مراقبه از منظر اشو /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

مراقبه از منظر اشو


سکوت عمیق (هدف مراقبه در مکتب اشو) جایگزین عبادت¬هایی می¬شود که با لفظ و کلام آمیخته¬اند، در عرفان اشو، تنها عبادت سکوت است و بس.1 «کلمات برای ایجاد ارتباط بین مردم خلق شده¬اند. خداوند یک انسان نیست که [با کلام] با او ارتباط برقرار کنید. در آن جا اصلاً و ابداً نیازی به کلام نیست. تنها سکوت عمیق لازم است.»2 وی معتقد است «مراقبه» (تخلیه کامل ذهن نه تمرکز) کلید دریافت حقیقت است و همه روشن دلان تاریخ از همین مسیر به مقصد رسیدند. «مسیح، کریشنا، بودا، محمد(ص)). زرتشت همه به یک جا رسیدند، اما از درهای متفاوت. وقتی داخل شدند ناگهان دریافتند که همه درها درست بوده است.»3 دین داری در نگاه اشو یعنی مراقبه و بس. وی بر این عقیده است اگر مراقبه شخصی تحقق پیدا کند بساط همه ادیان بر چیده می¬شود. «اگر تهذیب در سراسر جهان اشاعه پیدا کند، بساط ادیان گوناگون جمع می¬شود. برای بشریت چه موهبتی از این بالاتر که انسان فقط انسان باشد، نه مسیحی، نه هندو... تهذیب امری فردی است.. بنابراین اگر قرار است دنیا به حیات خود ادامه دهد قدم نخست آن است که «مرزها» برداشته شود قدم دوم آن است که بساط ادیان و مذاهب گوناگون برچیده شود. یک بشریت کافی است و یک دیانت هم کافی است؛ مراقبه، حقیقت ... که به برچسب هندو، مسیحیت... نیازی ندارد.»4 اشو به زیبایی و به حق می¬گوید: «اگر دعا از دل نشات گیرد، بزودی در می¬یابی که نه تنها صحبت می¬کنی بلکه پاسخ هم می¬شنوی.»5 اما در جملات زیر دچار مغالطه می¬شود: « مذاهب ... همه آنها به تو آموزش عبادت می¬دهند. ولی در واقع آنها تو را از نیایش تهی می¬کنند، چرا که نماز ماهیتی خود جوش دارد، یاد دادنی نیست ... انها عبادت از پیش آماده¬ای به شما می-دهند، عبادت امری خود جوش و درونی است. بگذارید عبادتتان هم خود جوش و درونی باشد. اگر با خدا هم تصنعی صحبت کنید پس کجا می¬توانید اصیل و طبیعی باشید؟ ... شما اینطوری تمام ارتباط خود جوش را از دست می¬دهید.»6 جواب مغالطه را از کلام اشو بیابید:«[برای تبدیل ترس به عشق] در جایی که احساس راحتی می¬کنید بنشینید، آن گاه دستهایتان را روی دامن تان بگذارید، دست راست را زیر دست چپ قرار دهید، این حالت مهم است ...، دو شست به هم متصل می¬شوند. آن وقت استراحت کنید. چشمهایتان را ببندید ... اگر ممکن است با 50 دقیقه شروع کنید ... هر روز این عمل را انجام دهید».7 اولاً براستی اگر اشو با نیایش¬های از پیش آماده مخالف است ومی¬خواهد هر کسی خودش به درون خود سیر کند 8 چرا خود مناسکی با آداب خاص توصیه می¬کند؟ اگر نماز فقط به جرم اینکه «آدابی مخصوص دارد» از نظر اشو مطرود است چرا وی خود مراقبه¬های با آداب خاص ابداع و ترویج می¬کند؟دوم این که اگر به مسجد و کلیسا نیازی نیست9 چرا وی مکانی با همان کارکرد مسجد ابداع نمود؟ نمونه بارز آن «کمون بین المللی اشو» در هند است. اگر برای دین داری به مکان خاص احتیاجی نیست چرا کمون جایگزین مسجد شود؟ اگر مناسک جمعی محکوم است چرا مراسم «سکس جمعی» و با نام عرفان توسط اشو ترویج و تبلیغ می¬گردید؟ چرا وی برای روز و شب مریدانش، مراقبه¬های خاص ابداع نموده است؟سوم این که مطلب اساسی در این بحث این است که اگر خدا را آن طور که اشو به تصویر می¬کشد (هدف شادمانی و عشق است و خداوند ابزار رسیدن به شادمانگی است.) بپذیریم، پذیرش مراقبه¬های اشو به عنوان عبادت، کار بی-ربطی نخواهد بود. اما اگر خدا را به عنوان خالق و مبدا تمام هستی بپذیریم و قبول کنیم که خداوند از این هستی عظیم، هدفی داشته است و آن هدف، تکامل و سعادت انسان است (همان مقام کشف و شهود و دریافت حقایق که از آن به فنا فی الله تعبیر می¬شود)، آیا می¬توان پذیرفت خداوند انسان را بدون برنامه رها کرده و افسار انسان¬ها را به دست «اشو» داده است؟ اگر بپذیریم که خداوند خالق انسان است و این خدا علم کامل به مخلوق خود دارد، باید بپذیریم که او بهتر می¬داند کدام عمل برای ترقی روح انسان نیاز است و کدام رفتار، انسان را به هبوط می¬کشاند.آیا می¬توان پذیرفت «اشو» ـ که البته هیچ وقت ادعای خدایی نکرد ـ با علم محدود خود، صلاحیت واجب و حرام نمودن اموری را دارد (چنان که مراقبه از نظر اشو چنان لازم است که بدون مراقبه، انسان دائماً در بدبختی خواهد ماند) اما خداوند از رساندن چنین برنامه¬ای به مخلوقات خود صرف نظر کرده است؟ براستی آیا «اشو» برای انسان¬ها از خدا دلسوزتر است؟آخرین نکته در این باب این است که در مکتب اسلام راه کشف و شهود و معرفت، از بندگی و اطاعت می¬گذرد. بنابراین عبادت اصولاً چیزی است که خدا از بندگانش درخواست کرده (که البته عمل به این درخواست، باعث بهجت روح می¬شود) و اگر کسی ـ چنان که اشو تعلیم می¬دهد ـ فقط به هوای میل خود و با هدف کسب شادی و بهجت درونی به «عبادت ابتکاری» دست بزند اطلاق «عبادت» بر چنین عملی، توهمی بیش نیست.و کسی که مدعی کسب رضایت خداست ـ چون عبادت یعنی تحصیل رضایت خالق ـ باید از همان راهی برود که خدا گفته، نه هرچه میل انسان اقتضاء کند.خوشبختانه اشو تکلیف پیروان خود را روشن نموده، آنجا که گفته: «حقیقت از کسی به کس دیگر منتقل نمی¬شود.. هرچه که دیگران به تو یاد می¬دهند دست بالا می¬تواند یک دروغ زیبا باشد»10 از آنجا که وی تمامی باورها را مانع حقیقت می¬داند،11 باور به گفته¬های اشو هم لازم نیست و مادامیکه ادعاهای اشو به تجربه شخصی من و شما تبدیل نشود، دست بالا یک دروغ زیباست.حمزه شریفی دوستمنابع:1.اشو، بگو آری، ص 772.همان ص 1863.اشو، چراغ راه خود باش، ص 294.اشو، آینده طلایی، ص 405.اشو، شهامت ص 916.اشو، شهامت ص 87-907.اشو، شهامت ص 1998.اشو، الماس های اشو، ص 3619.همان، ص 36110.اشو، من درس شهامت می دهم. ص 7011.اشو با خود یکی شو ، ص 45؛ اشو پرواز در تنهایی ص 109 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image