تاریخ /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

امام علي ـ عليه السلام ـ در جريان برهنه شدن عمروعاص در جنگ صفين مي توانست با يک نگاه به وي او را بکشد و واضح است که با از بين رفتن وي مصالح زيادي نصيب اسلام مي گشت. پس چرا امام علي ـ عليه السلام ـ وي را در آنجا به هلاکت نرساند؟


در جواب اين سئوال به عنوان مقدمه بايد به چند نکته اشاره کرد: 1. نگاه حضرت علي ـ عليه السلام ـ به سياست تدبير امور اجتماعي و سياسي مردم (سياست) از ديد غير الهيون فقط بايد با روش عقلاني و منفعت گرائي صورت گيرد امّا علي ـ عليه السلام ـ به نقش اساسي سياست در شکل گيري رفتار و اخلاق جامعه و سرشت و سرنوشت معنوي مردم توجه دارد. ايشان مي فرمايند: «امروز در محيط و زمانه اي زندگي مي کنيم که بيشتر مردم حيله و نيرنگ را، زيرکي مي پندارند و افراد جاهل آنان را اهل تدبير مي خوانند... مردان خدا راه مکر را مي دانند. ولي امر و نهي خدا را زير پا نمي گذارند و با اين که قدرت انجام آن را دارند اما به راحتي آن را کنار مي گذارند». ايشان سوگند ياد مي کنند که معاويه از ايشان زيرک تر نيست لکن شيوه او پيمان شکني و گنهکاري است و اگر پيمان شکني ناخوشايند نبود کسي از حضرت زيرک تر نبود. در نگاه حضرت، اصول اخلاقي، جان مايه و مقوم سياست محسوب مي شوند و به هيچ قيمتي حاضر نيستند اصول اخلاقي زير پا بروند. حضرت براي حکومت کردن ارزشي قائل نيستند و کهنه کفش را با ارزش تر از آن مي دانند مگر اين که «والله لهي أحبّ إليّ من إمرتکم إلا اقيم حقاّ أو ادفع باطلا». باعث احياي حقي و دفع باطلي شود. با توجه به مطالب فوق مي بينيم که حضرت مباني و اصول محکمي را براي خود برگزيده و به هيچ قيمتي حاضر نيست از آنها دست بردارد. در جنگ صفين و ماجراي تسلط معاويه بر فرات و محروم شدن لشگر حضرت از آب، حضرت در خطبه اي لشگر را تهييج نمودند تا اين که فرات را باز پس گرفتند و وقتي با پيشنهاد تلافي رو برو شدند فرمودند: «کاري که جاهلان کردند، هرگز انجام نمي دهم، قرآن را بر آنان عرضه مي کنم، اگر پذيرفتند که مطلوب ما است و الا با آنان نبرد خواهيم کرد». البته شخصي که وظيفه و نقش او هدايت بشر به سر منزل تعالي و کمال است بايد اين گونه باشد و اگر جز اين باشد جاي تعجب است هدف امام پيروزي و غلبه بر دشمن بر هر قيمت ممکن نيست و هدف را توجيه گر وسيله نمي داند. او نقش هادي بودن را در هيچ لحظه اي فراموش نمي کند و اميد به هدايت سرسخت ترين معاندان دارد. ميدان هاي جنگ حضرت سرشار از خطبه هاي ارشادي، پرهيز از آغاز جنگ و ارسال مبلغان براي آگاه کردن دشمنان است. ترحم و رقّت ايشان نسبت به مجروحان دشمن، خانواده هاي معاندان، نظيري در تاريخ ندارد. حتي يارانش را به سکوت در مقابل دشنام دشمنان و زنان ايشان فرا مي خواند. اين همه پايبندي به اصول باعث شد که حتي برخي از دوست داران حضرت به او نسبت کم سياستي بدهند. ابن ابي الحديد معتزلي ضمن بر شمردن پاره اي از شبهات در مورد عملکردهاي حضرت اين گونه آنها را پاسخ مي دهد: برخي خيال کرده اند معاويه از علي سياست مدارتر بود ولي اين درست نيست؛ زيرا سياست مداراني مثل معاويه هرگز به هدف خود نخواهند رسيد. سياست امام ـ عليه السلام ـ مقيد به حق و عدالت و دين و شريعت بود و در تمام موارد هر جا که با آيين حق موافق نبود اقدام نمي کرد ولي معاويه به اين اصل مقيد نبود». مي بينيم که هدف علي ـ عليه السلام ـ حفظ ارزشها بود و اين امر با گريز عمرو عاص، نبستن آب بر روي لشگر معاويه، ندادن رشوه و امتياز به طلحه و زبير براي جلوگيري از جنگ جمل، برخورد با کارگزاران با نفوذ متخلف و سخت گيري بر ياران در مورد حدود الهي تحقق مي يافت هر چند اين امور از لحاظ سياسيون غير الهي کم سياستي تلقي شود. نکته دوم: کساني که با تاريخ سرو کار دارند مي دانند که در تاريخ «اگر» معنا ندارد و کسي نمي داند و نمي تواند به طور قطع و يقين بگويد که مثلا اگر فلان حادثه روي نمي داد و يا روي مي داد سير حوادث تاريخي بعدي چگونه مي شد. به طور مثال آيا اگر عمروعاص کشته مي شد مردم جاهل و ساده لوح ديگر فريب نمي خوردند. و آيا بعد از مرگ عمروعاص کسي فريب نخورد؟ عامل اصلي، جهل مردم است نه زيرکي شخص خاص و به همين علّت در تمام دوران تاريخي ما شاهد فريب خوردگي هاي فراوان مردم هستيم. نکته سوم: بر فرض انجام اموري که گاها بر حضرت ايراد گرفته مي شود آيا امام ـ عليه السلام ـ همين امامي بود که مي بينيم و فريفته خلقيات آن حضرت هستيم يا اين که همين نکات بارز اخلاقي ايشان را در بين افراد بشر متمايز و منحصر به فرد کرده است؟ بي اساس نيست که امام الگو و سرمشق تمام نيکان روزگار هستند و ناديده گرفتن اصول اخلاقي به خاطر مصلحت سنجي هاي لحظه اي توسط ايشان بعدها مي توانست به از بين رفتن کل اصول اخلاقي منجر شود. هم چنين در گذشت تاريخ پيروزي نهايي با علي ـ عليه السلام ـ بود و روش و منش ايشان تا ابد به يادگار ماند و امروزه هيچ انسان حق طلبي روش هاي معاويه و عمروعاص را نمي ستايد. در مقاله اي خواندم که يکي از افسران اروپايي در جنگ جهاني دوم وقتي براي نجات شهري در حال سقوط ارتش را فرماندهي مي کرد پشت چراغ قرمز ايستاد و وقتي به او اعتراض شد گفت: «سقوط يک شهر در مقابل سقوط قانون اهميتي ندارد». اصل ديگري که قابل توجه است اينکه قبل از انجام جرم و گناه، امکان مؤاخذه و کيفر وجود ندارد. لذا براي فعل آتي، عقلا و شرعا نمي توان کسي را مؤاخذه کرد. در نتيجه امام هرگز حاضر نبود از اصول و ارزش هاي محوري دست بردارد و به خاطر همين اصول و حفظ آنها به شهادت رسيد؛ فرق امام علي ـ عليه السلام ـ با ديگران اين بود که مدافع اصول با اصول بود. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image