ریاست و ولایت /

تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه

در مورد ریاست و سرپرستی از منظر دین ابتدا گفتنی است:


در مورد ریاست و سرپرستی از منظر دین ابتدا گفتنی است: بر اساس منابع دینی در وهله اول هیچ حکومتی غیر از حکومت الله بر زمین مشروعیت ندارد و تنها حاکم علی الاطلاق، ذات مقدس باری تعالی می باشد. در قرآن کریم آیاتی دال بر این مساله ذکر شده اند از جمله آیات زیر: (إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ یَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیْرُ الْفاصِلِینَ)؛ انعام، آیه 57. «حکم و داورى سزاوار نیست جز براى خدا؛ او حقیقت را بیان مى کند و بهترین فیصل دهندگان است. (أَلا لَهُ الْحُکْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبِینَ)؛ انعام، آیه 62. «بدانید که حکم و داورى، مخصوص او است و او سریع ترین حسابگران است» و ... بنابراین حق انحصاری حاکمیت در مرتبه اول از آن خداست. از طرفی بر طبق ادله عقلی و نقلی اصل اولی در مساله ولایت نیز «اصل عدم ولایت» می باشد. یعنی اصل عدم ولایت کسی بر کس دیگر است به طوری که غیر خدای سبحان احدی «ولی» دیگری نیست و هیچ فردی چنین حقی را ندارد که خود را والی دیگری بپندارد و دیگری را تحت ولایت خویش وادار به پذیرش دستور نماید. (ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت ،آیت الله جوادی آملی ، انتشارات اسراء ، 1379، ص 149) بنابراین برای اینکه کسی عهده دار ولایت بر دیگری باشد باید اذنی از جانب ولی مطلق یعنی خداوند متعال داشته باشد. یعنی هیچ کس بر دیگری ولایتی ندارد مگر اینکه ولایت او ماذون از ولی مطلق باشد که بر اساس ادله معتبر تنها کسانی که ولایتشان بر مردم از سوی خداوند ثابت شده است ولایت انبیاء و معصومین هستند (ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت ،آیت الله جوادی آملی ، انتشارات اسراء ، 1379، ص 149). از طرفی با فرا رسیدن زمان غیبت امام زمان، ضرورت حکومت در جامعه و از همه بالاتر نیاز به حکومت مشروع بر اساس دیدگاه دینی، مساله ولایت بعد جدیدی پیدا می کند. بر اساس ادله دینی در دوران غیبت تنها کسانی که دارای اذن از جانب معصومین هستند حق حکومت و ولایت خواهند داشت. البته در این مقطع قطعا هزاران حکومت وجود خواهد داشت اما تنها حکومت مشروع بر اساس آنچه گفته شد حکومتی است که از جانب معصوم تایید شده باشد و به عبارتی از طریق معصوم به تایید حاکم مطلق یعنی ذات باری تعالی رسیده باشد که این حکومت بر اساس ادله، حکومت ولی فقیه جامع الشرایط می باشد. به عنوان مثال در بخشی از روایت امام صادق علیه السلام که مشهور به مقبوله عمر بن حنظله می باشد چنین آمده است : «مَنْ کانَ مِنْکُمْ مِمَّنْ قَدْ رَوى حَدیثَنا وَ نَظَر فِی حَلالِنا و حَرامِنا و عَرَف أَحکامَنا.. فَلْیَرْضَوا بِهِ حَکَماً فإنّی قَدْ جَعَلْتُهُ عَلَیْکُمْ حاکِماً»(کافی شریف ج7 ص 412 رقم 5.) البته امام علیه السلام در بخش دیگری از این روایت شیعیان خود را از مراجعه به طاغوت نیز بر حذر می دارد و آن را مغایر با حکم خدا می داند که اجتناب از طاغوت میباشد. بنابراین بر اساس این روایت و دهها روایت دیگر که در کتب مربوطه ذکر شده است و نیز ادله عقلی دیگر به این نتیجه می رسیم که تنها کسی که حق مشروع ولایت و سرپرستی جامعه را بر عهده دارد در دوران حضور، امام معصوم و در دوران غیبت، ولی فقیه می باشد. در مورد تعیین پیامبر به عنوان حاکم جامعه میان شیعه وسنی هیچ تفاوتی وجود ندارد و همگان معتقد به نصب الهی پیامبر می باشند اما در مورد کیفیت تعیین امام به جانشینی پیامبر میان شیعیان و اهل سنت اختلاف نظر وجود دارد. همچنین به نظر می رسد از یک منظر شیعه و سنی در مورد اصل لزوم وجود امام بعد از پیامبر هیچ اختلافی ندارند هر چند در نامگذاری ممکن است از عنوان دیگری مثل خلیفه استفاده کنند چرا که همانگونه که خواجه نصیر طوسی در کتاب تجرید بیان می کند امامت یعنی «ریاست عامه» بر مسلمین (نقل از مجموعه آثار شهید مطهری ، ج 4 ، انتشارات صدرا ، چ ششم ، 1380، ص842) اما از نظر نحوه تعیین امام میان شیعه وسنی اختلاف نظر وجود دارد. شهید مطهری در این زمینه می گوید: «مساله امامت همین ریاست عامه است یعنی پیغمبر که از دنیا می رود یکی از شئون او که بلاتکلیف می ماند رهبری اجتماع است. اجتماع زعیم می خواهد و هیچ کس در این جهت تردید ندارد. زعیم اجتماع بعد از پیغمبر کیست؟ این است مساله ای که اصل آن را هم شیعه قبول دارد و هم سنی ، .. و در همین جاست که مساله خلافت به آن شکل مطرح است. شیعه می گوید پیغمبر رهبر و زعیم بعد از خودش را تعیین کرد و گفت بعد از من زمام امور مسلمین باید به دست علی (ع) باشد و اهل تسنن با اختلاف منطقی که دارند این مطلب را لااقل به شکلی که شیعه قبول دارد قبول ندارند و می گویند در این جهت پیغمبر شخص معینی را تعیین نکرد و وظیفه خود مسلمین بوده است که رهبر را بعد از پیغمبر انتخاب کنند .» (شهید مطهری ، همان ، ص 845) به عبارتی شیعیان عقیده دارند که خداوند اهل بیت و امامان معصوم را برای اداره نظام سیاسی و هدایت جامعه اسلامی بعد از پیامبر برگزیده است (رک : نظام سیاسی و دولت در اسلام، داوود فیرحی، انتشارات سمت، ص 39). در این راستا پیامبر اسلام از همان روزهای آغازین نبوت خود در جریان برخی اتفاقات همچون یوم الانذار که پیامبر مامور شد تا بستگان نزدیک خود را بر اساس آیه «و انذر عشیرتک الاقربین ...» به اسلام دعوت نماید امام علی علیه السلام را به عنوان جانشین خود و امام بر مسلمین انتخاب نمود و بعدها نیز در جریانات مختلفی بر این امر تاکید کرد و در نهایت در کنار برکه ای به نام غدیر خم رسما و علنا در جمع حدود 120 هزار نفر خلافت امام علی علیه السلام را اعلام و وی را به جانشینی خود انتخاب نمود و همه مسلمانان نیز آن روز با ایشان بیعت نمودند و متعاقب آن آیه «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» (مائده/3) نازل شد که نشاندهنده این بود که انتصاب جانشین پیامبر و امام مسلمین کامل کننده دین به شمار می آید اما متاسفانه پس از ارتحال پیامبر و در حالی که حضرت علی مشغول غسل و کفن کردن پیامبر بود عده ای از مسلمین درسقیفه جمع شده و بر خلاف نص صریح پیامبر فرد دیگری را به عنوان جانشین وی انتخاب نمودند که از همین جا مکتب سیاسی اهل سنت آغاز شد که با مکتب سیاسی شیعه تفاوت خود را تحت عنوان انتخابی بودن و یا انتصابی بودن امام آشکار کرد و امروزه اهل سنت معتقدند پیامبر اسلام تعیین جانشین خود را به امت سپرد. از طرفی از نظر شیعیان ائمه معصومین منصوب از جانب خداوند بوده و هر کدام از ائمه، امام بعد از خود را معرفی می کرد هر چند غیر از امام علی که حدود 5 سال و امام حسن که مدت زمان اندکی حکومت نمود هیچ یک از ائمه نتوانستند شان حکومتی امامت خود را اعمال نمایند. به هر حال از نظر شیعه دردوران حضور، امام معصوم باید عهده دار سرپرستی جامعه باشد و امام معصوم نیز منتخب خداوند می باشد که در روایات مختلف از جمله حدیث جابر، پیامبر اشاره به اسامی آنها نموده و هر امامی نیز موظف بود امام بعد از خود را معین نموده و به همگان اعلام نماید کما اینکه در کتاب شریف اصول کافی ج 2 با عنوان کتاب الحجه دلایل و منصوصات دال بر امامت هر یک از امامان معصوم به تفصیل ذکر شده است (رک: اصول کافی، ثقه الاسلام کلینی، ترجمه محمد باقر کمره ای، انتشارات اسلامیه ) از طرفی تعیین ولی فقیه نیز به نصب عام از جانب امام معصوم می باشد به عبارتی ما در دوران غیبت امام زمان شاهد دو نوع نائب و جانشین بودیم که یکی از آنها نائب خاص نامیده می شد که به انتخاب شخص خاص از سوی امام انجام می پذیرفت همچون نواب اربعه که شخصا و با نام و مشخصات از جانب امام معصوم به این سمت برگزیده شده بودند. اما در دوران غیبت کبرا امامان معصوم، شخص خاصی را به عنوان ولی و سرپرست جامعه اسلامی انتخاب نکرده اند بلکه صفاتی را معین نموده اند که هر کس واجد آن باشد ولی و سرپرست جامعه خواهد بود و حکومت او نیز حکومت مشروع خواهد بود که از خلال روایت همچون مقبوله عمر بن حنظله، توقیع شریف (و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجة الله علیهم) که در زمان غیبت شیعیان را به فقها و راویان حدیث ارجاع می دهد و آنان را حجت خود بر مردم می داند و دهها روایت دیگر می توان این ویژگی ها را استخراج نمود که در مجموع به دارنده آن ولی فقیه گفته می شود که در صورت فراهم شدن شرایط از جمله کسب مقبولیت ازسوی مردم حکومت تشکیل داده و سرپرستی جامعه را به طور کامل برعهده خواهد گرفت هر چند تا پیش از آن نیز ممکن است سرپرستی مومنان جامعه را بر عهده گرفته باشد و برخی از شئونات ولایت خود را اعمال نماید . البته به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و تحقق اولین و تنها حکومت مبتنی بر ولایت فقیه در دوران معاصر سازوکارهایی برای کشف ولی فقیه جامع الشرایط انتخاب گردید که عبارت است از تشخیص صاحب نظران و متخصصانی به نام نمایندگان مجلس خبرگان رهبری که از سوی مردم انتخاب شده و در نتیجه هم عنصر مقبولیت و هم عنصر مشروعیت را نسبت به ولی فقیه منتخب و کشف شده به طور یکجا محقق می سازند. امّا در مورد حبّ ریاست باید گفت، خود ریاست غیر از حب ریاست است. ریاست و مدیریت جامعه که تحت عنوان ولایت نیز مطرح می شود, لازم و از امور ضروری جامعه و بسیار مهم است, ولی حب ریاست به گونه ای که وصول به آن را انسان هدف خود قرار دهد و برای آن تلاش کند, مایع فتنه و گمراهی و فساد اخلاقی و اجتماعی است. مانند دنیا که اصل آن بد نیست و می تواند ابزار کمال انسان باشد, اما حب و دوست داشتن آن به گونه ای که انسان را وادارد که از هر راهی به آن برسد, سرآمد هر زشتی است. پرواضح است که حب ریاست هم از نظر شرع و هم در نگاه عرف امری مذموم و نکوهیده است. در اینجا به ذکر روایاتی گویا در این زمینه بسنده می کنیم. 1- خداوند متعال فرموده است: ای احمد اگر بنده ای به اندازه اهل آسمان و زمین نماز بخواند و روزه بگیرد و مانند فرشتگان غذا نخورد و مانند برهنگان بی لباس باشد بعد در دل او ذرّه ای دوستی دنیا یا شهرت بین مردم یاحبّ ریاست یا زینت دنیا را ببینم، او را وارد بهشت نخواهم کرد و دوستی خود را از دل او برکنم.(ارشاد القلوب، ترجمه رضایی، ج1،ص476) 2- رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم : اوّل سببی نافرمانی خداوند شش چیز است: حبّ دنیا، حبّ ریاست، حبّ خوردن، حبّ زنان، حبّ خواب و حبّ رفاه.( ترجمه بحار، ج16، ص114) 3- رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم: هرگاه دو گرگ گرسنه به گلّه ای که چوپان نداشته باشد حمله کنند، زیانشان کمتر است از اینکه در آدمی حبّ مال و ریاست پیدا شود و دینش را تباه سازد.(ترجمه بحار، ج2، ص587) 4- امام صادق علیه السلام: هرکس طالب ریاست باشد هلاک می گردد.(ترجمه بحار، ج2، ص589) 5- امام حسن علیه السلام: منفورترین شما نزد من کسی است که ریاست طلب، سخن چین و حسود نسبت به برادران خود باشد.( ترجمه بحار، ج97، ص254) 6- سفیان بن خالد: امام صادق علیه السلام به من فرمودند: از ریاست دوری نما. هرکس دنبال ریاست برود هلاک می گردد. عرض کردم قربانت گردم بنابراین همه ما هلاک خواهیم شد. همه رفقای ما دوست دارند نام نیک داشته باشند و مردم دور او جمع شوند و از او مسائل خود را سوال کنند. امام فرمودند: مطلب آن طور که شما دریافتید نیست. مقصود آن است که یک نفر را بدون دلیل ریاست دهید و هرچه او گفت عمل نمائید و مردم را به طرف او دعوت کنید. برخی از شارحان این روایات در توضیح آنها گفته اند: انسان نباید در مقام به دست آوردن منصب و جاه و مقام و ریاست باشد(یعنی خود آنها هدف نهایی باشد) و همچنین شهوات دنیا و رسیدن به لذّتها. زیرا این گونه چیزها ممکن است به آسانی به دست آید ولی عاقبت و پایان بدی دارند و رهایی از گرفتاری و نتایج شوم آنها در نهایت سختی و دشواری است.( ترجمه بحار، موسوی همدانی، ج1،ص90) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image