تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
مالک بن حارث اشتر نخعی،[1] از اصحاب و یاران نزدیک امام علی(ع) است که مقام علمی، اجتماعی، سیاسی و مبارزاتی او زبانزد عام و خاصّ بود. حضور او در میدانهای نبرد و صحنههای سیاسی و نظامی، مایه خشنودی علی بن ابیطالب(ع) و لشکر اسلام و سبب نگرانی و ترس و اضطراب دشمنان بود. مالک اشتر، از شخصیتهایی است که شایستگی سرمشقشدن و الگو بودن برای مؤمنان را دارد؛ چرا که وی، پس از مرتبه و مقام امامان معصوم(ع)، سرور و سرآمد زمان خود بود. او مردی بخشنده، شاعری نامآور، سخنوری چیرهدست، عارفی بصیر و پارسا بود و در علوم و معارف دینی مقام و منزلت خوبی داشت. بینش عمیق، معرفت فراگیر و ایمان قویِ این بزرگمرد با اخلاق پسندیده و سیاست علوی آمیخته شده بود. مالک تنها مرد پیکار و میدان جنگ نبود، بلکه با خصوصیات برجسته و خصلتهای انسانی خود، گوی سبقت را از دیگران ربود و در بین همه آنها بلند آوازه گردید.[2]
این صحابی بزرگ در برابر مولای خود تسلیم و بر پیمان خویش وفادار بود بدین جهت امام علی(ع) او را برای خود یاری خیرخواه و برای دشمنانش رقیب قاطع و سازشناپذیر میدانست: «همانا مردی را فرماندار مصر قرار دادم، که نسبت به ما خیرخواه، و به دشمنان ما سختگیر و درهم کوبنده بود، خدا او را رحمت کند».[3]
هنگامی که حضرت علی(ع) لشکری به تعداد دوازده هزار نفر، راهی شام میکرد فرماندهی آنرا به او سپرد و به فرماندهان دیگر- زیاد بن نصر و شریح بن هانی- نوشت: «مالک بن حارث اشتر را بر شما و بر آنان که زیر فرمان شمایند فرماندهی میدهم. گوش به فرمانش باشید. او را زره و سپر خود قرار دهید؛ زیرا او از کسانی است که از سستی و سقوطش هیچ نگرانی وجود ندارد. نه در کاری که شتاب در آن به خردمندی و آیندهنگری نیاز دارد سستی میکند نه در موردی که درنگ سزاوار است شتاب میورزد».[4]
«من بندهای از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم، که در روزهای وحشت، نمیخوابد، و در لحظههای ترس از دشمن روی نمیگرداند، بر بدکاران از شعلههای آتش تندتر است، او مالک پسر حارث مذحجی[5] است. آنجا که با حق است، سخن او را بشنوید، و از او اطاعت کنید، او شمشیری از شمشیرهای خداست، که نه تیزی آن کُند میشود، و نه ضربت آن بیاثر است. اگر شما را فرمان کوچ کردن داد، کوچ کنید، و اگر گفت بایستید، بایستید، که او در پیش روی و عقب نشینی و حمله، بدون فرمان من اقدام نمیکند».[6]
هنگامی که امام علی(ع) خبر شهادتش را شنید سخت متأثر شد و با نهایت تأسّف فرمود: «مالک! و چه بود مالک! به خدا سوگند! اگر کوه بود یکتا [و سرفراز و دست نایافتنی] و اگر سنگ بود سرسخت [و نفوذ ناپذیر] بود هیچ مرکبی نمیتوانست از کوهسار وجودش بالا رود و هیچ پرندهای به اوج او راه یابد».[7] [1] . ر.ک: بدر الدین عینی، محمود بن أحمد، مغانی الأخیار فی شرح أسامی رجال معانی الآثار، تحقیق: محمد حسن إسماعیل، محمد حسن، ج 3، ص 6، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1427ق؛ ابن عدیم عقیلی، عمر بن أحمد، بغیة الطلب فی تاریخ حلب، محقق: سهیل زکار، ج 4، ص 1875، دار الفکر، بیروت، بیتا؛ زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج 5، ص 259، دار العلم للملایین، بیروت، چاپ هشتم، 1989م. [2] . برای آگاهی بیشتر ر.ک: امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، ج 9، ص 204 – 205، ج 11، ص 80 – 83، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، قم، چاپ اول، 1416ق؛ جمعی از نویسندگان، ترجمه الغدیر، ج 17، ص 81 – 87، 266 – 268، ج 21، ص 100 – 104، بنیاد بعثت، تهران؛ شیخ مفید، الاختصاص، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، محرمی زرندی، محمود، ص 79 – 82، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق. [3] . «إِنَّ الرَّجُلَ الَّذِی کُنْتُ وَلَّیتُهُ أَمْرَ مِصْرَ کَانَ رَجُلًا لَنَا نَاصِحاً وَ عَلَی عَدُوِّنَا شَدِیداً نَاقِماً فَرَحِمَهُ اللَّه»؛ شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق: صالح، صبحی، نامه 34، ص 407، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق. [4] . «مَالِکَ بْنَ الْحَارِثِ الْأَشْتَرَ فَاسْمَعَا لَهُ وَ أَطِیعَا وَ اجْعَلَاهُ دِرْعاً وَ مِجَنّاً فَإِنَّهُ مِمَّنْ لَا یخَافُ وَهْنُهُ وَ لَا سَقْطَتُهُ وَ لَا بُطْؤُهُ عَمَّا الْإِسْرَاعُ إِلَیهِ أَحْزَمُ وَ لَا إِسْرَاعُهُ إِلَی مَا الْبُطْءُ عَنْهُ أَمْثَل»؛ نهج البلاغة، نامه 13، ص 372 – 373. [5] . مذحج: نام قبیله مالک اشتر است. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق: عطا، محمد عبد القادر، ج 6، ص 239، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1410ق. [6] . «أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَیکُمْ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ لَا ینَامُ أَیامَ الْخَوْفِ وَ لَا ینْکُلُ عَنِ الْأَعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْعِ أَشَدَّ عَلَی الْفُجَّارِ مِنْ حَرِیقِ النَّارِ وَ هُوَ مَالِکُ بْنُ الْحَارِثِ أَخُو مَذْحِجٍ فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا أَمْرَهُ فِیمَا طَابَقَ الْحَقَّ فَإِنَّهُ سَیفٌ مِنْ سُیوفِ اللَّهِ لَا کَلِیلُ الظُّبَةِ وَ لَا نَابِی الضَّرِیبَةِ فَإِنْ أَمَرَکُمْ أَنْ تَنْفِرُوا فَانْفِرُوا وَ إِنْ أَمَرَکُمْ أَنْ تُقِیمُوا فَأَقِیمُوا فَإِنَّهُ لَا یقْدِمُ وَ لَا یحْجِمُ وَ لَا یؤَخِّرُ وَ لَا یقَدِّمُ إِلَّا عَنْ أَمْرِی وَ قَدْ آثَرْتُکُمْ بِهِ عَلَی نَفْسِی لِنَصِیحَتِهِ لَکُمْ وَ شِدَّةِ شَکِیمَتِهِ عَلَی عَدُوِّکُمْ»؛ نهج البلاغة، نامه 38، ص 411. [7] . «مالِکُ وَ ما مالِکُ؟ وَاللَّهِ لَوْ کانَ جَبَلًا لَکانَ فِنْداً، وَ لَوْ کانَ حَجَراً لَکانَ صَلْداً لا یرْتَقیهِ الْحافِرُ وَ لا یوفی عَلَیهِ الطَّائِرُ»؛ نهج البلاغة، حکمت 443، ص 554. .
موتور جستجوی پرسش و پاسخ دینی امین
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.