علوم و معارف قرآن /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

آيه ی شريفه ی زير به ويژگي هاي شخصيتي چه نوع افرادي اشاره دارد؟ {Qفَإِذَا رَکبُوا فِي الْفُلْک دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِکونَQ}


آيات 61 الي 65 سوره ی عنکبوت، به تناقض گويي مشرکين و هماهنگ نبودن گفتار و رفتار آنان اشاره دارد. و از طريق توحيد در خالقيت و توحيد در ربوبيت و نيز از راه فطرت، عليه ی مشرکين و عملکردشان در زمينه ی عبادت استدلال نموده و از اعتراف خود آنان کمک گرفته شده تا به آنان بفهماند که شرک آن ها در عبادت بدون دليل است. آن چه مسلم است، اين است که نه بت پرستان و نه غير آن ها، هيچ کس نمي گويد که خالق آسمان و زمين و... يک مشت سنگ و چوبي است که به دست خود انسان ساخته و پرداخته شده است. به بيان ديگر بت پرست ها مشرک در عبادت بودند، مي گفتند ما بتها را براي اين پرستش مي کنيم که واسطه ی بين ما و الله باشد و اين ها شفيعان ما هستند. اما همين بت پرستان، توحيد در خالقيت را قبول داشتند و اگر از آن ها سئوال مي شد که خالق شما چه کسي است، همه يک صدا مي گفتند الله، ولي مي گفتند ما لياقت ارتباط با خدا را نداريم لذا بت ها را پرستش مي کنيم تا ما را به خدا نزديک کنند و نيز اعراب جاهلي مدبر عالم را خداوند مي دانستند و در اين قسمت نيز براي خدا شريک قائل نبودند و معتقد بودند که تسخير آسمان و زمين و ارزاق و نزول باران و... به دست خداوند است و او است که زمين را بعد از مردن يا نزول باران زنده مي کند. قرآن کريم در اين آيات، از همين اعتراف مشرکين استفاده کرده مي فرمايد: «بگو حمد و ستايش براي خداوند است». يعني براي کسي است که همه ی نعمت ها از او است و همه ی هستي ها و هر آن چه در آن هست، از ناحيه ی او است. پس عبادت و ستايش نيز بايد مخصوص او باشد و معبود هاي ديگر سهمي دراين ميان ندارند و اين چه منطق و چه سخن دور از عقل و خرد است که مشرکين از يک طرف مي گويند خالق و مدبر جهان خداوند است و از طرفي مي گويند عبادت کردن ما بت ها را براي آن است که آن ها شفعاء ما هستند. همان بت هايي که خود درست کرده اند، اين تناقض، در گفتار و عمل نيست مگر در اثر عدم تعقل و عدم بهره گيري از عقل و پيامبر دروني که مشرکين هم همانند موحدين آن را دارند. علاوه بر ناهماهنگي و تناقض گفتار و رفتار مشرکين که خود دليل بر بطلان اعتقاد آنان در مسأله ی عبادت است، سخن گوياي فطرت غبار گرفته شان نيز با عمل آنان تناقض داشته و همين مشرکين که در حالات عادي به پرستش سنگ و چوب مي پردازند هنگامي که به سفر دريائي مي شتابند و طوفان ها، گردابها و بادهاي مخالف، آنها را احاطه مي کند و کشتيشان هم چون پرکاه روي امواج به هر سو پرتاب مي شود و دست آنان از همه چيز بريده و کوتاه مي گردد نور توحيد در قلب شان درخشيدن مي گيرد و تمام معبود هاي ساختگي به کنار مي روند و خلوص کامل اما مقطعي فراهم مي شود. و در آن حال زبان حال و قال شان خدا خدا مي گويد، ولي به مجرد اين که طوفان ها، فرونشست و حالت عادي بازگشت، پرده هاي غفلت و جهل فرو مي افتد و خارهاي جانگداز شرک و بت پرستي در اطراف اين گل يعني فطرت خدا شناس انسان ظاهر مي شود. گويا قرآن کريم در اين آيات سوره ی عنکبوت به مشرکين مي گويد: بت هاي شما که در هيچ حالي از آنان کاري ساخته نيست و از سوي ديگر در مشکلات وقتي گرفتار مي شويد به سراغ الله مي رويد، پس چرا بت ها را پرستش مي کنيد؟ و چرا براي خداي بي همتا شريک قرار مي دهيد و به جاي عبادت الله به ستايش و عبادت سنگ ها و چوب ها مي پردازيد؟ اين آيه مورد بحث هر چند علي الظاهر مربوط به بيان حال مشرکين است. زيرا در آيات قبل بر توحيد در عبادت استدلال شده و مشرکين گرفتار شرک درعبادت بودند و در خود آيه نيز سخن از شرک آن ها به ميان آمده است و در آيات بعدي آنان را تهديد و به کفران نعمت کرده است، ولي نبايد فراموش کرد که همه ی بشريت داراي فطرت توحيدي و خداشناس مي باشند، ولي اغلب انسان ها هنگام راحتي دچار غفلت شده و نداي فطرت توحيدي را يا نمي شنوند و يا کمتر به آن اعتنا مي کنند، ولي هنگام مشکلات و پيشآمد حوادث، اين فطرت گرفتار زنجير گناه و تعصب هاي کورکورانه بيدار شده و به انسان جهت مي دهد و راهنماي او به سوي خداوند مي شود، همان طوري که فطرت سليم و مصون از گناه انسان هاي مؤمن در هر حال آنان را به سوي خدا رهنمون مي باشد. بنابراين، مي توان گفت به طور کلي آيه ی 65 سوره ی عنکبوت و امثال آن به کم ظرفيتي و ناسپاسي انسان ها اشاره دارد. هر چند مشرک و کافر نباشند، لذا در بسياري از آيات قرآن مجيد، مشکلات و سختي ها را به عنوان يک وسيله ی ظهور و بروز فطرت انساني به طور مطلق، بر مي شمارد و در سوره ی يونس اين گونه مي فرمايد: «هنگامي که رنج و بلائي به انسان رسد در همان لحظه ما را مي خواند، خفته، يا نشسته يا ايستاده اما هنگامي که رنج او را بر طرف ساختيم آن چنان در غفلت فرو مي رود که گوئي هرگز ما را براي حل مشکل خويش نخوانده است». فطرت توحيدي، يعني همان نقطه نوراني که در درون قلب انسان وجود دارد و خط ارتباطي او با خدا و نزديک ترين راه به سوي او است، هميشه و در همه ی انسان ها وجود دارد، لکن تعليمات غلط و نيز غفلت و غرور، مخصوصا به هنگام سلامت و وفور نعمت، پرده هايي بر آن مي افکند، امّا طوفان هاي حوادث اين پرده ها را مي درد و ابرهائي را که راه اين خورشيد درخشان را گرفته است کنار مي زند و آن نقطه درخشنده آشکار مي شود و پيشوايان دين هميشه انسان ها را از طريق شکوفا ساختن فطرت شان، ارشاد مي کردند. مردي که در مسأله خداشناسي گرفتار شک شده بود خدمت امام صادق ـ عليه السلام ـ عرض کرد: يابن رسول الله مرا به خدا راهنمائي کن. او کيست؟. زيرا وسوسه گران مرا حيران ساخته اند. امام صادق ـ عليه السلام ـ از همين راه فطري و دروني، او را هدايت کرد و فرمود: «آيا هرگز کشتي سوار شده اي؟ عرض کرد: آري، فرمود: هرگز کشتي تو شکسته است که در آنجا که هيچ کشتي ديگري براي نجات تو نبوده و قدرت بر شناگري نداشته اي؟ عرض کرد: آري، فرمود: در آن حالت آيا قلب تو به اين امر تعلق گرفت که وجودي هست که مي تواند تو را از آن مهلکه نجات دهد؟ عرض کرد: آري. امام ـ عليه السلام ـ فرمود: او خداوندي است که قادر بر نجات است در آنجا که هيچ نجات دهنده و فرياد رسي نيست. از آن چه گفته شد نتيجه مي گيريم که پيام آيه ی 65 سوره ی عنکبوت، يک پيام همگاني براي همه ی انسان ها از مشرک و موحد است. زيرا چه بسا انسان هايي که خدا را قبول داشته و او را عبادت هم مي کنند، اما همين که به نوائي رسيدند و از رحمت عام خداوند برخوردار شدند، در اثر کم ظرفيتي از خدا غافل و مغرور و دچار بي خبري از صاحب نعمت مي شوند و به اصطلاح، خودشان را گم مي کند و چه بسا انسان هائي که به خاطر انجام عمل خيري خود را مصون از عذاب الهي مي شمارند. اين ها همگان وقتي به بلايا و سختي ها مبتلا مي شوند، يک مرتبه به خود مي آيند و آنگاه است که مصداق «مخلصين له الدين» گشته و چون خود را مأيوس از همه جا مي بينند با خلوص نيت خدا خدا مي گويند. و تنها مؤمنان راستين هستند که نه به هنگام نعمت گرفتار غرور و غفلت مي شوند و نه به هنگام گرفتاري و مصيبت جزع و فزع مي کنند. زيرا نعمت را از خدا مي دانند و شکر به درگاه او مي برند و مشکلات را آزمون و امتحان و يا نتيجه ی اعمال خويش به حساب آورده و صبر نموده و رو به درگاه حق تعالي مي آورند. روي همين جهت است که حالت انسان هاي معمولي که اکثريت را تشکيل مي دهند، اين گونه است که هنگام ظهور مشکلات به ياد خدايند و در راحتي او را فراموش مي کنند و گويا طبيعت ثانوي پيدا کرده و آن فراموشکاري و عدم توجه به واقعيات زندگي است و حالت توجه و التفات به واقعيات زندگي يک حالت استثنائي براي آنها محسوب مي شود که نياز به عوامل فوق العاده دارد مادامي که آن حالت فوق العاده موجود است به ياد خدا هستند اما به مجرد اينکه برطرف شد به طبيعت انحرافي خود باز مي گردند. خلاصه کمتر کسي را مي توان پيدا کرد که شامل پيام آيه ی 65 سوره ی عنکبوت و آيات مشابه آن نباشد و در حال بيماري و سلامتي، راحتي و بلاء، فراواني و قحطي، در زندان و بر تخت قدرت و در همه ی حالات به ياد خدا باشد، بلکه حال اکثر مردم همان است که در اين آيه بيان شده است که هنگام دچار شدن با مصائب و بلايا به پيشگاه باعظمت خدا سرفرود مي آورند، ولي افسوس که اين توجه اضطراري و اين بيداري موقت، بي ارزش و بی تداوم است. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image