باستان گرایی /

تخمین زمان مطالعه: 27 دقیقه

چرائئ و سابقه باستان گرایی در ایران دارای چه ادواری است؟


باستان‌گرایی یا آرکائیسم (Archaism) در ایران، پدیده‌ای است که از اواخر دوران قاجار در عرصه فرهنگی، اجتماع و سیاست جامعه ایرانی پدیدار گشته است (بیگدلو، رضا ، باستان‌گرایی در تاریخ معاصر ایران، چاپ اول: تهران، نشر مرکز، ص ۱).امروزه باستان گرایی و ملی گرایی به یکی از تفکراتی تبدیل شده است که متاسفانه به صورت انحرافی در جامعه در حال تبلیغ بوده و تبلیغ کنندگان آن اهداف خاصی را دنبال می کنند که آشنایی با این اهداف می تواند ما را از افتادن در دام های پهن شده ایمن سازد . همچنین نحوه برخورد با این موضوع نیازمند دقت نظر فراوانی می باشد تا مبادا با کج سلیقگی و یا رفتارهای غلط و نادرست به بهانه مبارزه با دیدگاهی انحرافی زمینه برای ایجاد حساسیت در جامعه بروز کرده و به جای دریافت نتیجه مثبت نتیجه معکوس دریافت نماییم ، چرا که مطالعه در زمینه این موضوعات ابعاد و اهداف مختلفی دارد که به تناسب هر کدام از آنها موضوع احکام مختلفی پیدا می کند . برای توضیح بیشتر لازم است بگوییم مطالعات مربوط به ملی گرایی ، باستان شناسی و ملحقات آنها از قبیل کوروش و ... و نیز تبلیغ این مسائل با اهداف مختلفی صورت می گیرد : 1 - اگر این مطالعات و تبلیغ ها درواقع مطالعات عمومی تاریخ باستان باشد این مساله هیچ اشکالی ندارد چنانکه مطالعه تاریخ سایر ملت ها هیچ منافاتی با اسلام ندارد ، به ویژه مطالعه تاریخ ایران پیش از اسلام از این جهت که مایه آشنایی ایرانیان با گذشته تاریخی شان می گردد امری کاملا پسندیده است که البته باید با توجه به پاره ای ملاحظات صورت گیرد . دکتر سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران در این زمینه معتقد است : «پرداختن به تاریخ ایران باستان نه تنها دارای ایراد نیست بلکه امری بسیار قابل تحسین است، چون هر ملتی باید هویت تاریخی خودش را دریابد و در نتیجه پرداختن به ریشه های تاریخی جوامع امری ضروری است و ما نباید احساس کنیم پرداختن به تاریخ ایران باستان امری خطا یا مخالفت با اسلام است. قبل از ورود اسلام به ایران، ما در فلات ایران یک تاریخ کهن داریم که قطعا آگاهی از این تاریخ می تواند رشد سیاسی ما را باعث شود.هر چه ما به تاریخ تجربیات و تاریخ اداره جامعه و تاریخ زیست متمدنانه مان بیشتر بپردازیم و هر چه بیشتر ما توانسته باشیم از این تاریخ برای حیات روزمره مان بهره بگیریم با قدرت بیشتری می توانیم جامعه مان را به سامان برسانیم. اما نکته ای که در پرداختن به تاریخ باستان باید مورد توجه قرار گیرد این است که ما جریاناتی را در چندصد ساله اخیر شاهد بوده ایم که برای سلطه بر جوامع سعی می کنند بر تاریخ دست اندازی کنند.ما در اینجا یک تحریف تاریخ را به وضوح می بینیم و این البته در قوم یهود سابقه طولانی دارد..... آنها با جعل تاریخ، اهداف اقتصادی و سیاسی خاصی را دنبال می کنند که البته در اینجا موضوع بحث ما نیست. به همین دلیل آنچه که ما در پردازش تاریخ ایران باستان باید به آن توجه داشته باشیم این است که از نقل طابق النعل بالنعل و تکرار تاریخ و آنچه برای ما نوشته شده است پرهیز کنیم. اگر واقعا به تاریخ اعتقاد داریم و اگر معتقدیم که تاریخ هویت ساز است و تحریف تاریخ ملتها باعث امکان ایجاد سلطه می شود،پس بیاییم محققانه عمل کنیم و این فضای خفقان آور(این عبارت از من است) را تعدیل کنیم. چون متاسفانه در فضای تاریخ نگاری باستانی فضایی ایجاد کرده اند که کسی امکان تشکیک و سوال و درخواست مستندات نداشته باشد. باید این امکان فراهم شود که از مورخانی که در این زمینه کتاب نوشته اند سوال شود که شما بر اساس چه مستنداتی اینگونه تاریخ را روایت کرده اید؟»(http://www.alef.ir/vdcenn8zpjh8nni.b9bj.html?155556 عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران)2 – گاهی اوقات هدف از مطالعه تاریخ علاوه بر آشنایی با گذشته تاریخی ، عبرت از حوادث تاریخی است که چنین امری نیز نه تنها با اسلام منافات ندارد بلکه در راستای توصیه های اسلام تلقی می گردد ، در نتیجه مطالعه تاریخ باستان و یا حتی تبلیغ آن با نیت عبرت گرفتن از سرگذشت اقوام باستان حتی وجه مثبت و ممدوحی نیز به خود می گیرد . چنانکه در آیات و روایات فراوانی بر مطالعه سرگذشت پیشینیان وعبرت گرفتن از آنان تاکید شده است به عنوان مثال امام علی ع می فرمایند : «و ان لکم فی القرون السالفه لعبره»(بحار الانوار ج 34ص 134) یعنی تاریخ دورانهای گذشته مایه درس عبرت است و یا در روایتی دیگر می فرمایند : « اعْتَبِرُوا بِمَا قَدْ رَأَیْتُمْ مِنْ مَصَارِعِ الْقُرُونِ قَبْلَکُمْ قَدْ تَزَایَلَتْ أَوْصَالُهُمْ وَ زَالَتْ أَبْصَارُهُمْ وَ أَسْمَاعُهُمْ وَ ذَهَبَ شَرَفُهُمْ وَ عِزُّهُمْ وَ انْقَطَعَ سُرُورُهُمْ»(نهج البلاغه ص 231) یعنی از نابودی نسلهای پیش از خود که دیده اید عبرت گیرید بندهای بدنشان از هم گسیخته و چشمها و گوشهایشان نابود شد و شکوه وشوکتشان از میان رفت و شادی و نعمتشان به سر آمد .3 - گاهی اوقات هدف از مطالعه این مسائل مطالعه موضوعات موردی همچون موضوع کوروش می باشد که چنین مطالعه ای نیز نوعی مطالعه تاریخی به شمار آمده و ایرادی ندارد به ویژه مطالعه تاریخ کوروش با توجه به احتمالاتی که در مورد ذوالقرنین بودن وی مطرح می باشد باعث سوق یافتن مطالعه شخص به سمت تفسیر قرآن نیز می گردد و اگر با این نگاه وارد موضوع شود قطعا مطالعه ای سودمند و مفید خواهد داشت که با داشتن انگیزه و نیت خیر از ثواب علم آموزی قرآنی نیز بهره مند خواهد شد . توضیح این مطلب این است که همانگونه که می دانید ذوالقرنین یکی از کسانی است که از او در قرآن به نیکی یاد شده و در طول تاریخ نیز در مورد اینکه وی به لحاظ تاریخی چه کسی بوده است میان مفسران بحث های مختلفی صورت گرفته است که در میان این مباحث این احتمال که کوروش ، اولین شاه هخامنشیان همان ذوالقرنین قرآن باشد احتمال بسیار قوی تر می باشد . اما با این حال حتی اگر اثبات شود که کوروش همان ذوالقرنین می باشد این مطالعه باید در حد مطالعه سرنوشت یکی از بزرگان دینی و یا حکما تلقی گردد ونباید به بهانه آن کل شریعت اسلام که خود معرفی کننده ویژگی های مثبت ذوالقرنین می باشد را کناری نهاد و دل به کورش بست همچون کسی که به بهانه اینکه از نظر اعتقادات دینی نبوت ادیان گذشته همچون دین حضرت عیسی و مسیح مورد تایید می باشد اسلام را رها کرده و به این ادیان که امروزه با وجود شریعت اسلام منسوخ گشته اند بپیوندد . اما در مورد نحوه مواجهه با این افراد نیز که به صورت افراطی به بحث و حمایت از کورش می پردازند، ابتدا برای جلب اعتماد آنها و زمینه سازی برای قبول حقایق باید اطلاعاتی درباره کورش و ویژگیهای او داشته باشید و از صفات و ویژگیهای خوب او تقدیر به عمل آورید و در این زمینه با آنها همراهی کنید، سپس یادآور شوید که عدّه ای از نام کورش سوء استفاده می کنند و برای پیشبردن اهداف ضد اسلامی، می خواهند اسلام را بکوبند؛ لکن جرأت ندارند به صراحت از بی دینی حرف بزنند؛ برای همین خود را تابع آیین ایران باستان معرّفی می کنند. حال آنکه کورش که به احتمال زیاد همان ذوالقرنین باشد فردی متدیّن بوده و اگر امروز حضور داشت با اسلام مخالفت نداشت. چون اولیای خدا با دین الهی مخالفت نمی کنند و از طرفی هم علاقه به شخصی از اولیای الهی که مورد تایید قرآن قرار دارد نباید بهانه ای برای دست برداشتن از اعتقادات دینی و یا سست شدن در این اعتقادات گردد .لذا شما با شیوه جدال احسن می توانید آنها را نسبت به مساله و توطئه دشمنان آگاه کنید در این صورت شما به وظیفه خود عمل کرده اید و دیگر مسئولیتی ندارید.4 - گاهی اوقات نیز باستان گرایی و توجه به ملی گرایی با هدف الگوگیری از دوران باستان و چهره های صرفا ملی در راستای نظام سازی و ساخت تمدن صرفا ملی صورت می گیرد و حال آنکه : اولا باستان گرایی معمولا بیشتر در قالب توجه به نمادها ، اسطوره ها و نیز آثار تاریخی برجای مانده از دوران باستان همچون تخت جمشید ، کوروش ، خاک ایران و ... صورت می گیرد و فاقد هر گونه ا ندیشه الگوسازی می باشد و حتی با توجه به اشکالاتی که در برخی اندیشه های کهن دوران باستان وجود داشت و همین اشکالات نیز باعث سقوط سریع آن در برابر سپاه اسلام و متعاقب آن اقبال عمومی و سریع به دین اسلام شد می توان گفت نمیتوان در این راستا از این تفکرات استفاده کرد به ویژه اینکه مهمترین تفکرات غلط این دوران تفکرات طبقاتی بود که نظام بسته ای را ایجاد کرده بود و مانع از رشد و ترقی عموم مردم برای رسیدن به کمالات بالاتر می شد که جلوه ای از این نظام طبقاتی غلط در رفتار شاه ساسانی با کفاشی که حاضر بود در ازای اجازه دادن شاه برای درس خواندن فرزندش کل هزینه نظامی لشکر را تامین کند و شاه ساسانی به دلیل مخالف بودن این خواسته با قانون تبعیض طبقاتی مرسوم با این درخواست مخالفت کرد در شاهنامه فردوسی منعکس شده است . همچنین ترویج افکار غلط ، انحرافی و خرافی همچون آتش پرستی ، ثنویت یا آیین دوخدایی و ... در آیین های ایران باستان و دیدگاههای غلطی که در یک نمونه آنها عمر جهان آفرینش تاکنون باید به سر رسیده باشد ( دیدگاههایی که غلط بودنشان غلط بودن خاستگاه های خود را اثبات می نماید ) باعث شده است که حتی اگر اندیشه ای برای نظام سازی وجود داشته باشد در برابر عناصر تمدن سازی اسلام که هم با عقل و فطرت مطابقت داشته و هم با مقتضیات زمان ومکان همراه است چندان نتواندعرض اندام نماید . ثانیا اینکه ظاهرا باستان گرایی و ملی گرایی با هدف احیای دوران عظمت و شکوه دوران باستان صورت می گیرد و معمولا به گونه ای عنوان می شود که احساسات و هیجانات ملی را برانگیزانده و چنان تصویر زیبا و باشکوهی از عاقبت احیای این امور ترسیم شود که همگان به آن راغب گردند و حال آنکه علیرغم این ظواهر زیبا اهداف دیگری در پس پرده وجود دارد که آشنایی با این اهداف و انتقال آنها به دانشجویان می تواند آنها را در مسیر انتخاب راه صحیح کمک نماید که برخی از این اهداف عبارتند از :الف – جایگزینی اندیشه های دوران باستان به جای اندیشه های اسلام که همانگونه که گفته شد با توجه به نواقص فاحش اندیشه های دوران باستان ، نه تنها این امر کمکی به پیشرفت کشور نخواهد نمود بلکه حتی به دلیل برخی نواقص زیربنایی این اندیشه های غلط و عدم تطابق آنها با عقل ، فطرت و زمان باعث پسرفت کشور ما خواهد شد . ب – جایگزینی ارزشهای موهوم به جای ارزشهای متعالی و اصیل ؛ شایان ذکر است که ملت ما به هر حال چهارده قرن است که فرهنگ جدیدی را انتخاب کرده و ارزشهای جدیدی را بر اساس این فرهنگ اختیار کرده اند و امروزه همین ارزشها آنها را به سمت ایجاد یک تمدن بزرگ سوق می دهد و طبیعی است که تلاش دشمنان این است که ارزشهای متعالی را که باعث پیشرفت کشور و پی ریزی تمدن بزرگ اسلامی در مرحله اول و الگوگیری ملت های دیگر در مرحله دوم می شود از ما گرفته و به جای آنان ما را با ارزشهای موهومی که جز تفرقه و چند پارگی نتیجه ای ندارد سرگرم سازد . ج – تضعیف روحیه پایداری و ایستادگی در برابر قدرتهای سلطه گر که این وظیفه را همواره دین مبین اسلام و آموزه های متعالی آن از جمله فرهنگ ایثار و شهادت بر عهده داشته است و این در حالی است که آموزه هایی همچون توجه به خاک و نژاد بدون در نظر گرفتن معیارهای دینی تنها شاید بتواند چند صباحی احساسات را تحریک نماید اما در مقام عمل برای ایستادگی پایدار ومقاومت همه جانبه کارآیی چندانی را ندارد چنانکه علت شکست نیروهای کشورهای عربی در برابر رژیم اسرائیل در جریان جنگ های اعراب و اسرائیل در دهه 40 تا 70 اتکای این ارتشها به ناسیونالیسم عربی بود و نخستین پیروزی در برابر این رژیم زمانی حاصل شد که نیرویی همچون حزب الله به جای اتکاء به ارزشهای ملی به ارزشهای دینی و فرهنگ ایثار و شهادت اتکا نمود . ضمن اینکه بسیاری از ادعاهای ملی گرایان و باستان گرایان در عشق به خاک و میهن دروغی بیش نیست و نشانه آن این است که در جریان هشت سال جنگ تحمیلی نه تنها حتی یک ملی گرا در جبهه های دفاع مقدس حضور پیدا نکرد بلکه حتی بسیاری از آنان در پشت جبهه ها به تضعیف روحیه مردم پرداخته (همچون برخی بیانیه های نهضت آزادی که در مقاطع حساس جنگ به اعتراف برخی فرماندهان عراقی به عنوان تقویت روحیه ارتش عراق در میان ارتش عراق چاپ وتوزیع می شد)و از طرفی دیگر با دشمنان قسم خورده ای که از صدام حمایت می نمودند از در دوستی در آمده بودند .د – جداکردن ایران از جهان اسلام و برجسته کردن ماهیت باستانی آن به منظور جلوگیری از الگوشدن آن برای کشورهای اسلامی دیگر به ویژه در شرایطی که ایران اسلامی با پیشرفت هایی که با اتکا به روحیه جهادی و ایمانی در زمینه های مختلف به ویژه زمینه های علمی ، اقتصادی و سیاسی به دست آورده است و در عین حال حاضر به پذیرش ذلت در برابر قدرهای جهانی نشده است به الگویی برای ملت های مسلمان تبدیل شده است و این خطر وجود دارد که آنچه که در بهمن 57 در ایران اتفاق افتاد در این کشورها نیز اتفاق بیفتد کما اینکه امروزه با قیام های مردم منطقه چنین تحولاتی دور از انتظار هم نیست . بنابر این دشمنان تلاش می کنند تا با جداکردن ماهیت اسلام از ماهیت ایرانیان از هر گونه ایجاد حس همدلی و همیستگی میان ایران اسلامی با مسلمانان جهان جلوگیری نمایند . ه – تلاش برای گسست میان ملت ایران و ایجاد چند پارگی در میان آنها از طریق قوم گرایی با وجود اینکه امروزه اسلام عامل مهم وحدت بخش میان تمامی اقوام و طوایف ایرانی بوده است . همچنین دشمنان تلاش می کنند تا با برجسته شدن ملیت میان کشورهای اسلامی از اتحاد و یکپارچکی آنها جلوگیری نمایند یعنی همان بلایی که بر سر امپراتوری عثمانی در آوردند و با برجسته کردن عربیت و تجزیه امپراتوری عثمانی باعث به وجود آمدن وضعیت کنونی در منطقه خاورمیانه شدند که غصب سرزمین فلسطین و اشغال این کشور توسط صهیونیست ها نتیجه این سیاست بود . این در حالی است که بر خلاف تاکید بر ملیت در سرزمین های اسلامی امروزه سیاست خود قدرتها تاکید بر اتحاد بیشتر و کنار نهادن اختلافات قومی و نژاد ی و تاکید بر اشتراکات می باشد که تشکیل اتحادیه اروپا و برداشتن بسیاری از تشریفات مرزی مرسوم که عملا سرزمینهای عضو اتحادیه را همچون کشور واحدی نموده است تلاشی در راستای این اتحاد می باشد . و – تلاش برای از بین بردن پشتوانه تمدن 1400 ساله اسلام و در واقع بی ریشه نمودن یک کشور به بهانه باستان گرایی که بزرگترین آفت یک تمدن می باشد و قطع ارتباط تمدن امروز با ریشه های آن همچون بلایی که درترکیه آوردند و با تغییر خط ارتباط این کشور با فرهنگ و سابقه گذشته خود را قطع نمودند و همین بلا قرار بود در دوران پهلوی بر سر تمدن ایرانی نیز بیاید که با هوشیاری وواکنش علما و مردم ناکام ماند و اگر چنین اتفاقی می افتاد قطعا رها شدن از دام استبداد سیاه شاهنشاهی و افتخاراتی که امروزه در پرتو اتکا به فرهنگ ریشه دار اسلام صورت گرفت هرگز عملی نمی شد .نکته دیگر این است که برخلاف تلاش های مغرضانه و یا حتی تلاشهایی که از سر ساده اندیشی صورت می گیرد و بر اساس آنها تلاش می شود تا دو هویت دینی و ملی ایرانیان از هم تفکیک گردد یکی از مسائلی که غالب پژوهشگرانی که در حوزه هویت به بحث و بررسی پرداخته‌اند بدان تصریح کرده اند عدم تفکیک هویت ایرانی از اسلامی می باشد که باید در مواجهه با کسانی که به ترویج باستان گرایی می پردازند مورد تاکید قرار گیرد ، به عبارتی اندیشمندان حوزه هویت اعتقاد دارند مؤلفه‌های ملی و دینی هویت ایرانی به دنبال حیات مشترک و طولانی تاریخی به میزان زیادی با یکدیگر سازگاری یافته‌اند به طوری که امروزه امکان تفکیک آنها از یکدیگر وجود ندارد ، یکی از علل این امر نیز این است که اسلام با توجه به مولفه های تمدن سازانه ای که در درون خود دارد نه تنها با تمدن ها به صورت جاهلانه و سلبی برخورد نمی کرد بلکه در صورت وجود پتانسیل تمدنی در درون یک ملتی با بهره گیری از این ظرفیت ها به بالندگی آنها نیز کمک می کرد به عنوان مثال تمدن ایران پیش از اسلام ظرفیت های عظیمی از رشد و شکوفایی را دارا بود که در برخی از کتب به آن پرداخته شده است ، ویل دورانت درباره هنر ساسانیان چنین نگاشته است « از ثروت و جلال شاپورها , قبادها و خسروها چیزی جز خرابه های هنری دوران ساسانی بجا نمانده است , اما همین مقدار کافی است که ما را از دوام و قابلیت انعطاف هنر ایرانی , از زمان داریوش کبیر و تخت جمشید تا دوران شاه عباس کبیر و اصفهان به شگفت آورد .»( دورانت , ویل , تاریخ تمدن , ترجمه , ابوطالب صارمی , ابوالقاسم پاینده , ابوالقاسم طاهری , عصر ایمان , بخش اول , ج4, تهران , انتشارات علمی وفرهنگی , 1373, ص 182)وی در خصوص صنعت نساجی آن دوران نیز چنین می نویسد «صنعت نساجی ساسانیان از طرحهای نقاشی , مجمسه سازی , سفالسازی وسایر اشکال تزیینی بهره مند می شد . پارچه های حریر , مطرز , دیبا و دمشقی , فرشینه ها , روپوشهای صندلی , سایبانها , چادرها وفرشها با حوصله بسیار و مهارت استادانه بافته و آنگاه به رنگهای زرد , آبی وسبز رنگ آمیزی می شدند .»( دورانت , ویل , تاریخ تمدن, پیشین , ص 184) ویل دورانت در ادامه تصریح می کند «برروی هم , هنر ساسانیان نمایانگر احیای پر زحمت هنر , پس از چهار قرن انحطاط در دوران اشکانیان است , اگر ما به قید احتیاط از بقایای آن قضاوت کنیم , باید بگوییم که در کمال عظمت به پای هنر دوران هخامنشی نمی رسد .»( همان , ص 185)از تأثیرات شگرف اسلام و مسلمانان در تمدن ایرانی که موجب بسط و گسترش آن شد , استفاده و بهره گیری از کاغذ و نوشتار بود . پیشینه آشنایی مسلمانان با کاغذ به مسأله فتوحات در ماورا النهر مربوط می شود . هنر کاغذ سازی دیر زمانی اختصاص به شهر سمرقند داشت , اما پس از آن این صنعت مهم در دیگر بلاد اسلامی انتشار یافت و در همه شهرهای سرزمینهای اسلامی , چون عراق و مصر و شام و مغرب و اندلس و ایران کاغذ ساخته می شد . (ولایتی , علی اکبر , پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران, تهران , مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی , ج1, 1386, ص 63-64)«در ایران در اوایل سده هفتم هجری , مردم شهر خونج در نزدیکی زنجان به کار کاغذ سازی اشتغال داشته اند .»(یاقوت حموی , معجم البلدان , به کوشش ووستنفلد , لایپزیگ , 1886, ج2, ص 500)«دانش پروری و علم دوستی بزرگان اسلام سبب شد که روز به روز مؤلف و کتاب در قلمرو اسلام فزونی یابد و دائره تحقیق وسعت پیدا کند , پادشاه و وزیر و امیر و دارا و ندار و عرب و ایرانی و رومی و هندی و ترک و یهود و مصری و مسیحی و دیلمی وسریانی , در شام و مصر و عراق و فارس و خراسان و ماورا النهر وسند و آفریقا و اندلس و غیره در تمام شبانه روز به تألیف مشغول شدند و خلاصه آنکه هرجا اسلام حکومت می کرد علم و ادب به سرعت پیشرفت می نمود در این تألیفات گرانبها خلاصه ای از تحقیقات بنی نوع انسان از روزگار پیشین تا آن زمان دیده می شد و مباحث مهمی از علوم طبیعی , الهی , نقلی , ریاضی , ادبی و عقلی در کتب جمع شده بود و در نتیجه تحقیقات علمای اسلام , علوم مزبور دارای شعب متعدد گشت .»( جرجی زیدان , تاریخ تمدن اسلام , ص 264)نکته ای که باید بدان توجه داشت این است که تاریخ سرزمین ایران از گذشته‌ی دور تا به حال همواره درگیر چالش‌های متعدد با سایر اقوام، فرهنگ‌ها و تمدن‌ها بوده است. از ورود یونانیان به ایران در عصر باستان و تشکیل حکومت یونانی- هلنیستی سلوکیان تا حمله‌ی ویران‌گر مغول به ایران و هم‌چنین چالش‌ها و معضلاتی که تاریخ معاصر ما از مواجهه‌ی ایرانیان با استعمار غرب در دویست سال گذشته به خاطر می‌آورد، همه و همه نمونه‌هایی از مصایب و مشکلات مردم ایران زمین در صحنه‌ی تاریخ با اقوام، فرهنگ‌ها و تمدن‌های بیگانه بوده است که در برگیرنده‌ی درس‌ها و عبرت‌های فراوانی برای ایران حال و آینده می‌باشد.اما شاید مهم‌ترین و تأثیرگذارترین واقعه‌ی تاریخ ایران را بتوان ورود اسلام به ایران دانست. اگر فرهنگ و تمدن ایرانی در مواجهه با فرهنگ بیگانه‌ی هلنیستی یونانی بعد از یک مقطع صد و اندی ساله دست رد به سینه‌ی این فرهنگ می‌زند و فرهنگ هلنیستی بعد از پایان عمر سیاسی سلوکیان قادر به ادامه‌ی حضور در صحنه‌ی فرهنگ و تمدن ایرانی نیست و از جانب فرهنگ و تمدن ایرانی دفع می‌شود و یا اگر فرهنگ و تمدن ایران در قرون میانه این قابلیت را داراست که در برابر مغولان و ترکان نه تنها سر تعظیم فرود نیاورده بلکه ایشان را تحت خدمت خود درآورد و به ایشان بیاموزد و ایشان نیز رمز بقا و ارتقا را در تمسک به عنصر ایرانی دانسته و تمکین کنند، در مواجهه‌ی ایرانیان با اسلام چه روی می‌دهد؟چه اتفاقی می‌افتد که اینک پس از گذشت حدود 1400 سال از ورود اسلام به ایران، چنان پیوندی میان فرهنگ و تمدن ایران با آموزه‌های اسلامی شکل می‌گیرد که عنصر اسلامی را به جزء لاینفک فرهنگ و تمدن ایرانی مبدل می‌سازد؟ ظهور اسلام در ایران بر هم زننده‌ی نظم قدیم حاکم بر جامعه‌ی ایران بود که ره آورد آن آزادی از ظلم و جور برای قاطبه‌ی مردم ایران بود که تا پیش از این به‌ واسطه‌ی وجود نظام «کاستی» از ابتدایی‌ترین حقوق خود محروم بودند.«اسلام حصار مذهبی و سیاسی که گرداگرد ایران کشیده شده بود و نمی‌گذاشت ایرانی استعداد خویش را در میان ملت‌های دیگر بروز دهد و هم نمی‌گذاشت این ملت از محصول اندیشه‌ی سایر ملل مجاور یا دور دست استفاده کند، در هم شکست؛ دروازه‌های سرزمین‌های دیگر را به روی ایرانی و دروازه‌ی ایران را به روی فرهنگ‌ها و تمدن‌های دیگر گشود. ورود اسلام به ایران فضای فرهنگی را به طوری متحول ساخت که ظرفیت‌های علمی و فرهنگی ایرانیان که تا پیش از این امکان بروز و ظهور نداشت، به فعلیت رسید و چهره‌های بی‌شمار علمی و فرهنگی از جای جای ایران سر برآورده و مبدل به نقش آفرینان عمده‌ی عرصه‌ی فرهنگ و تمدن جهان اسلام گردیدند. مطالعه تاریخ ایران بعد از اسلام , از نظر شور و هیجانی که در ایرانیان از لحاظ علمی و فرهنگی پدید آمده بود فوق العاده جالب است به طوری که مانند تشنه محرومی فرصت را غنیمت می شمردند و در نتیجه توانستند استعدادهای خود را بروز دهند و برای اولین بار ملل دیگر آنها را به پیشوایی و مقتدایی پذیرفتند و این پذیرش هنوز هم نسبت به ایرانیان قرون اول تا ششم و هفتم اسلامی دارد , این از یک طرف و از طرف دیگر این دروازه های باز سبب شد که علاوه بر فرهنگ و علوم اسلامی , راه برای ورود فرهنگ های یونانی , هندی , مصری و غیره باز شود و ماده ساختن یک بنای عظیم فرهنگی اسلامی فراهم گردد , زمینه شگفتن استعداد هایی نظیر بوعلی و فارابی و ابوریحان و خیام و خواجه نصیر الدین طوسی وصدر المتألهین وصدها عالم طبیعی و ریاضی و مورخ و جغرافی دان وپزشک و ادیب وفیلسوف وعارف فراهم گردد.» ( مطهری , مرتضی , خدمات متقابل اسلام و ایران , انتشارات صدرا , ص 356و 360) در واقع «اسلام استعداد و نبوغ ایرانیان را هم به خوشان نشان داد و هم به جهانیان وبه تعبیر دیگر ایرانی به وسیله اسلام خود را کشف کرد و سپس آن را به جهانیان شناسانید . چرا در دوران قبل از اسلام شخصیت هایی مانند محمد بن زکریای رازی وفارابی وبوعلی ظهور نکردند ؟ اسلام از ایران ثنویت، آتش‌پرستی،هوم‌پرستی و آفتاب‌پرستی را گرفت و به جای آن توحید و خداپرستی داد.خدمت اسلام به ایران از این لحاظ بیش از خدمت این دین به عربستان است، زیرا جاهلیت عرب تنها دچار شرک در عبادت بود اما جاهلیت ایران افزون بر این، گرفتار شرک در خالقیت بود. اسلام اندیشه‌ی خدای شاخ‌دار و بال‌دار، ریش و سبیل دار، عصا به دست، ردا بر دوش، مجعد موی ودارای تاج کنگره‌دار را تبدیل کرد به اندیشه‌ی خدای قیوم، برتر از خیال، قیاس،گمان و وهم، متعالی از توصیف که همه جا و با همه چیز هست و هیچ چیز با او نیست، هم اول است و هم آخر، هم ظاهر است و هم باطن ... اسلام، خرافاتی از قبیل مصاف نه هزارساله‌ی اهورامزدا و اهریمن، قربانی هزار ساله‌ی زروان برای فرزند دار شدن و زاییده شدن اهریمن به واسطه‌ی شک در قبولی قربانی و به جا افتادن نذر، هم‌چنین دعاهای دیوبند، تشریفات عجیب آتش پرستی، غذا و مشروب برای مردگان بر بام‌ها، راندن حیوانات وحشی و مرغان در میان آتش، ستایش آفتاب و ماه در چهار نوبت ... و صدها امثال این‌ها را از زندگی فکری و عملی ایرانی خارج ساخت.اسلام در عبادت به جای مقابل آفتاب یا آتش ایستادن و بیهوده زمزمه کردن و به جای آتش را برهم زدن و پنام به دهان بستن و به جای زانو زدن در مقابل آتش و مقدس شمردن طشت نُه سوراخه، عباداتی را در نهایت معقولیت و در اوج معنویت و در کمال لطافت اندیشه برقرارکرد. ... خدمات اسلام به ایران منحصر به قرون اول اسلامی نیست از زمانی که سایه اسلام بر این مملکت گسترده شده است , هر خطری که برای این مملکت پیش آمده به وسیله اسلام دفع شده است . اسلام بود که مغول را در خود هضم ساخت و از آدمکشانی آدمخوار انسانهایی دانش دوست ودانش پرور ساخت . امروز نیز اسلام است که در مقابل فلسفه های مخرب بیگانه ایستادگی کرده و مایه احساس شرف و عزت و استقلال این مردم است .(همان , ص 363-365و366و 369)با توجه به این مطالب و شواهد می توان دانست که هویت ملی و دینی ایرانیان در طول سال ها به مرحله ای رسیده است که امکان تفکیک آنها از یکدیگر وجود ندارد و به همین دلیل در طول تاریخ پس از ورود اسلام به ایران این دو مساله همواره عین هم تلقی شده اند .امروزه نیزهویت ملی ودینی در بیان اغلب علما یکی قلمداد شده وجای خود را به هویت اسلامی داده اند.این مفهوم در مواردی زیادی از بیانات مقام معظم رهبری مشاهده می شود.از جمله «با احساس این وحدت و جماعت است که نیرنگ استعماری دیروز و امروز - یعنی احیای احساسات افراط آمیز ملی گرایی - این فاصله ی وسیع و عمیق میان ملتهای مسلمان را پدید نمی آورد و قومیت عربی و فارسی و ترکی و آفریقایی و آسیایی، به جای آن که رقیب و معارض هویت واحده ی اسلامی آنها باشد، بخشی از آن و حاکی از سعه ی وجودی آن می گردد؛ و به جای آن که هر قومیتی، وسیله و بهانه ی نفی و تحقیر قومیتهای دیگر شود، وسیله ای برای نقل و انتقال خصوصیات مثبت تاریخی و نژادی و جغرافیایی هر قوم به سایر اقوام اسلامی می گردد. (پیام به حجاج بیت اللّه الحرام 26/03/1370)ملت ایران ملتی است مستقل، آزاد، هوشمند و به شدّت به هویّت ملی و اسلامی خود علاقه مند (بیانات رهبر معظم در دیدار اقشارمختلف مردم قم 18/10/1382)نتیجه اینکه ملی گرایی و باستان گرایی خیانتی است بزرگ که در لباس زیبای تقدس آب و خاک و با پشتیبانی قدرتهای سلطه گر و در راستای برنامه های سلطه گرانه خود بر جهان برای کشورهای جهان سوم تجویز نموده اند . همچنین تجربه تاریخی نشان داده است که مدعیان باستان گرایی وملی گرایی حتی نسبت به خاک و آبی که از آن دم می زنند نیز تعهدی ندارند چنانکه مدعیان باستان گرایی در دوران قبل از انقلاب سخاوتمندانه کشور را تقدیم غرب نموده بودند و مجری سیاست های خانمان برانداز قدرتهای سلطه گر بودند که کشور را به وابستگی کامل کشانده بود و از طرفی با اجرای برنامه هایی از قبیل تغییر خط و .. تلاش می کردند تا اندک آتش زیر خاکستری را که در درون خود استعداد تمدن سازی بزرگ در مرزهای جغرافیایی ایران و فراتر از آن را داشت را خاموش نمایند . همچنین در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس ملی گرایان با هم کاسه شدن با قدرتهای متجاوز به ایران اسلامی و اجرای منویات آنها در داخل کشور اوج علاقه خود به خاک وآب را نشان دادند و در تمام این سالها با سنگ اندازی در برابر پیشرفت کشورمان (از جمله تحریک ابرقدرتها برای تحریم کشورمان که می تواند زمینه ساز توقف پیشرفت های کشورمان باشد) نشان داده اند که ملی گرایی تنها عنوانی است که نان آن را می خورند و آنان در قبال ملت و ملیت هیچ تعهدی در خود احساس نمی کنند و بیش از اینکه ملی گرا باشند ضد ملی گرا هستند و اگر کسانی شایسته عنوان ملی گرایی باشند ، رزمندگانی که در هشت سال دفاع مقدس مردانه جنگیدند و حتی یک وجب از خاک کشور را طعمه یبگانه نساختند و یا دانشمندانی که شب و روز در راه پیشرفت کشور تلاش می کنند و در شرایط تحریم در موضوعات هسته ای ، نانوتکنولوژی ، صنایع هوافضا ، سلولهای بنیادی و ... به پیشرفت های اعجاب آوری دست یافته اند و از قضا همه اینها را درپرتو اتکا به آموزه های دینی به دست آورده اند شایسته نامیدن «ملی گرا» هستند . از طرفی میان هویت ایرانی و هویت ملی ایرانیان به اندازه ای درهم تنیدگی وجود دارد که اساسا امکان تفکیک هویت ملی از هویت دینی وجود ندارد و امروزه بخش عمده هویت ملی ایرانیان همان مولفه هایی هستند که هویت دینی آنها را شکل می دهند .از این روی در مواجهه با کسانی که دم از باستان گرایی می زنند لازم است هدف ، انگیزه و محتوای طرح چنین مباحثی را در یابیم چرا که اگر هدف ، صرف ارائه اطلاعات ، آن هم اطلاعات مستند ، موثق و قابل اعتماد از تاریخ ایران باستان و یا بیان نکات عبرت آموز تاریخی باشد چنین امری هیچ اشکالی نداشته و نباید حساسیت بی جا نسبت به این مساله داشته باشیم چنانکه حتی اموری مثل فیلم سازی در باره گذشته تاریخی این کشور نیز با توجه به چنین اهداف و انگیزه هایی هیچ اشکالی ندارد ، اما اگر هدف ، باستان گرایی و ملی گرایی به معنای غلط آن باشد که در آن تلاش می شود تا هویت ملی و هویت دینی از هم تفکیک شده و به بهانه مسائلی همچون ایران باستان ، گذشته و عظمت تمدنی و امثال اینها ، تلاش برای گسست ملت از هویت دینی و نیز هویت ملی شکل گرفته شده در دوران پس از اسلام صورت پذیرد چنین مساله ای نه تنها خدمت نیست بلکه دانسته یا ندانسته خیانت در حق ملت تمدن ساز ایران است و از این روی در مواجهه با این افراد بهترین راهکار آشنا کردن آنها با ابعاد مختلف این موضوع به ویژه خدماتی که در اثر ورود اسلام به ایران به فرهنگ و تمدن این ملت صورت گرفت و خطرات ناشی از گسست ملت از عظمت و شکوه تمدنی خود که در پرتو دین مبین اسلام شکل گرفته است می باشد .جهت آشنایی واطلاع بیشتر با عظمت تمدن اسلامی به منابع زیر مراجعه شود :خدمات متقابل اسلام و ایران ، مرتضی مطهری ، انتشارات صدرا کارنامه اسلام و تاریخ ایران بعد از اسلام , عبد الحسین زرین کوب , تهران , امیر کبیر پویایی فرهنگ و تمدن اسلام و ایران , علی اکبر ولایتی , تهران , مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسیتاریخ تمدن , دورانت , ویل , ترجمه , ابوطالب صارمی , ابوالقاسم پاینده , ابوالقاسم طاهری , عصر ایمان , بخش اول , ج4, تهران , انتشارات علمی وفرهنگی تاریخ تمدن , هنری لوکاس , ترجمه دکتر عبد الحسین آذرنگ , تهران, سخن .  .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image