جامعه مدنی-حکومت ولایی /

تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه

تفاوت حکومت مدنی با حکومت ولایی؟


عناوینى مانند حکومت اسلامى و حکومت ولایى , در میان ما داراى معنایى روشن است , زیرا ما مسلمان هستیم و حکومت را در مرحله نخست از آن خدا مى دانیم باید بررسى کنیم خدا چه کسى را بر ما حاکم کرده است . بدیهى است خداوند بر اساس حکمتش از ابتداى آفرینش انسان , در هر زمان شایسته ترین انسانها را به عنوان پیامبر برگزیده است و برنامه هاى دینى از جمله حکومت را متناسب با نیازهاى بشر به او وحى کرده است . پیامبران به عنوان رهبران الهى نیز تلاش خود را در این راه به کار گرفته اند , تا با تعلیمات الهى مردم را هدایت کرده , آنها را به وظایف فردى و اجتماعى خود در زمینه هاى عبادى , اخلاقى و سیاسى آشنا کنند تا اینکه مردم با عمل به وظایف خود و قبول بندگى , به سعادت و کمال برسند . این امر جز در جامعه توحیدى میسر نیست . بدون تردید فلسفه بعثت انبیاء جز پیاده کردن اراده تشریعى خداوند - درباره رفتارانسانها در نظام دینى - نیست . تاریخ صدر اسلام و عملکرد پیامبر بزرگوار گواه براین مطلب است که حکومت از آن خداوند است و انتخاب حاکم و ولى مسلمین از سوى اوصورت مى گیرد . خداوند پیامبر , امام و رهبران الهى را نصب مى کند و مردم با تشخیص آنها موظفند رهبرى آنها را پذیرا باشند . حکومت , حق الهى در چنین حکومتى ولایت و حکومت از آن خداست اعتقاد به چنین حکومتى برخاسته ازجهان بینى توحیدى است طبق جهان بینى اسلامى تمام جهان و سراسر هستى ملک طلق خداست تصرف در آن بدون اذن او روا نیست . انسان بدون اجازه خدا حتى حق تصرف درخویشتن را ندارد , تا چه رسد به تصرف در دیگران با چنین اعتقادى , تنها کسانى حق حکومت دارند که از سوى خداوند منصوب باشند . این افراد انبیاى الهى و ائمه علیهم السلام هستند که مستقیما با اذن خدا بر مردم ولایت دارند و در زمان غیبت , نائبان امام زمان علیه السلام با شرایطى خاص و به طور غیر مستقیم از سوى خداوند براى ولایت برگزیده مى شوند . مردم وظیفه دارند آنها را بشناسند ( کشف کنند ) و براى اجراى اسلام از آنها پیروى کنند , بنابراین ، در نظام سیاسى اسلام حکومت از آن خدا و منصوبین مستقیم و غیر مستقیم اوست و از آن به حکومت ولایى تعبیر مى شود . ( پرسشها و پاسخها ، مصباح یزدى - محمد تقى به نقل از سایت تبیان ) تفاوت حکومت دینى با جامعه دینى : از « جامعه مدنى » و « حکومت دینى » تعابیر و تفاسیر مختلفى داده شده است که برخى از آنها با یکدیگر ناسازگار و برخى سازگار است . اجمالاً مى‌توان گفت : برخى از مؤلفه‌هاى جامعه مدنى غربى اساساً با حکومت دینى و ولایى ، وفاق و آشتى ندارد اما تعبیر دیگرى از جامعه مدنى که با اصول اسلامى سازگار است ، ( مدنیت اسلامى ) که برخى از ویژگى‌هاى بارز آن عبارت است از : مشارکت سیاسى و اجتماعى مردم ، اصل مسؤولیت همگانى ، نظارت بر عملکرد حاکمان و پذیرش داورى دین در مسائل اجتماعى و سیاسى هیچ گونه مغایرتى با جامعه ولایى ندارد . و اینک تفصیل مسأله : {J الف ) شرح و توصیف جامعه مدنى دینى : J} منظور از این اصطلاح این است که مدنیت و تشکیل مجتمع مدنى ، پیشنه‌اى دراز در تاریخ زندگى بشر دارد و حضرت رسول ( ص ) اولین مجتمع مدنى اسلامى را تشکیل دادند . جامعه مدنى دینى جامعه‌اى است که روح آن دعوت به جامعه دینى واقعى ودعوت به بازیافت عناصر اساسى مدنیت اسلامى است . محتواى این دعوت و پیام تصلب و محصور شدن بر ساخت و قالب سنتى خاصى نیست ، بلکه پویایى نظام سیاسى اسلام در تلفیق دائمى و مستمر عناصر جوهرى واساسى آن با تجارب و بنائات عقلایى مثبت بشرى در عرصه سیاست و اجتماع است . براساس این تعریف « جامعه مدنى » به معناى رایج آن در غرب به کار نرفته است ، بلکه به معناى جامعه‌اى متشکل از نهادها ، مؤسسه‌ها ، انجمن‌ها ، احزاب و تشکل‌هاى خصوصى و مدنى مستقل از دولت باشد که جهت دخالت در وضع قوانین منطقه الفراغ ( قوانین الزامى که صریحاً یا اجتهاداً از شریعت ، کتاب و سنت استفاده نمى‌شود ) و نیز تصمیم‌گیرى مردم در آن حوزه ، جهت حداقل رساندن وظایف دولت و نیز نظارت مردم در اجراى صحیح قوانین شرعى ( در محدوده شریعت ) و قوانین مردمى ( در محدوده منطقه الفراغ ) و حق انتقاد از سیاست‌هاى اجرایى دولت به وجود آمده باشد و منظور از « دین » مجموعه‌اى از عقاید و قوانین سیاسى ، اجتماعى ، دنیوى و اخروى مى‌باشد . در این صورت جامعه مدنى دینى قابل تعریف بوده و با آیات و روایات و فرهنگ دین اسلام منطبق مى‌باشد . البته تحقق چنین جامعه‌اى نیازمند به تعلیم و تربیت و پرورش مردم در مراکز علمى براى ایجاد روحیه مدنى ، بالا بردن و ارتقاى سطح اعتماد سیاسى و اجتماعى ، احساس امنیت مردم در احزاب و تشکل‌ها ، پیشرفت اندیشه سیاسى مردم ، تحمل نسبت به اختلاف‌ها و سلیقه‌هاى گوناگون ، نفى هرگونه انحصاریت حزبى ، حاکمیت قانون الهى و مردمى ، ارتباط دولت‌مردان با مردم و تساوى همگان در برابر قانون و . . . مى‌باشد . براساس این توضیحات اگر جامعه را به عنوان یک هرم در نظر بگیریم در رأس آن قوانین الهى و ارزش‌ها قرار مى‌گیرند که بر همه آحاد جامعه حاکمیت دارند و بر طبق قوانین ولى‌فقیه داراى ولایت مى‌باشد و مردم از طریق تشکل‌ها و نهادها در جریان امور قرار گرفته ، وظایف اجتماعى خود را انجام داده و بر مسؤولین نظارت دارند و مسؤولین در مقابل مردم و قوانین الهى ، پاسخگو مى‌باشند . {J ب ) مقایسه جامعه مدنى دینى با جامعه مدنى غربى : J} در این بخش مبانى نظرى و اصول و مبانى این دو نوع جامعه را بررسى و مقایسه مى‌نماییم . {J * مبانى نظرى جامعه مدنى غربى : J} 1 - فردگرایى {L= (Individualism) =L} : فردگرایى براى جامعه مدنى معاصر غرب علاوه بر نقش متافیزیکى و هستى‌شناختى ، نقش اخلاقى و ارزشى نیز دارد . فرد از جامعه واقعى‌تر است و بر آن تقدم دارد و بهترین داور براى قضاوت در باب شهوات و تمایلات هر فرد خود اوست و بر دیگر نهادها است که از قضاوت درباره این امور پرهیز کنند . فرد ملزم به پذیرش فرمان‌هاى اخلاقى نهادهاى دینى یا دنیوى نبوده و وظیفه دولت و قدرت سیاسى تلاش براى تأمین هر چه بهتر حقوقى است که ریشه در طبیعت و امیال و غرایز بشر دارند ( حقوق طبیعى ) . نتیجه منطق فردگرایى در حوزه اقتصاد ، ترویج اقتصاد بازار آزاد و دفاع از رقابت آزادانه اقتصادى افراد و پرهیز از اعمال محدودیت اقتصادى است . 2 - نفع‌انگارى {L= (Utilitarianism) =L} : سرشت انسان همواره در جست‌وجوى بالاترین نفع و سود خویش تشکیل نهادها و وضع قوانین با معیار « بیشترین نفع براى بیشترین افراد » قابل داورى است . در این معیار اکثریت محور است و سمت و سوى اکثریت ، شاخص درستى و اعتبار قانون و اخلاق قرار مى‌گیرد . 3 - سکولاریزم {L= (Secularism) =L} : سکولاریزم نفى رابطه دین و سیاست و اعتقاد به بشرى بودن کامل امور سیاسى و اجتماعى است . دین از شؤون دنیوى انسان جداست و اداره این شؤون ، اعم از سیاسى و اقتصاد به انسان تعلق دارد . 4 - عقلانیت ابزارى {L= (InstumentalReason =L} ) : عقل و خرد داراى مفهومى عام است که شامل ذهن به عنوان ابزار شناخت و کلیه دستاوردهاى آن اعم از علمى ، فلسفى ، حقوقى و هنرى مى‌شود . لیکن در راسیونالیسم تنها به خرد سوداندیش و ابزار هواهاى نفس آدمى بسنده شده و اسفبارتر این که عقل مادى و ابزارى خود بسنده و مقدم بر همه منابع معرفتى دیگر حتى وحى و آموزه‌هاى دینى انگاشته شده است . عقل جمعى نیز به عنوان ابزارى براى تأمین اهداف و آرمان‌هاى مادى و سودانگارانه مدرنیته مى‌باشد . 5 - تکثرگرایى و شکاکیت اخلاقى {L= (Plularism#thicalScepticism =L} ) : پلورالیسم سیاسى و شکاکیت اخلاقى ، بستر مساعدى براى رواج نسبیت اعتقادى و به رسمیت شناختن آراء و عقاید و ایده‌هاى کاملاً متضاد را فراهم مى‌سازد . 6 - ضد ایدئولوژیک بودن {L= (Anti-Ideology) =L} : تکثرگرایى سیاسى و اخلاقى ، طبعاً جایى براى حاکمیت نوعى خاص از ایدئولوژى که هنجارها و محدودیت‌هایى را در حوزه مناسبات اجتماعى در پى دارند نمى‌گذارد . {J * مبانى نظرى جامعه دینى : J} 1 - انسان‌شناسى {L= (Antroplogy) =L} ویژه : از منظر متون دینى ، انسان ترکیبى از روح و بدن است . در این ترکیب اصالت از آن روح مى‌باشد و بدن ابزارى براى تحقق ادراکات و انجام افعال انسان است . از سویى سرشت و ذات آدمى فرودگاه فطرت الهى و گرایش به خیرات و معرفت به نیک و بد خویش است فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اَللَّهِ اَلَّتِى فَطَرَ اَلنَّاسَ عَلَیْها 30 : 30 ، 1 از سوى دیگر انسان جایگاه شهوات و امیال بسیار است زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ اَلشَّهَواتِ 3 : 14 ، 2 . بنابراین انسان مى‌تواند در پرتو عمل اختیارى خویش راه سعادت یا راه شقاوت را بپیماید قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها 91 : 10 - 9 ، 3 . انسان در امیال و غرایز خویش محدود نمى‌گردد و سعادت حقیقى او در گرو پاسخ گفتن به نیازهاى فطرى و روحانى او ، در کنار ارضاى معقول و منطقى نیازهاى طبیعى و غریزى‌اش مى‌باشد . 2 - نفى خودگرایى : فردگرایى غربى آن‌گونه که در بستر اومانیسم شکل گرفت و منتهى به نفع‌انگارى مطلق گردید ، هرگز در اسلام جایى براى خود نخواهد یافت . اصول و پایه‌هاى اخلاقى و قضایاى ارزشى ، امور عینى {L= (Objective) =L} و مستقل از ذهنیت و خواست و میل آدمیان است ، لذا قضایاى پایه و اصلى اخلاق ، مطلق و پالوده از نسبیت هستند و در همه شرایط و در همه جوامع با هر بافت اجتماعى ، التزام و اعتنا به آنها لازم است . انسان باید امیال و غرایز و تمنیات خویش را با این قضایاى عینى و مطلق هماهنگ کند . فردگرایى نمى‌تواند به لحاظ منطقى ، نتایج سیاسى - اقتصادى و حقوقى‌اى که در جامعه مدنى غربى بر آن مترتب مى‌سازند به دنبال داشته باشد . گرچه جامعه وجودى اعتبارى دارد ولى مقولاتى نظیر نفع اجتماعى ، مصلحت جامعه و رشد اجتماعى اعتبارى محض نبوده و در تصادم و تزاحم با منافع و مصالح فردى ، باید بر آن مقدم شوند . در نظام حقوقى و سیاسى و اقتصادى اسلام ، جمع‌گرایى در کنار فردگرایى کانون توجه است . 3 - نفى سکولاریزم : سکولاریزم ، حق قانونگذارى و حاکمیت را به غیر خدا واگذار مى‌کند ، اما بینش توحیدى مى‌گوید : مالکیت و حاکمیت حقیقى و اصلى از آن خداست و بدون اذن او هیچ انسانى حق ندارد بر دیگرى حکم براند . اسلام براى همه شؤون انسانى ، چه فردى و چه اجتماعى ، قوانین و مقررات دارد . مثلاً در پاره‌اى از آیات به پیامبر ( ص ) مؤکداً دستور داده شده که از وحى الهى پیروى کند و از پیروى آراء دیگران شدیداً بپرهیزد وَ أَنِ اُحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اَللَّهُ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ 5 : 49 ، 4 و در عمل نیز شاهد تشکیل حکومت توسط پیامبر ( ص ) و حضرت على ( ع ) براى اجراى احکام و مقررات الهى ، مى‌باشیم . 4 - فرا دستورى بودن شریعت : در جامعه دینى قوانین شریعت جنبه فرادستورى دارد و منابع قانون‌گذار حق ندارند که برخلاف شریعت ، وضع و جعل قانون کنند . 5 - دین و ایدئولوژى : دین درباره انسان و شؤون فردى و اجتماعى او و در زمینه‌هاى مختلف حقوقى ، اقتصادى ، سیاسى ، سخنان ، ثابت و جهت‌گیرى‌هاى مشخص و غیرزمانى و غیرموقت دارد . تنوع جوامع و پیدایش مناسبات اقتصادى و اجتماعى نو به نو ، مانع از آن نیست که اسلام به عنوان یک مکتب و ایدئولوژى از انسان‌ها بخواهد که رفتارهاى فردى واجتماعى و نظام ارزشى و اخلاقى و آرمان‌ها و ایده‌آل‌هاى خود را با این مجموعه هماهنگ در اعتقادات و ارزش‌ها که مکتب و ایدئولوژى اسلام نام دارد هماهنگ و سازگار کنند . 6 - نفى خردبسندگى : اسلام به عقل به عنوان ابزارى صرف براى تأمین امیال و غرایز و منافع مادى بشر نمى‌نگرد . شأن و جایگاه عقل کنترل و هدایتگرى امیال و غرایز فرداست . علاوه بر این خردگرایى به معناى آن که خرد آدمى یگانه و برترین منبع شناخت است ناصواب مى‌باشد زیرا وحى الهى و شهود عرفانى نیز از دیگر منابع معرفت‌بخش آدمى هستند . {J * بررسى و نتیجه‌گیرى : J} گرچه در این نوشتار از ذکر تفصیلى کلیه مبانى جامعه مدنى غربى و جامعه مدنى دینى خوددارى شد ولى همین مقدار در نشان دادن ناسازگارى تمام عیار میان مبانى آن دو نوع کافى است . شدت تبانى و ناسازگارى میان معانى متافیزیکى و معرفت‌شناختى و ارزشى این دو به حدى است که جمع میان آنها پارادوکیکال و تناقض‌نما است . براى آگاهى بیشتر . ک : 1 - جامعه مدنى و حاکمیت دینى ، خسروپناه 2 - جامعه دینى ، جامعه مدنى ، احمد واعظى 3 - جامعه مدنى ، محمد هادى معرفت ( 1 ) ( روم ، آیه 30 ) ( 2 ) ( آل عمران ، آیه 14 ) ( 3 ) ( شمس ، آیه 9 و 10 ) ( 4 ) ( مائده ، آیه 49 ) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image