درد دل با چاه -گریه های حضرت فاطمه(س) /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

آیا حضرت علی(ع) سر خود را در چاه می نمودند و به گله و شکایت و گریه می پرداختند؟ آیا اگر ایشان گریه می نمودند به نوعی ناامیدی از رحمت الهی نبوده است؟ آیا حضرت فاطمه بسیار می گریستند و چرا؟


پرسشگر محترم سوال شما از چند بخش تشکیل یافته است در مورد اینکه آیا علی علیه السلام سر در چاه می کرده یا نه باید بگویم بلی ماجرای سر در چاه بردن حضرت علی علیه السلام یکی از اسراری است که تنها خود حضرت علی علیه السلام از حقیقت آن آگاه است و حتی یاران حضرت هم از آن آگاه نشدند، گرچه حضرت علی علیه السلام تا حدودی به بعضی از خواص خود اشاره به سر این عمل کرده است. در روایتی از میثم تمار آمده است: شبی از شب ها حضرت علی(ع) مرا به صحرا برد. از کوفه خارج شدیم. به مسجد جعفی رسیدیم. آن حضرت چهار رکعت نماز خواند و پس از سلام و تسبیح دست های خود را بلند کرد و گفت: خدایا! تو را چگونه بخوانم در حالی که بنده گناهکار تو هستم و چگونه تو را نخوانم در حالی که عاشق تو هستم. خدایا! با دستان گناه آلود و چشمان امیدوار به سویت آمده ام. خدایا! تو مالک همه نعمت هایی و من اسیر خطاها هستم. آن حضرت پس از دعا به سجده رفت و صورت به خاک گذاشت و یکصد مرتبه گفت: خدایا عفوم کن. پس از این از مسجد خارج شدیم و رفتیم تا به صحرا رسیدیم. حضرت علی(ع) خطی به دور من کشید و فرمود: از این خط بیرون نیا. مرا تنها گذاشت و رفت و در دل تاریکی گم شد. آن شب، شب تاریکی بود. پیش خودم گفتم: ای میثم! آیا مولا و سرورت را در این بیابان تاریک و با آن همه دشمن تنها رها کردی؟! پس در نزد خدا و پیامبر چه عذری خواهی داشت؟! پس از آن سوگند خوردم که مولایم را پیدا خواهم کرد. به دنبال آن حضرت رفتم و او را جستجو کردم. وقتی آن حضرت را از دور دیدم، به طرفش راه افتادم، وقتی که رسیدم دیدم آن حضرت تا نصف بدن به چاه خم شده است و با چاه سخن می گوید و چاه هم با او سخن می گوید.وقتی که آن حضرت برگشتند، حضور مرا احساس کردند، پرسیدند: کیستی؟ گفتم: میثم هستم. فرمود: مگر نگفتم از آن دایره پایت را بیرون مگذار؟! گفتم: نتوانستم تحمل کنم و ترسیدم که دشمنان، بر تو آسیب برسانند. پرسیدند: آیا چیزی از آنچه گفتم شنیدی؟ گفتم: نه سرورم، چیزی نشنیدم. فرمود: ای میثم! وقتی که سینه ام از آنچه در آن دارم احساس تنگی کند، زمین را با دست می کنم و راز خودم را به آن می گویم) بحار، ج 40، ص 199 و منتهی الامال، ج 1، ص 401)اما اینکه آیاعلی علیه السلام مایوس بودند یا خیر باید گفت یقینا خیر سرتاسر سخنان گهر بار ایشان پر از امید است به عنوان نمونه در تحف العقول می فرماید: امام علی (ع) : هیچ گناهکاری را از رحمت خدا مایوس مکن. تحف العقول ص 72اینکه کسانی نبودند تا مورد خطاب امام قرار گیرند و امام آن معارف بلند و والای توحیدی و الهی را برای آنان باز گوید، جای تردید نیست و انسان اگر چنین عقده ای بر زبانش باشد که نتواند حرف دل خود را بزند، باید بگونه ای مخاطبی را بیابد و باید بر این نکته تأکید داشت که حرف زدن امام و درد دل کردن با چاه منافات با مخاطب قرار دادن خداوند متعال ندارد. ممکن است در عین درد دل گفتن و راز و نیاز با خداوند متعال و پروردگار خویش، سر در چاه فرو می برده است. معلوم است که مکان و زمان راز و نیاز، به خصوص هنگام مصائب بزرگ و جانکاه، در آرامش بخشیدن به انسان تأثیر دارد. بهرحال سر در چاه کردن خود یک نوع اظهار مظلومیت و رساندن فریاد خود به آیندگان هست و اینچنین نبوده است که با درد دل کردن در چاه از خداوند غفلت نماید و ممکن است این عمل امام موجب آرامش بیشتر او می شده است.واما در مورد گریه های زهرا (ع)باید گفت دلایل بسیاری داشت من جمله1.رساندن مظلومیت علی (ع)به آیندگان 2.گریه در فراق پیامبر 3.مبارزه با غاصبین حکومت4......روشن است که هر گریه ای دلیل یاس و نا امیدی نیست0هر اندازه ظرفیت و شخصیت انسان بیشتر شود، صبر و شکیبایى افزون مى گردد. به همین دلیل کودکان و بزرگسالان کودک صفت، در برابر کمترین حادثه اى، بى تابى مى کنند در حالى که افراد با ایمان و داراى ظرفیت، مشکلات را در خود هضم نموده و خم به ابرو نمى آورند. یک استخر کوچک با اندک نسیمى متلاطم مى شود ولى یک اقیانوس عظیم به آسانى متلاطم نمى شود و اقیانوس کبیر را از این جهت اقیانوس آرام مى خوانند که هیجان امواجش به خاطر گستردگى آن کمتر است. امیر مؤمنان( ع )مى فرماید: «اصل الصبر حسن الیقین بالله» اساس و ریشه صبر، ایمان و یقین خوب و زیبا به خداوند است0 نهج البلاغه، حکمت 13. بدیهى است هر قدر ایمان انسان به حکمت و رحمت پروردگار بیشتر باشد، صبر او نیز بیشتر خواهد بود و تحمل سختى ها و مشکلات و عوامل نامساعد برایش آسان تر مى گردد. پیامبران الهى و اولیاى خداوندکه داراى بالاترین معرفت به خداوند و بیشترین ظرفیت وجودى و کامل ترین ایمان و یقین به حکمت و رحمت و مشیت خداوند بوده اند، طبیعتا داراى بالاترین صبر و تحمل در برابر مصائب و بلاها و گرفتارى ها بوده اند به گونه اى که خداوند در قرآن کریم این صفت نیکو را در پیامبرانش ستوده و برخى از آنها را به خصوص به عنوان «صابر» نام برده و از آنها تجلیل کرده است چنانچه حضرت ایوب(ع )را با وصف «صابر» معرفى نموده است: «انا وجدناه صابرا » ایوب (ع)را شکیبا یافتیم، چه بنده خوبى که بسیار بازگشت کننده به سوى خدا بود»(1) نکته مهم در این میان این است که نباید بى صبرى و ناشکیبایى وبى تابى و جزع را با ابراز احساسات طبیعى و معقول اشتباه کرد. قلب انسان کانون عواطف و احساسات است و این برخوردارى از عواطف و احساسات نشانه اى از لطف و رحمت الهى و ظهور رأفت خداوند است و براى انسان کمال و فضیلت محسوب مى شود و بى بهره بودن از آن نوعى نقص و کمبود انسانى است. بندگان مقرب حق که در همه کمالات و فضایل سرآمد روزگار بوده اند در این صفت و خصلت نیز از همه کامل تر و برخوردارتر بوده اند. انسان متعادل هرگاه عزیزى را از دست بدهد ناراحت گشته و اشک هایش سرازیر مى گردد ولى این اظهار تأثر و بروز احساسات و رحمت، غیر از جزع و بى تابى و بى صبرى است زیرا قلب انسان در برابر حوادث ناگوار عکس العمل نشان مى دهد و چشم انسان نیز که دریچه قلب اوست، ممکن است از تأثیرات قلب، متأثر گردد و این خود نشانه جوشش رحمت و لطف خداوند، در وجود انسان است. بنابراین گریه و سوگوارى براى از دست دادن عزیزان امرى طبیعى و انسانى است. مهم آن است که انسان در مصیبت سخنى که حاکى از ناشکرى و شکایت باشد بر زبان نراند و حرف هایى که دور از شأن یک بنده مطیع پروردگار است، نگوید. در حالت پیامبر( ص )آمده است: «هنگامى که ابراهیم( ع )فرزند آن حضرت، از دنیا رفت، پیامبر( ص )چنان گریست که سیلاب اشک بر سینه اش جارى شد. عرض کردند: اى رسول خدا شما ما را از گریه منع و نهى کردید اما خود گریه مى کنید؟ فرمود:« لیس هذا بکاء ان هذه رحمه و من لم یرحم لا یرحم »این گریه نیست، این رحمت و اظهار محبت است و کسى که رحم و عاطفه نداشته باشد مشمول رحمت حق نمى گردد»(2) و در کتاب بحار الانوار در مورد همین جریان این جمله از پیامبر( ص )نقل شده است که فرمود: «و انا بک لمحزونون تبکى العین و یدمع القلب و لا نقول ما یسخط الرب عزوجل» ما به خاطر تو اى ابراهیم غمگین هستیم، چشم مى گرید و قلب اشک مى ریزد ولى چیزى که خداوند متعال را به خشم آورد نمى گوییم»(3) در جریان حضرت یوسف( ع )پدر بزرگوارش، حضرت یعقوب( ع )داغ فراق فرزند دلبندش را با «صبر جمیل» تحمل کرد) یوسف، 81 (. یعنى شکیبایى زیبا و پسندیده. یعنى هر چند در این مصیبت و بلا آن قدر گریست که دیده اش نابینا شد ولى پیوسته شاکر و صابر بود و سخنى برخلاف رضاى حق بر زبان نراند. برای مطالعه در این موضوعات می توانیدبه سایت پرسمان دانشجویی اخلاق مراجعه کنید.پى نوشت (1) (ص، آیه 44).(2) (امالى طوسى، ص 388، اخلاق در قرآن، آیه الله، مکارم شیرازى، ج 2، ص 463).(3) (بحار الانوار، ج 79، ص 90). .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image