سیاست /

تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه

آیادلیلی برتشکیل دولت، دراسلام داریم؟باتوجه به اینکه ،نه در عصر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و نه پس از آن، دولت به معناي متعارف آن، چنانكه الان مفهوم مي شود، تاسيس نشد. در قرآن هم واژة دولت به معناي سياسي آن نيامده است واژه امت هم بار سياسي ندارد بلكه به معناي قبيله است.


مقدمه: انسان ها براي بقاي حيات خود نيازمند مي باشند. برخي از اين نيازها را خود افراد انساني به تنهايي مي توانند برطرف نمايند. ولي در عين حال بسياري از نيازهاي بشري وجود دارد كه نمي توان به صورت فردي به آنها پاسخ داد و لذا انسانها براي برطرف كردن اين گونه نيازها در كنار يكديگر قرار گرفته و يك زندگي اجتماعي را شكل دادند، در اين حالت انديشمندان نام جامعه بر آن نهادند و انسان را موجودي اجتماعي ناميدند. همچنان كه قرآن كريم،‌ اين كتاب آسماني در رابطه با زندگي اجتماعي كه در متن خلقت انسان پي ريزي شده مي فرمايد: يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا، ان اكرمكم عند الله اتقيكم. (سوره حجرات، آيه 13). و به همين جهت بود كه جهان مادي براي رفع نيازمندي هاي انسان آفريده شد. هو الذي خلق لكم ما في الارض جميعا ثم استوي الي السماء فسوهن سبع سموات و هو بكل شي عليم (سوره بقره، آية 29) و بعد از‌ آفرينش اين جهان مادي، خداوند به انسان ها اجازه داد تا از اين نعمت ها به صورت مشروع استفاده نمايند، به عبارت ديگر انسان ها را در استفاده كردن از اين نعمت ها خليفه خود قرار داد. (البته با بيان راه هاي استفاده از آن در قرآن و توسط پيامبران ـ عليهم السلام ـ ) و لذا افراد جامعه حق دارند از امكانات و نعمت هاي الهي استفاده كنند اما از آن جا كه انسان ها داراي ويژگي هاي خاص هستندو جهان مادي نيز داراي محدوديت مي باشد، انسان ها به طور قطع در استفاده كردن از اين نعمت ها دچار تزاحم مي شوند. و به خاطر آنكه اين تزاحم رفع و سامان دهي اجتماعي، شكل گيرد، جامعه هم به برنامه نياز دارد و هم به مجرياني كه اين برنامه را اجرا كنند». امير بيان ـ عليه السلام ـ چه زيبا در جواب خوارج كه به قصد نفي حكومت مي گفتند: «لا حكم الا لله» حكومت جز براي خدا نيست، فرمودند: «نعم انه لا حكم الا الله و لكن هولاء يقولون لاامرة الا لله و انه لا بد للناس من امير برٍ او فاجر» (نهج البلاغه، كلام 40) آري، درست است كه حكم خاص خداي متعال است لكن اينان (خوارج) مي گويند: حكومت خاص خداي متعال است و حال آنكه مردم به ناچار بايد حاكمي داشته باشند چه درستكار و چه نادرست. «لذا دين مبين اسلام كه كاملترين اديان الهي مي باشد و مدعي است كه تا روز قيامت از ارزش و اعتبار برخوردار است و براي همه ابعاد زندگي انسان (فردي ـ اجتماعي) و در همه زمانها احكام و مقررات دارد نمي تواند وجود حكومت را ضروري ندانسته باشد. بنابراين ما با دليل عقلي قطعي اثبات مي كنيم كه اسلام هم وجود حكومت را ضروري مي داند و هم براي حكومت احكام و مقرراتي دارد و نيازي به ادله تعبدي نداريم، گرچه ادله تعبدي و شواهد تاريخي روشني بر اين مساله وجود دارد. پس با وجود اين دليل عقلي قطعي جاي هيچ گونه شك و شبهه اي باقي نمي ماند كه اسلام وجود حكومت را براي امت اسلامي ضروري دانسته و احتمال اينكه وجود حكومت را نفي كرده و يا حتي در مورد اين مساله ساكت مانده باشد به كلي منتفي است. بنابراين اصل اين مساله از قطعيات و يقينيات دين مقدس اسلام است. با اين حال افرادي در گذشته و حال وجود داشته و دارندكه اين مساله را مورد تشكيك قرار داده كه آيا اصلا در اسلام مساله اي به نام حكومت ديني وجود دارد يا نه و آيا پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ فقط موظف به ابلاغ كلام الهي، به مردم بوده اند و يا اينكه علاوه بر آن موظف به اداره جامعه در همه ابعاد آن بوده كه اين امر بدون تشكيل يك حكومت و دولت امكان پذير نمي باشد. «حكومت (Government) و دولت (State) در كاربردهاي گذشته و حال خود در معاني متعددي به كار رفته اند كه در برخي از آنها اين واژه مرادف با هم و در پاره اي از موارد متفاوت با هم مي باشند. دولت در اصطلاح مدرن آن عبارت است از اجتماع انسان هايي كه در سرزمين خاصي ساكن اند و داراي حكومتي هستند كه بر آنها اعمال حكومت مي شود و طبق اين تعريف دولت مجموعه اي است كه از چهار عنصر جمعيت، سرزمين، حكومت و حاكميت تركيب يافته است، بنابراين تعريف حكومت مرادف با دولت نيست بلكه بخشي از آن است. حكومت به عنوان يكي از عناصر چهارگانه تشكيل دهنده دولت عبارت است از مجموعه نهادهايي كه در يك پيوند و ارتباط تعريف شده با يكديگر در يك سرزمين مشخص، بر اجتماع انساني ساكن در آن اعمال حكومت مي كند. بنابراين مراد از دولت ايران و دولت فرانسه چيزي فراتر از حكومت اين دو دولت است. اما اگر دولت را قدرت سياسي سازمان يافته اي كه امر و نهي مي كند تعريف كنيم در اين صورت مرادف و هم معنا با حكومت مي شود. بر مبناي اين تعريف، دولت به قوه مجريه كشور و هيات وزيران كه وظيفه اجراي قانون را بر عهده دارند منحصر نمي شود بلكه ساير قواي موجود در قدرت سياسي نظير قوه مقننه، قضائيه، قواي نظامي و انتظامي را نيز شامل مي شود. در نتيجه در اين تعريف حكومت و دولت به مجموعه اي متشكل از برنامه و مجرياني گفته مي شود كه امور جامعه را سامان دهي مي كنند. البته نكته بسيار مهمي كه نبايد از آن غافل شد اين است كه دولت و حكومت متناسب با جامعه همزمان خود مي باشد. يعني هر چه جامعه از نظر اجتماعي پيچيده تر و از نظر ارتباطات گسترده تر باشد، دولت و حكومت هم گسترده تر و پيچيده تر مي گردد و به همين سبب اجتماعات ابتدائي انسانها،برخلاف جوامع امروزی، متناسب با خود دولتي ساده و كوچك داشتند . در بحث فعلي مراد از حكومت و دولت همين معناي اخير يعني مجموعه اي كه موظف است امور اجتماعي را سامان دهي كند مي باشد. بررسي دولت از ديدگاه قرآن: 1. «واژه دولت كه معادل انگليسي آن (State) و اصطلاح عربي جديد آن «حكومة» و «حكم» مي باشد، بايد گفت در قرآن اصلاً به اين معنا به كاربرده نشده ولي الفاظي همچون حكم كردن، قضاوت كردن، و به خصوص واژه ولايت و اطلاعت به طور فراوان در قرآن به كار رفته است. از جمله: النبي اولي بالمومنين من انفسهم. (احزاب، آيه 6). انا انزلنا اليك الكتاب بالحق لتحكم بين الناس بما اراك الله (سوره نساء،‌آيه 105). اطيعوا الله و اطيعوالرسول .... (سوره نساء آيه 59). فلا و ربك لايومنون حتي يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا في انفسهم حرجا مما قضيت و يسلموا تسليماً (سوره نساء، آيه 65). يا ايها النبي حرض المومنين علي القتال (سوره انفال، آيه 65). كه اگر كمي در اين آيات شريفه دقت شود، روشن مي شود كه همه اين الفاظ و واژه ها داراي بار سياسي مي باشند. تمامي الفاظي كه در اين آيات شريفه به كار برده شد از جمله: قضاوت كردن و اجراي حكم نياز به يك مجموعه اي دارد كه اين مجموعه طبق يك دستور العمل خاص (برنامه) عهده دار اين امور شود. اكنون با توجه به اينكه واژه هاي حكم كردن و قضاوت كردن كه در اين آيات و ديگر آيات مشابه در قرآن ذكر شده اطلاق دارند و به عبارت ديگر همه شئون زندگي اجتماعي و فردي را شامل مي شود، مي توان اين مجموعه را دولت به معناي امروزي دانست به عبارت روشن تر لازمه قضاوت كردن و اجراي حكم، حكومت داشتن مي باشد. بنابراين گرچه در قرآن واژه دولت به معناي مصطلح امروزي نيامده ولي اموري بيان شده كه بدون وجود حكومت امكان عمل كردن به آنها وجود ندارد». نكته اي كه شايسته نيست از آن غافل شد در رابطه با واژه «ولاء» مي باشد. عنوان ولاء بهترين مفهوم است كه معناي حكومت در قرآن را بيان مي دارد. 2. «واژه امت» امت در قرآن به معاني زير به كار رفته است: الف) جماعتي از انسان ها و قبيله: و لما ورد ماء مدين وجدعلیه ا مة من الناس يسقون (سوره قصص، آيه 22). ب) پيشوا و رهبر: ان ابراهيم كان امة قانتا لله (سوره نحل، آيه 120). ج) دين: انا وجدنا اباءنا علي امة (سوره زخرف، آيه 22). د) زمان: الي امة معدوده (سوره‌ هود، آيه 8). هـ ) همه خلق. و) تابعين هر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ . ز) هر جنسي از حيوان: ولا طائر يطير بجناحيه الا امم امثالكم (سوره انعام، آيه 38). با اندك تفكر پيرامون اين معاني در مي يابيم كه هيچ يك از اين معاني بار سياسي ندارد و نمي توان هيچ يك از آنها را به معناي حكومت و دولت گرفت. در قرآن امت به معناي قبيله به كاربرده نشده ولي توضيحي مختصر درباره لفظ قبيله خالي از لطف نمي باشد.» عده اي از انسان ها كه به خاطر روابط نسبي و خانوادگي گردهم مي آيند، اجتماعي را تشكيل مي دهندكه قبيله نام گرفته و لذا عموماً جامعه قبيله اي، فاقد دولت محسوب مي شود ولي آنچه در اين رابطه مي توان گفت اين است كه در اين واحد كوچك بانفوذان قوم به خاطر داشتن خصلتهاي خاص و يا حتي با نوعي انتخاب طبيعي بر اساس آن خصلت ها، رياست آن اجتماع را بر عهده مي گيرند. و قطعاً افراد آن اجتماع از اين فرد در امور اجتماعي و حتي برخي از امور فردي تبعيت مي كنند و اگر كسي به رسومات عمل نكند و يا حتي از دستور رئيس سرپيچي نمايد مورد سرزنش و عتاب قرار مي گيرد. با اين حال مي توان قبيله را نيز متناسب با جامعه كوچك خود يك واحد سياسي كوچك ناميد. بررسي دولت از ديدگاه سنت: با مراجعه به تاريخ عرب قبل از اسلام، اين حقيقت آشكار مي گرددكه عرب قبل از اسلام فاقد حكومتي بود كه امنيت را در داخل جزيرة العرب برقرار سازد و دشمنان خارجي را مهار سازد، تنها شكل انتظام در آن عصر، نظم قبيله اي بود كه يك واحد سياسي كوچك را تشكيل مي داد. ما به هيچ وجه شكل و قالب سياسي موجود در ملل متمدن آن عصر مثل يونان را در جزيرة العرب مشاهده نمي كنيم و در چنين شرايطي پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ تغييراتي همه جانبه در شبه جزيره عربستان به وجود آورد كه حاكي از اقدام به تاسيس نظم سياسي واحدي است در محيطي كه اساساً فاقد حكومت و دولت مركزي بوده است. برخي از اقدامات و شواهد تاريخي بر تاسيس حكومت به دست پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ به شرح زير است: 1. ايجاد وحدت بين قبايل پراكنده عرب كه علاوه بر جنبه ديني، جنبه سياسي نيز داشت. زيرا قبائل متخاصم و مستقل ديروز به بركت اين وحدت داراي منافع مشترك شدند (ايجاد امت واحده، همان چيزي كه جامعه عرب آن روز در ميان ملل متمدن كم داشت). 2. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مدينه را مركز حكومت خويش قرار داد و از آنجا حكام و والياني را به مناطق ديگر مثل ايران آن زمان فرستادند. 3. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ افراد را به عنوان مسئول براي اداره‌ امور مهم حكومت خويش قرار داد، از جمله سعيد بن العاص به مابين رمع و زبيد تا مرز نجران، عامر بن ثمر به همدان، و فيروز ديلمي را به صفا فرستاد.(شبيه استاندارهاي امروز). 4. توصيه ها و بخش نامه هاي رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ به برخي از فرستادگان خويش به مناطق، شاهد روشني بر وجود بُعد حكومتي در زعامت رسول گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ است. 5. پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ براي متخلفان و كساني كه احكام الهي را زير پا مي گذاشتند كيفر جزائي وضع كردند و تنها به عقاب آخرتي اكتفا ننمودند. (ناگفته نماند كه امروزه اقامه مجازات و كيفر افراد خاطي در سرتاسر جهان فقط از شئون دولت مي باشد). همان طور كه معلوم شد يكي از مسلمات قطعي تاريخي مساله تشكيل حكومت ،آن هم در سطحي تقريبا وسيع ،توسط پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي باشد كه بعد از رحلت ايشان به تبعيت از آن حضرت ،دیگران وحضرت علي ـ عليه السلام ـ نيز به پيروي از ايشان و براي سامان دهي امور مسلمانان به حكومت نبوي وسعت بخشيدند، كه بسياري از نامه هاي نهج البلاغه كه به استانداران و مسئولين نوشته شده شاهد بر آن مي باشند. علاوه بر اين، مساله حكومت در قرآن امري مفروض مي باشد و قرآن نحوه حكومت داري را بيان مي نمايد. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image