کلام /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

آيا اهل سنت نيز مانند شیعه به عصمت امام معتقد است؟


تقريبا تمامي علما و متکلمين اهل تسنن از اشاعره و معتزله و ديگر فرق آنها داشتن صفت عصمت را براي امام شرط و لازم نمي دانند. نهايت چيزي را که برخی از آنها براي امامت شرط دانستهاند، عدالت و ورع است؛ در حالي که بين عدالت و مقام عصمت بسيار فرق است. در ذيل به آراء برخی از دانشمندان اهل سنت در مورد عصمت امام اشاره مي شود: فخر رازي در کتاب اصول الدين مي گويد: علماي اماميه اثني عشريه و ديگر شيعيان، براي صحت امامت، عصمت را واجب مي دانند؛ اما ديگر فرق اسلامي آن را شرط نمي دانند. شايان ذکر است علماي اهل تسنن تنها علتی که براي عدم اشتراط عصمت برای امام آوردهاند اين است که: «ان الدليل دل علي صحة امامة ابي بکر رضي الله عنه مع انه ما کان واجب العصمة؛ دلیل بر درستی امامت ابوبکر دلالت میکند، با اینکه او معصوم نبوده است». ابي منصور التميمي البغدادي مي نويسد: «اکثر اصحاب ما بر اين عقيده اند که يکي از شرائط نبوت و رسالت، عصمت است؛ اما از شرائط امامت محسوب نمي شود و بجاي آن عدالت را در امامت شرط دانسته اند. پس هرگاه در ظاهر اعمال و کردارش مطابق با شريعت بود، وي براي امر امامت مناسب است. اما اگر به بيراه رفت، امت اين اختيار را دارد که يا او را از خطا باز دارد و به راه صواب رهنمون کند و يا از او عدول کند و ديگري را امام قرار دهد». قاضي ابي بکر باقلاني ميگويد: «معصوم بودن از صفات امام نيست». سپس براي آن اين گونه تعليل آورده که: «خلفاي راشدين خود اعتراف کرده اند که ما معصوم نيستيم، و هيچ يک از افراد امت، امامت آنها را منکر نشده است، با اينکه خود به عدم عصمت خويش اعتراف کرده اند». قاضي بيضاوي و شارح کتابش شمس الدين اصفهاني از علماي اهل تسنن با اينکه قائل اند يکي از شرائط امامت عدالت است، اما عصمت او را لازم نمي دانند و دليل آن را اجماع امت بر عدم وجوب عصمت ابي بکر مي دانند. ابي معين نسفي (متوفي 508) از علماي ماتريدي نيز معتقد است: «از ديدگاه ما معصوم بودن امام از شرائط امامت نيست، بلکه از شرائط نبوت است، چرا که نبوت همراه معجزاتي است که خارج از عادات و طبائع است و بدين وسيله صدق گفتار نبي معلوم مي شود و عصمت ايشان روشن مي شود؛ در حالي که هيچ کدام از اين امور براي ائمه نيست. پس اگر کسي قائل به وجوب عصمت امام شود، بدون دليل آن را واجب دانسته است، چون بدون پاکيزگي طينت و سلامت باطن عصمت معنا ندارد و آگاهي به آن جز از طريق وحي حاصل نمي شود، و مي دانيم برافرادي که امام را برمي گزينند، وحي اي نازل نخواهد شد، فقط آنها مأمور هستند به نصب امام، حال اگر نصب امام معصوم بر آنها واجب بود و از آن سو، نشانه و دليلي بر يافتن عصمت نداشتند، هر آينه به چيزي مکلف مي شدند که در وسع و قدرت آنها نبود و خداوند از چنين تکليف کردني مبرا است «لا يکلف الله نفسا الا وسعها». تفتازاني يکي از بزرگترين مباحث اختلافي بين شيعه و اهل تسنن را مسئله عصمت دانسته است. و دليل آن را يکي معصوم نبودن خلفاي راشدین مي داند و ديگري را اين مي داند که با توجه به اينکه عصمت از امور مخفي است و بندگان نمي توانند به آن اطلاع يابند، از اين رو نصب و تعيين امام معصوم از نوع تکليفي است که بشر توانايي انجام آن را ندارد.بعد برای اثبات دیدگاه خویش مینویسد: عدم اشتراط دليل نمي خواهد کسي مي بايست دليل اقامه کند که قائل به اشتراط عصمت است. نقد و بررسي ديدگاه منکرين عصمت به طور کلي دلايلي که اشاعره و معتزله براي معتبر نبودن عصمت اقامه کرده اند، اختصاراً چنين است: 1. عصمت در صورتي لازم است که فرد مورد نظر، از جانب خدا، حجت باشد؛ مثل پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و حال آن که امام، حجت بر مردم نمي باشد؛ زيرا مسائل دين را ما از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ اخذ مي کنيم. 2. چنان که مي دانيم، ابوبکر و عمر و عثمان، امام بودند، اما با اين وجود هيچ کس عصمت شان را لازم و واجب ندانسته است. به تعبيري ديگر با اينکه آنها معصوم نبودند، يا کسي قائل به لزوم عصمت براي آنها نشده بود، اما تمام افراد جامعه، امامت آنها را پذيرفته بودند. 3. عصمت از آن اموري است که به جز خدا کسي بر آن علم ندارد، لذا اگر عصمت شرط باشد، براي تعيين امام توسط مردم، تکليف به چيزي خواهند شد، که در وسعشان نيست. 4. آنچه احتياج به دليل دارد، اشتراط عصمت است، والا معتبر ندانستن عصمت، احتياج به دليل ندارد. سخن در مورد ادله عقلي و نقلي اماميه بر عصمت امامان شيعه و نقد ادله منکران عصمت، بسيار است؛ اما در اينجا به طور مختصر بايد گفت: اولا: ما نبايد بين اين دو مقام: ضروت عصمت امام با مقام تحقق خارجي عصمت خلط کنيم. آنچه متکلمين اهل تسنن براي انکار عصمت از آن سود جسته اند فقط در مقام واقعيت خارجي است. يعني چون نتوانسته اند براي خلفاي خويش عصمتي را دست و پا کنند، از اين روي در مقام ضرورت عقلي عصمت براي امام هم، دچار تزلزل شده و چاره اي جز انکار نيافته اند. اين در حالي است که اماميه با دلايل عقلي و نقلي متقن هم در مرحله ضرورت و هم در مقام تحقق بيروني، عصمت را براي امامان دوازده گانه خويش ثابت کرده اند، به گونه اي که اکثر مخالفين، با اينکه خود ضرورت عصمت را منکرند با اين وجود عصمت ائمه اطهار ما را پذيرفته اند، يا حداقل در برابر آن سکوت اختيار کرده اند. ثانيا: منکرين ضرورت عصمت براي امامان، اگر بپذيرند که امام مي بايست عصمت داشته باشد، به ناچار بايد قائل به افضليت امام و به دنبال آن نص امام و تعيين او از سوي خدا و رسول خدا(ص) هم بشوند. چرا که بديهي است که هر کس از جميع گناهان و خطاهاي فکري و رفتاري، حتي لغزش هاي کوچک و سهوي مصون باشد، از ديگران افضل است و افضل مقدم بر مفضول است. از طرفي چون عصمت امري مخفي است، کسي توانايي تشخيص امام معصوم را ندارد، لذا نيازمند نص از سوي خدا هستيم، تا او امامي که مي بايست معصوم باشد را براي امت تعيين کند. از همين روي آنها براي اينکه زير بار چنين اموري که با عقيده آنها در تضاد است، نروند از همان ابتدا گفته اند که عصمت براي امام شرط نيست. ثالثا: چنان که مشاهده مي شود اهل تسنن هيچ دليل عقلي محکم و قانع کننده اي بر عدم اشتراط عصمت امامان ندارند، جز اينکه براي در امان ماندن از ايرادات وارد بر حاکمان خويش و دفاع از عملکرد ناشايست آنها، چاره اي ندارند، جز اينکه بگويند اصلا ما عصمت را شرط نمي دانيم. بي ترديد براي تعيين يک حاکم و رئيس و... اول بايد شرائط و صفات او را تعيين و مشخص کرد، سپس کسي را که مي خواهيم براي احراز اين مسؤليت در نظر بگيريم، بايد با شرائط و معيارهاي از پيش تعيين شده تطبيق داد که آن ملاک ها را داراست يا خير؟ نه اينکه اول او را تعيين کنيم، سپس شرائطي را براي او برشماريم. اين نه موافق با عقل است و نه مطابق با وجدان سليم. رابعا: اتفاقا همين رويکرد و نوع روش شان براي تعيين امام، و عدم پذيرش عصمت، آنها را تا بدانجا کشانده است که حتي از شرط عدالت هم، چشم پوشي کرده اند و امامت شخص ظالم و فاسق و تبهکار را هم جائز دانسته اند. مثلا باقلاني از علماي اهل تسنن در مورد عزل خليفه تبهکار مي گويد: «امام هرگز با غصب اموال و کشتار مردم و نفوس محترم و عدم اجراي حدود از مقام و منصب خود بر کنار نمي شود، بلکه وظيفه امت اين است که او را نصيحت کنند...». بنابر اين از نظر ايشان عدالت و دادگري (نه عصمت) از شرائط احراز مقام خلافت و امامت است، نه ضامن بقاي اين منصب. واقعا با کدامين دليل عقلي و شرعي مي توان پذيرفت که جانشين رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ و کسي که مي بايست حافظ و مفسر تمام اسلام و شرع باشد و امامت تمام مسلمين بدو سپرده شود، فردي فاسق و ظالم و متهتک باشد. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image