ورود اسلام به ایران-تهاجم فرهنگی /

تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه

به نظر شما ورود اسلام به ایران رانمی شود تهاجم فرهنگی نامید؟


برای پاسخ گویی به این سؤال ابتدا باید تهاجم فرهنگی را تعریف کنیم و در مرحله بعد چگونگی ورود اسلام و پذیرش آن توسط ایرانیان رامورد بررسی قراردهیم ودر انتها مقایسه ایی داشته باشیم بین اسلامی شدن ایران و تهاجم فرهنگی تهاجم فرهنگى cultural Invasion :مترادف اصطلاح امپریالیسم فرهنگى خبرى یعنى، اعمال قدرت به منظور اشاعه ارزش هاى فرهنگى امپریالیسم در میان ملل دیگر و تباه کردن فرهنگ آنهاست. به عبارت دیگر تهاجم فرهنگى به این معنا است که مجموعه اى سیاسى یا اقتصادى، براى اجراى مقاصد خود، به بنیان هاى فرهنگى ملّتى هجوم مى برد و باورهاى تازه اى را به زور و به قصد جایگزینى با فرهنگ و باورهاى ملى آنها، وارد کشور مى کند. تهاجم فرهنگى، براى بى اعتقاد کردن نسل نو به دین و به اصول فرهنگی انجام مى گیرد. در واقع، تهاجم فرهنگى دو رکن اساسى و مهم دارد: 1. جایگزین کردن فرهنگ بیگانه به جاى فرهنگ بومى. 2. سلطه بر تمامی منابع فکری و حیاتی کشور یا ملت مورد تهاجم برای رسیدن به منافع مادی . هر نهضت و حرکتى که هدف آن برانداختن آداب و تمدّن و رسوم تعلیم و تربیت و آداب وشعائر و سنن دینى و قومى یک جامعه و تضعیف اعتقاد و پایبندى افراد آن جامعه خصوصاً جوانان و نوجوانان به فرهنگ و آداب خودشان براى آماده سازى آنها به قبول عادات بیگانگان باشد، تهاجم فرهنگى به آن جامعه است. 1) ورود اسلام و مسلمان شدن ایرانیانمسلمان شدن ایرانیان به تدریج صورت گرفت و چنین نیست که هر منطقه اى که فتح مى شد، اسلام را بپذیرند. اکثر مردم ایران در دوره ى استقلال سیاسى ایران اسلام را پذیرفتند. استقلال سیاسى ایران از اول قرن سوّم هجرى قمرى شروع شد و تا قرن سوّم، بسیارى از مردم ایران به آئین هاى قدیم خود پایبند بودند. مانند آئین زرتشتى، مسیحى، صائبى و بودائى. مردم شمال ایران تا سیصد سال پس از هجرت، دین اسلام را نشناخته بودند. مردم کرمان در تمام مدّت خلافت امویان زرتشتى بودند(2). ایرانیان هنگامى به فکر استقلال سیاسى خود افتادند که از اسلامى بودن حکومت هاى عربى ناامید شدند و وقتى هم به فکر استقلال سیاسى افتادند، نه تنها از اسلام دست نکشیدند، بلکه بیش از پیش به فکر پذیرش اسلام افتادند و براى همین هم، همه شان مسلمان شدند و هر چه ایرانیان به استقلال سیاسى خود نزدیک تر مى شدند، به معارف اسلامى هم علاقه مندتر .اینها همه مى رساند که چنانکه گفتیم ایرانیان، اسلام با توجه به اصالت وحیانی ، و آموزه ها و ارزشهای الهی غنی و عقل مدار خویش به صورت تدریجی ، آگاهانه و کاملاً ارادی و اختیاری پذیرفته اند و اسلام تدریجاً و مخصوصاً در دوره هاى استقلال سیاسى ایران، بر کیش زرتشتى غلبه کرده است ؛اولین چیزى که اسلام از ایران گرفت، تشتت افکار و عقاید مذهبى بود و به جاى آن وحدت عقیده برقرار کرد. این کار براى اولین بار به وسیله اسلام در این مرز وبوم صورت گرفت. مردم شرق و غرب و شمال و جنوب ابن کشور که برخى سامى و برخى آریائى بودند و زبانها و عقاید گوناگون داشتند و تا آن وقت رابط میان آنها فقط زور و حکومت بود، براى اولین بار به یک فلسفه گرویدند. فکر واحد ایده آل پیدا کردند، احساسات برادرى میان آنها پیدا شد. هر چند اینکار به تدریج در طول چهار قرن انجام گرفت، ولى سر انجام صورت گرفت و از آن وقت تا کنون در حدود 98 درصد این مردم چنین اند. رژیم موبدى با این که تقریبا مساوى همین مدت بر ایران حکومت کرد وهمواره مى کوشید وحدت عقیده بر اساس زردشتى گرى ایجاد کند موفق نشد، ولى اسلام با آن که حکومت وسیطره سیاسى عرب پس از دو قرن از این کشور رخت بربست، به حکم جاذبة معنوى و نیروى اقناعى که در محتوى خود این دین است در ایران و بسیاری کشورهای دیگر این توفیق را حاصل کرد. اسلام جلوى نفوذ و توسعه مسیحیت را در ایران ودر مشرق زمین به طور عموم گرفت . ایران در پرتو گرایش به اسلام درهمان وقت که کشورهاى گرونده به مسیحیت در تاریکى قرون وسطى فرو رفته بودند، همدوش با سایر ملل اسلامى وپیشاپیش همه آنها مشعلدار یک تمدن عظیم وشکوهمند به نام «تمدن اسلامى» شد. اسلام حصار مذهبى وحصار سیاسى که گردا گرد ایران کشیده شده بود ونمى گذاشت ایرانى استعداد خویش را در میان ملتهاى دیگر بروز دهد وهم نمى گذاشت این ملت از محصول اندیشة سایر ملل مجاور یا دور دست استفاده کند، درهم شکست، دروازه هاى سر زمین هاى دیگر را به روى ایرانى ودروازه ایران را به روى فرهنگها وتمدنهاى دیگر، باز کرد. از این دروازه هاى باز دو نتیجه براى ایرانیان حاصل شد: یکى اینکه توانستند هوش ولیاقت واستعداد خویش را به دیگران عملًا ثابت کنند به طورى که دیگران آنها را به پیشوائى ومقتدایى بپذیرند. دیگر اینکه با آشنا شدن به فرهنگها وتمدنهاى دیگر، توانستند سهم عظیمى درتکمیل وتوسعه یک تمدن عظیم جهانى به خود اختصاص دهند. لهذا از یک طرف مى بینیم براى اولین بار در تاریخ این ملت، ایرانى پیشوا ومقتدا ومرجع دینى غیر ایرانى مى شود فى المثل لیث بن سعد ایرانى پیشواى فقهى مردم مصر مى شود وابو حنیفه ایرانى در میان مردمى دیگر که با آن مکتب مقدس آشنا نیستند به صورت یک پیشواى بى رقیب در مى آید. ابو عبیده معمر بن المثنى وواصل بن عطار وامثال آنها پیشواى کلامى مى شوند سیبویه وکسایى امام صرف ونحو مى گردند ودیگرى مرجع لغت وغیره. مطالعة تاریخ ایران بعد از اسلام، از نظر شور و هیجانى که در ایرانیان از لحاظ علمى وفرهنگى پدید آمده بود که مانند تشنة محرومى فرصت را غنیمت مى شمردند ودر نتیجه توانستند استعداد هاى خود را بروز دهند وبراى اولین بار ملل دیگر آنها را به پیشوایى ومقتدایى پذیرفتند واین پذیرش هنوز هم نسبت به ایرانیان قرون اول تا ششم وهفتم اسلامى ادامه دارد، فوق العاده جالب است. این از یک طرف، واز طرف دیگر این دروازه هاى باز سبب شد که علاوه بر فرهنگ وعلوم اسلامى، راه براى ورود فرهنگهاى یونانى، هندى، مصرى وغیره باز شود ومادة ساختن یک بناى عظیم فرهنگى اسلامى فراهم گردد زمینه شکفتن استعدادهایى نظیر بو على وفارابى وابو ریحان وخیام ریاضى (دان) وخواجه نصیر الدین طوسى وصدر المتالهین وصدها عالم طبیعى وریاضى ومورخ وجغرافى دان وپزشک وادیب وفیلسوف وعارف فراهم گردد. اسلام، ایرانى را هم به خودش شناساند وهم به جهان، معلوم شد که آنچه در بارة ایرانى گفته شد که نبوغ واستعدادش فقط در جنبه هاى نظامى است ودماغ علمى ندارد غلط است. عقب افتادن ایرانى در برخى دوره ها از نقص استعدادش نبوده بلکه به واسطة گرفتارى در زنجیر رژیم موبدى بوده است ولهذا همین ایرانى دردوره اسلامى نبوغ علمى خویش را در اعلى درجه نشان داد. اسلام ازایران ثنویت وآتش پرستى وهوم پرستى وآفتاب پرستى را گرفت وبه جاى آن توحید وخدا پرستى داد. خدمت اسلام به ایران از این لحاظ بیش از خدمت این دین به عربستان است زیرا جاهلیت عرب تنها دچار شرک در عبادت بود اما جاهلیت ایران علاوه بر این، گرفتار شرک در خالقیت بود. اسلام توحید را چه ذاتى وچه صفاتى وچه افعالى در پر اوج ترین شکلش به ایرانى وغیر ایرانى آموخت. اسلام اصل توحید را پایه اصلى قرار داد که علاوه بر اینکه مبناى فلسفى دارد، خود محرک فکر واندیشه است. اسلام خرافاتى ازقبیل مصاف نه هزارسالة اهورا مزدا واهریمن، قربانى هزارساله زروان براى فزند دارشدن، وزاییده شدن اهریمن به واسطة شک در قبولى قربانى وبجا افتادن نذر، همچنین دعاهاى دیو بند، تشریفات عجیب آتش پرستى، غذا ومشروب براى مردگان بر بامها، راندن حیوانات وحشى ومرغان در میان آتش، ستایش آفتاب وماه در چهار نوبت، جلو گیرى از تابش نور بر آتش، منع دفن مردگان، تشریفات کمر شکن دست زدن به جسد میت یا بدن زن حایض، منع استحمام در آب گرم، تقدس شستشو با ادرار گاو وصدها امثال اینها را از زندگى فکرى وعملى ایرانى خارج ساخت. اسلام اجتماع طبقاتى آن روز را که ریشة بسیار کهن داشت وبر دو رکن خون ومالکیت قائم بود وهمه قوانین ورسوم وآداب وسنن بر محور این دو رکن میگشت، درهم ریخت واجتماعى ساخت منهاى این دو رکن، بر محور فضیلت، علم، سعى و عمل و تقوا. اسلام روحانیت موروثى وطبقاتى وحرفه اى را منسوخ ساخت آن را از حالت اختصاصى بیرون آورد، بر اصل ومبناى دانش و پاکى قرار داد، ازهر صنف وطبقه اى گو باش. اسلام این فکر را که پادشاهان آسمانى نژادند، براى همیشه ریشه کن ساخت. اسلام به زن شخصیت حقوقى داد، تعدد زوجات به شکل حرمسرا دارى وبدون قید وشرط وحد را منسوخ ساخت، آنرا تحت شرایطى بر اساس تساوى حقوق زنان وامکانات مرد ودر حدود معینى که ناشى از یک ضرورت اجتماعى است مجاز دانست. عاریه دادن زن، فرزند استلحاقى، ازدواج نیابى، ازدواج با محارم، ولایت شوهر بر زن را منسوخ ساخت. اسلام نه تنها براى ایرانیانى که مسلمان شدند خیر وبرکت بود، در آیین زرتشتى نیز اثر گذاشت وبه طور غیر مستقیم موجب اصلاحات عمیقى در آن گشت. اسلام به ایران ابعاد مختلفى داد و در موارد متعددى اسلام باعث شکوفایى و احیاى استعدادهاى شگفت و خلاقیت ها و نوآورى هاى بسیارى گردیده است. قبل از پرداختن به تأثیر اسلام در رشد علمى، فرهنگى، ادبى، سیاسى ایران لازم است به این نکته توجه داشته باشید که آنچه در رابطه با تمدن ایران باستان آمده و به نظر برخى از ایرانشناسان مانند: پروفسور پوپ تمدن یونان کهن نیز متأثر از ایران بوده است ربطى به زمان ورود اسلام به ایران ندارد، زیرا زمان بعثت پیامبر اکرم (ص) ایران در بدترین وضعیت سیاسى و اجتماعى در طول تاریخ خود به سر مى برده است. نظام بسته و شدید طبقاتى به گونه اى که حتى اجازه تحصیل دانش به توده ها داده نمى شد بچرخند موجب شکست در جنگ شود. ظلم و تعدى نسبت به توده ها، انحرافات فکرى و عقیدتى، جنگ قدرت، به گونه اى که پدر و پسر و برادر براى چند صباحى حکومت خون یکدیگر را بریزند و مفاسد بسیار دیگر از امورى بوده است که موجب افول ستاره تمدن ایران شده و موجب انفجار عظیمى در میان توده ها گردیده و آنان را منتظر یک برنامه اصلاح گرانه انقلابى و همه جانبه ساخته بود که با ورود اسلام و احکام ارزشمند آن ایران همه آمال خود در آن یافته و نه تنها به سرعت به اسلام گرویدند، بلکه از جان و دل به یارى مجاهدان اسلام شتافته و همگام با آنان دژهاى طاغوت را در هم شکسته و حتى شاه ایران به دست یک آسیابان ایرانى به قتل رسید. اما برخى از خدماتى که اسلام به ایران نمود به طور فشرده عبارتند از: 1- تصحیح عقاید و ارائه جهان بینى و ایدئولوژى صحیح و منطبق با عقل و از بین بردن پندارها و خرافات، که بررسى این مسأله خود کتابى مستقل مى طلبد. 2- اصلاح نظام سیاسى و از بین بردن نظام طبقاتى و برقرارى مساوات در تمام سطوح و لایه هاى اجتماعى. 3- تقویت و ایجاد زمینه هاى رشد استعدادها در ابعاد مختلف علمى، ادبى و در پى این مسأله بود که هنرمندان، شاعران ودانشمندان بسیار برجسته اى پدید آمده و علم و دانش و هنر در ایران حیاتى نوى یافت و تأثیر آن اقصى نقاط عالم را درنوردید و هنوز که هنوز است آثار دانشمندانى چون بوعلى سینا، ابوریحان، ذکریاى رازى و در سطح جهان چون خورشید درخشش دارد. تأثیرات اسلام در ایران ابعاد گسترده دیگرى نیز دارد که لازم است نگارنده سؤالات در رابطه با تاریخ ایران قبل و بعد از اسلام مطالعات بیشترى انجام دهد.با توجه به مطالب فوق می بینیم که بین ورود اسلام و مسلمان شدن ایرانیان با مسئله ی تسخیر سرزمین ایران توسط اعراب و مسلمانان آن زمان فرق وجود دارد . ایرانیان با اختلافات فرهنگی و دینی و فاصله طبقاتی زیادی مواجه بودند. و همین مسائل باعث شد که ایران با تمام قدرت نظامی و اقتصادی و جمعیتی که داشت در مقابل مسلمانان مقاومت چندانی نکند و به سرعت تسلیم شود .اسلام به دنبال تباه کردن فرهنگ ایران نبود (جنانکه در تعریف تهاجم فرهنگی گفتیم ) اسلام پس از ورود علاوه بر اینکه فرهنگ مردم را تقویت کرد و آنهارا از خرافه گرایی نجات داد بسیاری از آداب و رسوم مثبت و عقلانی ایرانیان را تأیید و تشویق نمود و این در حالی است که تهاجم فرهنگی درست برعکس میباشد یعنی در تهاجم فرهنگی چیزی که مورد تأیید قرار میگیرد بر خلاف عقل و حکمت میباشد . اسلام به دنبال سلطه و رسیدن به منفعت مادی نبود بلکه در صدد هویت بخشی و بیدار گری بود و این درست مخالف تهاجم است . در تهاجم خواب کردن توده ها و جاکم کردن مناسبات ناعادلانه هدف اصلی مهاجمین است در حالی که اسلام مردم ایران را بیدار کرد و به استعدادهای ایرانی جهت داد . نجات ایرانیان از قید و بندهای خرافه و استبداد هنر اسلام بود هر جند حکام اموی عامل به اسلام نبودند ولی مردم ایران با تشخیص این نکته همیشه بین حاکمان و اسلام فرق قائل بودند و همین مسئله باعث شد که ایرانیان اسلام را مطابق فرهنگ خود یافته و به گسترش و تقویت آن اقدام کنند. گسترش اسلام در پاکستان و هند و اندونزی که یک سوم مسلمانان جهان در آن زندگی میکنند توسط ایرانیان صورت گرفته و این نشان میدهد که ایرانیان که روحی حقیقت جو داشتند اسلام را که منادی آزادی و عدالت بود را با اختیار و میل کامل برگذیدندو همیشه در صیانت از آن از تمام ملل مسلمان پیش بوده اند .ورود اسلام علاوه بر اینکه تهجام فرهنگی نبود بلکه نوعی توسعه ی فرهنگی بود که ایران را مرکز رشد یک تمدن عظیم جهانی کرد و با ظهور اسلام در ایران هم زمان علم و معرفت و فرهنگ به اعلا در جه ی خود در آن زمان رسید و تا به امروز بسیاری از خدمات علمی ایرانیان منشأ اثر بوده است پى نوشت (1)ر. ک: مرکز اطلاعات و مدارک علمى ایران، فرهنگ علوم سیاسى، ص 81)<(2) خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 83 به بعد، چاپ جامعه مدرسین، 1362براى آگاهى بیشتر ر. ک: 1- خدمات متقابل اسلام وایران شهید مطهرى 2- فرهنگ اسلام در اروپا زیگرید هونکه 3- تاریخ ایران دکتر زرین کوب .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image