اسماءالهی فقط ازسنخ مفاهیم اعتباری نیستند بلکه درنظام آفرینش ازسنخ وجودعینی بوده وواقعیت خارجی دارند وانسان هر اندازه با اسماء الهی ارتباط واتحاد وسنخیّت وجودی داشته باشد به همان اندازه خود او مظهر اسمی از اسماء الهی خواهد شد چنانکه در بحارالانوارازاهل بیت(ع) صادرشده که فرموده اند: « نحن اسماءالله ؛ یعنی ماییم اسماء الهی» . امّا شیطان ازاین فضل الهی بی بهره بوده تنها مظهر اسم المضلّ می باشد که اسماء فعلیّه خداست در عالم مادّه ، نه اسم اعظم خدا که کلّی هستی را احاطه نموده است. لذا شیطان جز گمراه نمودن هیچ کاری را بلد نیست.

اسماءالهی فقط ازسنخ مفاهیم اعتباری نیستند بلکه درنظام آفرینش ازسنخ وجودعینی بوده وواقعیت خارجی دارند وانسان هر اندازه با اسماء الهی ارتباط واتحاد وسنخیّت وجودی داشته باشد به همان اندازه خود او مظهر اسمی از اسماء الهی خواهد شد چنانکه در بحارالانوارازاهل بیت(ع) صادرشده که فرموده اند: « نحن اسماءالله ؛ یعنی ماییم اسماء الهی» . امّا شیطان ازاین فضل الهی بی بهره بوده تنها مظهر اسم المضلّ می باشد که اسماء فعلیّه خداست در عالم مادّه ، نه اسم اعظم خدا که کلّی هستی را احاطه نموده است. لذا شیطان جز گمراه نمودن هیچ کاری را بلد نیست. چرا که شیطنت شیطان درحیطه فکرواندیشه درحدّ وهم وخیال و درحیطه عمل درحد شهوت وغضب است واین درحالی است که رتبه اسماءالهی درنظام وجودی بالاترازعالم ملکوت و جبروت می باشد. با توجه به این مطالب نتایج زیربه دست می آید. 1- اسماءالهی ازسنخ مفاهیم نیستند بلکه حقایقی هستند وجودی ؛ پس قابل تعلیم وتعلّم نمی باشند تا کسی آن را به فرعون یاد دهد.تا کسی به مرتبه ی یکی از اسماء الهی نرسد محال است صاحب آن اسم گردد ؛ لذا ابلیس که پایین ترین رتبه ی وجود قرار دارد ، تنها مظهر اسم المضلّ می باشد. عرفا گفته اند: ابلیس سگ دست آموز خداست که بر در خانه ی خدا بسته شده تا بیگانگان نتوانند وارد این فضا گردند. لذا او را کاری با صاحبان اسماء الله نیست.« قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ (82) إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ ــــ (ابلیس) گفت: به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد، (82) مگر بندگان خالص تو، از میان آنها را » (سوره ص)2- سنخ وجودی شیطان کاملا اجنبی از نظام اسماءالهی است ؛ و انبیاء و اوصیاء و اولیاء به نظام اسمائی راه ندارند. چه مظهر اسم اعظم شدن مستلزم عصمت از هر گناه و خطا و سهوی است. و شیطان غرق در گناه و خطا و سهو می باشد. فرعون هم که وضعش معلوم است.3ـ تبدیل انگور به طلا می تواند از راه سحر باشد ، نه از راه معجزه. توجّه شود که صرف صدور خارق عادت از کسی که مدّعی خدایی یا نبوّت یا امامت است ، کافی برای اثبات ادّعای او نیست. خارق عادت زمانی دلیل است که اوّلاً همراه دعوی باشد. ثانیاً اعتقادات اساسی شخص انجام دهنده خارق عادت ، منطبق بر براهین عقلی قطعی باشد. لذا اگر کسی گفت من خدا هستم و خارق عادتی انجام داد ، ادّعای او اثبات نمی شود. چون همان عقلی که می گوید خدا قادر بر هر کاری است ، همو می گوید که تجسّم و تجسّد نقص است نه کمال ؛ لذا از ساحت خدا دور می باشد که جسم باشد. ثالثاً خارق عادتی معجزه است که بدون معارض باشد ؛ شکّ نیست که معجزات موسی (ع) در تعارض با چنان کاری است که برای فرعون ادّعا شده است.البته توجّه شود که منظور از تعارض ، این است که یک خارق عادت بر دیگری غالب گردد. و شکّ نیست که معجزات موسی (ع) فرعون و ساحران را عاجز نموده بود. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25

لینک کوتاه