اعدام مرتد -مجازات مرتد -مرتد در قرآن -اکراه در دین /

تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه

صدور حکم اعدام برای نوجوانی که از اسلام به مسیحیت گرویده و دنبال فتنه انگیزی هم نیست با لااکراه فی الدین چگونه قابل جمع است؟


لااکراه فی الدین به این معناست که در پذیرش دین اکراه و اجباری نیست ولی اگر کسی دینی را پذیرفت و به دینی وارد شد بایستی به مقررات آن پایبند باشد. مثلا دولت آمریکا اعلام می کند که برای ورود به کشور ما هیچ محدودیت و اجباری وجود ندارد ، لکن این بدان معنا نیست که هر کس وارد این کشور شد هر کاری که بخواهد می تواند بکند ، بلکه هر کسی که وارد این کشور شد به تبع باید به مقررات آن پایبند باشد. در مورد دین هم همین نکته جریان دارد، اسلام هرگز یک مسیحی یا یهودی را به ورود به اسلام الزام و اکراه نمی کند ولی اگر یک نفر مسلمان شد و اسلام را به عنوان دین خود پذیرفت بایستی به مقررات آن پایبند باشد. اصلا بخش مهم و اساسی ماهیت دین را مجموعه باید ها و نباید ها تشکیل می دهد.توضیح بیشتر:1- از آیه شریفه «لا اکراه فی الدین » دو تلقی در نزد صاحب نظران اسلامی وجود دارد: تلقی اول:این آیه صرفا بیانگر واقعیت دین ورزی است نه در صدد بیان حکم وقانون, علامه طباطبائی می فرماید:از آنجائی که در راس نظام اعتقادی اسلامی توحید قرار دارد تمام احکام و مقررات اسلامی باید در راستای جهت دادن به سوی آن باشد و هر زمینه برای شرک و بت پرستی و نیز الحاد را سلب نماید لازمه آن این است که اسلام از نظر حقوقی اجازه نخواهد داد که عقیده مشرکانه آزاد باشد و چنین حقی به انسان داده شود که حتی شرک ورزی نمائید. براین اساس مفاد «لا اکراه فی الدین» یک امر حقوقی نیست بلکه بیان واقعیت تکوین است که ایمان ورزی قلبی و درونی است که از روی اراده و میل تحقق می پذیرد نه اجبار.(طباطبائی, سید محمد حسین, ج 2, ص346-348, 1411 هـ . ق ) تلقی دوم: برخی دیگر معتقدند که از آیه شریفه می توان امر حقوقی را استنباط کرد زیرا میان حق بودن عقیده و حق عقیده داشتن فرق است. اسلام ما را مکلف کرده است که عقیده حق را انتخاب کنیم ولی از نظر حقوقی به ما اجازه داده است که براساس اختیار خود عقیده ای را انتخاب کنیم لازمه اختیاری بودن عقیده در تکوین تشریع آزادی عقیده است.2- حال بر اساس این دو تلقی حکم مربوط به ارتداد چگونه قابل توجیه است؟ هر دو نگرش در این امر اتفاق دارند که احکام ارتداد در اسلام قابل دفاع عقلانی است, در تلقی اول جلوگیری از انحراف فکری و ایجاد هزینه سنگین برای خداوند مسولیت اندیشیدن سالم و منطقی است از سوی دیگری چون اسلام به سعادت مندی انسان که همانا ایمان و عمل صالح است تاکید دارد راه های هلاکت را که همان انحراف و کفر باشد, پرهزینه,دشوار و سخت گیرانه کرده است. تا با ایجاد شرایطی مناسب برای سعادت و سلب زمینه های مناسب از هلاکت و گمراهی,تصمیم بر ایمان داری حداقل از نظر مقررات راحت تر باشد و از آن سوی تصمیم به کفرورزی و افتادن در هلاکت دشوار,پر محنت و خطر آفرین باشد تا کسی که از روی هوی و هوس از ایمان دست نکشد و اظهار کفر نمائید. زیرا با اظهار کفر تنها حق سعادت خود را از رها نکرده است, بلکه به حق اجتماع تجاوز کرده است چون اجتماع ایمانی حق دارد که بدون اظهار شود چه بسا شبهه ای در ذهن آنان ایجاد کند و زمینه سعادت آنان را نابود سازد, برای همین مصلحت اسلام اظهار کفر از سوی مسلمان را بر نمی تابد. بر اساس تلقی دوم اصل عقیده ورزی از نظر حقوقی اسلام آزاد است, اما اظهار و بیان عقیده, چون یک رفتار و عمل محسوس است و امر کاملا ارادی و اختیاری است مجازات در بر دارد. بر اساس این تلقی ارتداد اظهار کفر است نه عقیده کفری. نسبت به اظهار که امر رفتاری وارادی است, قابل کنترل و اجبار پذیر است, مجازات در نظر گرفته است. به نظر این دسته ااز دانشمندان اسلامی اظهار کفر مسلم بعد از اسلام,سبک سری, و توهین وتجاوز به حقوق دیگران است. یه خلاف عقیده, که امر درونی غیر قابل کنترل و اجبار ناپذیر است. مجازات برای ارتداد در برابر رفتار بیرونی یعنی اظهار و بیان عقیده ضد اسلام است. اصل عقیده به دلیل اینکه امر اختیاری نیست قابل اجبار و تکلیف نمی باشد. اما اسلام زمینه های عقیده نا درست وکاذب را از نظر حقوقی در فشار و تنگنا قرار داده است. 3- آزادی عقیده و اظهار آن در سایه توحید:برای کسانی که در ظلمت کفر باقی مانده اند ,اگر در اصل توحیدعباور داشته باشند مانند ادیان یهودی و مسیحی, از نظر حقوقی اسلام حق ندارد علاوه بر حفظ عقیده مناسک و اعمال مذهبی خود را انجام دهند. شرطی که در برابر آن مسولیت مشارکت در مسائل عمومی از قبیل پرداخت مالیات به عنوان «جزیه» و وفاداری به امنیت و مصالح عامه پایبند باشند. عقیده و اعمال مناسب با شرک و الحاد در اسلام محترم نیست. در سراسر قلمرو حکومت اسلامی اظهار عقیده مشرکانه و اعمال و مناسک مربوطه به آن ممنوع است. زیرا اسلام شرک را ظلم بزرگ می داند که هرگز اظهار و اشعار به آن را اجازه نمی دهد. قرآن از شرک به فتنه یاد می کند: «و الفتنه اشد من القتل» و در آیه دیگر جهاد را تا محو شرک و بت پرستی وظیفه مسلمین دانسته است: « و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین کله لله»؛(شیرازی, ناصر مکارم, ج 2,ص 282, 1380) به نظر می رسد که تلقی دوم با آهنگ آیات قرآن و قراین عقلی نزدیک تر است. با این فرض می توان گفت که اسلام برای انسان حق انتخاب عقیده داده است, اما بیان عقیده و اظهار آن یک کار آشکار,ارادی و قابل کنترل و نیز اجبار پذیر است؛ بنابراین این متعلق تکلیف می باشد, مشروط به دو شرط است: اول اینکه عقیده ای حق اظهار وبیان را دارد که با توحید سازگار باشد, دوم این که صاحب این عقیده سابقه مسلمانی نداشته باشد. اما عقیده مشرکانه ازآن جهت اظهار و بیان آن ممنوع است که در واقع سراسر خرافی و دور از حقایق است. لذا اظهار و ترویج آن و عمل به مظاهر آن باعث سقوط انسان در چاه هلاکت و تباهی است. به این جهت ممنوع شده است.(شیرازی, ناصر مکارم, ج 2,ص 1380,282)4- در قلمرو حقوق و آزادى هاى مذهبى، مسأله ارتداد، از مهم ترین و حساس ترین موضوعات شمرده مى شود. ارتداد چیست؟«ارتداد» که از واژه «رد» گرفته شده، در لغت به معناى بازگشت است. در فرهنگ دینى، بازگشت به کفر ارتداد و ردّه نامیده مى شود،(1) البته مسأله ارتداد و احکام جزایى مترتب بر آن به اسلام اختصاص ندارد. در برخى دیگر از ادیان و مذاهب بزرگ نیز هر گاه کسى از دین برگزیده و منتخب روى گرداند ،کافر به شمار مى آید و بدان سبب که از دین سابق برگشته، مرتد خواند و مجازات مى شود.(2) در فرهنگ اسلامى از آن جهت که دین حقیقى نزد خدا اسلام است،(3) هر کس خداى متعال یا وحدانیت وى، حیات پس از مرگ(معاد)، شریعت اسلامى یا نبوت حضرت محمد(ص) را باور نداشته باشد، کافر قلمداد مى شود.(4) البته جوهره همه ادیان الهى واحد است؛ گرچه به مقتضاى تفاوت شرایط اجتماعى، شرایع نیز تفاوت مى یابند؛ در هر عصرى، تنها یک شریعت بر حق است و سایر شرایع، به دلیل تفاوت شرایط قبلى یا وقوع تحریف، نسخ مى شود.(5) احترام اسلام براى شریعت هاى پیش، مانند یهودیت و مسیحیت، صرفاً به دلیل تحمل و بردبارى و تسامح عملى و تأیید همزیستى مسالمت آمیز است نه پذیرش حقانیت و اصالت کنونى آن ها.(6) بنابراین، چنان که علامه مطهرى مى فرماید: «کافى نیست که انسان یک دینى داشته باشد و حداکثر این باشد که آن دین، منتسب به یکى از پیامبران آسمانى باشد، با این استدلال که همه ادیان آسمانى از لحاظ اعتبار، در همه وقت یکسان هستند، بلکه دین حق در هر زمانى یکى بیش نیست و بر همه کس لازم است که در هر زمان، پیغمبر صاحب شریعت از سوى خدا در آن عصر را اطاعت کنند تا آن که نوبت به حضرت خاتم الانبیا(ص) رسیده است. در این زمان، اگر کسى بخواهد به سوى خدا راهى را بجوید، باید از دستورهاى دین او راهنمایى بجوید و به حکم صریح قرآن، دینى جز اسلام پذیرفته نیست.(7) و حتى اگر مراد از اسلام، خصوص دین ما نباشد بلکه منظور(معناى لغوى آن یعنى) تسلیم خدا شدن باشد، باید دانست که حقیقت تسلیم در هر زمانى شکلى داشته و در این زمان، شکل آن همان شریعت محمدى(ص) است و قهراً کلمه اسلام بر آن منطبق مى گردد و بس؛ چه این که این شریعت، آخرین دستور الهى است و همواره باید از آخرین دستورها تبعیت کرد. البته باید توجه داشت که میان پیامبران اختلاف و نزاعى وجود ندارد، لکن انسان باید همه پیامبران را قبول داشته باشد(8) و بداند که پیامبران سابق، مبشر پیامبران لاحق، خصوصاً خاتم و افضل آن ها، بوده اند و پیامبران لاحق، مصدق پیامبران سابق بوده اند.(9) پس لازمه ایمان به همه پیامبران(که مورد تأکید قرآن است)(10) این است که در هر زمانى تسلیم شریعت همان پیامبرى باشیم که دوره او است».(11) البته کفار به سه گروه تقسیم مى شوند: 1. اهل کتاب: یهودى ها و مسیحى ها 2. شبیه اهل کتاب: زرتشتى ها. بر اساس روایات، زرتشتیان داراى کتاب آسمانى بودند که در طول تاریخ ازمیان رفته است. 3. مشرکان و سایر کفار(12) قرآن کریم، همواره اهل کتاب را از مشرکان جدا کرده است؛ براى مثال مى فرماید: «ما یودالذین کفروا من اهل الکتاب و لا المشرکین أن ینزل علیکم من خیر....»(13) از این رو، با آن که یهودیان حضرت «عزیر» و مسیحیان حضرت «عیسى(ع)» را پسر خدا مى دانستند(14)، مشرک نامیده نشده اند و در اسلام روش برخورد و تعامل با آنان مانند مشرکین نیست.(15) هر مسلمانى که منکر دین اسلام گردد، مرتد نام مى گیرد(16) و مجازاتى سخت بر او تحمیل مى شود. ------------------------پى نوشت ها: 1. المفردات فى غریب القرآن، راغب اصفهانى، ص 193و192. 2. عهد قدیم، سفر توریه مثنى، فصل 13؛ عهد جدید، نامه اى به مسیحیان یهودى نژاد عبرائیان، بند10، جمله 32-26. 3. آل عمران(3):19. 4. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ابوعلى طبرسى، ج 1-2، ص 128. 5. تفسیر المنار، محمد رشیدرضا، ج 6، ص 417-416. 6. پرسش ها و پاسخ ها(آزادى و پلورالیسم)، آیت الله مصباح یزدى، ج 4. ص 78-62و38. 7.(آل عمران(3):85. 8. بقره(2):285. 9. صف:(61):6؛ بقره(2):146 10. بقره(2):136. 11. عدال الهى، مرتضى مطهرى، ص 300-296. 12. ر.ک: کتب فقهى شیعه و اهل سنت؛ بخش جهاد. 13. بقره(2): 105. 14. توبه(9): 31و30؛ مائده(5):73و72و17. 15. المیزان فى تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایى، ج 9، ص 282-281. 16. تحریرالوسیله، امام خمینى، ج 2، ص 499 و المغنى، ابن قدامه(از فقهاى بزرگ اهل سنت)، ج 10، ص74. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image