تربیت و مشاوره /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

نقش مذهب در جلوگيري از گرايش هاي انحرافي در جوانان چیست؟


«انسان مدرن در طي سده هاي اخير، گام هايي سريع و عجولانه در مسير دين زدايي و انساني کردن تمام ابعاد خدايي وجود خويش و تقدس زدايي از امور مقدس برداشت و نعره مستانه استغنا از دين ورزي و خدا باوري را در جهان طنين انداز کرد و گستاخانه پايان عصر دين و معنويت ديني را اعلام نمود. امّا اينک نوبت آن فرا رسيده که از خواب سنگين غفلت، که براي چند سده او را در برگرفته، بيدار شود و آب را از سراب باز شناسد و بيش از اين در هلاکت خويش نکوشد و در کوره راه ضلالت مرکب نراند و روزنه اي به سوي نور بگشايد و در کنار چشم سر، چشم دل نيز باز کند». دين که برنامه زندگي انسان، راهنماي او براي رسيدن به کمال و شکوفا کننده استعدادهاي والاي انساني است. به همه ابعاد جسمي، روحي و رواني انسان توجه داشته و بر اساس فطرت انسان طراحي و تدوين شده، چرا که از سوي خالق و هستي بخش انسان ارائه گرديده است. با توجه به اين که انسان داراي ابعاد متعدد و مختلفي است؛ نقش دين در جلوگيري از گرايش هاي انحرافي را با نگاه به سه بعد شناختي، عاطفي و رفتاري انسان بيان مي کنيم. الف: بعد شناختي شناخت، آگاهي و علم مانند نور است و جهل و بي اطلاعي مثل ظلمت. و مسلم است که انسان در فضاي نوراني و روشن، راه را از بي راه تشخيص مي دهد و مسير خود را پيدا مي کند ولي انساني که ناآگاه است و در فضاي تاريک و ظلماني بي اطلاعي مسير مي کند امکان منحرف شدن از مسير و افتادن از پرتگاه براي او زياد است. انسان با قوه شناخت و تفکر جهان پيرامون خود را درک مي کند، مسائل مختلف را تجزيه و تحليل مي نمايد، به چيزي معتقد مي شود و هدفي را براي خود بر مي گزيند. 1. دين به انسان شناخت و بينش مي دهد: دين پاسخگوي سئوالات بنيادين است که از آغاز تا به امروز مطرح بوده و در آينده نيز به شکل هاي ديگري مطرح خواهد بود. از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود، به کجا مي روم آخر ننمايي وطنم «اديان وحياني با ارائه حقايق خطا ناپذيري درباره خدا، جهان و انسان، نقطه اتکاي معرفتي استواري در اختيار انسان مي نهند و افق نگرش جامعتري به او مي بخشند. در نظام فکري انسان دين باور، دين و عقل پيوندي مبارک و ثمر بخش مي يابند؛ عقل به تحکيم مباني نظري باورهاي ديني همت مي گمارد و دين با گشودن مرزهاي فرا عقلي، محدوديت هاي عقل نظري را ياد آور مي شود و زمينه صعود انسان را به افق هاي بالاتر مهيا مي سازد. دين مکررا انسان را براي شناخت و تفکر در پديده هاي آفرينش، آفاق و انفس ترغيب و تشويق مي کند. در نگاه دين يک ساعت تفکر از هفتاد سال عبادت برتر و ارزنده تر است. دين براي اثبات وجود خالقي قادر و متعال مي گويد اي انسان بينديش که آيا «بدون خالق و آفريننده آفريده شده اي يا خود آفريننده خود هستي؟». و براي اثبات هدفمندي خلقت انسان مي گويد «آيا گمان مي کنيد که ما شما را بيهوده و بدون هدف آفريده ايم و...؟ دين مي گويد خلقت آسمان، زمين و انسان بيهوده نيست بلکه براي آن است که انسان از طريق بندگي خدا، خالق و هستي بخش خود، استعدادهاي نهفته در وجودش را شکوفا سازد و به کمال نهايي خود برسد. و به انسان اين بينش و شناخت را مي دهد که تنها براي همين چند روز دنيا آفريده نشده اي بلکه براي ابديت آفريده شده اي، براي فنا شدن آفريده نشده اي بلکه براي بقاء آفريده شده اي. اعمال ما در اين دنيا سرنوشت ما را در جهان آخرت مي سازند. خلاصه آن که اين امکان همواره براي جوان دين دار فراهم است که کشتي طوفان زده انديشه اش، که در گرد باد تحير و شکاکيت گرفتار آمده است، در ساحل آرام ايمان پهلو بگيرد». 2. دين به انسان هدف مي دهد: از مهم ترين شروط موفقيت، داشتن هدف است و عدم آن موجب سرگرداني و انحراف از مسير اصلي مي شود. انسان هدفمند مسير خود را مي يابد سر درگم نمي شود و با هر نسيمي به اين سو و آن سو نمي رود. کسي که باور دارد هدف از خلقت او بندگي در مقابل خداوند متعال است؛ و تبعيت از دستورات او استعدادهايش شکوفا مي شود و ارزش وجودي او بالاتر مي رود و اين که اعمال و رفتار دنيايي او آخرتش را مي سازد، حرکات و سکنات او جهت دار مي شود، مي داند به دنبال چه مي گردد، احساس هدفمندي مي کند و سرگردان نيست و با هر پيشنهادي به اين سو و آن سو نمي رود. 3. دين به انسان هويت و شخصيت مي دهد: در ديدگاه تجددگرا، انسان موجودي است که همچون ساير حيوانات، از دل طبيعت برخاسته و بر اثر تحولات زيست شناختي به مرحله کنوني رسيده است و تنها هدف او پيشرفت در طريق ماديت و تسلط بيش تر بر جهان طبيعت است. امّا از نگاه دين، انسان مخلوق برگزيده و ويژه خداوند است با ظرفي نا متناهي، و هدف نهايي آفرينش او پيشرفت در طريق معنويت و تقرّب به درگاه احديت است». هم چنين انسان جانشين خداوند در روي زمين است و به مقامي مي رسد که فرشته مقرب در آنجا راه ندارد. البته همه اين فضيلت ها وقتي حاصل مي شود که انسان قبل از هر چيز بنده و مطيع خداوند باشد. انسان با بندگي و تسليم در برابر حق به جايي مي رسد که به خدا مي پيوندد و خدايي مي شود و به اذن او کارهاي خدايي مي کند. آري، انساني که به غايت ولاي وجود خويش ايمان دارد، هيچ گاه احساس پوچي و بي هدفي نمي کند. و شأن و مقام خود را آنقدر ارجمند مي داند که تن به هيچ گناهي نمي دهد. شخصي که به وجود خداوند متعال و اوصاف متعالي او، همچون قدرت، رحمانيت و توبه پذيري باور دارد و بر او توکل مي کند، هرگز دچار يأس و نوميدي نمي شود». ب: بعد عاطفي عشق، محبت، تنفر و خشم همه پاره اي از جلوه هاي بعد عاطفي انسان هستند. انسان از طريق اين بعد از وجود خود، با ديگران رابطه برقرار مي کند، عشق مي ورزد و يا دوري مي گزيند. به اشياء، اشخاص موضوعات و يا اهداف خاصي علاقمند مي شود و انگيزه رسيدن به آنها او را به حرکت وا مي دارد و در اين ميان نقش دين اين است که: به عواطف انسان جهت مي دهد: يکي از واجبات اسلام تولي و تبرّي است، يعني دوست داشتن براي خدا و برائت دوري جستن براي خدا. يعني ملاک دوستي ها، محبتها و تنفرها و دشمني هايمان خدايي باشد، مقام، ثروت، زيبايي و... از ديد الهي نمي تواند ملاک دوستي باشد. با توجه به اين ملاک واضح است که خيلي از انحرافات که بر اساس دوستي هاي غير خدايي و تقليدهاي کورکورانه ايجاد مي شود از چارچوب دوستي هاي خدايي خارج است. يکي از نکات مهم اين مسئله اين است که دوست داشتن يک شخص موجب مي شود که به تدريج خصوصيات و صفات محبوب در محب ظهور پيدا کند و محب رنگ و بوي محبوب را به خود بگيرد. حال اگر اين شخص يا شي يا ايده و فکر خدايي باشد ناخود آگاه محب هم خدايي مي شود و اگر آن شي و يا شخص خدايي نباشد دوست دارنده او نيز ناخود آگاه از خدا دور مي شود و زمينه هاي انحراف براي او فراهم مي شود به همين دليل است که در اسلام (سفارش زيادي شده) به محبت اهل بيت و اولياء دين، زيارت آنها، ديدار با مؤمنين، علما و صلحا و احترام به آنها سفارش زيادي شده است. وقتي که اولياء و افراد صاحب کمال را دوست بداريم و به آنها عشق بورزيم روز به روز به آنها نزديک تر مي شويم و به مرور کمالات و فضايل آنها در ما ظهور پيدا مي کند و خلق و خوي ما نيز معطر به عطر فضايل والاي الهي مي شود. از سوي ديگر پيوند عميق عاطفي با خالق و هستي بخش انسان از طريق عبادت، مناجات و دعاهاي با مضامين عالي که در مذهب ما فراوان است چنان لذت و شيريني براي جوان پاک سرشت دارد که هيچ لذتي در عالم قابل مقايسه با آن نيست. اين خود عامل مهمي است که جوان به مکاتب پوچ و الحادي گرايش پيدا نکند. ج: بعد رفتاري 1. دين با دستورات شرعي به رفتار انسان جهت مي دهد: دين در همه عرصه هاي زندگي و حيات دنياي (ازدواج، معامله، عبادت، قضاوت و...). با تشريع احکام مختلف چهار چوبي را براي رفتارهاي انسان تعريف مي کند که بايد رفتارهاي انسان در قالب آن صورت پذيرد. از نگاه دين همه رفتارهاي انسان شامل يکي از احکام واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح مي شود. براي مثال دوستي و رابطه با نامحرم و لذت بردن از او در غير از چهار چوب ازدواج حرام است و مرتکب آن هم مجازات دنيوي دارد و هم مجازات اخروي. استفاده از اموال ديگران بدون اجازه آنها حرام مي باشد. نماز، روزه، خمس و زکات و... رفتار انسان را به سمت و سوي خاصي هدايت مي کند که آن سمت و سوي مسير سعادت اخروي است که شامل سعادت در اين دنيا نيز مي شود. 2. دين با توصيه هاي اخلاقي استعداد هاي والاي انساني را شکوفا مي کند: دين همواره پشتوانه محکمي براي اخلاق بوده است و بخش قابل توجهي از آموزه هاي ديني تعاليم اخلاقي اند. پيوند دين و اخلاق چندان عميق است که گروهي اساسا دين را همان اخلاق مي دانند. بنيان اخلاق ديني را نه در قرار دادهاي اجتماعي و نه در سودگروي يا لذت گرايي مي توان باز جست، دين با ترسيم درست رابطه انسان با آفريدگار و با کمال و سعادت حقيقي خويش، شالوده اي متعالي براي بايدها و نبايدهاي اخلاقي پي ريزي مي کند». .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image