به این دلایل که مسيحيان،‌ يهوديان،‌زرتشتيان و نصرانيان كه اسامي آنها در آيه 17 سوره حج آمده در مكه حضور داشته و به قول ابو فیدا قدیمی ترین مردم دنیا از پیروان شیث و ادریس نصرانی و دارای کتاب بوده و تمام مراسمی از قبیل نماز ، روزه، و احترام به کعبه و... که امروز مسلمانان آن‌ها را دارند، آنان داشته اند، اسلام دین وحیانی نیست بلکه معجونی از ادیان گذشته به خصوص نصرانی‌ها می باشد.

وجود اديان ديگر در ميان بشر و در محيطي كه دين اسلام در آن جا مبعوث گرديده است دليل بر اين نمي شود كه دين اسلام از آنها گرفته شده است تا در نتيجه وحي و نزول آن توسط جبرئيل امين بر محمد(ص) نفي گردد چون اولا هيچ رابطهي منطقي بين اين دو مطلب وجود ندارد و ثانيا هيچ دليلي تاريخياي وجود ندارد كه بتواند اين تأثير و تأثر را ثابت كند. ثالثا دلايل متعدد غير قابل انكار بر عدم اين تأثر پذيري و بر وحياني بودن دين اسلام وجود دارد. بنابراين اين برداشت، تصور خود شبهه كننده است كه براي نفي وحياني بودن دين اسلام آن را القا نموده است و شبهه كننده حتي ضعيف ترين دليل را نمي تواند بر اين مدعاي خود اقامه نمايد. ما در اينجا در ابتداء مطالبي را كه در اين شبهه براي اثبات مدعا تصور شده مورد نقد قرار داده و سپس به دلايلي مي پردازيم كه وحياني بودن و عدم تأثير پذيري اسلام از هر دين ديگري را ثابت ميكند. در اين شبهه ادعا شده كه اهل سوريه قديمي ترين مردم دنيا، نصراني بوده و پيروان شيث و اخنوخ يعني ادريس بوده و شيث كتابي داشته كه در آن انسانها به راستگويي و حمايت از غريبان و امثال اينها دعوت شده اند. و دين اسلام از آن شريعت و كتاب متأثر ميباشد. اولا از نظر تاريخ اديان ابراهيمي، حضرت شيث پسر حضرت آدم بوده و در زمان بعثت رسول خدا هيچ كسي جز پيروان مسيح به نام نصراني وجود نداشته است و لذا اين نسبت كاملا بدون دليل مي‌باشد و در هيچ كتاب تاريخي و غير تاريخي چنين مطلبي بيان نشده است. ثانيا از ديدگاه اسلام حضرت شيث شريعتي نداشته بلكه اولين كتابي كه از آسمان نازل شد تورات بود و پس از آن زبور و سپس انجيل و قرآن نازل گرديده و بر انبياء قبل از موسي صحف نازل مي شده است. و اين صحفي كه قبل از نوح نازل شده كتاب شريعت نبوده اند. و لذا تمام اين عبادات و مراسمي كه به پيروان حضرت شيث به فرضي كه پيروان داشته باشد مستند بر ضعيف ترين دليل هم نمي باشند بلكه كاملا ادعاي محض است. ثالثا به فرض اينكه حضرت شيث داراي شريعت بوده باشد در زمان بعثت رسول خدا اثري از اين شريعت وجود نداشته تا بر آموزه هاي اسلام تاثير گذاشته باشد. و اگر هم چيزي از آن شريعت همانگونه كه در سوال آمده شباهتي با آموزه هاي اسلام دارد دليل بر اين نمي شود كه اسلام برگرفته از دين شيث است و از آن تأثير پذيرفته تا وحياني بودن دين اسلام زير سوال برود؛ زيرا در اين فرض دين شيث و دين محمد (ص) داراي يك منبع و سرچشمه واحد ميباشند كه همان خداي واحد باشد و در تمام ادياني كه توحيدي هستند اين شباهت ها و هماهنگياي آموزه ها مشاهده مي شود و وجود اختلاف در بين آنها خلاف اصل است. رابعا يك انسان عاقل و حقجو، سخنان ابو فيدا را كه هيچ مستند و مدركي ندارد نمي تواند بپذيرد. چه اين كه اين سخن و نسبت، بر خلاف تاريخ آشكار و دلايل روشني كه بيان خواهد شد مي باشد. بنا بر اين، انگيزه پذيرش اين سخن و نيز تأثير پذيري اسلام از نصرانياني كه پيرو حضرت شيث پنداشته شده اند جز با دشمني كور كورانه با اسلام با چيز ديگري قابل توجيه نمي‌باشد. افزون بر همه اينها دلايل قاطع وحياني بودن دين اسلام و رسالت حضرت محمد(ص) و عدم تأثير پذيري آن را از هر دين و آييني ثابت ميكند كه در زير به آنها اشاره مي شود: 1. اگر دين اسلام از اديان و آيين هاي موجود در زمان پيامبر اسلام (ص) تأثير پذيرفته باشد شرايط موجود اقتضا مي كرد كه از دين يهود و يا مسيحيت متأثر مي‌گرديد نه از دين و شريعتي كه اصلا وجود نداشته و يا لا اقل هيچ اثري از آن در زمان پيامبر اسلام و قبل و بعد از آن وجود نداشته است. تاريخ زندگي پیامبر اسلام(ص) و چگونگي بعثت و گرفتن وحي و تبليغ آن به مردم به قدري روشن است كه هر گونه تأثير پذيري پيامبر و دين او از هر دين و فرهنگي خارج از محدوده وحي الهي را نفي ميكند و حتي در حد احتمال و تصور هم اين پديده قابل قبول نمي باشد. زيرا دين اسلام و آموزه هاي آن در برابر دو دين يهوديت و مسيحيت قرار گرفت و آموزه ها و تعاليم انحرافي آنها را مردود شمرد و منسوخ اعلام كرد و در عين حالي يهود و نصارا براي شكست و تضعيف دين جديد محمد (ص) از هر وسيلهاي استفاده مي‌كرد ولي هرگز در راستاي مقابله با پيامبر(ص) نتوانستند ادعا كند كه پيامبر از دين يهوديت يا مسيحت مطلبي را جمع آوري نموده و به عنوان وحي به خورد مردم مي دهند. اگر چنين چيزي ممكن بود قطعا آنها لا اقل در حد احتمال به آن دامن ميزدند. 2. آموزه ها و تعاليم قرآن و محتواي احاديث رسول خدا خود دليل بر وحياني بودن دين اسلام مي باشد. با توجه به اينكه پيامبر اسلام (ص) درس نخوانده و هرگز در برابر هيچ استادي شاگرد نبوده و براي مردم آن زمان اين مطلب مثل آفتاب روشن بوده و تاريخ هم قطع به اين مطلب دارد، ممكن نيست قرآن با اين محتواي كامل و غني و بدون هيچ عيب و نقصي در حوزه هاي اعتقادي، ‌علمي،‌ عبادي، اخلاقي،‌ اقتصادي و اخبار غيبي و پيشگويها، بدون وحي به دست رسول خدا رسيده باشد. و عدم تعارض مباني و آموزه هاي قرآن با عقل و علم نيز دليل بر اين است كه قرآن از طرف خداوند نازل شده و ساخته و پرداخته خود رسول خدا به صورت تأثير پذيري از اديان ديگر نمي باشد. اگر چنين چيزي ممكن بود كساني ديگري هم مي توانستند به اين روش موسس دين جديدباشند و پيرواني براي خود جلب كند. البته در قرون اخير بهائيت به اين روش متمسك شده و اديان گذشته را مستمسك خود قرار داده و دين جديدي به وجود آورده است، لكن آموزه ها و تعاليم و عقايد اين آيين ساخت دست بشر آن قدر مضحك و بر خلاف مباني عقل و عقلا مي باشد كه حتي يك فرد درس نخوانده مي تواند به بطلان آن گواهي دهد. 3. مهم ترين دليل بر اين كه قرآن كتاب و اسلام دين آسماني است، معجزات پيامبر اسلام(ص) به خصوص معجزه جاويد آن حضرت است كه عبارت از خود قرآن باشد. قرآن خود در چند آيه، مردم به وي‍ژه دانشمندان و اديبان زبان عرب را به تحدي و مقابله دعوت نموده و تا امروز هيچ كسي نتوانسته با قرآن معارضه كند و حتي يك آيه مثل قرآن بياورد. خداوند در مراحل مختلف همه بشر را به تحدي دعوت نموده و در يكي از آيات توانايي جن و انس براي آوردن قرآن را نفي نموده مي فرمايد: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الإنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا؛ بگو: اگر انسانها و پريان (جن و انس) اتفاق كنند كه همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد هر چند يكديگر را (در اين كار) كمك كنند.» و سپس از آنها خواسته كه مثل آن را بياورند: فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كَانُوا صَادِقِينَ؛ اگر راست مى‏گويند سخنى همانند آن بياورند.» خداوند از آنان خواسته كه براي زير سوال بردن نبوت رسول خدا مي توانند ده سوره مانند قرآن بياورند: امْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقين؛‏ آنها مى‏گويند: او به دروغ اين (قرآن) را (به خدا) نسبت داده (و ساختگى است)!» بگو: «اگر راست مى‏گوييد، شما هم ده سوره ساختگى همانند اين قرآن بياوريد و تمام كسانى را كه مى‏توانيد غير از خدا (براى اين كار) دعوت كنيد!» و باز از اين مرحله پايين‌تر آمده مي‌فرمايد: وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ * فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَلَنْ تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ؛ و اگر در باره آنچه بر بنده خود [پيامبر] نازل كرده‏ايم شك و ترديد داريد، (دست كم) يك سوره همانند آن بياوريد و گواهان خود را- غير خدا- براى اين كار، فرا خوانيد اگر راست مى‏گوييد. پس اگر چنين نكنيد كه هرگز نخواهيد كرد از آتشى بترسيد كه هيزم آن، بدنهاى مردم (گنهكار) و سنگها [بتها] است، و براى كافران، آماده شده است!» 4. يكي از دلايلي كه وحياني بودن دين اسلام را به اثبات مي رساند و عدم تأثير پذيري آن را از هر دين ديگري منتفي ميگرداند، گرايش و ايمان آوردن انسانهاي والا و متفكر و دانشمندان است كه از همان ابتداي بعثت رسول خدا(ص) تا امروز اين امر جريان داشته و غير قابل انكار مي باشد و بالمقابل كساني از اين دين و آموزه هاي آن سر برتافته كه تحت نفوذ قدرت طلبي و مال اندوزي و جهل و ناداني قرار گرفته اند. حتي در عصر اتوم و تكنولوژي و پيشرفت‌هاي محير العقول علمي، دانشمندان نتواسته اند كوچكترين نقدي بر قرآن و تعاليم آن ارائه دهند بلكه با معيار هاي علمي وحياني بودن آن بيش از پيش براي دانشمندان روشن مي گردد. چنانچه که پروفیسور موریس بوکای فرانسوی فقط با دیدن یک آیه درقران متحول میشود و یقین به وحیانی بودن قرآن پیدا می کند و درنتیجه مسلمان شده و کتابهای با ارزشی را در باره اسلام و آموزه های آن مینویسد. کتاب «مقایسه تورات، انجیل، قرآن و علم» یکی از این کتابهاست که در راستای حقانیت و وحیانی بودن قرآن کریم نوشته شده است. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19

لینک کوتاه