۳۵- پراکندگان را پیوند دادن - ایجاد صلح و سازش /

تخمین زمان مطالعه: 23 دقیقه

۳۵- پراکندگان را پیوند دادن - ایجاد صلح و سازش بسم الله الرحمن الرحیم . و ضم اهل الفرقة و اصلاح ذات البین .


35- پراکندگان را پیوند دادن - ایجاد صلح و سازش بسم الله الرحمن الرحیم . و ضم اهل الفرقة و اصلاح ذات البین . امام سجاد علیه السلام در این قسمت از دعاى شریف مکارم الاخلاق از پیشگاه خداوند درخواست بسط عدل نمود، سپس کظم غیظ و خاموش ‍ کردن آتش غضب را تقاضا کرد. به شرحى که در سخنرانى قبل ، توضیح داده شد غضب از عواملى است که مى تواند مردم را به گناه وا دارد و عدالتشان را از میان ببرد. فرونشاندن غضب و جلوگیرى از گناه در دو مرحله میسر است : یکى کظم غیظ و جلوگیرى از بروز خشم درون ، دوم خاموش ‍ کردن آتش غضب پس از برون افتادن غیظ، و حضرت سجاد (ع ) هر دو را از پیشگاه خداوند درخواست نمود. سپس امام (ع ) دو مطلب دیگر را عرض ‍ مى کند: و ضم اهل الفرقة و اصلاح ذات البین بارالها! موفقم بدار تا آنان را که گرفتار پراکندگى و تفرق اند به هم پیوند دهم و همچنین توفیقم ده که اختلاف بین افراد را با اصلاح دادن آنان از میان بردارم . به خواست خداوند موضوع سخنرانى امروز، این دو قسمت از درخواست امام است . اختلاف و پراکندگى همانند غضب مى تواند منشاء فساد شود و افراد را به گناهانى از قبیل بدگویى و دشنام ، تحقیر و اهانت ، غیبت و تهمت ، و گناهانى بزرگتر وادار سازد، از این رو امام (ع ) براى حفظ عدل از پیشگاه خداوند پیوند دادن پراکندگان و اصلاح ذات البین را تقاضا نموده است . گاهى مردم یک شهر یا یک کشور بر اثر تفاوت اندیشه و طرز تفکر یا به علت اختلاف تمایلات و خواهشهاى نفسانى دچار تفرق و پراکندگى مى شوند و هر گروهى از پى نظریه خود مى روند. در نتیجه ، اختلافات شدید در سطح وسیع به وجود مى آید و جامعه با عوارض سنگین مواجه مى گردد. این قبیل پراکندگى زمان حکومت على علیه السلام در مواقعى روى داد. از آن جمله وقتى در جنگ صفین معاویه قرآنها را بالاى نى زد و گفت : بیایید جنگ را ترک کنیم و قرآن را حاکم قرار دهیم ، على (ع ) فرمود: این مکر است و اعتنا نکنید. اما بین جمعیت على (ع ) شکاف افتاد، گروهى گفتند تا پیروزى نهایى باید جنگید، گروهى گفتند با قرآن نمى جنگیم . سرانجام با قرار حکمیت ، جنگ پایان یافت . طولى نکشید که گروه دگرى به نام خوارج قیام کردند و گفتند: حاکم ، فقط خداوند است و بس و حکمیت را بغیر خدا بر گذار نمودن بدعت است و حرام ، و این گروه نیز اختلاف تازه اى به وجود آوردند و بر اثر آن اختلاف ، خونها ریخته شد. این قبیل پراکندگى هاى وسیع در گذشته وجود داشته و هم اکنون هم گاه به گاه در جهان به وجود مى آید. گاهى اختلاف بین دو رفیق یا بین اعضاى یک خانواده پدید مى آید، آن دو رفیق از هم فاصله مى گیرند و به ملاقات یکدیگر نمى روند، یا خانواده ها با سردى از کنار هم مى گذرند و سخن نمى گویند. شاید قسمت اول درخواست امام از پیشگاه خداوند: و ضم اهل الفرقه ، ناظر به پراکندگى جامعه در سطح وسیع باشد و قسمت دوم و اصلاح ذات البین به اختلاف دو رفیق یا دو شریک یا یک خانواده نظر داشته باشد. بى گمان مقصود امام سجاد (ع ) از و ضم اهل الفرقة جمع نمودن بدنهاى پراکنده نیست ، چه اگر افکار و اندیشه ها متفرق و هوى و تمایلات مختلف باشد گردآورى اجسام بى ثمر است و نمى تواند پراکندگى ها را از میان ببرد. حضرت مولى الموحدین امیرالمؤ منین (ع ) در ایام حکومت خود به این مصیبت سنگین مبتلا بود و در منبر از کسانى که اجسامشان مجتمع بود اما افکارشان پراکنده و متفرق ، شکایت داشت . ایها الناس المجتمعة ابدانهم المختلفة اهواؤ هم کلامکم یوهى الصم الصلاب و فعلکم یطمع فیکم الاعداء!(84) اى مردم ! اى کسانى که ابدانتان جمع است و تمایلاتتان پراکنده و مختلف ، سخنانتان به گونه اى است که سنگ سخت را نرم مى کند و رفتارتان طورى است که دشمنان در شما طمع مى نمایند. انما انتم اخوان على دین الله ما فرق بینکم الا خبث السرائر و سوء الضمائر(85) همه شما برادران دینى هستید و چیزى به پراکندگى و تفرقتان سوق نداده مگر باطنهاى ناپاک و نیتهاى بد و آلوده . قرآن شریف در موارد متعدد، مسلمانان را از تفرق و پراکندگى منع نموده و آنان را از این بلاى بزرگ که ذلت و سقوط در پى دارد بر حذر داشته است . یک جا فرموده : و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا(86) ریسمان خدا را محکم در دست نگاه دارید و پراکنده نشوید در جاى دیگر فرموده : و لا تکونوا کالذین تفرقوا و اختلفوا من بعد ما جاءهم البینات و اولئک لهم عذاب الیم (87) شما مسلمانان همانند کسانى از امم گذشته نباشید که دچار اختلاف و تفرق شدند پس از آنکه ادله روشن براى آنان آمد که این گروه دچار عذاب عظیم خواهند شد. قرآن شریف اختلاف کلمه را در ردیف عذابهاى سماوى و ارضى به حساب آورده و فرموده است : قل هو القادر على ان یبعث علیکم عذابا من فوقکم او من تحت ارجلکم او یلبسکم شیعا و یذیق بعضکم باءس بعض .(88) اى پیمبر گرامى ! به مردم بگو: خداوند قادر است عذاب را از بالاى سر شما یا از زیر پاى شما بفرستد یا شماها را دچار اختلاف کلمه نماید و بعضى به عذاب بعض دیگر گرفتار آیند. از جمله عذابهایى که بر اثر تفرق در امر دین دامنگیر جامعه مى شود این است که اهل باطل غلبه مى کنند، پیروزى به دست مى آورند و اهل حق را در مضیقه مى گذارند و به گرفتارى و بلا معذبشان مى سازند. عن النبى صلى الله علیه و آله قال : ما اختلفت امة بعد نبیها الا ظهر اهل باطلها على اهل حقها.(89) رسول اکرم (ص ) فرموده است : هیچ امتى بعد از پیمبر خود اختلاف ننمود جز آنکه اهل باطل بر اهل حق پیروز گشتند. در محیطى که اختلاف و تفرق حاصل گردد افراد نادرست از فرصت استفاده مى کنند، فکرهاى شیطانى و منویات خائنانه خویش را به کار مى اندازند، از نظر معنوى ، مردم را به ضلالت و گمراهى سوق مى دهند و از نظر مادى به خیانت و تجاوز دست مى زنند و جامعه را به راه سقوط و تباهى مى کشانند. عن على علیه السلام قال : ایاکم و الفرقة فان الشاذ من الناس للشیطان ، کما ان الشاذ من الغنم للذئب .(90) على (ع ) فرموده : از پراکندگى و تفرق بپرهیزید که انسان دور افتاده از جماعت طعمه شیطان است همانطورى که گوسفند جدا شده از گله طعمه گرگ . افراد را هدایت نمودن و دلها را مطمئن ساختن کارى است مشکل ، ایجاد شبهه نمودن و اشخاص را متزلزل کردن کارى است آسان ، آباد ساختن و بنیانى را بنا نهادن کارى است دشوار، ویران سازى و منهدم نمودن کارى است آسان ، ایجاد حسن ظن و اعتماد افراد به یکدیگر، همچنین برادرى و محبت به وجود آوردن کارى است صعب ، ایجاد سوء ظن و افساد و نیز پراکنده ساختن و اختلاف افکندن کارى است سهل . شیطان و شیطان صفتان اگر فرصتى به دست آورند براى از بین بردن ذخایر دینى و ایجاد تفرق و پراکندگى فعالیت مى کنند و قدم به قدم در منویات باطل خود پیشروى مى نمایند. على (ع ) که خود با این عوامل فساد و تفرقه افکن مواجه بود همواره از پراکندگى مردم رنج مى برد و در مواقع لازم آنان را متذکر مى نمود. ان الشیطان یسنى لکم طرقه و یرید ان یحل دینکم عقدة عقدة و یعطیکم بالجماعه الفرقه و بالفرقه الفتنه و شیطان راههاى خود را براى شما آسان مى کند و مى خواهد دینتان را گره گره بگشاید و به جاى جماعت شما را متفرق کند و با تفرق ، فتنه و فساد برپا نماید. امام سجاد (ع ) خواستار وحدت کلمه مردم پراکنده است و در پیشگاه الهى عرض مى کند: و ضم اهل الفرقة : بار الها! موفقم بدار تا اهل تفرق را به هم پیوند دهم و اختلافشان را به وحدت مبدل نمایم . اگر کسى بخواهد مردمى را از بلاى پراکندگى نجات دهد و بیمارى تفرقشان را درمان نماید باید در قدم اول ، عقلهاى خفته آنان را بیدار کند، افکارشان را فعال نماید، آنان را به تعقل وادار سازد تا به خیر و شر خود بیندیشند، روا را از ناروا تمیز دهند، راه باطل را ترک گویند، و به راه حق و فضیلت گرایش ‍ یابند. از کلام مولى الموحدین امیرالمؤ منین بر مى آید که علت اصلى تفرق مردم در عصر آن حضرت این بود که عملا عقلها را از کار انداخته و بى اثر گذارده بودند، اما هواى نفسشان آزادانه فعالیت داشت و بر آنان حکومت مى کرد. ایها القوم الشاهدة ابدانهم الغائبة عنهم عقولهم ، المختلفة اهواؤ هم ، المبتلى بهم امرائهم .(91) مخاطب على (ع ) در این عبارت قومى است که ابدانشان آشکار است ، عقولشان از آنان غایب و نهان ، هوى و تمایلاتشان مختلف ، و فرمانروایشان مبتلا و گرفتار آنان هستند. متاءسفانه واپس زدن هواى نفس و تضعیف قدرت آن ، به کار انداختن نیروى خرد، و تقویت حکومتش در کشور تن ، کارى است بس دشوار و مشکل . اولیاى گرامى اسلام براى آنکه وضع عقل را در مقابل هواى نفس بیان نمایند و پیروان خود را از این امر مهم آگاه سازند ضمن تشبیهات متعددى این حقیقت را توضیح داده اند. عن ابیعبدالله علیه السلام قال : الهوى یقظان و العقل نائم .(92) امام صادق (ع ) مى فرماید: هواى نفس بیدار است و عقل در خواب . عن على (ع ) قال : و کم من عقل اسیر تحت هوى امیر.(93) على (ع ) فرمود: چه بسا عقلى که در مقابل هواى نفس فرمانروا و مطاع ، اسیر و گرفتار است . بزرگترین عامل وحدت انسانها کلمه توحید و ایمان به خداى یگانه است و معبودهاى متفرق منشاء تقرق افکار و در نتیجه ، موجب اختلاف و پراکندگى افراد است . به فرموده حضرت یوسف صدیق : اءاءرباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار؟(94) دعوت به توحید و یکتاپرستى سخت ترین مراحل ماءموریت پیمبران الهى بوده ، چه نیل به این هدف مقدس مستلزم آن است که عقلهاى خفته را بیدار شود، مردم فکر کنند، و بر اثر تعقل به آفریدگار جهان ایمان بیاورند و بت پرستى را ترک گویند. ولى بیشتر مردم حاضر نبودند از تقلید پدران خود چشم پوشى کنند و از تعصب خانوادگى دست بردارند. ابراهیم خلیل (ع ) براى آنکه قوم خود را متنبه کند و به تعقل وادارشان سازد به آنان فرمود: ما هذه التماثیل التى انتم لها عاکفون ؟(95) این بتهاى جماد چیست که عمرى در کنارشان معتکفید و آنها را مى پرستید؟ به جاى آنکه فکر کنند و به قبح عمل خویش واقف گردند از تقلید کورکورانه پدران سخن گفتند و بر اساس تعصب جاهلانه که سرچشمه آن هواى نفس ‍ است پاسخ دادند: قالوا وجدنا آباءنا لها عابدین .(96) ما پدران خود را یافته ایم که این بتها را پرستش مى کردند. ابراهیم (ع ) که از این پاسخ ضد عقل سخت ناراحت شده بود گفت : لقد کنتم انتم و آباؤ کم فى ضلال مبین .(97) بى گمان خود شما و پدرانتان همه در گمراهى آشکار بوده و هستید. سرانجام ابراهیم (ع ) به آنان گفت : اف لکم و لما تعبدون من دون الله افلا تعقلون .(98) اف بر شما و بر آنچه که غیر خداوند است مى پرستید، آیا تعقل نمى کنید و اندیشه خویشتن را به کار نمى بندید. امام سجاد (ع ) در قسمت اول سخن خود در پیشگاه الهى گفته بود: و ضم اهل الفرقة : بارالها! موفقم بدار تا بین مردم متفرق و از هم جدا رابطه دوستى برقرار نمایم . براى آنکه حضرت زین العابدین (ع ) به مقصود خویش دست یابد و به این مهم نایل گردد باید مردم را از اطاعت هواى نفس و پیروى از تمایلات ناروا برحذر دارد، آنان را به تعقل و تفکر بخواند تا خوب را از بد و صلاح را از فساد تمیز دهند، به صراط سعادت گرایش ‍ یابند، و از راههاى انحرافى که منشاء فساد و تباهى است دورى گزینند. البته انجام چنین کارى بسیار مشکل است ولى امام براى رسیدن به این مقصود مقدس از سختى ها نمى هراسد و براى آنکه با توفیق الهى به خواسته درونى خویشتن جامه تحقق بپوشاند ناملایمات را تحمل مى کند و به قدر توان خود مجاهده مى نماید. نمى دانیم حضرت زین العابدین (ع ) در راه مبارزه با تفرق و اختلاف مردم پراکنده چقدر سخن گفته و چه اندازه عملا کوشش نموده است . البته در آن زمان با کمبود وسایل ثبت کتابت حتما مقدار کمى از گفته ها و کارهاى آن حضرت به ما رسیده است . با این حال آنچه به ما رسیده و در کتب احادیث و اخبار آمده شایان کمال توجه و دقت است و در اینجا به ذکر یک نامه از آن حضرت اکتفا مى شود: محمد بن مسلم زهرى مردى بود تحصیلکرده و عالم . او قسمت زیادى از قرآن شریف و احادیث رسول گرامى را حافظ بود و از فقه اسلام نیز آگاهى داشت . بدبختانه حب ریاست و دنیاطلبى وى را به دربار بنى مروان ، طاغوتهاى زمان ، کشاند و هشام بن عبدالملک که یکى از مروانیان بود او را معلم فرزندان خود قرار داد. کتب رجال در ترجمه حال وى مطالب متفاوت نوشته اند و بعضى گفته اند او از راه على (ع ) و فرزندان معصومش منحرف گردید و به باطل گرایش یافت ، تمایلش به آل مروان موجب شد که عده زیادى از مردم حتى افراد درس خوانده گمراه شدند و بر اثر تمایل او به آل مروان به راه خلفاى جور کشیده شدند و در نتیجه بین آنان و دوستداران اهل بیت شکاف و خلاف به وجود آمد. امام سجاد (ع ) که از انحراف منحرفین و اختلافى که بین آنان با رهروان زهرى نوشت ، خطاهاى او را تذکر داد، مسئولیتش را در پیشگاه بارى تعالى خاطر نشان نمود و از او خواست که در وضع خود بیندیشد، از راه باطلى که در پیش گرفته بازگردد و به پاکان و صلحا بپیوندد. اگر نامه امام در وى اثر بگذارد، او را به خود آورد و از راهى که در پیش گرفته بازگردد نه تنها خودش از عذاب الهى رهایى مى یابد بلکه گمراه شدگان و کسانى که به پیروى از او پاکان و نیکان جدا شده اند به خود مى آیند، از گمراهان فاصله مى گیرند، به اهل حق مى پیوندند و تفرقى که از این راه بین عده اى از مسلمانان پدید آمده است برطرف مى گردد. در اینجا چند قطعه از نامه امام سجاد (ع ) و ترجمه آن به عرض شنوندگان محترم مى رسد. حضرت على بن الحسین علیهما السلام در اول نامه خود نوشته است : کفانا الله و ایاک من الفتن و رحمک من النار فقد اصبحت بحال ینبغى لمن عرفک بها ان یرحمک فقد اثقلتک نعم الله بما اصح من بدنک و اطال من عمرک و قامت علیک حجج الله بما حملک من کتابه و فقهک فیه من دینه و عرفک من سنة نبیه محمد صلى الله علیه و آله . خداوند ما را و ترا از فتنه ها و آزمایشها کفایت فرماید و از آتش خود مورد ترحمت قرار دهد در حالتى صبح نموده اى که شایسته است آن کس که ترا به آن حال مى شناسد ترحمت نماید. نعمتهاى خداوند بر دوشت بار سنگینى گذارده است از اینکه بدنت را سالم داشته ، عمرت را طولانى نموده ، حجتهاى خداوند را بر تو اقامه کرده ، قسمتى از کتاب او را به حفظت سپرده ، در دین فقیهت ساخته و ترا از سنت حضرت محمد صلى الله علیه و آله آگاه نموده است . در قطعه دیگر نامه نوشته است : و اعلم ان ادنى ما کتمت و اخف ما احتملت ان انست وحشه الظالم و سهلت له طریق الغى بدنوک منه حین دنوت و اجابتک له حین دعیت فما اخوفنى ان تکون تبوء باثمک غدا مع الخونة و ان تساءل عما اخذت باعانتک على ظلم الظلمة . بدان ! کمترین امرى که نهان داشته اى و خفیفترین مسئولیتى را که به عهده گرفته اى این است که وحشت ظالم را از ستمکارى به انس مبدل ساخته اى و راه تعدى و تجاوز را بر وى هموار نموده اى و منشاء این ناروایى ها آن بود که تو به خلیفه جور نزدیک شدى و اجابتش نمودى موقعى که خوانده شدى . آنچه مایه نگرانیم گردیده این است که در قیامت علاوه بر گناهان خودت ، گرفتار گناهان خیانتکاران باشى و از اینکه به ظلم ظالم اعانت نمودى مورد مؤ اخذه و مسئولیت قرار گیرى . در قطعه دیگر نامه امام سجاد (ع ) آمده است : اولیس بدعائه ایاک حین دعاک جعلوک قطبا اداروا بک رحى مظالمهم و جسرا یعبرون علیک الى بلایاهم و سلما الى ضلالتهم ، داعیا الى غیهم ، سالکا سبیلهم ، یدخلون بک الشک على العلماء و یقتادون بک قلوب الجهال الیهم . آیا نه این است که با خواندنت ترا قطبى قرار دادند تا آسیاب ظلمهاى خویش را به گردش درآورند. ترا چون پلى ساختند تا با عبور از تو به بلایاى مورد نظرشان برسند، ترا چون نردبانى بپاداشتند تابه ظلمهایى که مى خواهند دست یابند، ترا دعوت کننده به گمراهى خود و طى کننده راه خویش قرار دادند، به وسیله تو در قلوب درس خوانده ها شک و تردید وارد نمودند و به وسیله تو دلهاى جهال به آنان اقتدا کردند. در قطعه دیگر نامه امام سجاد (ع ) آمده است : و لا تحسب انى اردت توبیخک و تعنیفک و تعییرک ، لکنى اردت ان ینعش الله تعالى ما قد فات من راءیک و یرد الیک ما عزب من دینک و ذکرت قول الله تعالى فى کتابه : و ذکر فان الذکرى تنفع المؤ منین . گمان مبر که من از گفته هایم قصد توبیخ و سرزنش و ملامت ترا داشته ام ، بلکه مى خواستم موجباتى فراهم آید که خداوند فوت شده هاى راءیت را جبران نماید و آنچه از دینت دور افتاده به تو برگرداند، به یاد فرموده خدا در کتاب مجید افتادم که به پیمغبر دستور داده : به یاد مردم بیاور که یاد آورى و تذکر، براى اهل ایمان مفید و ثمربخش است . حضرت على بن الحسین علیهما السلام در اواخر نامه نوشته است : اما بعد، فاعرض عن کل ما انت فیه حتى تلحق بالصالحین الذین دفنوا فى اسمالهم لا صقة بطونهم بظهورهم لیس بینهم و بین الله حجاب و لا تفتنهم الدنیا و لا یفتنون بها.(99) از آنچه در آن هستى اعراض کن و روى گردان تا به افراد صالح و نیکوکار ملحق شوى ، آنان که در لباس کهنه خود به خاک سپرده شده اند، شکمشان به پشتشان چسبیده بود، بین آنان و خداوند پرده اى وجود نداشت ، نه دنیا توانست آنان را گمراه نماید و نه خودشان بر اثر جاذبه دنیا گرایش ‍ یافتند. از آنچه مذکور افتاد روشن شد که امام سجاد (ع ) در قسمت اول کلام خود: و ضم اهل الفرقة ، از پیشگاه خداوند درخواست توفیق مى کند که براى حفظ عدل اجتماعى تا جایى که ممکن است با پراکندگى و اختلاف مبارزه کند و نامه اى را که براى زهرى مرقوم فرموده نمونه اى از مبارزه اساسى آن حضرت با اختلاف و پراکندگى است . حضرت سجاد (ع ) در جزء دوم کلام خود که موضوع قسمتى از سخنرانى امروز است از پیشگاه خداوند درخواست مى کند: و اصلاح ذات البین : بارالها! موفقم بدار تا اختلاف دوستان ، برادران ، خانواده ها را از میان بردارم و بین آنان صلح و سازش برقرار نمایم . یکى از اعمال بسیار مقدس و شریف در آیین اسلام اصلاح ذات البین و پایان دادن به اختلاف دو یا چند نفر مسلمان است ، و در این باره روایات بسیارى از اولیاى گرامى اسلام رسیده است . عن النبى صلى الله علیه و آله : الا اخبرکم با فضل من درجة الصیام و الصلوة و الصدقة ؟ اصلاح ذات البین .(100) رسول اکرم (ص )فرموده : آیا به شما خبر ندهم به چیزى که درجه آن برتر و بالاتر از نماز و روزه و صدقه است ؟ آن اصلاح ذات البین است . عن ابیعبدالله علیه السلام قال : صدقة یحبها الله اصلاح بین الناس اذا تفاسدوا و تقارب بینهم اذا تباعدوا(101) امام صادق (ع ) فرموده : صدقه اى که خداوند آن را دوست دارد اصلاح بین مردم است زمانى که به فساد گراییده اند و نزدیک نمودن آنان به هم است زمانى که از یکدیگر دورى گزیده اند. علل و عوامل متعددى مى تواند مایه اختلاف شود و دو نفر را از هم جدا کند. گاهى جدایى بر اثر عدم رعایت حدود و حقوق اخلاقى دوستان است و گاهى منشاء اختلاف ، امر مالى است ، و گاه عوامل دیگر. کسى که مى خواهد اصلاح ذات البین نماید باید بکوشد که ماده اختلاف را از میان بردارد و ائمه معصومین علیهم السلام این مهم را به هر شکلى که بود اصحاب و دوستان خویش را حل مى کردند. عن ابى حنیفة سائق الحاج قال : مربنا المفضل و انا وختنى نتشاجر فى میراث . فوقف علینا ساعة ثم قال لنا تعالوا الى المنزل فاتیناه فاصلح بیننا باربعماءة درهم . فدفعها الینا من عنده حتى اذا استوثق کل واحد منا من صاحبه . قال اما انها لیست من مالى و لکن ابو عبدالله علیه السلام امرنى اذا تنازع رجلان من اصحابنا فى شى ء ان اصلح بینهما و افتدیها من ماله ، فهذا من مال ابیعبدالله علیه السلام .(102) ابو حنیفه که عهده دار امور حاج بود مى گوید: مفضل بر ما گذر کرد در حالى که من با یکى از بستگانم در میراثى مشاجره مى کردیم . او ساعتى توقف کرد، سپس به ما گفت : برویم منزل با او منزلش رفتیم . اختلاف ما را با چهار صد درهم حل نمود و آن مبلغ را از خود پرداخت کرد و اختلاف حل شد. سپس گفت : این مبلغ از مال من نیست ، امام صادق (ع ) به من امر فرموده هر وقت دیدى دو نفر از دوستان ما در چیزى نزاع دارند آنها را اصلاح ده و از مال من پرداخت کن و این پول از امام صادق (ع ) بود که به شما دادم . نکته اى که لازم است در بحث اصلاح ذات البین مورد توجه قرار گیرد این است که در بعضى از روایات کلمه اصلاح به کار برده شده مانند حدیث رسول اکرم صلى الله علیه و آله و حدیث امام صادق (ع ) که مذکور افتاد و در کلام امام سجاد (ع ) نیز در قطعه دعاى مورد بحث امروز و اصلاح ذات البین آمده است ، ولى در بعضى از روایات به جاى کلمه اصلاح کلمه صلاح به کار رفته است . على (ع ) در وصیتنامه خود به دو فرزند بزرگوارش فرموده : اوصیکما و جمیع ولدى و اهلى و من بلغة کتابى بتقوى الله و نظم امرکم و صلاح ذات بینکم ، فانى سمعت جدکما صلى الله علیه و آله و سلم یقول : صلاح ذات البین افضل من عامة الصلاة و الصیام .(103) به شما دو نفر و به جمیع فرزندانم و خانواده ام و تمام کسانى که وصیتنامه من به آنها برسد سفارش مى کنم به تقوى و نظم امورتان و صلاح بین خودتان چه از رسول گرامى (ص ) شنیدم که فرمود: صلاح ذات البین افضل و برتر است از عموم نمازها و روزه ها. عن على علیه السلام قال : من کمال السعادة السعى فى صلاح الجمهور.(104) على (ع ) فرموده : از کمال سعادت آدمى سعى و کوشش در صلاح امور اجتماع است . نتیجه صلاح و اصلاح تحکیم روابط مسلمین و تقویت علائق آنان نسبت به یکدیگر است با این تفاوت که در زمینه صلاح وجود اختلاف و تفرق لازم نیست ولى اصلاح در موردى گفته مى شود که اختلاف و جدائى آمده باشد همانطور که امام صادق (ع ) در حدیثى که ذکر شد فرموده : اصلاح بین مردم در وقتى که دچار فساد شده باشند و نزدیک کردن آنان به یکدیگر موقعى که از هم دورى گزیده باشند. مى توان گفت فرق صلاح و اصلاح در سلامت معنوى جامعه همانند تفاوت پیشگیرى و درمان است در طب و حفظ سلامت بدن مردم ، متخصصین بهداشت شرایط محیط زندگى مردم را به گونه اى پایه گذارى مى کنند که افراد جامعه بیمار نشوند و مرض در وجودشان راه نیاید، اما اگر کسانى از پیشگیرى بهره نبردند و به بیمارى مبتلا شدند طبیب متخصص آنان را درمان مى نماید و بدنشان را دوباره از نعمت سلامت برخوردار مى سازد. خیر خواهانى که در صلاح افراد یا جامعه مى کوشند همانند متخصصین بهداشت از بیمارى تفرق و پراکندگى جلوگیرى مى کنند و نمى گذارند محیط اسلامى گرفتار اختلاف و جدایى گردد، اما اگر کسانى که در اصلاح بین مردم مى کوشند همانند پزشکان درمان کننده اند که مرض ‍ پدید آمده را علاج مى کنند و مریض را از خطر مى رهانند. در حدیث رسول اکرم (ص ) و وصیتنامه على (ع ) که ذکر شد صریحا آمده است که اصلاح و صلاح ذات البین از نماز و روزه افضل و برتر است . اگر کسى سؤ ال کند که علت این مزیت و برترى چیست و چرا اصلاح و صلاح ذات البین بالاتر از نماز و روزه است ، مى توان گفت : نماز و روزه به منزله دو شاخه بزرگ و ثمر بخش از شجره طیبه اسلام است و هر دو در پیشگاه الهى قدر و منزلت بسیار دارند ولى مى دانیم که اصل درخت یعنى اسلام از دو شاخه نماز و روزه به مراتب مهمتر است زیرا شاخه از درخت ارتزاق مى کند و موقعى زنده است و بار و برگ مى دهد که درخت زنده باشد و اگر درخت دچار ضعف شود و در خطر مرگ قرار گیرد شاخه ها پیش از مرگ درخت مى میرند و حیات خود را از دست مى دهند، نگهبان شجره طیبه اسلام ذات اقدس الهى است . انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون . ولى جهانى که در آن زندگانى مى کنیم عالم اسباب و وسایل است و فیض ‍ خداوند در هر مورد از مجراى مخصوص خودش مى رسد و مجراى فیض نگهدارى اسلام در جوامع بشرى ، مسلمانان و پیروان قرآن شریف اند، اینان هستند که با گفتار و رفتار اسلامى خویش حیات دین را حفظ مى کنند و چراغ اسلام را فروزان نگاه مى دارند و این مهم با وحدت کلمه مسلمین به خوبى انجام مى شود، اما اگر در جامعه مسلمانان اختلاف پدید آمد نیروها در راه تشاجر و مبارزه مصروف مى گردد و اسلام به دست فراموشى سپرده مى شود. مثلا در یک قصبه که تمام سکنه آن مسلمان اند و در کمال مهر و صفا با هم زندگى مى کنند همه کارها مسیر خود را طى مى نماید، بموقع سر وقت زراعت و باغ مى روند، بموقع براى اقامه جماعت و استماع مواعظ به مسجد مى روند، بموقع استراحت مى نمایند، و در رویدادهاى شادى و غم با یکدیگر همکارى و همیارى دارند، اما اگر در قصبه بر سر آب و خاک یا مراتع گوسفندان یا در امور دیگر بین اهالى اختلاف بروز کند و دسته بندى آغاز گردد، وضع قصبه تغییر مى کند، نیروها در پیشبرد هدفهاى گروه مصروف مى گردد، مسجد و منبر از رونق مى افتد، اهمیت رمضان و محرم کاهش مى یابد و اگر با گذشت زمان ، اختلاف عمیقتر گردد، رفته رفته نماز یومیه و روزه رمضان فراموش مى شود. در صورتى که فرد لایقى براى رفع اختلاف و اصلاح ذات البین به قصبه بیاید باید در حل مشکلات بکوشد، اگر افرادى متضرر شده اند با پرداخت پول ، خسارتشان را جبران نماید، اگر به کمک دولت نیاز دارند اقدام کند، و خلاصه ماده اختلاف را از میان ببرد و محبت اسلامى را بین آنان برقرار نماید. البته در شرایط وحدت و محبت حیات دین تجدید مى شود، نماز جماعت و مجالس وعظ رونق مى گیرد، به روزه ماه رمضان و دیگر امور دینى توجه مى کنند و این همه موفقیت بر اثر صلاح و اصلاح است ، پس اصلاح ذات البین برتر از نماز و روزه است . .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image