سياست /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

آيا آزادي مطلق در مكاتب غربي مورد پذيرش است؟ چه قيدهايي براي آزادي انسان گفته‎اند؟


با مراجعه به متون كلاسيك در فلسفة ‌سياسي ملاحظه مي‎شود كه هيچ مكتب سياسي آزادي را مطلق ندانسته است و اين شايد به اين جهت باشد كه بطلان آزادي مطلق بديهي و روشن مي‎باشد زيرا اولين پيامد تجويز آزادي مطلق آن است كه ماية ‌سلب آزادي‎هاي ديگران مي‎شود اگر انسان چنان آزاد باشد كه بتواند هر كاري انجام دهد و حتي به حقوق ديگران تعدي كند چنين آزادي گسترده‎اي موجب زيان به جامعه و سلب آزادي‎هاي ديگران است. شهيد مطهري در اين زمينه مي فرمايد: «بديهي است كه آزادي مطلق امكان ندارد در جامعه باشد لازمة طبيعت جامعه اين است كه آزادي‎ها محدود شود يعني آزادي هر فرد به آزادي فرد ديگر محدود گردد. مواهب اجتماعي (بايد) به‎طور عادلانه در ميان افراد تقسيم شود، نظامات اجتماعي، نظاماتي دست و پاگير نباشد و افراد به حداكثر آنچه كه در جامعه ممكن است، بتوانند به كمال خودشان برسند يعني امكانات براي افراد به‎طور مساوي و در حد كمال امكان، فراهم باشد»[1] بنابر اين آزادي مطلق امكان‎پذير نيست زيرا كه انسان محدوديت‎هاي فراواني دارد و از اين‎رو آزادي‎اش آزادي نسبي است يعني آزادي در يك دايره محدود است، انسان در دايرة محدودي كه دارد، مي‎تواند در تبديل محيط طبيعي و محقق ساختن خواسته‎هايش براي خود آينده‎اي سعادت‎بخش يا شقاوت‎آلود انتخاب كند.محدوديت‎هاي انسان از جهات متعددي است مانند:1. وراثت انسان با طبيعت انساني به دنيا مي‎آيد از آن‎جهت كه پدر و مادرش انسان بوده‎اند، او هم قهراً و جبراً مانند يك فرد انسان به دنيا مي‎آيد. و از طرف ديگر، پدر و مادرش يك سلسله صفات موروثي خود را در فرزندشان به يادگار مي‎گذارند كه اين‎ها نيز قهراً‌ و جبراً همراه اين افراد هست مانند رنگ پوست، رنگ چشم، خصوصيت‎هاي جسمي كه احياناً از چند پشت به ارث مي‎رسد. انسان هيچ يك از اين‎ها را براي خود انتخاب نكرده است بلكه جبراً وراثت اين‎ها را به او داده است.2. محيط طبيعي و جغرافياييمحيط طبيعي و جغرافيايي انسان و منطقه‎اي كه در آن منطقه رشد مي‎كند، خواه ناخواه يك سلسله آثار قهري بر روي اندام و روحية‌انسان مي‎گذارد. منطقه‎هاي سردسير و منطقه‎هاي گرمسير و منطقه‎هاي معتدل هركدام نوعي روحيه و اخلاق را ايجاب مي‎كند، هم‎چنين منطقة كوهستاني يا منطقة صحرايي و غيره.3. محيط اجتماعيمحيط اجتماعي انسان عامل مهمي است در تكوين خصوصيات روحي و اخلاقي انسان، زبان انسان، آداب عرفي و اجتماعي، دين و مذهب، غالباً همان چيزي است كه محيط اجتماعي بر انسان تحميل مي‎كند.4. تاريخ و عوامل زمانيانسان از نظر محيط اجتماعي تحت تأثير زمان حال نيست، زمان گذشتته و وقايع و حوادثي كه در گذشته رخ داده است، نيز در ساختن او تأثير به‎سزائي دارد، به‎طور كلي ميان گذشته و آيندة هر موجودي، رابطة قطعي و مسلم برقرار است. گذشته و آينده مانند دو نقطة جدا از يكديگر نيستند بلكه مانند دو قطعه از يك جريان مداوم‎اند، گذشته نطفه و هسته آينده است البته همان‎طور كه شهيد مطهري فرموده‎اند: انسان در عين اين‎كه نمي‎تواند رابطه‎اش را با وراثت، محيط طبيعي، محيط اجتماعي و تاريخ و زمان به‎كلي قطع كند، مي‎تواند تا حدود زيادي عليه اين محدوديت‎ها طغيان نموده و خود را از قيد حكومت اين عوامل آزاد سازد.[2] منظور از ذكر اين محدوديت‎ها آن بود كه روشن شود سخن از آزادي مطلق گفتن در باب انسان برخاسته از عدم تأمل در محدوديت‎هاي آدمي است كه شامل محدوديت‎هاي ناشي از طبيعت و جز آن مي‎شود، اينك جهت آنكه شاهدي بر ادعاي نفي آزادي مطلق در كلمات غربيان و ليبرال‎ها ذكر كرده باشيم، پاره‎اي از ديدگاه هاي متفكران غربي را در باب قيود آزادي بيان مي‎كنيم.1. جان استوارت ميل: به گفتة‌ ميل «در رسالة آزادي تنها آزادي كه شايستگي اين نام را دارد اين است كه هركس به شيوة خاص خويش مصلحت خويش را دنبال كند به‎شرطي كه به مصالح ديگران آسيب نرساند.»[3]2. كانت: از نظر كانت، آزادي عبارت از استقلال از هرچيز سواي فقط قانون اخلاقي.[4]3. آيزايا برلين: وي مي‎گويد: «البته آزادي نامحدود سرمايه‎داران آزادي كارگران را از بين مي‎برد، آزادي نامحدود كارخانه‎داران يا پدران و مادران به استخدام كودكان در معادن زغال سنگ مي‎انجامد. شكي نيست كه بايد ضعفا در برابر اقويا حمايت شوند و از آزادي اقويا تا اين حد كاسته گردد »[5]4. پوپر: كارل پوپر كه يكي از متفكران ليبرال است با اشاره به ديدگاه جان استوارت ميل (كه نقل كرديم) مي گويد: «من اصل حرف استوارت ميل را به‎صورت ذيل مي‎پذيرم هركس بايد آزاد باشد، به شيوه‎اي كه خود مي‎خواهد دل‎ شاد يا نادل‎ شاد باشد تا جايي كه شخص ثالثي را به خطر نياندازد»[6]با توجه به آنچه از باب نمونه ذكر كرديم ملاحظه فرموديد كه نه دفاع از آزادي مطلق معقول است و نه كسي گفته است و متفكران غربي و از جمله ليبرال‎ها براي آزادي قيودي را ذكر كرده‎اند البته اسلام براي آزادي قلمرو ويژه‎اي قائل است و آن‎را به قيدي مانند رعايت مصالح عالية‌ فرد نيز محدود مي‎كند .از ديدگاه غرب تنها قيد آزادي، رعايت آزادي ديگران است ولي از ديدگاه اسلام رعايت مصالح واقعي فرد قيد ديگر آزادي است و اين بدان‎جهت است كه در غرب ريشه و منشاء آزادي را تمايل و خواهش‎هاي انسان مي‎دانند، از اين‎رو آزادي غربي در واقع نوعي حيوانيت رها شده است، در حالي‎كه از ديدگاه اسلام انسان در عين اين‎كه حيوان است انسان است، آدمي يك سلسله استعدادهاي مترقي و عالي دارد كه ملاك انسانيت او است، تفكر منطقي انسان و تمايلات عالي او مانند ميل به حقيقت‎جويي و خير اخلاقي و همين استعدادهاي برتر منشاء آزادي‎هاي متعالي او مي‎شود.[7]معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1. انسان در قرآن، شهيد مطهري، تهران:انتشارات صدرا، 1369.2. تحليل نوين از آزادي، موريس گرنستون، ترجمة ‌جلال‎الدين اعلم،تهران: امير كبير، 1370.3. پرسش ها و پاسخ ها, محمد تقي مصباح يزدي, قم: موسسه آموزش و پژوهشي امام خمينيره , 1380, ج4 .

سامانه پاسخگویی به سوالات و شبهات

مرجع:

ایجاد شده در 1400/12/28



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image