علوم و معارف قرآن /

تخمین زمان مطالعه: 4 دقیقه

آزادي و اسارت معنوي را از منظر قرآن كريم را توضيح دهيد؟


مي‎دانيم كه يكي از نيازمنديهاي موجود زنده (گياه، حيوان و انسان) آزادي است. موجودات زنده براي رشد و تكامل به سه چيز احتياج دارند: 1. تربيت 2. امنيت 3. آزادي كه براي پرهيز از طولاني شدن بحث از صحبت پيرامون تربيت و امنيت مي‎گذريم. آزادي يعني جلوي راه اين موجود زنده را نگيرند، ‌پيش رويش مانع ايجاد نكنند. ممكن است يك موجود زنده امنيت داشته باشد، ولي آزادي براي رشد نداشته باشد. در ميان موجودات زنده، انسان يك موجود خاصي است که زندگي او زندگي اجتماعي مي باشد و علاوه بر اين در زندگي فردي خود، موجود تكامل يافته‎اي است و گذشته از آزاديهايي كه گياهان و حيوانات به آن نيازمندند، يك سلسله نيازمندي‎هاي ديگري هم دارد كه ما آنها را به دو قسم تقسيم مي‎كنيم. يك نوع آزادي اجتماعي و نوع ديگر آزادي معنوي. آزادي معنوي، در وجود انسان هزاران قوه نيرومند وجود دارد، انسان شهوت دارد، غضب دارد، حرص و طمع دارد، جاه طلبي و افزون طلبي دارد، در مقابل عقل، فطرت و وجدان اخلاقي هم دارد. از نظر باطني و روح ممكن است كسي آزاد باشد و ممكن است بنده حرص، شهوت، خشم و... خودش باشد و ممكن است از همة اينها آزاد باشد. مجموعه اين قوا در وجود انسان تحت عنوان «هواي نفس» شناخته مي‎شوند؛ أَو رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ آيا ديدي آن كسي را كه هواي نفس خودش را خداي خودش قرار داده است. (بنده هواي نفس شده است.) بندگي هواي نفس، يعني اسارت معنوي . و رهايي از آنها همان آزادي معنوي است كه قرآن از آن با واژه «اَفْلَحَ» تعبير مي‎آورد. قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّيها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّيها رستگار شد (آزاد شد) هر كسي نفس خودش را از هواها و هوسها پاك كرد و آن كس كه نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده ساخت نا اميد و محروم گشته است. بنابراين، هر وقت ديديم بر خشم، بر شهوت، زياده خواهي، زياده‎طلبي و بسياري از خواسته‎هاي نامشروع ديگر خود مسلط هستيم، بدانيم كه آزاد هستيم و اگر ديديم اين صفات بر ما مسلط هستند، بدانيم كه اسير آنها باقي مانده‎ايم. يكي از اصحاب صفه به پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ عرض كرد: من احساس مي‎كنم تمام دنيا و آن چه در آن است در نظر من بي‎قيمت است، طلا و سنگ در نظر من يكي است و هيچكدام از آنها نمي‎تواند مرا به سوي خود بكشد و اسير خودش كند، حضرت نگاهي به او انداختند و فرمودند: «اذا انت صرت حراً» در اين صورت تو يك آزاده هستي. تا اينجا آنچه گفته شد، آزادي معنوي در بعد اخلاق بود، در ابعاد ديگر زندگي نيز انسان ممكن است اسير باشد و ممكن است آزاد زندگي كند. مثلا در بعد فكري و اعتقادي هم ممكن است كسي اسير شرك و خرافه‎پرستي باشد و ممكن است از اين اسارت آزاد و در سايه توحيد و يكتا پرستي قرار گيرد. چنانچه قرآن كريم مي‎فرمايد: خداوند مثالي زده است، دو نفر را كه يكي از آن دو، گنگ مادرزاد است و قادر بر هيچ كاري نيست و سربار صاحبش مي‎باشد، او را در پي هر كاري بفرستد خوب انجام نمي‎دهد، آيا چنين انساني با كسي كه امر به عدل و داد مي‎كند و بر راهي راست قرار دارد برابر است. در اين آيه قرآن كريم انسان مشرك را به گنگ مادرزاد كه عملش از صفت فكر و نداشتن منطق عقلي حكايت مي‎كند و به خاطر اسارت در چنگال شرك، توانايي بر هيچ كار مثبتي ندارد، تشبيه مي‎فرمايد: مشرك يك انسان آزاده نيست، بلكه اسير چنگال خرافات و موهومات است، و به خاطر همين صفات، سربار جامعه محسوب مي‎شود، زيرا مقدرات خود را به دست بتها و يا انسانهاي استعمارگر مي‎سپارد. او هميشه وابسته است و تا طعم توحيد كه آئين آزادگي و استقلال است را نچشد از اين وابستگي بيرون نمي‎آيد. چقدر ميان يك چنين انسان كوتاه فكر، خرافي و اسير، ناتوان و فاقد برنامه، با انسان آزادة شجاعي كه نه تنها خود اصول دادگري را به كار مي‎بندند، بلكه دائماً در جامعة خود منادي عدل و داد است، فاصله وجود دارد؟ در خاتمه نظر شما را به اين نكته جلب مي‎نمايم كه رسيدن به آزادي اجتماعي بدون آزادي معنوي مقدور نيست، بلكه انسانهايي كه آزادي اجتماعي داشته و بوسيله مبارزه و جهاد انبيا از اسارت طاغوتها نجات پيدا كرده بودند، ولي چون آزادي معنوي نداشتند، دوباره گرفتار اسارت اجتماعي شده‎اند. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image