تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
شگفتا ! مگر پذیرفتن اسلام ، مستلزم این است که اهل یک زبان ، زبان خود را کنار بگذارند و به عربى سخن گویند ؟ شما در کجاى قرآن یا روایات و قوانین اسلام چنین چیزى را مىتوانید پیدا کنید ؟ اصولاً در مذهب اسلام که آیین همگانى است ، مسأله زبان مطرح نیست . ایرانیان هرگز در مخیّلهشان خطور نمىکرد که تکلم و احیاى زبان فارسى ، مخالف اصول اسلام است ، و نباید هم خطور مىکرد . اگر احیاى زبان فارسى به خاطر مبارزه با اسلام بود ، چرا همین ایرانیان اینقدر در احیاى لغت عربى ، قواعد زبان عربى ، صرف و نحو عربى ، معانى ، بیان ، بدیع ، فصاحت و بلاغت زبان عربى کوشش کردند و جدیت نمودند ؟ هرگز اعراب به قدر ایرانیان به زبان عربى خدمت نکردهاند . اگر احیاى زبان فارسى به خاطر مبارزه با اسلام یا عرب یا زبان عربى مىبود ، مردم ایران به جاى این همه کتاب لغت و دستور زبان و قواعد فصاحت و بلاغت براى زبان عربى ، کتابهاى لغت و دستور زبان و قواعد بلاغت براى زبان فارسى مىنوشتند و یا لااقل از ترویج و تأیید و اشاعه زبان عربى خوددارى مىکردند . ایرانیان ، نه توجهشان به زبان فارسى به عنوان ضدیت با اسلام یا عرب بود و نه زبان عربى را زبان بیگانه مىدانستند . آنها زبان عربى را زبان اسلام مىدانستند نه زبان قوم عرب ، و چون اسلام را متعلق به همه مىدانستند ، زبان عربى را نیز متعلق به خود و همه مسلمانان مىدانستند . حقیقت این است که اگر زبانهاى دیگر از قبیل فارسى ، ترکى ، انگلیسى ، فرانسوى و آلمانى زبان یک قوم و ملت است ، زبان عربى تنها زبان یک کتاب است . مثلاً زبان فارسى ، زبانى است که تعلق دارد به یک قوم و یک ملت افرادى بىشمار در حیات و بقاى آن سهیم بودهاند هریک از آنها به تنهایى اگر نبودند ، باز زبان فارسى در جهان بود . زبان فارسى زبان هیچکس و هیچ کتاب به تنهایى نیست ، نه زبان فردوسى است و نه زبان رودکى و نه نظامى و نه سعدى و نه مولوى و نه حافظ و نه هیچکس دیگر ، زبان همه است ولى زبان عربى فقط زبان یک کتاب است به نام قرآن . قرآن تنها نگهدارنده و حافظ و عامل حیات و بقاى این زبان است . تمام آثارى که به این زبان به وجود آمده ، در پرتو قرآن و به خاطر قرآن بوده است . علوم دستورى که براى این زبان به وجود آمده ، به خاطر قرآن بوده است . کسانى که به این زبان خدمت کردهاند و کتاب نوشتهاند ، به خاطر قرآن بوده است . کتابهاى فلسفى ، عرفانى ، تاریخى ، طبى ، ریاضى ، حقوقى و غیره که به این زبان ترجمه یا تألیف شده ، فقط به خاطر قرآن است . پس حقاً زبان عربى زبان یک کتاب است نه زبان یک قوم و یک ملت . اگر افراد برجستهاى براى این زبان احترام بیشترى از زبان مادرى خود قائل بودند ، از این جهت بود که این زبان را متعلق به یک قوم معین نمىدانستند ، بلکه آن را زبان آیین خود مىدانستند و لهذا این کار را توهین به ملت و ملیت خود نمىشمردند . احساس افراد ملل غیرعرب این بود که زبان عربى زبان دین است و زبان مادرى آنها زبان ملت . اسلام به ملت یا قوم و دسته مخصوصى توجه ندارد که بخواهد زبان آنها را رسمى بشناسد و زبان قوم دیگر را از رسمیت بیندازد . زید بن ثابت به نقل مسعودى در التنبیه و الاشراف به دستور پیغمبر اکرم ( ص ) زبانهاى فارسى ، رومى ، قبطى ، حبشى را از افرادى که در مدینه بودند و یکى از این زبانها را مىدانستند آموخته بود و سمت مترجمى رسول اکرم ( ص ) را داشت . در تواریخ نقل شده است که حضرت امیر ( ع ) گاهى به فارسى تکلم مىکردهاند . به طور کلى آیین و قانونى که متعلق به همه افراد بشر است نمىتوانمد روى زبان مخصوصى تکیه کند ، بلکه هر ملتى با خط و زبان خود که خواه ناخواه مظهر یک نوع فکر و ذوق و سلیقه است مىتواند بدون هیچ مانع و رادعى از آن پیروى کند . بنابراین اگر مىبینید ایرانیان پس از قبول اسلام باز به زبان فارسى تکلم کردند ، هیچ جاى تعجب و شگفتى نیست و به تعبیر دیگر ، ایندو به یکدیگر ربطى ندارد که مغرضان آن را نشانه عدم تمایل ایرانیان به اسلام بدانند . اصولاً تنوع زبان علاوه بر اینکه مانع پذیرش اسلام نیست وسیلهاى براى پیشرفت بیشتر این دین هم محسوب مىشود چه هر زبانى مىتواند به وسیله زیباییهاى مخصوص خود ، و قدرت مخصوص خود خدمت جداگانهاى به اسلام بنماید . یکى از موفقیتهاى اسلام این است که ملل مختلف با زبانها و فرهنگهاى گوناگون آن را پذیرفتهاند و هریک به سهم خود و با ذوق و فرهنگ و زبان مخصوص خود خدماتى کردهاند . اگر زبان فارسى از میان رفته بود ، ما امروز آثار گرانبها و شاهکارهاى اسلامى ارزندهاى همچون مثنوى و گلستان و دیوان حافظ و نظامى و صدها اثر زیباى دیگر که در سراسر آنها مفاهیم اسلامى و قرآنى موج مىزند و پیوند اسلام را با زبان فارسى جاوید ساختهاند نداشتیم . زبان فارسى را چه کسانى و چه عواملى زنده نگاه داشتند ؟ آیا واقعاً ایرانیها ، خودشان زبان فارسى را احیا کردند یا عناصر غیرایرانى در این کار بیش از ایرانیها دخالت داشتند ؟ و آیا حس ملیت ایرانى عامل این کار بود یا یک سلسله عوامل سیاسى که ربطى به ملیت ایرانى نداشت ؟ طبق شواهد تاریخى بنىعباس که از ریشه عرب و عرب نژاد بودند ، از خود ایرانیها بیشتر زبان فارسى را ترویج مىکردند و این بدان جهت بود که آنها براى مبارزه با بنىامیه که سیاستشان عربى بود و بر اساس تفوق عرب بر غیرعرب سیاست ضدعربى پیشه کردند . و به همین دلیل است که اعراب ناسیونالیست و عنصرپرست امروز ، بنىامیه را مورد تجلیل قرار مىدهند و از بنىالعباس کم و بیش انتقاد مىکنند . مجموعه آثار شهید مطهرى ج 14 خدمات متقابل اسلام و ایران صفحه 106 ، شهید مطهرى به نقل از سایت تبیان .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.