تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
«غایت و مقصد» سیر عرفانی که مدعیان عرفانهای نوپدید ادعا میکنند چیست؟ یعنی قلهای که سالک این مسیر بعد از طی طریق باید فتح کند کدام است؟
در هر فرقه جواب به این سوال هرچه باشد معیار دقیقی است که میتوان با نگاه به آن، سستی یا اتقان شالوده آن مکتب را بدست آورد. بگذریم که در بسیاری از جنبشهای معنوی، واژه «رسیدن به حقیقت» به عنوان هدفی مشترک و البته مبهم معرفی شود. این اصطلاح هرچند به خودی خود درست است اما مشکل اینجاست که هر کسی و هر گروهی حقیقت را به گونهای تفسیر میکند و حقیقت را همان چیزی میداند که خودش معرفی مینماید.
در بعضی از مکاتب «تسلط بر طبیعت» و کشف نیروهای مرموز طبیعت به عنوان غایت معرفی میشود و عارف کسی است که با این نیروها مرتبط است و آنها را در جهت اهداف خود بکار میگیرد مانند عرفان بومیان آمریکا و بعضی از عرفانهای هندی. شمنها چنین کارکردی دارند یعنی کسی که بتواند بر طبیعت تسلط یابد و نیروهای طبیعی و ارواح را جهت شفای بیماران و اموری از این قبیل در خدمت بگیرد و شمن واقعی را کسی میدانند که در کارزار با نیروهای طبیعی مثل دیوان و ارواح وجنیان بتواند برآنها فائق آید.
هدف در عرفان بودیسم «رهایی از رنج» ترسیم شده است یعنی رهایی از رنج زنجیره دارما و پیوستن به نیروانا (فنا) . گفتنی است در قاموس بودیسم خدا جایی ندارد. به حق که بودیسم نظام فکری زیبایی دارد! چرا که اگر خدا ـ که هم مبدا هستی است و هم غایت هستی است ـ حذف شود دنیا جز رنج و ناکامی و بدبختی چیزی نخواهد داشت. تا جایی که پارهای از عرفای بودیسم برای رهایی از این زنجیره رنج آور، دست به خودکشی میزنند.
دالایی لاما هدف از زندگی را شادمانی و سرور در همین زندگی دنیوی می¬داند «من بر این باور هستم که هدف اصلی زندگی جست و جوی خوش بختی است. این امری بدیهی است. این که معتقد به این باشیم یا نباشیم و این که پیرو کدام مذهب هستیم تفاوت زیادی نمی¬کند. همه ما در زندگی خود دنبال چیزی مطلوب می¬گردیم. به همین علت زندگی رو به سوی شادمانگی است.»
آن چه بیش از همه تکان دهنده است هدف و غایتی است که در tm (مدیتیشن متعالی) ترسیم شده است. بنیانگذار این مرام به ظاهر معنوی، ماهاریشی ماهش است که با ابتکاری بینظیر و خلاقیتی مثالزدنی، بزرگترین خدمت را به دنیای غرب ارائه نمود. وی توانست مکاتب عرفانی شرق آسیا را براساس مبانی تمدن غرب عرضه نماید. این عرفان از یک طرف بودیسم و هندوسیم را با خود دارد و از طرف دیگر به اصالت انسان و دین زدایی (اومانیسم و سکولاریسم) که ریشه تمدن غرب است کاملاً پایبند است. در این مرام عقیده بر این است که باید ذهن را سامان داد، چون ریشه تمامی مشکلات به آشفتگی و پراکندگی ذهن بر میگردد. نگاه متمرکز به شمع یا تکرار مداوم صداهای بیمعنا (که نام آن را مراقبه میگذارند) همه و همه برای یک هدف است و آن همان تخلیه فشارهای روحی و روانی است چرا که با این کار ذهن از مشغولیتهای گیج کننده و استرس آور نجات پیدا می کند. معلوم شد که چرا عرفانهای شرقی با مبانی غربی در این مرام ترکیب شدهاند، چون هدف در هر دو «فرار از رنج» است. بازگشت متوالی ارواح به عالم دنیا و تناسخ، که در عرفانهای شرقی به جای معاد و حیات اخروی نشسته است کاملاً هم سو با فرهنگ و تمدن غربی است ، زیرا که در هر دو، خدا و پیامبران و شریعت محو شدهاند. به عبارت دقیقتر هدف اصلی tm تحصیل یک زندگی دنیوی آرام و راحت است آن هم بدون خدا. به همین جهت به صراحت اعلام کردهاند میتوان بدون خدا و معاد ، آرامش معنوی را تجربه کرد .
مدیتشین به خوبی قادر است در برابر فشارهای شکننده تمدن سرمایهداری، از پیروان خود افرادی مطیع و سر به راه تربیت کند و کسی هم تنه به تنه سرمایهداری جهانی نزند. تربیت افرادی راضی و قانع، غایت مدیتشین است که البته تواناییها و استعدادها به طور اتوماتیک در خدمت تحکیم نظام سرمایهداری غربی قرار خواهد گرفت. وجه مشترک کتابهایی که امروزه مدیتشین را تبلیغ میکنند یک مطلب است و آن هم « کامیابی در زندگی شخصی و رضایتمندی از محیط» است. بنابراین برای رسیدن به مدیتشین متعالی کسی حق ندارد به نیمه خالی لیوان فکر کند و همه باید با شرایط خود را هماهنگ کنند و چون نمیتوان جهان را تغییر داد باید اهداف و آرمانهای خود را با نظام حاکم بر دنیا تطبیق داد.
در یوگا ـ با همه زیر شاخههایش ـ هرچند عنوان میشود مقصد تصفیه نفس و رسیدن به مرحله قدسی و نیروانه است که در نتیجه سالک میتواند کارهای معجزه آسا (مثل حضور همزمان در چند مکان، پرواز در هوا) انجام دهد اما واقعیت آن است که غایت سیر در یوگا از منافع جسمی و فیزیکی (کاهش فشار خون، صاف شدن شکم، داشتن اندامی مناسب، تعدیل مفاصل بدن و...) شروع شده و به فواید روانی و روحی (مثل آرامش فکر، کنترل احساسات و عواطف، کنترل خشم، مهار طغیانهای روانی و روحی) ختم میشود.
امروزه برای یوگا چند هزار حرکت و تکنیک پیچیده و دشوار نام میبرند که گاه تنوع و تعدد آن، مخاطب را سردرگم میکند (مثل یوگای صورت، کاهش وزن با یوگا، یوگا پس از زایمان که برای هر کدام کتابهایی منتشر شده است). اگر بپذیریم که فهرست دراز تکنیکها در یوگا همه دارای آثار جسمی و روحی است، چرا باید از یوگا به عنوان عرفان تبلیغ شود؟ اگر غایت در یک مکتب، بدست آوردن صورتی زیبا و اندامی خوش ترکیب و حداکثر رفع اختلالات روحی و روانی باشد آیا منطقی است آن مرام به عنوان راهی معنوی و عرفانی که بشر را به سر منزل سعادت و کمال میرساند معرفی شود؟ در نتیجه باید پرسید: کدام عرفان؟»
تکنیک های یوگا از نظر اثر معنوی و الهی دقیقا مانند نیروی ذخیره شده اسبی است که سودی به حال صاحبش ندارد و فقط قابلیت چند حرکت نمایشی را دارد. در یوگا هر چند به بدن توجه ویژه می شود و یوگی ها با بدن تکنیک های زیبایی را هم انجام میدهند اما چون این توجه به بدن، با تعالی معنوی و رضایت خداوند پیوند نمی خورد فقط تقویت نیروی جسمی است و این پرورش جسمی در نهایت باعث سرگرمی انسان است وحد اکثر فایده آن آرامش ذهن است و روشن است که ذهن آرام نمی تواند برای انسان سعادت و کمال انسان کافی باشد.
در اسلام به بدن از این نظر که باید به کمال اخروی منجر شود توجه می شود. و این طور نیست که فرصت محدود عمر به یادگیری تکنیک های آسانا بگذرد و دست آخر هم انسان با کالایی به سرای آخرت قدم گذارد که برای آن منزلگاه سودی ندارد.
به این متن دقت کنید:
«... حتی اشیاء بیجان مانند صندلی، میز و یا ساختمان دارای انرژی سیال هستند ... این کتاب اصول تئوریک ... را به شما آموزش میدهد و در عین حال به شما نشان میدهد که چگونه میتوانید در چهار دیواری شخصی خود با ابزاری مختصر ، جریان مثبت را تقویت کنید.. به یاد داشته باشید که شعار ... این است که فضای کارتان را مرتب کنید تا ذهنی آرام داشته باشید ...»
آنچه در بالا آمد مربوط به روشی است به نام «فنگ شویی» به این معنا که تمامی اشیاء پیرامون ما دارای انرژی فعال هستند حتی اشیاء بیجان انرژی سیال دارند. امروزه حتی برای چینش لوازم خانه و تزئین اتاق خواب و تنظیم ابزار در محیط کار هم از قواعد فنگ شویی پیروی میشود به طوری که ادعا میشود معماری ایالت هنگ کنگ تحت تاثیر فنگ شویی ساخته شده است. بزرگترین هنر فنگ شویی پیدا کردن محیطی است که در آن محیط، انرژی چی به صورت مثبت به زندگی ما وارد شود.
در «ریکی» هم ادعا میشود که انسان میتواند با فرایند همسویی مقدار زیادی از انرژی کیهان را دریافت کرده و از خود عبور دهد یعنی با باز شدن مرکز انرژی (چاکرا)در فرد، بدون اینکه تخلیه انرژی صورت گیرد مقدار مناسب انرژی به فرد نیازمند منتقل میشود و بدین وسیله «عمل شفا و بهبودی» تحقق مییابد.
عمل «هیپنوتیسم» نیز که یکی از حالات روانی انسان است، فرایندی است شبیه خواب که در اثر القائات طولانی عامل در معمول، تمرکزی قوی در معمول اتفاق میافتد و میتوان در این حالت به بهبود وضعیت روانی و روحی و حتی جسمی او کمک کرد.
مرامهای بالا همه تحت عنوان عرفانهای فرا روانشناسی و فراعلم مطرحاند و گاهی رنگ تجربی و علمی به خود می گیرند. امروزه شاهدیم که اموری مثل فنگ شویی، ریکی، هیپنوتیسم، انرژی درمانی، مدیتشین، موسیقی درمانی، طالع بینی و موارد متعددی از این قبیل به صورتی توضیح و تفسیر میشود که گویا میتوانند انسانها را از دین و شریعت بینیاز کنند. یعنی با رنگ و لعاب عرفان ومعنویت به تشنگان معرفت عرضه میشود. غافل از اینکه اگر مدعیان این عرصهها، همگی در پیمودن مسیری که ترسیم کردهاند توفیق کامل یابند باز فطرت ناکام بشر در طلب گوهری است که منشا تمام این امور است و با دست توانای او، انرژی حیات خلق شده و باز این سوال بیجواب است که آیا عالم هستی، کائنات و کهکشانها با تمامی وسعت خود فقط برای ریکی و هیپنوتیسم و انرژی درمانی خلق شدهاند بالاخره غایت هستی کجاست؟ .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.