حجرات آيه 9 / جنگ بین مومنین / اهل سنت / فرهنگ جهاد و دفاع /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

خداوند در آيه 9 سوره حجرات مي‌فرمايند: «هر گاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند در ميان آنها صلح برقرار سازيد». اهل سنت از اين آيه برداشت مي‌کنند که جنگ معاويه با حضرت علي عليه السلام و ديگر جنگ‌هاي مسلمانان جنگ بین مومنین است و نمی‌توان بر یکی حکم کفر و باطل نام نهاد. آیا برداشت اهل سنت درست است؟


خداوند در سوره حجرات آيه 9 مي فرمايد:وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَي الْأُخْرَي فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّي تَفِيءَ إِلَي أَمْرِ اللَّهِ فَإِن فَاءتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ[1] ؛ «هر گاه دو گروه از مؤمنان با هم به نزاع و جنگ پردازند در ميان آنها صلح برقرار سازيد و اگر يکي از آنها بر ديگري تجاوز کند با طايفه ظالم پيکار کنيد تا به فرمان خدا باز گردد، هر گاه بازگشت (و زمينه صلح فراهم شد) در ميان آن دو بر طبق عدالت صلح برقرار سازيد، وعدالت پيشه کنيد که خداوند عدالت پيشه گان را دوست دارد».شأن نزول:در شأن نزول اين آيه آمده است که ميان دو قبيله اوس و خزوج (دو قبيله معروف مدينه) اختلافي افتاد، و همان سبب شد که گروهي، از آن دو به جان هم بيفتد و با چوب و کفش يکديگر را بزنند! (آيه فوق نازل شد و راه برخورد با چنين حوادثي را به مسلمانان آموخت).[2]مؤمنان برادر يکديگرنددر اينجا قرائن گواهي مي دهد که هر گونه نزاع و درگيري را شامل مي شود، هر چند به مرحله جنگ و نبرد نيز نرسد، بعضي از شأن نزول ها که براي آيه نقل شده است نيز اين معني را تأييد مي کند. بلکه مي توان گفت اگر زمينه هاي درگيري و نزاع فراهم شود في المثل مشاجرات لفظي و کشمکش هائي که مقدمه نزاع هاي خونين است واقع گردد اقدام به اصلاح طبق اين آيه لازم است، زيرا اين معني را از آيه فوق از طريق الغاء خصوصيت مي توان استفاده کرد.[3]به هر حال اين يک وظيفه حتمي براي همه مسلمانان است که از نزاع و درگيري و خون ريزي ميان مسلمين جلوگيري کنند، و براي خود در اين زمينه مسئوليت قائل باشند، نه به صورت تماشاچي مانند بعضي بيخبران بي تفاوت از کنار اين صحنه ها بگذرند.اين نخستين وظيفه مؤمنان در برخورد با اين صحنه ها است. سپس وظيفه دوم را چنين بيان مي کند: و اگر يکي از اين دو گروه بر ديگري تجاوز و ستم، و تسليم پيشنهاد صلح نشد، شما مؤظفيد با طايفه ياغي و ظالم پيکار کنيد، تا به فرمان خدا باز گردد و گردن نهد. بديهي است که اگر خون طائفه ياغي و ظالم در اين ميان ريخته شود بر ـ گردن خود او است، و به اصطلاح خونشان هدر است، هر چند مسلمانند، زيرا فرض بر اين است که نزاع در ميان دو طائفه از مؤمنين روي داده است. به اين ترتيب، اسلام جلوگيري از ظلم و ستم را هر چند به قيمت جنگ با ظالم تمام شود لازم شمرده و بهاي اجراي عدالت از خون مسلمانان نيز بالاتر دانسته است، و اين در صورتي است که مسأله از طرق مسالمت آميز حل نشود.سومين دستور: و اگر طايفه ظالم تسليم حکم خدا شود و زمينه صلح فراهم گردد در ميان آن دو طبق اصول عدالت صلح برقرار سازيد (فان فائت فاصلحوا بينهما بالعدل). يعني تنها به در هم شکستن قدرت طايفه ظالم قناعت نکند، بلکه اين پيکار بايد زمينه ساز صلح باشد و مقدمه اي براي ريشه کن کردن عوامل نزاع و درگيري وگرنه با گذشتن زمان کوتاه يا طولاني بار ديگر که ظالم در خود احساس توانائي کند بر مي خيزد و نزاع را از سر مي گيرد.بعضي از مفسران از تعبير بالعدل استفاده کرده اند که اگر در ميان اين دو گروه حقي پايمال شده، يا خوني ريخته شده که منشأ درگيري و نزاع گشته است، بايد آن هم اصلاح شود، وگرنه اصلاح بالعدل نخواهد بود. و از آنجا که تمايلات گروهي گاهي افراد را به هنگام قضاوت و داوري به سوي يکي از دو طايفه متاخصم متمايل مي سازد، و بي طرفي داوران را نقض مي کند قرآن در چهارمين و آخرين دستور به مسلمانان هشدار داده که: قسط و عدل و نفي هر گونه تبعيض را رعايت کنيد که خداوند عدالت پيشه گان را دوست دارد (و اقسطوا ان الله يحب المقسطين). [4]در فقه اسلامي در کتاب جهاد بحثي تحت عنوان قتال اهل البغي مطرح است که منظور از آن ستمگراني است که بر ضد امام عادل و پيشواي راستين مسلمين قيام مي کنند، و براي آنها احکام فراواني است که در آن باب آمده است. ولي بحثي که در آيه فوق مطرح است مطلب ديگري است و آن نزاع و کشمکش هائي است که در ميان دو گروه از مؤمنان رخ مي دهد، و در آن نه قيام بر ضد امام معصومين است، و نه قيام بر ضد حکومت صالح اسلامي، هر چند بعضي از فقها يا مفسران خواسته اند از اين آيه در مسأله سابق نيز استفاده کنند ولي به گفته فاضل مقداد در کنز العرفان اين استدلال خطا است. چرا که قيام بر ضد امام معصوم ـ عليهم السلام ـ موجب کفر است در حالي که نزاع ميان مؤمنان تنها موجب فسق است نه کفر، و لذا قرآن مجيد در آيات فوق هر دو گروه را مؤمن و برادر ديني يکديگر ناميده است، به اين ترتيب احکام اهل بغي را نمي توان به اين گونه افراد تعميم داد. آنچه از آيه فوق به ضميمه قرائن ديگر مخصوصا اشاراتي که در ابواب امر به معروف و نهي از منکر آمده است مي توان استفاده کرد احکام زير است:الف) اصلاح در ميان گروه هاي متاخصم مسلمين يک امر واجب کفائي است.ب) براي تحقق اين امر بايد نخست از مراحل ساده تر شروع کرد و به اصطلاح قاعده الاسهل فالاسهل را رعايت نمود، ولي چنان چه مفيد واقع نشود مبارزه مسلحانه و جنگ و قتال نيز جائز بلکه لازم است.ج) خون هاي ياغيان و متجاوزان که در اين راه ريخته مي شود و اموالي از آنها که از بين مي رود هدر است، زيرا به حکم شرع و انجام وظيفه واجب واقع شده است، و اصل در اين گونه موارد عدم ضمان است.د. در مراحل اصلاح از طريق گفتگو اجازه حاکم شرع لازم نيست، امّا در مرحله شدت عمل، مخصوصا آنجا که منتهي به خون ريزي مي شود بدون اجازه حکومت اسلامي و حاکم شرع جائز نيست، مگر در مواردي که دسترسي به هيچ وجه نباشد که در اينجا عدول مؤمنين و افراد آگاه تصميم گيري مي کنند.5. در صورتي که طايفه ياغي و ظالم خوني از گروه مصلح بريزد و يا اموالي را از بين ببرد به حکم شرع ضامن است، و در صورت وقوع قتل عمد حکم قصاص جاري است، و هم چنين در مورد خون هائي که از طايفه مظلوم ريخته شده و اموالي که تلف گرديده حکم ضمان و قصاص ثابت است. و اين که از کلمات بعضي استفاده مي شود که بعد از وقوع صلح طايفه ياغي و ظالم در برابر خون ها و اموالي که به هدر رفته مسئوليتي ندارند، چرا که در آيه مورد بحث به آن اشاره نشده، درست نيست. و آيه در صدد بيان همه اين مطلب نمي باشد، بلکه مرجع در اين گونه امور ساير اصول و قواعدي است که در ابواب قصاص و اتلاف آمده است.و چون هدف از اين پيکار و جنگ وادار کردن طايفه ظالم به قبول حق است، بنابراين در اين جنگ مسأله اسيران جنگي، و غنائم، مطرح نخواهد بود، زيرا فرض اين است که هر دو گروه مسلمانند، ولي اسير کردن موقت براي خاموش ساختن آتش نزاع مانعي ندارد، امّا بعد از صلح بلافاصله اسيران بايد آزاد شوند.ز. گاه مي شود که هر دو طرف نزاع ياغي، ظالمند، اينها گروهي از قبيله ديگر را کشته و اموالي را برده اند و آنها نيز همين کار را در مورد قبيله اول انجام داده اند، بي آنکه به مقدار لازم براي دفاع قناعت کنند، خواه هر دو به يک مقدار بغي و ستم کنند يا يکي بيشتر و ديگري کمتر.البته حکم اين مورد در قرآن مجيد با صراحت نيامده، ولي حکم آن را مي توان از طريق الغاء خصوصيت از آيه مورد بحث دريافت، و آن اين که وظيفه مسلمين اين است که هر دو را صلح دهند، و اگر تن به صلح ندادند با هر دو پيکار کنند تا به فرمان الهي گردن نهند، و احکامي که در بالا درباره ياغي و متجاوز گفته شد در مورد هر دو جاري است.نتيجه:در پايان اين سخن باز تأکيد مي کنيم که حکم اين ياغيان از کساني که قيام بر ضد امام معصوم يا حکومت عادل اسلام جنگ مي کنند مثل معاويه جدا است، و گروه اخير احکام سخت تر و شديد تري دارند که در فقه اسلامي در کتاب الجهاد آمده است. به تعبير ديگر اسلام تمام مسلمان ها را به حکم يک خانواده مي داند، و همه را خواهر و برادر يکديگر خطاب کرده، نه تنها در لفظ و در شعار که در عمل و تعهدهاي متقابل نيز همه خواهر و برادرند.[5] پس اين آيه نه ربطي به جنگ ايران و عراق دارد و نه ربطي به معاويه (لعنة الله عليه) شايد مصداق ايران و عراق که در آنجا صدام کافر که همان معاوي نماي زمان بود وجود او را به مانند کفر بايد آورد و اين آيه درباره خصومت دو مؤمن است نه کافر و مصداق صدام از مؤمن جدا مي باشد. و چنان که روشن شد آيه نمي گويد کسي گناه کار نيست بلکه آيه مي فرمايد تلاش کنيد صلح بر پا شود و جنگ ادامه پيدا نکند.معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:1ـ الميزان، علامه طباطبايي، ج18.2ـ تفسير نمونه، مکارم شيرازي، ج22.3ـ مجمع البيان، علامه طبرسي، ج9.پی نوشتها:[1]. حجرات / 9.[2]. تفسير نمونه، ج22،ص 166، روح المعاني، آلوسي، ج26، ص150.[3]. تفسير نمونه، ج22، ص167 ـ 168.[4]. تفسير نمونه، ج22، ص169، طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ج18، ص469.[5]. مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج22، ص171 و 172؛ طبرسي، مجمع البيان، ج9، ص130.منبع: اندیشه قم .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image