سیاست /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

علت مشکلات اقتصادي در اروپا چيست و چگونه به وجود آمد؟


بحران اقتصادی اروپا زاییده سیاست‌های آمریکاست و بحران اقتصادی که گریبان گیر دولتهای اروپایی شده است متاثر از اقتصاد آمریکاست، لذا بايدگفت: سیاست‌های غلط دولتمردان آمریکا گره اقتصاد این کشور و اروپا را کور کرده است. موج گسترده نارضایتی‌ها درکشورهای اروپایی را می توان ناشی از بحران اقتصادی و مالی در غرب دانست و همانگونه که گفتيم این بحران اقتصادی که گریبان گیر دولتهای اروپایی شده است متاثر از اقتصاد امریکاست و اقتصاد بد آمریکا نیز ناشی از سیاست‌های غلط دولتمردان این کشور است. هزینه‌های صدها میلیاردی که دولتمردان آمریکایی در بحران‌های عراق و افغانستان متقبل شده اند بحران اقتصادی غیر قابل حلی را در اروپا و آمریکا ایجاد کرده است و آنچه در این اعتراضات مردمی که دامنه آن پس از گسترده شدن در آمریکا بیشتر کشورهای اروپایی را فرا گرفته و قابل توجه است برخورد خشن ماموران امنیتی و پلیس کشورهای اروپایی در مواجهه با این تحرکات و اعتراضات گسترده مردمی است. کشورهایی که همواره در حمایت از حقوق بشر و آزادی بیان به نحوه برخورد پلیس برخی کشورها نسبت به حرکت‌های مردمی معترض بودند امروز خود با تندترین برخوردها و دستگیری و ضرب و شتم، با مردم معترض به وضعیت بد اقتصادی برخورد می کنند. شروع بحران به طور عام به بحران اقتصادی و پولی آمریکا باز می‌گردد که در سال 87 به دنبال بحران مسکن ایجاد شد و بعد دایره آن به بانکها کشیده شد و کم کم تمام دوایر تجاری و اقتصادی آمریکا را در بر گرفت. همانگونه که گفته شد اين بحران از سياست‌هاي اعتباري بانك‌هاي مسكن در امريكا آغاز مي‌شود. با‌توجه به كنترل بسيار كم بر فعاليت‌هاي بانك‌ها بويژه بانك‌هاي مسكن، اين بانك‌ها براي كسب سود هرچه بيشتر با ايجاد مشوق‌هايي اشتياق خريد مسكن را به طور بي‌سابقه‌اي افزايش دادند. از اين طريق ضمن كاهش مبلغ پيش پرداخت مشتريان از 30درصد به حدود 10 درصد كل هزينه ملك، نرخ وام‌هاي 30 ‌ساله 5 درصد را به 3 درصد كاهش دادند با اين شرط كه بعد از سه سال نرخ بهره‌ متناسب با وام‌هاي رهني پرخطر (Subprime Mortgage) تعديل و به نرخ بهره‌روز تبديل شود. همچنين بانك‌هاي مسكن در اعطاي اين وام‌ها به طمع سود بيشتر ضوابط مربوط به توان مالي مشتريان و قدرت بازپرداخت اقساط وام آنها را رعايت نكردند زيرا در نهايت در صورت عدم پرداخت اقساط توسط مشتريان مي‌توانستند خانه‌هاي آنها را تملك كنند و از اين طريق حتي سود بيشتري به دست آورند. از طرف ديگر مشتريان كم‌درآمد هم كه فاقد اعتبار مالي لازم بودند و صرفاً با تسهيلات و امكانات فراهم شده توسط بانك‌ها اقدام به خريد مسكن كرده بودند، چنين طور تصور مي‌كردند كه در صورتي كه بعد از سه سال نرخ بهره‌ افزايش يابد و آنها نتوانند اقساط وام را پرداخت كنند، مي‌توانند خانه‌هايشان را همراه با وام‌هاي آن بفروشند و با توجه به روند رو به افزايش قيمت مسكن كه در بعضي از ايالت‌ها مانند كاليفرنيا حتي به 100‌درصد نيز رسيده بود، سود فراوان ببرند. اما بعد از سه سال اول، بانك‌ها به منظور جبران ريسك بالاي اين‌گونه وام‌ها، نرخ بهره ‌را از 3 درصد به 5 تا 7 درصد افزايش دادند. در مقابل اين اقدام، وام‌گيرندگان كه توان بازپرداخت وام‌ها را نداشتند تصميم به واگذاري خانه‌ها كردند، اما با توجه به نرخ بالاي بهره مشتري پيدا نكردند. در نتيجه از اين زمان كاهش قيمت مسكن آغاز شد و به اصطلاح «حباب آن تركيد». با توجه به كاهش روزافزون قيمت مسكن و هزينه بالاي آن به لحاظ افزايش نرخ بهره ، وام‌گيرندگان از باز‌پرداخت وام صرفنظر كردند. ميليون‌ها امريكايي خانه‌ها را تخليه كرده و به بانك‌ها سپردند. بانك‌ها هم كه چند صد ميليارد دلار وام مسكن داده بودند با عدم دريافت اقساط دچار كمبود نقدينگي شدند و از طرفي امكان فروش وثيقه‌هاي وام يعني خانه‌ها را به سبب فقدان تقاضا نداشتند. گذشته از اين قيمت وثيقه‌ها دائماً كاهش مي‌يافت و از مبلغ وام‌ها بيشتر فاصله مي‌گرفت. البته مسئله به همين جا ختم نشد و مشتقات مالي اين وام‌ها تأثيرات گسترده‌تري در ايجاد بحران مالي و اقتصادي بر جاي گذاشت. برهمین اساس بحران مالی آمریکا در سال 88 به اروپا منتقل شد و در ابتدا اقتصاد کشورهای ضعیف و بیمار را که دارای بدهی‌های مالی بسیار و کسری بودجه فراوان بودند از قبیل یونان، پرتغال، اسپانیا و ایرلند به چالش شدید کشید و بعدها ایتالیا را که از کشورهای بنیان گذار یورو و جزء چهار کشور اروپایی عضو گروه هفت کشور بزرگ صنعتی دنیا موسوم به گروه هفت بود را تکان داد و این کشور را با بیش از 1900 میلیارد یورو بدهی خارجی زمین گیر کرد. در اين ميان اگرچه رسانه‌های اروپایی سعی در مخفی کردن ابعاد بحران‌های مالی، اقتصادی و سیاسی دارند اما اوضاع آنقدر آشفته است که قابل کتمان و مخفی کاری نیست، چرا که عواقب بحران از دولت‌ها و موسسات اقتصادی به سطح عمومی مردم رسیده و بحران اقتصادی را به یک بحران سیاسی تبدیل کرده است. بحران یورو در اروپا ظرف یکسال گذشته آنچنان وسعت یافته که دیگر کشورهای قدرتمند اروپایی از جمله آلمان، فرانسه، سوئیس، سوئد و لوکزامبورگ نیز با ورود به این باتلاق و تحت فشار قرار گرفتن برای تأمین کسری بودجه کشورهای دیگر اروپایی و اعطای وام از صندوق پول اتحادیه اروپا، خود نیز در صف دومینوی بحران قرار گرفته‌اند. در چنین سطحی از بحران که کشورهای زیادی در اروپا با وخامت روز افزون شرایط اقتصادی و سیاسی با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، برخی کشورها نیز از وضعیت موجود، نهایت استفاده و بهره‌برداری را بعمل می‌آورند که چه بسا بتوان در یک بررسی تحلیلی آنها را در زمره تشدید کنندگان بحران در اتحادیه اروپا قرار داد که عبارتند از : 1 - آمریکا گرچه از ابتدای شکل گیری اتحادیه اروپا به ظاهر مخالفتی با آن نداشت ولی از آنجا که در اصل، آنرا به مثابه قدرت گرفتن مجموعه کشورهای اروپایی و ایجاد قطب جدید سیاسی و اقتصادی در راستای مقابله با منافع آن سوی آتلانتیک می‌دید، همواره در جهت مانع تراشی و کارشکنی در برابر تقویت این قدرت بزرگ عمل کرده و هیچ زمینه‌ای را برای رشد آن فراهم نکرده است. در این میان اگرچه به ظاهر، همسویی آمریکا و اروپا در برخی مسائل خودنمایی می‌کند ولی واقعیت آنست که این دو قطب در بسیاری از موارد با یکدیگر رقابت داشته و حاضر به تحمل یکدیگر نیستند. آنچه مسلم است اینست که آمریکا نه تنها در ایجاد بحران اقتصادی در اروپا نقش داشت و با تغییر جهت دادن به بحران مالی آمریکا، آن را به بازارهای پولی اروپا منتقل کرد، بلکه از هرگونه همکاری برای خروج اروپا از این بحران خودداری می‌کند و وانمود می‌نماید که در این صحنه، صرفاً یک تماشاچی بیطرف است! 2- انگلیس گرچه به واسطه قرار گرفتن در قاره اروپا ناگزیر باید در آن سهم داشته و مثل بقیه کشورهای اروپایی در خیر و شر آن سهیم باشد، ولی همواره سعی کرده‌ است سهم خود را از سفره اروپا به گونه‌ای جدا کند که فقط در منافع آن شریک باشد. به همین دلیل جزء آخرین کشورهایی بودد که به اتحادیه اروپا ملحق شده و در پیوستن به واحد پول اروپا نیز از آن شانه خالی کرده و در اجلاس سران اتحادیه اروپا هم به تنهایی به مخالفت با مصوبه 26 کشور دیگر پرداخته و آن را وتو کرد. طبعاً از دولتمردانی که در سالهای اخیر خود مردم انگلیس آنها را آلت دست سیاست‌های آمریکا در جهان نامیده اند، انتظاری غیر از این نیست. به همین دلیل مقامات انگلیسی نیز همچون سران کاخ سفید عمل کرده و مانع اتحاد و همگرایی اروپا در مقابل آمریکا هستند. 3 - آلمان و فرانسه، گرچه به عنوان دو کشور قدرتمند در عرصه اقتصاد اروپا و موتور محرکه اتحادیه، مجبور به برعهده گرفتن عواقب بحران کشورهای دیگر نیز هستند ولی در سالهای اخیر که کشورهای کوچکتر اروپایی با مشکل مواجه شده اند، سعی کرده‌اند از این اوضاع در جهت تقویت اقتدار و محوریت خود در میان کشورهای اروپایی بهره‌برداری کرده و موقعیت خود را با گرفتن امتیاز از دیگر کشورهای این قاره تثبیت کنند، به گونه‌ای که این موضوع، بحث‌ها و اعتراضات زیادی را برانگیخته و رئیس گروه وزرای دارایی کشورهای اروپایی را نیز به انتقاد از آلمان و فرانسه وارد کرده و گفته است: «این دو کشور نباید در این موقعیت طوری عمل کنند که گوئی آلمانی‌ها و فرانسوی‌ها بر دیگر اعضای اروپایی برتری دارند. مرکل و سارکوزی باید به سیاست دیکته کردن مواضع خود در نجات یورو پایان دهند.» بدین ترتیب، اروپا در وضعیتی است که هم از داخل و هم از خارج با مشکلات زيادی مواجه است. هر چند تلاش‌هایی برای خروج اروپا از وضعیت بحران در جریان است ولی از شواهد و قرائن به خوبی پیداست که جو حاکم بر این رایزنی‌ها رضايت بخش نمي باشد. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image