سیاست /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

فلسفه سیاسی چیست ؟ بزرگان و نامداران و بزرگان فلسفه سیاسی غربی واسلامی چه کسانی هستند؟


فلسفه سیاسی عبارت از شناخت حقیقت و ماهیت پدیده سیاسی و ا تعمّق در زمینه بنیان و بنیادهای خاص سیاست و پدیده سیاسی است و به تعبیر دیگر فلسفه سیاسی عبارت از شناخت بنیادهای عقلی و فلسفی پدیده های سیاسی و مبانی ، مفاهیم و حدود يا چیستی آن ها می باشد. بنابراین ، فلسفه سیاسی را می توان کوششی روشمند و پیگیرانه برای رسیدن به معرفت سیاسی يا حلّ معماهای سیاسی دانست فلسفه سیاسی شاخه ای از فلسفه است و همچون فلسفه جستجویی ژرف در معرفت چیستی پدیده های سیاسی است. فلسفه سیاسی را نباید با اندیشه سیاسی یکسان شمرد زیرا همانگونه که اشاره شد فلسفه سیاسی کوششی نظامند برای فهم ماهیت و چیستی امور سیاسی است واز روشی فلسفی بهره می گیرد در حالی که اندیشه سیاسی عبارت از مجموعه منسجم ( فلسفی یا غیر فلسفی ) در ارتباط با سیاست و حکومت است که می تواند حالت توصیفی داشته باشد . در تعریف دیگر «منظور از اندیشه سیاسی هم عطف توجه به منظومه ای فلسفی است که کلیت و شمولیت تفکراتی را داشته باشد ( نظریه ) و هم عقاید و ارای سیاسی را به مثابه « فعل سیاسی » در برگیرد .» « بزرگان فلسفه سیاسی غرب» از میان بزرگان فلسفه سیاسی می توان به افلاطون و ارسطو اشاره کرد که از جمله انديشمندان و فیلسوفان سیاسی عصر یونان باستان هستند که به فلسفه کلاسیک غرب تعلق دارند. فلسفه سیاسی در یونان با جستجوی بهترین نظام سیاسی و شیوه حکومت شروع شد و افلاطون حکومت فیلسوف شاه را بهترین نوع حکومت می دانست و نزد ارسطو نظام پولیتی(جمهوری) با توجه به شرايط موجود بهترین نظام بود . اين فلسفه سیاسی غایت گراست و در اين نوع فلسفه سیاسی ، فضیلت ، محور اندیشه سیاسی است اما با ماکیاولی شیوه جدیدی در مطالعات سیاسی آغاز می گردد که مطالعات تجربی در دانش سیاسی است . ماکیاولی علت های ماوراء طبیعی را از حیات سیاسی انسان کنار گذاشت ، او نگاه اخلاقی به رفتار انسان را کنار نهاد و به جای آن از موضع واقع گرایی و عقلانی به رفتار سیاسی انسان نگریست، در ادامه توماس هابز قرارداد اجتماعی را به عنوان بنیاد جامعه سیاسی مطرح نمود وی را به همین دلیل بنیان گذار فلسفه مدرن در غرب می دانند، جان لاک را نیز باید نخستين انديشمند لیبرالیسم به شمار آورد وی نظریه پرداز مالکیت خصوصی و سرمایه داری درحال رشد می باشد، نظریه سیاسی لاک يک عصر از تاریخ غرب را تحت تأثیر قرار داد و نظریه پردازان انقلاب آمریکا تحت تأثیر اندیشه های لاک قرار داشتند، دیوید هیوم وجرمی بنتام ، اصالت فائده و سودمندی را پايه نظم سیاسی قرار داده و هيوم معتقد بود از حکومت به خاطر فایده ای که دارد اطاعت می شود و بر همين مبنا نیز اطاعت می شود، بنتام براساس همین سودمندی و اصالت فائده چنان سخن می گوید که گویی خوب و خیر فقط به معنی لذت بخشی است، ژان ژاک روسو ، اراده عمومی را به عنوان منشأ سامان و نظم سیاسی دانسته و معتقد بود که حق حاکمیت با اراده عمومی است و آموزه اصلی فلسفه سیاسی روسو « اراده عمومی و حاکمیت مردم و دموکراسی » است ولی فلسفه سیاسی کانت با ماوراءالطبیعه و علم اخلاق او پیوند ارگانيک دارد و کانت به جای مصلحت و سودمندی عقل را پایه اخلاق و سیاست قرار داد. هگل از جمله فیلسوفانی است که در فلسفه ایده آلیستی خود معتقد است رابطه فرد و دولت رابطه ای دوجانبه و دیالکتیکی است وشیوه دیالکتیکی هگل از سه پایه تز،آنتی تز و سنتز تشکیل شده است هگل از اندیشمندانی است که در نظریه دولت خود به طور مشخص جامعه مدنی را از دولت مجزا کرد، تفکر کارل مارکس نه به عنوان فلسفه سیاسی به معنای خاص آن بلکه به عنوان اندیشه سیاسی متأثر از هگل بود یعنی مارکس در روش دیالکتیکی از متأثر از مکتب هگل بود، البته برخلاف هگل رویکرد مارکس ماتریالیستی یا ماده گرايانه است، مارکس نیروی اصلی محرک تاریخ را تولید وسایل مادی حیات به شمار می آورد و تاریخ بشر روی محوری که تولید بشر را سامان می دهد به جلو می رود. یورگن هابرماس یکی از بزرگترین فیلسوفان سیاسی معاصر غرب شمرده می شود ، نظریه عقلانیت ارتباطی هابرماس که بین الاذهانی است صورتبندی تازه ای از ماتریالیسم تاریخی ارائه می دهد هابرماس می خواهد ماتریالیسم تاریخی را از برداشت اقتصادگرايانه و جبرگرایانه رها سازد، وی معتقد است جامعه در طولِ دو مسیر به پیش می رود یکی تحول در زیست جهان و دیگری تحول در سیستم، زیست جهان جایی است که در آن ساختارهای اقتصادی و اجتماعی با آگاهی و کنش در می آميزند و همراه عقلانی شدن زیست جهان نیز عقلانی تر می شود، کارل پوپر هم در قلمرو آگاهی انسان معتقد است که انسان ها موجوداتی عقلانی هستند و در يک عقلانيت عینی و مشترک سهیم هستند و يا می توانند سهیم باشند، پوپر هم چنین در معرفت شناسی و روش تحقیق، اصل ابطال پذیری را در برابر اثبات گرایی مطرح کرد، پوپر در کتاب « جامعه باز و دشمنانش » مهندسی تدریجی و جزء به جزء جامعه را مطرح می کند پوپر دموکراسی را بهترین شیوه حکومت برای جامعه باز می داند، جان رالز از برجسته ترین نظریه پردازان سیاسی غرب معاصر است، هسته مرکزی نظریه رالز نظریة عدالت است ، جان رالز عدالت را به مثابه انصاف دانسته و می گوید برای سامان دادن وضع جامعه بايد مجموعه ای از قواعد و اصول را تنظیم کرد که با توجه به دو انگیزه تضاد و همکاری بهترین شیوه توزیع منابع و ثروت را همراه داشته باشد، این اصول را اصول عدالت اجتماعی می نامیم. « بزرگان فلسفه سیاسی اسلامی » در ميان اندیشمندان مسلمان؛ شايد بتوان گفت مهم ترین و برجسته ترين آن ها فارابی است که مدینه فاضله را مطرح کرد که به عنوان معلم ثانی نام گرفته است وی ضمن تقسیم سیاست به سیاست فاضله و سیاست غیرفاضله، انواع و اقسام مدينه و اجتماعات را در مقابل مدينه فاضله ذکر نموده و به توصیف ویژگی های آن ها می پردازد. و در بیان اشکال حکومت فاضله ، مطلوب ترین شکل حکومت را حکومت پیامبر که ریاست اولی است می داند و با دیدی واقع گرایانه و براساس تفکر شیعی تصریح می کند که حکومت در زمان غیبت بايد توسط فقیه تشکیل شود. دیگر فیلسوف مسلمان که آراء و نظرات او تحت عنوان حکمت مشاء مطرح می شود ابوعلی سینا می باشد برخی نظریات و آراء بوعلی سینا در باب فلسفه سیاسی در کتاب « السیاسه » مطرح گردیده است، کتاب السیاسه حاوی یک سلسله مباحث بنیادی پیرامون سیاست مُدُن و کشور داری است، بوعلی سینا در رساله اثبات نبوت، فلسفه بعثت انبیا را در دو محور اصلی خلاصه نموده و می گوید که يک محور آن اصلاح دنيای محسوس مادی مردم با تدبیر و سیاست حکیمانه است و ديگر محور آن ایجاد و تکمیل عالم عقلی انسان ها با علم و فرزانگی است، بوعلی سینا برای نبوت بُعد سیاسی قائل بوده و به عقیده بوعلی سینا، پیامبر قانون گذار و سیاستمدار برجسته جامعه بوده و تنها اوست که می تواند اين دو مسئوليت را بر عهده داشته باشد. اندیشمند بزرگ ديگری که با معاصر ابوعلی سینا بوده و او را به معلم ثالث شناخته اند و در حوزه اندیشه سیاسی آراء ونظراتی دارد مِسکَوَیه می باشد وی متولد اطراف شهر ری بوده و برای همین او را ابن مسکویه رازی گفته اند، وی ضمن بر شمردن انواع سیاست به سیاست مُلکی پرداخته و آن را چنین تعریف می کند که آن صناعتی است که مدنیت را قوام می بخشد و مردم را بر مقتضای مصالحشان رهنمون شودمسکویه فضیلت را در عرصه سیاست مُلکی وارد کرده و براساس آن سیاست را به دو بخش فاضله و غیرفاضله تقسیم می نماید و در خصوص سیاست و رابطه آن با دین گفته است: دین اساس است ومَلِک نگهبان آن و هرآن چه را اساس نباشد از بین می رود و هر آن چه را نگهبان نباشد ضایع می گرددمسکویه در تاریخ فلسفه اسلامی ، اولين کسی است که به حکمت عملی و اخلاق پرداخته است ،معلم ثالث ضمن مدنی الطبع دانستن انسان به بیان انواع « خیر» پرداخته و سعادت را به معنای تمام الخیرات و غایت الخیرات معرفی می کند و میگوید سعادتی که مختص انسان ها می باشد بر سه قسم تقسیم می شود: سعادت عام که برای همه انسان هاست وسعادت خاص که برای برخی از انسان ها و مانند علم و صناعت خاص می باشد و سومی سعادت خاص الخاص که همان کمال نهایی است و حکومت، دولت ابزارهایی هستند که هم خیر و سعادت هستند و هم انسان را به سعادت می رسانند از جمله اندیشمندان بزرگ و بلند آوازه ای که در ميان مسلمانان همواره مطرح بوده است ، می توان به خواجه نصیرالدین طوسی اشاره نمود ،خواجه نصیرالدين طوسی «سیاست مُدُن »را مطرح نموده و اساس سیاست مُدُن را بر «حکمت عملی» قرار داده و همچون فارابی و مسکویه سیاست را در انواع سیاست به فاضله و غیرفاضله تقسیم می کند، خواجه نصیر ضمن بر شمردن فضیلت ها به عدالت می پردازد و به نظر او عدالت آن است که قوای درونی انسان به اتفاق یکدیگر از قوه عقل اطاعت نمایند، وی معتقد است از میان فضائل، فضیلتی کامل تر از فضیلت عدالت نیست زیرا عدالت عام است و مستلزم همه فضائل و تمامی اعتدال ها را شامل می شود ، عدالت وسط و اعتدال حقیقی است و تعیین کننده وسط نیز در هر چیزی شریعت است ملاصدرا (صدرالدين محمد شیرازی) انديشمند و فیلسوفی است که حکمت متعالیه را تاسیس نموده است و در اين منظومه فکری ملاصدرا فلسفه مشائی، اشراقی، عرفانی ومعارف قرآن و سنت را در هم می آميخته و در يک نظام فکری منسجم بین عقل و منابع نقلی جمع نموده است ، ملاصدرا سیاست بدون شریعت را چون جسد فاقد روح دانسته و معتقد است سیاست بايد تابع شریعت باشد ، از نظر ملاصدرا سیاست به معنای تدبیر و هدایت جامعه از دنیا به سوی آخرت به منظور تقرب به خداوند متعال است، ملاصدرا در حکمت سیاسی متعالیه اش هم چون فارابی با تقسیم نظام های سیاسی فاضله و غیرفاضله، نظالم سیاسی عصر پیامبر(ص) و نظام عصر حضور ائمه(ع) و نظام سیاسی عصر غیبت را به تفکیک مورد توجه قرار داده و در کتاب شواهدالربوبیه برای دوره و عصر غیبت معصوم، ولایت سیاسی مجتهدان را پیشنهاد می دهد همین حکمت سیاسی متعالیه سبب شد که بعدها امام خمینی(ره) یکی از بزرگترین دست پروردگان حکمت متعالیه نظام جمهوری اسلامی را تاسیس کند، حکمت متعالیه ای که مرحوم علامه طباطبایی ، مرحوم استاد شهید مطهری و مرحوم علامه محمد تقی جعفری شاگرد همین مکتب بوده و ترویج دهنده آن بودند و امروزه استاد محمدتقی مصباح یزدی و استاد جوادی آملی ادامه دهنده اين راه هستند. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image