‌باشد . البته آیات بسیار دیگرى نیز وجود دارد که در اینجا به همین سه مورد اکتفا مى‌کنیم . در آیه اول اوج ایثار در شدت نیاز و در آیه دوم طهارت مطلق از هر کژى و کاستى و عیب و گناه و در آیه سوم تلفیق دو عبادت بزرگ با یکدیگر همراه با اوج اخلاص و خدادوستى نمایان شده است . البته در آیه سوم نکته دیگرى وجود دارد که در قسمت بعد به آن اشاره خواهیم کرد . {J دو . حکمت روش قرآن در معرفى اهل بیت ( ع ) J} شیوه ذکر شده حکمت هاى متعددى دارد از جمله : . 1 انگشت گذاشتن روى اشخاص در مواردى ، چندان نقشى در روشنگرى ندارد بلکه نهایتا به نوعى تبعیت و پیروى کورکورانه مى‌کشاند و البته این مانع آن نیست که در مورد لزوم ، افراد نیز معرفى شوند ولى اساساً معرفى شخصیت ، معرفى الگوها است و در نتیجه جامعه را به جاى گرایش هاى تعصب آمیز جاهلانه ، به سمت تعقل ژرف اندیشى و توجه به ملاک ها ، فضایل و امتیازات واقعى سوق مى‌دهد . . 2 معرفى شخصیت ، زمینه‌ساز پذیرش معقول است ، در حالى که معرفى شخص ، در مواردى موجب دافعه مى‌شود . این روش به ویژه در شرایطى که شخص از جهاتى تحت تبلیغات سوء قرار گرفته باشد یا جامعه به هر دلیلى آمادگى پذیرش وى را نداشته باشد ، بهترین روش است . این مسأله دقیقا در مورد امیرالمؤمنین ( ع ) و اهل بیت ( ع ) وجود داشته است . براى شناخت درست این مساله لازم است ابتدا شرایط و ویژگى هاى جامعه اسلامى زمان نزول قرآن را در نظرگیریم تادر پرتو جامعه شناسى آن زمان و روان شناسى اجتماعى خاص آنجامعه ، بتوانیم به درک صحیحى از مساله نایل آییم . واقعیت آن است به استثناى اندکى از مؤمنان برجسته ، اکثریت جامعه صدر اسلام نسبت به اهل بیت ( ع ) به ویژه امیرالمومنین ( ع ) پذیرش نداشتند و پیامبر ( ص ) نیز در مقاطع مختلف با دشوارى هاى زیادى آن حضرت را مطرح مى‌ساختند و در هر مورد با نوعى واکنش منفى و مقاومت روبه رو مى‌شدند ، دلایل این امر متعدد است از جمله : الف . بسیارى از آنان کسانى بودند که تا چند صباحى قبل در صف معارضان اسلام قرار داشتند و رویاروى خود شمشیر على ( ع ) را دیده و از همان جا کینه وى رابه دل گرفته بودند ، چنان که حضرت فاطمه زهرا ( س ) نیز یکى از علل روى گردانى مردم از آن حضرت را همین نکته ( نکیر سیفه ) بیان فرمودند . ب . تفکرات و سنن غلط جاهلى هنوز بر اندیشه مردم حاکم بود و امورى مانند سن و . . . را در امور سیاسى دخیل مى‌دانستند و لذا به جهت جوان بودن حضرت على ( ع ) ، وى را چندان شایسته براى رهبرى جامعه نمى‌دانستند . ج . این تفکر خطرناک در سطح جامعه رایج بود و از سوى عده‌اى تبلیغ مى‌شد که پیامبر ( ص ) درصدد آن است که خویشان خود را براى همیشه بر مسند قدرت و حکومت بنشاند و در این راستا خدمات ارزنده پیامبر را نیز نوعى بازى سیاسى تفسیر مى‌کردند که براى چنگ اندازى به حکومت براى خود و اهل بیتش انجام داده است . این مساله چنان بالا گرفته بود که روز غدیر ، پس از معرفى امیرالمؤمنین ( ع ) یکى از حاضران صدا زد « خدایا ! ما را گفت که از سوى خدا آمده و کتاب الهى آورده‌ام و ما پذیرفتیم و اکنون مى‌خواهد داماد و پسرعمش را بر ما حاکم و مستولى سازد ، اگر او راست مى‌گوید ، سنگى از آسمان ببار و مرا بکش ! ! » اکنون این سوال پدید مى‌آید که آیا در چنین وضعیتى تا چه اندازه صلاح بوده است ، نام آن حضرت و یا ائمه ( ع ) بعد از ایشان در قرآن به صراحت ذکر شود ؟ ممکن است کسى با خود بیندیشد که اگر چنین شده بود ، ریشه اختلافات از بن کنده مى‌شد و امت اسلامى یکپارچه و هم‌آوا مى‌شدند و راه هدایت را پیشه مى‌ساختند زیرا قرآن مورد قبول همه است و بر آن اختلافى نیست . اما آیا واقعیت چنین است ؟ خیر زیرا این خطر به طور جدى وجود داشت که بر سر مسأله امیرالمؤمنین ( ع ) ، حتى اساس اسلام و قرآن به خطر افتد و اگر نام آن حضرت به صراحت در قرآن مى‌آمد ، این مشکل وجود داشت که طیف عظیمى که در جامعه ، پایگاه تبلیغاتى وسیعى داشتند و در صدر اطرافیان پیامبر ( ص ) نیز بودند ، اساساً رسالت آن حضرت و قرآن و . . . را یکسره نفى و انکار کنند و خطر جدى براى اساس اسلام و قرآن بیافرینند . شاید این مساله ابتدا اغراق آمیز جلوه نماید ، در حالى که رخدادهاى مهم تاریخى به خوبى از این نکته پرده برگرفته‌اند . در اینجا به ذکر دو نمونه که در منابع تاریخى مهم اهل تسنن به تکرار آمده و از مسلمات تاریخى است اکتفا مى‌شود : یکم . همه مورخان برجسته آورده‌اند که چون پیامبر ( ص ) لحظات آخر عمر خویش را مى‌گذراندند ، درخواست قلم و لوحى نمودند تا سندى براى امت به یادگار نهند که هیچ گاه به انحراف و ضلالت گرفتار نگردند . این درخواست براى اطرافیان کاملا روشن بود و هدف از آن باتوجه به موضع گیرى هاى پیشین پیامبر ( ص ) واضح بود . در این هنگام عمر صدا زد : H « ان الرجل لیهجر » E « همانا این مرد بر اثر شدت تب هذیان مى‌گوید » ! ! شگفتا پیامبرى که خداوند در وصفش فرموده است : « و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى . . . » ، در خانه‌اش و نزد عزیزترین و بهترین حامیانش ، این چنین جسارت آمیز مورد طعن قرار گیرد و کار به جایى مى‌رسد که آن حضرت از تصمیم خود منصرف مى‌شود ! زیرا جدا خوف آن وجود دارد که پایدارى بر آن ، موجب انکار رسالت شود و مسلماً کسانى که در خانه پیامبر خدا با وى چنین برخورد مى‌کنند ، خود را مستظهر به پشتیبانى وسیع اجتماعى مى‌بینند و گرنه هرگز جرات چنین جسارتى به خود نمى‌دادند . از همین جا روشن مى‌شود که سر شیوه قرآن چیست ؟ یعنى ، قرآن هم براى اهل فهم و درک و تعقل حرف خود را زده است و هم کارى کرده که فاقدان چنان خصوصیتى ، یکسره از اصل دین جدا نشوند و انگیزه‌هاى سیاسى خاصى باعث نشود که به طور کلى مردم را از اصل دین و دیانت جدا سازند . جالب آن است که علاوه بر آیاتى که به گونه‌هاى مختلف ، مسأله ولایت امیرالمؤمنین ( ع ) را مطرح ساخته‌اند ، سومین آیه‌اى که در آغاز این نگاشته آورده‌ایم ، بسیار روشن این پیام را داده و همراه با بیان امتیازات خاص آن حضرت ، مسأله ولایت و رهبرى امت را گوشزد ساخته است . در اینجا یک سؤال باقى مى‌ماند و آن اینکه خداوند فرموده است : « انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون » بنابراین باتوجه به این آیه از آن خطرات چه باک ؟ پاسخ آن است که حافظ بودن خداوند براى قرآن از راه اسباب و علل خاص آن است و یکى از آنها به کارگیرى همین شیوه است که انگیزه کنارزدن قرآن را به جهت یک سرى اهداف خاص از بین مى‌برد . در پایان این نکته را هم متذکر میشویم که در قرآن نیامده است که پیراهن حضرت یوسف به خون چه حیوانى آلوده شده بود بلکه تنها آمده است خونى دروغین را به پیراهن مالیدند وگفتند یوسف را گرگ دریده است . [ [ 1 - بحارالأنوار ج : 3 ص : 225 ، التوحید ص : 92 [ [ 2 - ( 16 ) النحل 89 [ [ 3 - ( 6 ) الأنعام 38 [ [ 4 - الکافى ج : 1 ص : 60 ، ح . 6 ( 1 ) انسان ( 76 ) ، آیه . 9 ( 2 ) احزاب ( 33 ) ، آیه . 33 ( 3 ) مائده ( 5 ) ، آیه . 55 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image