جنگ های پیامبر(ص) و غنائم جنگی /

تخمین زمان مطالعه: 15 دقیقه

می خواستم بدانم علت این همه جنگ پیامبر چه بوده دلیل گرفتن غنائم که ۲۰٪ آن از آن پیامبر و آل اوست چه بوده و دلیل جزیه گرفتن از غیر مسلمان و دلیل معجزه بودن قرآن لطفا کمکم کنید؟


سلامجواب اجمالى : پرسش هاى متعددى را مطرح نمودید . پاسخگویى به همه آنها بسیار مفصل خواهد بود . لطفا هر سئوال را به طور مجزا مطرح نمایید تا پاسخى کامل و شایسته دریافت نمایید . در ادامه علت جنگ هاى پیامبر مکرم اسلام صلوات الله علیه را بیان مى نماییم . لازم به ذکراست که متاسفانه اینگونه القا مى شود که مثلا حضرت مسیح یا موسى علیهما السلام پیامبران رحمت وصلح و پیامبر مکرم اسلام نعوذبالله پیامبر خشونت وجنگ است . این از تبلیغات سوء و ناجوانمرادانه اى است که ماده پرستان غربزده علیه اسلام و دیگر ادیان الهى به راه انداخته اند و در ادامه به تبیین آن مى پردازیم . جواب تفصیلى : چنانکه مى‌دانیم وحى بر پیغمبر اکرم در چهل سالگى در مکه نازل شد و [ آن حضرت ] سیزده سال در مکه اقامت داشت و در آن سیزده سال چه خود ایشان و چه اصحاب ایشان فوق العاده در تحت شکنجه کفار قریش بودند ، به طورى که عده‌اى مجبور شدند پس از اجازه از رسول اکرم از مکه مهاجرت کنند ، هجرت کردند و به حبشه رفتند . مسلمین مکرر از پیغمبر اکرم اجازه مى‌خواستند که از خودشان دفاع کنند و پیغمبر اکرم تا سیزده سال که در مکه بود اجازه نداد . تا آنکه کار فوق العاده سخت شد و از طرف دیگر اسلام در خارج مکه نفوذ کرد ، از آن جمله در مدینه ، و عده‌اى قلیل از اهل مدینه مسلمان شدند و آمدند و با پیغمبر اکرم بیعت کردند و متعهد شدند که اگر ایشان به مدینه بیایند از ایشان حمایت کنند . پیغمبر اکرم هجرت کردند و مسلمین هم تدریجاً مهاجرت کردند و در مدینه براى اولین بار یک مرکز مستقل به وجود آمد . سال اول هم اجازه دفاع داده نشد . در سال دوم هجرت بود که براى اولین بار آیات جهاد نازل شد . ببینید لحن آیات این است : انَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ امَنوا خدا از اهل ایمان دفاع مى‌کند . خدا خیانت کارهاى کافرپیشه را دوست نمى‌دارد ، اشاره به اینکه اینها به شما خیانت کردند ، اینها کفران نعمت کردند . آنوقت مى‌فرماید : اذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلونَ بِانَّهُمْ ظُلِموا اجازه داده شد به این مردمى که دیگران به جنگ اینها آمدند ، که بجنگند یعنى‌اى مسلمانان ! حالا که کافران به جنگ شما آمده‌اند پس بجنگید . این درست حالت دفاع است . چرا این اجازه داده شد ؟ به دلیل اینکه مظلوم باید از خودش دفاع کند . بعد هم وعده یارى مى‌دهد : وَ انَّ اللَّهَ عَلى نَصْرِهِمْ لَقَدیرٌ . الَّذینَ اخْرِجوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ الّا انْ یَقولوا رَبُّنَااللَّهُ ما به این مردم که آنها را از شهر و دیار خودشان به ناحق بیرون کردند و جرمى نداشتند جز اینکه مى‌گفتند پروردگار ما خداست . اجازه جهاد مى‌دهیم جرمشان این بود که گفتند : رَبُّنَا اللَّهُ . چنین مردمى را ما اجازه مى‌دهیم بجنگند . ببینید لحن چقدر لحن دفاع است . بعد فلسفه کلى جهاد را ذکر مى‌کند . قرآن عجیب است در بیان کردن حقایق و در اینکه نکات را یادآورى مى‌کند . بعد که این جمله را مى‌گوید کأنّه قرآن مواجه شده با همین سؤالات و اشکالاتى که مسیحى ها مى‌کنند که‌اى قرآن ! تو کتاب آسمانى هستى ، تو یک کتاب دینى‌اى ، تو چگونه اجازه جنگ مى‌دهى ؟ جنگ بدچیزى است ، تو همه‌اش بگو صلح ، بگو صفا ، بگو عبادت . قرآن مى‌گوید : نه ، اگر در مواقعى که تهاجم از نقطه مقابل شروع مى‌شود این طرف دفاع نکند سنگ روى سنگ بند نمى‌شود ، تمام مراکز عبادت هم از میان مى‌رود : وَ لَوْلا دَفْعُ اللَّهِ النّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللَّهِ اگر خدا به وسیله بعضى جلو تهاجم بعضى دیگر را نگیرد تمام این صومعه‌ها ، مراکز عبادت خراب مى‌شود ، مراکز یهودى ها از بین مى‌رود مراکز صوفى ها ، مساجد عبادت مسلمان ها از بین مى‌رود یعنى طرف تهاجم مى‌کند و هیچ کس آزادى پیدا نمى‌کند خدا را به این شکل عبادت کند . قرآن بعد هم وعده نصرت مى‌دهد : وَ لَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ انَّ اللَّهَ لَقَوِىٌّ عَزیزٌ خدا هرکسى که او را یارى کند یعنى حقیقت را یارى کند ، یارى مى‌کند ، خدا نیرومند و غالب است . بعد ببینید چگونه توصیف مى‌کند مردمى را که خدا آنها را یارى مى‌کند . خدا مردمى را یارى مى‌کند که از خودشان دفاع کنند ، مردمى که وقتى حکومت تشکیل بدهند به این شکل هستند : الَّذینَ انْ مَکّنّاهُمْ فِى الْارْضِ مردمى که وقتى ما آنها را در زمین جاى مى‌دهیم و حکومت آنها را مستقر مى‌سازیم ، مردمى که وقتى به آنها قدرت مى‌دهیم و تسلط مى‌بخشیم ، به این شکل در مى‌آیند ، به چه شکلى ؟ اقامُوا الصَّلوهَ عبادت خدا را بپا مى‌دارند و اتَوُا الزَّکوهَ زکات را ادا مى‌کنند . ( نماز رمز پیوند صحیح با خداست و زکات رمز تعاون و پیوند صحیح افراد انسان با یکدیگر است . ) آنها که خدا را از روى خلوص مى‌پرستند و به یکدیگر کمک مى‌کنند . وَ امَروا بِالْمَعْروفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ خودشان را متعهد مى‌دانند که خوبیها را ترویج کنند و با بدیها و زشتیها مبارزه کنند . وَ لِلَّهِ عاقِبَهُ الْامورِ عاقبت کارها به دست خداست . تا اینجا ما دانستیم که قرآن اساساً جهاد را که تشریح کرده است ، نه به عنوان تهاجم و تجاوز و تسلط است بلکه به عنوان مبارزه با تهاجم است . ولى البته عرض مى‌کنیم این تهاجم هایى که باید با آنها مبارزه بشود همه به این شکل نیست که طرف به سرزمین شما حمله کند . ممکن است تهاجم به این شکل باشد که طرف در سرزمین خودش گروهى ضعیف و ناتوان را و به اصطلاح قرآن « مستضعفین » را تحت شکنجه قرار دهد ، شما در چنین شرایطى نمى‌توانید بى تفاوت بمانید . شما رسالت دارید که آنها را آزاد کنید . یا دیگرى فضاى خفقانى ایجاد کرده که نمى‌گذارد دعوت حق در آنجا نشو کند ، سدى ایجاد کرده ، دیوارى ایجاد کرده ، دیوار را باید خراب کرد . همه اینها تهاجم است . باید مردم را از قید اسارتهاى فکرى و غیر فکرى آزاد کنى . در همه این موارد ، جهاد ضرورت دارد و چنین جهادى دفاع و مقاومت در برابر ظلم یعنى تهاجم است . دفاع به معنى اعم یعنى مبارزه با یک ظلم موجود ، منتها باید درباره انواع ظلم ها و تهاجم ها که جهاد و مبارزه با آنها از نظر اسلام ضرورى است بحث کنیم . [ [ 1 به طور کلى ادیان الهى در مسائل مهمى مانند صلح و جنگ ، تفاوت اساسى ندارند ، بدین معنا که مثلا در یک دین الهى مردم به صلح و صفا فرا خوانده شده باشند و در دین دیگر به خشونت بلکه در همه ادیان الهى هم جهاد و هم دفاع وجود دارد وهم صلح ومحبت و مهربانى . متاسفانه چنین وانمود شده است که اسلام دین خشونت است وپیامبر اسلام خشونت گرا ودین مسیحیت وحضرت عیسى صلحگرا . حال آنکه اسلام دین تسامح است حتى غربى ها نیز بدان اعتراف دارند . اگر در زمان حضرت عیسى ، جنگى گزارش نشده است ، این مسئله مربوط به شرایطى است که حضرت عیسى ( ع ) در آن قرار داشت . مدت تبلیغ دین توسط حضرت عیسى تنها سه سال گزارش شده است که در این سه سال طرفداران آن حضرت بسیار در اقلیت بودند که هیچ چشم اندازى از پیروزى در زمانش وجود نداشت و هیچ حکومتى تشکیل نداد . بنا براین حضرت عیسى به جنگ رو نیاورد . شبیه آن چه که پیامبر اسلام در دوره سیزده ساله خود در مکه انجام داد در این مدت پیامبر و مسلمانان نه تنها به هیچ جنگى رو نیاوردند بلکه پیامبر مسلمانان را از دفاع نیز منع نموده بود تا به جهانیان ثابت گردد که حضرت در پى درگیرى و جنگ نیست . جنگ هایى که به پیامبر مکرم اسلام تحمیل گردید همگى در دوران ده ساله مدینه که حکومت اسلامى بنیان نهاده شده بود محقق گردید . اکثر این جنگ ها دفاعى ، برخى به خاطر پیمان شکنى , برخى به خاطر مبارزه با محاربین و راهزنان و یا کسانى که قصد براندازى نظام نوپاى اسلامى را داشتند و برخى به لحاظ رفع موانع تبلیغى بود که در ادامه توضیح مى دهیم . اگر در دوره مدینه جنگى صورت گرفت ، این بر حضرت تحمیل شده بود . جنگهایى مانند بدر ، احد و خندق و . . . حالت دفاعى داشت و دفاع ، حکم عقلى است که هیچ انسان عاقلى در آن تردید نمى کند . در واقع پیامبر و مسلمانان با شکنجه ، اذیت و آزار ، مصادره اموال و حمله و تهاجم دشمنان روبرو بودند و مطمئنا اگر حضرت عیسى ( ع ) و یارانش با چنین موقعیتى مواجه بودند و شرایط نیز براى آنان فراهم بود ، به دفاع از خود مى پرداختند زیرا دفاع از خود و خانواده و سرزمین و . . . حکم عقل است که هیچ تردیدى در آن نیست . از طرف دیگر نوع جنگ ها و اهدافى را که پیامبر در جنگ ها جستجو مى کرد ، با نگاه به مفهوم جهاد در اسلام مى توان به خوبى دریافت . جهاد یعنى تلاش و کوشش در راه خدا ، نه جنگ و کشتار و ستیزه جویى . تمام پیامبران الهى مأمور به جهاد و تلاش و کوشش بودند ، اما تلاش و کوشش در هر زمانى مى تواند به شکل هاى مختلف ظهور یابد . در زمان پیامبراسلام دشمنان مانع تبلیغ دین خدا و هدایت انسان ها توسط پیامبر ( ص ) بودند و حتى در این راه آن حضرت و مسلمانان را آزار و اذیت بسیار مى کردند بنابراین اصل جهاد در اسلام براى رفع مانع تبلیغ دین خدا است و به طور طبیعى براى رفع مانع گاهى موجب مى شود که با سردمداران کفر که به ستیزه جویى با اسلام برمى خیزند ، به جنگ پرداخت و چون هدف اصلى که رفع مانع باشد ایجاد شد ، دیگر جهادى نخواهد بود به همین خاطر هنگامى که پیامبر ( ص ) با پیشنهاد صلح حدیبیه مواجه مى شود ، با کمال اشتیاق از آن استقبال کرد و فرصت مناسب را براى تبلیغ دین اسلام و گسترش آن در جزیره العرب فراهم دید و تا زمانى که دشمنان پیمان را نشکستند و به مسلمانان حمله نکرد و شبیخون نزدند ، بر پیمان صلح خود وفادار ماندند بنابراین جنگ هدف نبود ، بلکه جهاد و تلاش براى رفع موانع تبلیغ دین الهى بود و بعد از بر طرف شدن موانع حتى در این زمان سر سخت ترین دشمنان که سال ها مبارزه کردند مورد عفو قرار مى گیرند و حس انتقام و هیچ چیز دیگر وجود ندارد . این وضعیت در فتح مکه نیز کاملا نمایان است . کسانى که آن حضرت را سال ها اذیت کردند و سخت گرفتند و شکنجه دادند مورد عفو قرار مى گیرند ، در حالى که حضرت کاملا بر آنان مسلط است . به عنوان مثال ابوسفیان یکى از سردمداران کفر است که بیشتر صدمه به نهال نوپاى اسلام وارد کرد و چندین جنگ را بر اسلام تحمیل نمود و بى شک یکى از منفورترین اشخاص نزد مسلمانان بود . با این وجود بعد از اینکه مکه فتح گردید و سردمداران قریش ذلیلانه تسلیم شدند پیامبر مکرم اسلام صلوات الله علیه از باب انتقام وارد نشدند و اسلام او را پذیرفته وحتى براى او از بیت المال مقررى وضع نمودند . گوستاولوبون فرانسوى مى گوید : « تمام آسانى و سهولت بى نظیر اسلام روى همین توحید خالص است و رمز پیشرفت اسلام نیز در همان سهولت و آسانى آن است ، آن تناقضات و پیچیدگى هایى که غالبا در سایر کیش ها و آیین هاى دیگر دیده مى شود در دین اسلام جود ندارد ، همین صاف و سادگى اسلام و دستورات آن کمک زیادى به پیشرفت این دین در جهان نموده و به همین خاطراست که ملت هاى زیادى از مسیحیان را مى بینیم که دین اسلام را مى پذیرند و آن را بر مسیحیت ترجیح مى دهند ، مصریان که در زمان امپراطوران قسطنطنیه مسیحى بودند و به محض آشنا شدن با اصول اسلام یک باره مسلمان شدند و به همین سبب است که هر ملتى مسلمان شد دوباره زیر بار دین نصرانیت نخواهد رفت ، خواه پیروز شوند و یا شکست بخورند ، زور وشمشیر موجب پیشرفت قرآن نگشت زیرا رسم اعراب این بود که هرجا را فتح مى کردند مردم آنجا را در دین خود آزاد مى گذاردند و این که مردم مسیحى از دین خود دست بر مى داشتند و به دین اسلام مى گرویدند و زبان عرب را بر زبان مادرى خود بر مى گزیدند ، بدان جهت بود که عدل و داد که از آن عرب هاى فاتح مى دیدند مانندش را از زمامداران پیشین خود ندیده بودند . » روبرتسون مى گوید : « تنها مسلمانان هستند که با عقیده محکمى که نسبت به دین خود دارند یک روح سازگارى و تسامحى نیز نسبت به ادیان دیگر در آنها هست » . در کتاب جنگ هاى صلیبى آمده است : « همان قرآنى که دستور جهاد داده است نسبت به ادیان دیگر سهل انگارى و مسامحه کرده است ، هنگامى که مسلمانان بیت المقدس را فتح کردند هیچ گونه آزارى به مسیحیان نرساندند ولى برعکس هنگامى که نصارى این شهر را گرفتند با کمال بى رحمى مسلمانان را قتل و عام کردند و یهود نیز وقتى به آن جا آمدند بى باکانه همه راسوزاندند . » نیز مى گوید : « باید اقرار کنم که این سازش و احترام متقابل به ادیان را که نشانه رحم و مروت ، انسانى است ملت هاى مسیحى مذهب ازمسلمانان یاد گرفته اند . » هیچ یک از جنگهاى پیامبر جنبه خشونت طلبى و بى رحمى و تهاجم نداشت بلکه یا به سبب فتنه و نقض عهد طرف مقابل بود ، مانند جنگ با بنى قنیقاع در مدینه و جنگ با مشرکان درفتح مکه که به سبب نقض عهد قریش در صلح حدیبیه روى داد . یا براى جلوگیرى از تجاوز بود مانند جنگ احد و خندق و یا قصاص و معامله به مثل و یا به سبب محاصره اقتصادى بود ، مثل جنگ بدر و یا پشگیرى از تجاوز و فتنه بود مانند : تجاوزهاى پراکنده عمال روم و امپراطورى روم و هم چنین ایران وعوامل آنان در سر حدات و جنگ تبوک . حتى رومیان سفیر پیامبر را کشتند . جورح سیل انگلیسى مى گوید : « آن ها که مى پندارند شریعت اسلام با زور شمشیر پیش رفته است ، خیانت و خدعه بزرگى مرتکب شده اند . » آرنولد مى گوید : « پیروزى اسلام عمدتاً بدون شمشیر بود و جز در موارد کمى متوسل به شمشیر مى شد . » رفتار اخلاقى و عاطفى پیامبر رحمت در جنگ بادشمنان کینه توز بسیار عجیب است از جمله این که در جنگ حنین نه فقط اکثریت را بخشید و اموال و اسیرانشان را برگرداند بلکه مالک بن عوف رهبر هوازن را نیز عفو کرد و صد شتر به او داد و بعد از این که مالک اسلام آورد پیامبر او را به رهبرى مسلمانان هوازن و بنى سعد که به نوشته ابى هاشم شش هزار نفر بودند گمارد و بنى سعد را بخشید . نیز در فتح مکه دشمنان دیرینه و کینه توز پیامبر که اسیر شده بودند ، برخى از مسلمانان مانند سعد بن عباده فریاد الیوم یوم الملحمه ( امروز روز انتقام است ) سر دادند . حضرت فرمود : بگویید : الیوم یوم المرحمه ( امروز روز رحمت است ) و در برابر چشمان وحشت زده مردم مکه و سران جنگ افروز فرمود : بروید همه شما آزاد هستید . در جنگ خیبر وقتى به او پیشنهاد شد که راه آب را به قلعه یهودیان ببندد یا آب آنان را مسموم کند ، به شدت مخالفت نمود و ایجاد مسمومیت در شهر دشمنان و به طور کلى در همه جا را نهى کرد . اسود راعى با گله گوسفندان یهودیان خیبر و به هنگام محاصره خیبر مسلمان و پناهنده شد و پیامبر فرمود گوسفندان امانت یهود پیش شما است هر چند در حال جنگیم ولى باید آنها رابرگردانى آن هم با وجود نیاز شدید به آن و وجود صدها سرباز گرسنه . در جنگ خندق پس از مرگ عمروبن عبدود به دست على ( ع ) نوفل ابن عبدالله سردار دیگر مشرکان به خندق پرت شد و ابوسفیان از ترس تلافى پیامبر ( ص ) و مثله شدن جسد او به جاى جسد حمزه مبلغ ده هزار دینار یا درهم برایش فرستادتا جسد او را برگرداند ، اما پیامبر هم پول وهم جسد را برگرداند و فرمود : ما پول مرده نمى خوریم . وقتى در جنگ احد که دندان رسول خدا صلوات الله علیه شکسته شد و جراحات متعدد و فراوانى بر پیکر نازنین حضرت وارد شد به حضرت گفتند : دشمنان را لعن کن . حضرت فرمود : « انى لم ابعث لعاناً ولکن بعثت داعیا و رحمهً من به عنوان بدگو و نفرین کننده مبعوث نشده ام بلکه عنوان دعوت کننده و هدایت گر و صاحب رحمت مبعوث شده ام » سپس دست به آسمان بلند کردو گفت : خدایا ! این قوم را هدایت کن زیرا که کوته نظر و نادانند . از این گونه وقایع که دال بر عطوفت و مهربانى و منطق دین مبین اسلام است در تاریخ اسلام بى شمار است . براى اطلاع بیشتر . ک : شهید مطهرى . کتاب جهاد على اکبر حسنى ، تاریخ تحلیلى و سیاسى اسلام . [ [ 1 . مجموعه‌آثاراستادشهیدم ، ج 20 ، ص : 226 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image