جلسه سوم : موضوع نبوت و شریعت ، انسان است /

تخمین زمان مطالعه: 20 دقیقه

جلسه سوم : موضوع نبوت و شریعت ، انسان است


جلسه سوم : موضوع نبوت و شریعت ، انسان است در این هفته ، امام خمینى - اطال الله عمره - براى بار چندم تکرار فرمود که دانشگاهیان و جوانان عزیز باید مهذب شوند، طلبه ها نیز باید مهذب شوند که اگر تهذیب نباشد، مضر و مفسدند. براى اجتماع نفعى نخواهند داشت ، غیر از دانشگاهى و طلبه ، هر کس فاسد شد، فسادش کم است لیکن طبیب و مهندس یا مجتهد اگر مهذب نشده از دانشگاه یا مدرسه ، بیرون آمدند علاوه بر اینکه فاسد مفسد هم مى باشند همان طورى که هر صدمه اى که ملت ما دیده از دست همین دانشگاه رفته ها یا مدرسه دیده ها به او رسیده است . و اما توده ملت که این مراحل را طى نکرده اند، اگر مهذب نشوند فاسدند، ولى به اندازه دو دسته مفسد نیستند. اساس و موضوع دین و شریعت همه پیغمبران ، ((انسان )) است ، موضوع قرآن ، تزکیه و تهذیب انسان است ؛ اینکه انسان خودش را بشناسد و آفات نفسش را دریابد و در پى اصلاح آن برآید. پاکى از خوى حیوانى و خودشناسى تهذیب به معناى ((پاک کردن )) است پاک کردن از چه ؟ از خویهاى حیوانى ، از عادات حیوانى که اگر انسان از خویهاى حیوانى پاک شد، خودش را مى شناسد و مى فهمد که حقیقتش روح است و مال عالم دیگرى است و به آنجا باید برود. نسبت به خود احساس مسؤ ولیت مى کند، تقوا را رعایت مى کند، مقید و مسؤ ول و متعهد مى شود. تا وقتى خویهاى حیوانى باقى است ، آدمى خودش را نیز حیوانى مى داند، حقیقتا هم حیوان است . حرص و بخل ، کینه و نفاق ، علو و خشم ...اینها همه خویهاى حیوانى است . هر بشرى که این عادات در او باشد، محال است حقیقت خودش را بشناسد و بفهمد که مال این عالم نیست ، بلکه براى عالم دیگرى آفریده شده ، مانند مادیگراها و کمونیستها که در اثر خویهاى حیوانى ، خودشان را با حیوانات یکى دانسته و مرز حیات را مرگ مى دانند. دیگران براى تو و تو براى خدا هستى انسان مادیگرا صریحا مى گوید همانطور که حیوانات آزادند، بشر نیز باید آزاد باشد! چقدر در شناسایى خویش تنزل کرده است ! که خود را با حیوان یکى مى پندارند در حالى که چهارپایان براى بشر آفریده شده اند.(43) بلکه خداوند آنچه در زمین است ، براى بشر آفریده و مسخر او گردانیده است .(44) مرتبه انسان فوق ماده و مادیات و طبیعت است . تمام مواد براى بشر، و بشر هم براى خداست (45) و براى رسیدن به ملکوت علیا و مقامات عالیه اى که برایش تدارک شده است ، نعمتهایى که از حقیقتش کسى آگاه نیست .(46) براى تهذیب نفس ، نخست باید به یقین دانست که انسان غیر این بدن است تا وقتى انسان نفهمیده که نفس ناطقه اى دارد و آن نیز از عالم مجردات است ؛ چگونه در صدد شناختن عیبها سپس مداواى آنها برمى آید؟! لذا براى تجرد نفس ، بیاناتى به زبان ساده عرض مى شود. چرا بدن مرده احساس ندارد؟ آنکه ادراک دارد، روح و نفس ناطقه است ، این گوشت و پوست و رگ و استخوان ، مرکب و آلت براى ((روح )) هستند، چشم و گوش و زبان ، وسیله دیدن و شنیدن و گفتن روح هستند، نه اینکه از خود این اعضا کارى برآید وگرنه چرا موقعى که شخص مى میرد، بدنش احساس ندارد. اگر این زبان گوشتى ، نطق داشت ، زبان الاغ و شتر که چند برابر زبان بشر است ، پس باید نطق آنها بیشتر باشد، پس خود این زبان گوشتى ، چیزى نیست که قدرت بیان داشته باشد بلکه تنها یک وسیله است . ((چشم ))، جز مختصر پیه ، چیزى نیست که اشیاء را تشخیص بدهد، یا گوش ‍ جز ماده ، چیزى نیست که شنوایى داشته باشد، بلکه ((نفس )) است که مى گوید، مى بیند، مى شنود، مى چشد و مى بوید و این زبان و چشم و گوش ‍ فقط وسیله اند. احاطه علمى دلیل بر تجرد نفس آدمى باید این معنا را دریابد که ((من )) محیط بر این بدن ، خود بدن نیست ؛ زیرا ماده علم ندارد، هیچ جزئى از اجزاى عالم ماده احاطه و اطلاع ندارد؛ برگهاى درخت از یکدیگر اطلاعى ندارند، انگشت دست از سایر انگشتها بى خبر است و خلاصه هیچ جزء مادى به سایر اجزاى ماده ، احاطه ندارد؛ چون همه در عرض هم هستند و از این جهت مساویند، لیکن ((من )) از سر تا پایم آگاهى دارم ، اگر سوزنى به کف پایم فرود رود فورا مى فهمم . ((من )) کیستم که اگر کوچکترین چیزى به بدنم تماس پیدا کند آگاه مى شوم . آنکه مى خوابد و بیدار مى شود، اگر جایى از بدنش زخم شود، در مقام علاجش ‍ برمى آید و همچنین بدن را اداره مى کند؛ پس ((من ))، غیر از این بدن هستم . استعداد احاطه به تمام مواد انسان موجودى است که خداوند در او استعداد احاطه به تمام مواد را قرار داده است ، حتى علویات ، حرکت کره ماه را در مى یابد و مى داند که فلان روز در فلان ساعت و دقیقه و ثانیه در کجاى فضا قرار گرفته و موشک را رها مى سازد تا سه روز دیگر به ماه برسد، از کره زهره و غیره با خبر است ، خصوصیات کرات آسمانى و خواص موجودات زمینى ، خشکى و دریایى را مى تواند بفهمد، اینها همه شاهدان ((تجرد روح )) هستند. خاک از هیچ چیز اطلاعى ندارد؛ یعنى ماده به طور کلى محال است محیط شود، احاطه علمى پیدا نماید. پس آدمى چیزى است فوق ماده که مى تواند به همه موادش از عرش تا فرش احاطه پیدا کند. پس ((من )) یعنى ذات آدمى غیر از این بدن است ، بدن با مرگ متلاشى مى شود نه با ذات ؛ یعنى خود آدمى یا به تعبیر دیگر براى ((روح )) مرگ نیست ، چنانچه پیامبر گرامى اسلام فرمود: شما براى جاودانه بودن آفریده شده اید نه براى از بین رفتن .(47) مرگ ، مرز انفصال روح از بدن است نه مرز حیات روح ، مرگ براى بشر به منزله پیاده شدن از مرکب است ، راکب وقتى به مقصد رسید از مرکب پیاده مى شود. به تعبیر امام علیه السلام لباسش عوض مى شود، لباس ماده که کثیف و مزاحم بود، با مرگ عوض مى شود و لباس لطیف و غیر مادى ، ((بدنى مثالى )) و ((بدن برزخى )) جایگزین مى گردد. مثل پرنده اى که در قفس ‍ بود و در قفس باز شد و بیرون پرید. آرى ، این تشبیه امام علیه السلام است که در آن پرنده روح از قفس تن آزاد شده و به عالم وسیع ارواح ، وارد مى گردد. خود فراموشى کمونیستها، هم خودشان خفه شده اند و هم هر کس که مغالطه هایشان را باور کند خفه مى شود. کسى که خودش را حیوانى تصور کرد، مسؤ ولیتى براى خودش نشناخت و به هر شهوتى آلوده گردید، واقعا هم حیوان است . این در اثر فراموش کردن خداست که در نتیجه خودشان هم فراموش ‍ مى شوند.(48) باید برگردند و خودشان را بیابند، خودیابى هم پس از آن است که خویهاى حیوانى از بین برود، تا آدمى راه حیوانات را رها نکند، انسان نمى شود و خودش را پیدا نمى کند و در آخر هم حیوانى از کار در مى آید تا وقتى انسان در فکر این است که زندگى پر زرق و برقى داشته باشد، دنبال جاه و ریاست ، خودخواهى و قلدرى و استبداد بود، در خودش فرو مى رود و خواسته هاى خودش را دنبال مى نماید، خودش را پیدا نکرده و حیوان است ، نه اینکه در قالب حیوان مى رود و تناسخ باشد، تناسخ ، کفر است که مى گویند کسى که شریر است پس از مرگ ، روحش در بدن شریرى دیگر مى رود این طور نیست بلکه خود این ذات آدمى است که حریص و بخیل است ، صورتش حیوان است نه اینکه در بدن حیوان مى رود، صورتش ‍ بدترین شکلهاست که قرآن مى فرماید: ((گنهکاران به چهره هایشان شناخته مى شوند))(49)، فرداى قیامت معلوم مى شود چکاره است . هفته گذشته سؤ الهاى متعددى در یاداشتهایى که به دست من دادند، کرده اند از آن جمله : ((روز قیامت در چه سنى برانگیخته مى شویم ؟ و آیا به همین شکل که هستیم محشور مى شویم یا با اشکال مختلف ؟ و دیگر آنکه آیا عدالت است گناهى که در جوانى کرده ایم این بدن عقوبتش را در حال پیرى بچشد؟)). اما پاسخ قسمت اول از این سؤ ال : مؤ منین ، جوان به بهشت مى روند هر چند اصل قیامت از روى دلیل عقل ثابت است ، اما کیفیت و خصوصیات آن را کسى نمى داند و هیچکس به آن آگاه نیست ، جز از طریق وحى و آنچه در روایات اهل بیت علیهم السلام رسیده باشد. در این زمینه روایاتى وارد شده که بهشتیان ، جوان محشور مى شوند، مردها در سن 32 سالگى و زنها 16 سالگى و در همین سن هم مى مانند، در بهشت پیرى نیست ، آنجا عالم دیگرى است که با این عالم قابل قیاس نیست . ضمنا سنین 32 و 16 سالگى اشاره به کمال بهجت و سرور است ، کمال جوانى و قدرت که هیچ نوع فتور و سستى در آن راه ندارد، در این سنین است . اما پاسخ قسمت دوم از این سؤ ال که به چه شکلى وارد محشر مى شویم ؟ این را نیز باید از طریق وحى و روایات ائمه علیهم السلام آگاه گردید. بر صورتهایى مانند سیرتها محشور مى شوند در ((تفسیر قمى )) در ضمن تفسیر آیه شریفه : ((در صور دمیده مى شود پس ‍ شما گروه گروه مى آیید)).(50) روایت کرده است که از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم مى پرسند که این آیه راجع به کفار است یا مسلمین ؟ حضرت مى فرماید: ((راجع به مسلمین است که ده صف وارد محشر مى شوند، برخى به صورت میمون و بعضى خنزیر و گروهى وارونه ؛ پاره اى کور و گروهى زبانشان را مى جوند و از آن چرک جارى است و...(51) گروهى نیز محشور مى شوند در حالى که صورتهایشان چون ماه در شب چهارده ، نورافشانى مى نمایند مانند ملک مى باشند و بر فراز اجتماع محشر، در حرکتند)). درباره زنهاى بهشتى مى فرماید: ((جمال زن بهشتى نسبت به جمال حورالعین ؛ مانند جمال حور است نسبت به زنان دیگر)).(52) خلاصه هر کس بر طبق سریره اش محشور مى شود تا باطنش چطور باشد، اگر خوى ((ملک )) پیدا کرد، فرداى قیامت جمالى برتر از ملائکه دارد و اگر درنده اى شد و خوى خشم و شهوترانى را در خودش پرورش داد، مصداق همان روایت مشهور است که مى فرماید: ((مردمان به صورتهایى وارد محشر مى شوند که بوزینه ها و خوکها نسبت به آنان زیبایند از منظره خودشان به قدرى وحشت دارند که آرزو مى کنند زودتر آنان را در گودال جهنم جا دهند تا مردم آنان را در این منظره نبینند. چقدر ناراحت هستند که دوزخ آسایشگاه نسبى براى آنان است )).(53) بلى کسى که خوى درندگى داشته باشد، چنین است ، سگ با دندان مى گزد اما او با زبان و قلم مى درد و نیش مى زند، باکى ندارد که با زبان و نوشته اش ‍ آبروى کسى را بریزد و یا دلى را به درد آورد. خلاصه در قیامت ، شکل هر کسى مانند باطنش و ملکاتش مى باشد تا سریره اش چه باشد، اگر باطنش انسان باشد در بهترین شکلها و اگر حیوان باشد در بدترین صورتها محشور مى گردد. اما پاسخ قسمت سوم از این سؤ ال که پرسیدند: ((گناهانى که در جوانى کرده ایم آیا عدالت است در حال پیرى عقوبت آن را تحمل کنیم ؟!)). اگر عرض مرا دقت کرده باشید، پاسخ این سؤ ال نیز روشن شده است . گوشت و پوست ، آلت فعل نفس است . ((من )) گناه مى کنم و ((من )) باید معذب باشم ، روح و ذات ، مرتکب گناه شده و بدن ، تنها وسیله و آلت بوده است ، لذا در ((من )) جوانى و پیرى ، فرقى نمى کند هر چند صد ساله باشد، در بیست سالگى ، من ، من است و گناه بیست سالگى و پنجاه سالگى و هفتاد سالگى همه اش گناه من است و تکلیف خداوندى هم بر روى گوشت و پوست نیست بلکه بر ذات آدمى است که اراده مى کند و با اراده کردنش ‍ مى جنبد، منتها با این بدن . عقاب آخرتى غیر از عقوبت دنیوى است از جمله معارف راجع به معاد این است که انسان بداند که عقاب عالم آخرت مانند عقاب در دنیا نیست ؛ مثلا کسى را مى آورند و در زندان مى اندازند، ناخنهایش را مثل زمان طاغوت مى کشند؛ آنجا وضع دیگرى است ، نمى شود با عقوبتهاى دنیوى مقایسه کرد. بحث تجسم اعمال را نمى خواهم عنوان کنم . و همچنین آتشى که از خود شخص زبانه مى کشد(54) و خلاصه هر چه بخواهیم جهنم و عذابهاى آن را در ذهن خود تصور کنیم ، از عهده آن بر نخواهیم آمد، همین اندازه به طور سربسته باید بدانیم که آنجا مثل اینجا نیست و کیفیت و خصوصیات آن هم از ضروریات مذهب نیست که دانستن و اعتقاد به آن لازم باشد. خلاصه پاسخ این شد که عقوبت براى روح است و بدن مرتبا تحلیل مى رود، بدنى که سلولهایش عوض مى شود، بدل ما یتحلل مى رسد، بدن امسال غیر از بدن سال گذشته است و خلاصه عقوبت ، ربطى به بدن ندارد علاوه بر اینکه بدن هم باقى نمى ماند. تکامل در آخرت سؤ ال دیگرى که کرده اند این است که آیا در آن دنیا تکامل هست یا نه ؟ آیا کسى که مى میرد یا شهید مى شود از اعمال اهل دنیا با خبر است یا نه ؟ پاسخ قسمت اول : هر کس هر چه مى شود در دنیا مى شود این قانون کلى الهى است ، مرگ که آمد پرونده اعمال بسته مى شود. عبارتى از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نقل شده که فرمودند: ((الدنیا مزرعة الاخرة ))(55) آدمى تا روى خاک است ، برایش زمان کشت است ، پس از مرگ ، هنگام برداشت مى باشد نه کشت . هر چه اینجا کرده ، آنجا برمى دارد، اگر مراد از تکامل یعنى کسى که کشت نکرده چیزى به او بدهند، اینکه درست نیست ، البته باب فضل و کرم و شفاعت به جاى خود، ولى صحبت این است که : توقع داشته باشد نماز نخوانده ، ثواب نماز به او بدهند، صدقه اى که نداده ، ثوابش را انتظار داشته باشد، احسان نکرده ، پاداش ‍ احسان را مطالبه کند. هر چه کردى باید پاداش همان را از خدا بخواهى . اگر رحم داشتى توقع رحمت داشته باش اینانى که مى گویند خدایا! به ما رحم کن ، جا دارد به آنان گفته شود آیا خودت رحم مى کنى ؟ رحم خوب است یا بد؟ اگر خوب است چرا خودت رحم نمى کنى ؟ هر چیزى که آدمى نمونه اى از آن در خودش باشد - از صفات کمالى - توقع داشته باشد که خدا هم با او همانگونه معامله کند. آنانى که مى گویند: ((الهى العفو؛ از ما درگذر و ما را پاک کن )) باید از او پرسید خودت در عمرت از چند نفر درگذشتى ؟! بسیارى هستند وقتى با دیگرى دعوا دارند اگر به آنان بگویى بگذر، عفو کن ، اعتنا نمى کنند آنگاه توقع عفو از خدا و خلق دارند. در قرآن مجید مى فرماید: ((از یکدیگر درگذرید آیا دوست نمى دارید خدا از شما درگذرد))(56) مى بینى طرف پول ندارد در مطالبه طلبت پافشارى نکن . رفتار حضرت سجاد(ع ) با زیردستان در کتاب اقبال ((سید بن طاووس )) دارد که وقتى عید فطر مى شد، حضرت سجاد علیه السلام غلامان و کنیزان خود را جمع مى فرمود و آنگاه کارهاى خلافى که در ظرف یک سال هر کدامشان انجام داده بودند و حضرت آنها را یادداشت فرموده بود، یادآور مى شد و سپس مى فرمود: ((امروز روز عید است ، همه شما را عفو و آزاد نمودم ، شما هم بگویید خدایا! على بن حسین از ما درگذشت ، تو هم از خطاهاى او درگذر و او ما را آزاد نمود، تو هم او را از آتش دوزخ آزاد فرما)). حقیقت کجا، موهومات و خیالات و ادعاهاى واهى ما کجا! آنچه از خدا مى خواهى باید در خودت نمونه اى از آن باشد، ((ارحم الراحمین )) و ((فى موضع العفو و الرحمه )) خداوند در محل عفو و رحمت ، ارحم الراحمین است ، حالا تو در موضع عفو هستى یا انتقام ؟ اگر در موضع انتقام هستى ، پس چرا توقع عفو دارى ؟ اگر مراد از تکامل ، یعنى کشت نکرده چیزى به انسان بدهند، این طور نیست و توقعش هم بى جاست . اما اگر مراد از تکامل ، کمال آدمى از جهت بهجتها، سرورها و شهودهاست ، بلى ، قطعا چنین است یک عمر نسبت به پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم علاقه داشت ، پس از مرگ ، تکامل مى یابد؛ یعنى ساعت مرگ که جمال محمد صلى الله علیه و آله و سلم و على علیه السلام را مى بیند، از معرفت به شهود مى رسد و آنچه دانسته بود در مى یابد. پس بعد از تکامل در ادراکات ، بهجتها و سرورها وجود دارد. انقلاب اسلامى ، مقدمه ظهور حضرت مهدى (عج ) سؤ ال دیگرى هست که در زمینه بحث ما نیست ، ولى پاسخش به نظرم سودمند است ، لذا آن را عنوان مى کنم . وقتى امام زمان (عج ) ظهور مى فرماید، دنیا پر از ظلم و جور است و حضرت آن را پر از عدل و داد مى فرماید با اینکه مى گوییم جمهورى اسلامى مقدمه اى است براى ظهور امام زمان (عج ) آیا میان این دو منافاتى وجود دارد؟ پاسخ : این مغالطه اى است که القا کرده اند و قبلا هم از افرادى شنیده ام . امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشریف - که مى آید، طبق روایات متعددى : ((زمین را پر از عدل و داد مى کند، پس از آنکه پر از ظلم و جور شده باشد)).(57) پس اگر جمهورى اسلامى آن طورى که سزاوار است درست پیاده شود، عدل را مى گستراند لذا ظهور حضرت به تاءخیر مى افتد، پس باید کارى کنیم و بگذاریم دنیا خرابتر بشود تا امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشریف - زودتر ظهور بفرماید!! این اشخاص معناى روایت را بد فهمیده اند و ندانسته تطبیق نموده اند، پیغمبران و امامان هرگز برخلاف مجارى خلقت حرکت نمى کنند ((جبر)) در کار نیست ، هیچ پیغمبر و امامى ماءمور به اعمال زور و جبر تکوینى نیست ؛ یعنى پیغمبر بیاید و اختیار را از بشر بگیرد و مردم بدون اختیار ایمان بیاورند و نمازخوان بشوند، اینکه غلط است ؛ چون ایمان و عبادت این طورى که به زور باشد، ارزش ندارد. در قرآن مجید مى فرماید: ((و اگر پروردگار تو مى خواست ، تمام کسانى که روى زمین هستند، همگى ایمان مى آوردند))،(58) ولى بنا نیست چنین باشد، چهارپایان همیشه در حال رکوع و مار و مور، همیشه در حال سجودند، اما از بشر این طور مى خواهد که با اختیار خودش براى عظمت خداوند خم شود و به سجده بیفتد، ظالم باید اختیار داشته باشد تا اگر ظلم کرد بشود او را عقوبت کرد و به او بگویند مى توانستى ظلم نکنى و کردى ، اگر اختیار از بشر گرفته شود کجا شقاوت و سعادت او آشکار مى گردد، ظهور کمالات در انسان به سبب اختیار است . امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشریف - که زمین را پر از عدل و داد مى فرماید، نه اینکه اختیار مردم را از آنان مى گیرد و به زور همه را مؤ من و عادل مى کند، یا مثلا با توپ و تفنگ عدل را برقرار مى کند، این اسلحه ها براى شکست دادن دولتها و تسلط بر افراد است ، اما اصلاح اجتماع که با اسلحه نمى شود، همه دیدیم حکومت ننگین پهلوى سقوط کرد اما آیا همه ملت هم اصلاح شد؟ عدل و داد بر پا شد؟ اما زمان - عجل الله تعالى فرجه الشریف - با قدرت هم بیاید و قدرتها را از بین ببرد، ولى با این کار که بسط عدل نمى شود. بسط عدل ، یک دفعه نمى شود بلکه به تدریج حاصل مى شود و ابتدایش از وقتى است که بشر آمادگى قبول عدل را پیدا کند و ملتها از خود حرکتى نشان دهند. امام باقر علیه السلام فرمود: ((وقتى حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه الشریف - ظاهر شود دست رحمت بر سر بندگان خدا کشیده مى شود و رشد عقلى پیدا مى کنند)).(59) انقلاب اسلامى ایران بلاشک مقدمه ظهور حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه الشریف - است . خیال نکنید امام (عج ) وقتى مى آید که همه ظالم باشند و به زور یک دفعه همه را عادل مى کند، بلکه مردم رشد عقلى پیدا مى کنند و مى فهمند که راه پیغمبران را نباید رها کنند. دیدید در مدت کوتاهى همه فهمیدند که رژیم پهلوى باطل است و عامل ترویج شهوات و اسباب لهو و لعب و قمار و چپاولگرى ملت مى باشد لذا همه ، کلمه واحده شدند و با رهبرى واحد، انقلاب را پیش بردند، امیدواریم تفرقه هایى که شیاطین انداخته اند نیز برطرف گردد و روز به روز رشد عقلى ملتها بیشتر گردد. تجربه مشروطه نباید تکرار شود اگر ملت امروز، پنجاه سال قبل بود، طولى نمى کشید که پس از زمان کوتاهى ، حکومت طاغوت برمى گشت ، همانطورى که در اوایل مشروطه برگشت ، مشروطه خواهان دیکتاتورى را ساقط کردند ولى چون ملت رشد و آگاهى کافى نداشت ، دیکتاتورى به نحو بدترى با حکومت رضاخانى برگشت و کرد آنچه کرد و شد آنچه شد. اما اکنون گروهکهاى منحرف ، به روحانیت جسارت مى کنند و کمبودها را به روحانیت نسبت مى دهند، ولى مى بینیم فقط در افراد اندکى که هنوز بى خبرند اثر مى کند و در توده ملت ، تاءثیر نمى گذارد. با یک نطق امام امت ، همه خنثى مى شود با روشنگرى امام ، کید شیاطین فاش مى گردد با یک جمله که مى فرماید: ((و هر کس براى ملت نافع تر است ، بیشتر مورد حمله واقع مى گردد و ایادى آمریکا بیشتر او را مورد شتم و اهانت قرار مى دهند؛ زیرا مزاحم هدفهاى آنان است و مانع چپاولگرى ابرقدرتهاست و حقه هایشان را برملا مى سازد)). امام زمان و گسترش عدالت پس معناى ظهور امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشریف - و بسط عدل نه این است که مثلا شب همه جا ظلم است صبح که حضرت ظاهر شد همه جا پر از عدل مى شود، بلکه خود مردم به اختیار، عدل را مى پذیرند. بلى قلدرها و طاغوتهایى که ملتها را مستضعف کرده اند و آنان را که چون خار سر راهند از میان برمى دارند. پس تا مردم ، آماده پذیرفتن عدل نشده باشند، هنگام ظهور امام زمان - عجل الله تعالى فرجه الشریف - نشده است هر چند عادل ترین افراد در راءس حکومت قرار بگیرد، تا خود مردم رشد عقلى پیدا نکنند، نمى شود بسط عدل داد. در معاشرت افراد در خانه ، کوچه ، بازار و خیابان نسبت به زن و فرزند، شوهر، پدر و مادر، رفیق و بیگانه بالاخره عدل در افراد وقتى قابل پیاده شدن است که هر فردى عادل شود و این معنا جز به رشد عقلى فرد فرد مردم ، میسر نخواهد بود. شکر خداى را که طلیعه رشد عقلى در کشور ما پیدا شده است و زمینه اش ‍ هم در کشورهاى همجوار مسلمان آماده شده ، رشدى که در ملت مسلمان ایران پیدا شده ، موجب ترس ابرقدرتها گردیده است ، مى ترسند به کشورهاى دیگر نیز سرایت کند و دست آنان را از جهانخوارى ، کوتاه نماید. در میان خود ملت آمریکا نیز هستند افرادى که زمینه رشد در آنان پیدا شده و فهمیده اند که به راه کج مى روند، انحرافات ، فسادها، خلاف عدلها را که در دولتها و ملتهاست درک کرده و کمى آماده پذیرفتن عدل شده اند، لذا کم کم زمینه ظهور حضرت مهدى - عجل الله تعالى فرجه الشریف - در سراسر جهان ان شاء الله پیدا مى شود. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image