تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه
پس از آنکه یک شهروند صهیونیستی به نام «موشه سلمان»، در جولای سال جاری و در سالگرد اعتراضات مردمی در این کشور اقدام به خودکشی کرد، این روند متوقف نشد. تا جایی که گزارشها حاکی است شمار افرادی که در فاصلهی 3 ماه پس از اقدام وی، دست به خودسوزی زدهاند به 14 نفر رسیده است. همان طور که در مطلب پیشین اشاره شد، علاوه بر نقش مسائل اقتصادی در بروز نارضایتی عمومی مردم سرزمینهای اشغالی، که بخشی از آن به صورت خودسوزی دیده میشود، ابعاد دیگری نیز در این اعتراضات وجود دارد. بنابراین اگرچه محرک آغازین جنبش اعتراضی جنبهی اقتصادی داشت، اما نباید از بررسی جنبههای دیگر موضوع غافل ماند.
اهمیت جنبههای اجتماعی در اعتراضات مردم در سرزمینهای اشغالی
یکی از جنبههای بسیار مهم در بررسی اعتراضات مردمی در سرزمینهای اشغالی، توجه به نقش مسائل اجتماعی و هویتی است. دلیل نخست در اهمیت ابعاد اجتماعی این اعتراضات این است که اساساً با یک حرکت مردمی آغاز شد و هیچ گونه حمایتی را از طرف احزاب و گروههای سیاسی با خود به همراه نداشت. اولین نارضایتیها در اعتراض به مسئلهی مسکن به وجود آمد و به تدریج ابعاد مختلفی نیز پیدا کرد و مسئلهی بیمهی درمانی و هزینههای آموزش نیز به آن افزوده شد. این اعتراضات در نهایت منتهی به تشکیل راهپیماییهای گسترده و بینظیر مردمی در سراسر سرزمینهای اشغالی گردید.
جامعهی صهیونیستی از ویژگیهای اجتماعی بسیار خاصی برخوردار است که اهمیت بررسی جنبههای اجتماعی این اعتراضات را برجسته میکند. این جامعه به شدت پارهفرهنگ است. تعدد و تنوع اقوام و فرهنگها در آن زیاد است و گاهی این تنوع فرهنگی با تناقضاتی همراه است. همچنین این جامعه یک جامعهی استیطانی است. اگر استیطان را «وطنگزینی» معنی کنیم، این وطنگزینی در سرزمینهای اشغالی در حالت حاد و بحرانی آن مطرح است؛ یعنی یهودیان نه فقط به دنبال وطنگزینی، که به نوعی به دنبال وطنیابی، انتساب خود به آن وطن و اثبات این موضوع هستند. این ویژگیها در کنار مسائلی چون ماهیت نژادپرستانهی رژیم صهیونیستی، از نظر جامعهشناسی آثار خاصی بر جای میگذارد که در ترکیب با یکدیگر تبعات پیچیدهتری به دنبال خواهند داشت.[1] به گفتهی «عبدالوهاب المسیری»، رژیم صهیونیستی یک الگو یا نمونهی اصلی از اسکان مهاجران به وسیلهی اشغالگری است.[2]
هنگامی که از مشکلات اجتماعی رژیم صهیونیستی سخن میگوییم، باید به این نکتهی مهم توجه کنیم که آنچه ما آن را جامعهی صهیونیستی مینامیم در واقع حاصل گرد آمدن یهودیان از سرتاسر جهان است. این جامعه به قالیچهی هزار نقشی میماند که طیفهای گوناگون فکری و انسانی را درون خود جای داده است. پس از گذشت سالهای طولانی از اشغال فلسطین، واقعیت این است که جامعهی صهیونسیت همچنان نتوانسته است ملتی واحد با هویت مشخص و دارای ریشه در یک تمدن تاریخیـانسانی باشد.
نکتهی مهم دیگر در اهمیت جنبههای اجتماعی این اعتراضات، به عنوان یک جنبش اجتماعی، چیزی است که جامعهشناسان به آن اشاره میکنند. آنها معتقدند اساساً شاخصهی متمایزکنندهی جنبشهای جدید اجتماعی از جنبشهای پیش از خود، این است که موضوعات مورد توجه جنبشهای جدید اجتماعی بیشتر فرهنگی و هویتی است، به جای اینکه اقتصادی باشد. به عبارت دیگر، هدف تغییرات در جنبشهای جدید اجتماعی بیشتر معطوف به تغییر ارزشها و هنجارهای اجتماعی است تا اینکه به روابط تولید و توزیع بپردازد.[3]
بنابراین میتوان گفت اگرچه محرک آغازین جنبش اعتراضی در رژیم صهیونیستی جنبهی اقتصادی دارد، اما همهی خواستهها در این سطح متوقف نمیشود. بنابراین عوامل اجتماعی در تحلیل اعتراضات مردم در رژیم صهیونیستی از اهمیت خاصی برخوردار است. با توجه به مباحث مطرحشده، به نظر میرسد آنچه در گام اول باید به آن توجه کرد، چیزی است که محققان علوم اجتماعی از آن به عنوان شکافهای اجتماعی یاد میکنند.
شکافهای اجتماعی در رژیم صهیونیستی
در مورد جامعهی صهیونیستی میتوان از 3 دسته شکاف اجتماعی سخن گفت:
1. شکاف نژادی
اگر ترکیب اجتماعی رژیم صهیونیستی را به مثابهی یک کل بررسی کنیم، مسلماً بیشترین تبعیض ضد اعراب و فلسطینیان حقیقی است، زیرا آنها غیریهودی محسوب میشوند و در نتیجه، تبعیض نژادی علیه آنهاست.[4] کمتر از 20 درصد از ساکنان این رژیم را مسلمانان عمدتاً عرب تشکیل میدهند و بیش از 75 درصد نیز یهودی هستند. بقیهی افراد را دروزیها و پیروان دیگر مذاهب تشکیل میدهند.
واقعیت این است که سیاستهای رژیم صهیونیستی در قبال اعراب ساکن سرزمینهای اشغالی، مجموعهای از اقدامات امنیتی بوده است. به عبارت دیگر، اقلیت عربی، چه در گذشته و چه در حال حاضر، از سوی بخش مهمی از جامعهی یهودی، به عنوان اقلیت متخاصم و ستون پنجم شناخته میشوند. یک نظرسنجی که اخیراً توسط مؤسسهای صهیونیستی انجام شده است نشان میدهد که 69 درصد از یهودیان ساکن سرزمینهای اشغالی معتقدند که در زمینهی امور اشتغال و استخدام، یهودیان باید بر شهروندان عرب فلسطینی رجحان داده شوند. 42 درصد از آنها نیز ادعا کردهاند که نمیخواهند در یک ساختمان با عربها زندگی کنند یا نمیخواهند به فرزندانشان اجازه دهند که با کودکان عرب فلسطینی بر سر یک کلاس بنشینند.[5] بنابراین نخستین گسست جامعهی اسرائیل را میتوان گسست میان عرب و یهود دانست.
2. شکاف قومیـطبقاتی
اما شکاف اجتماعی در سرزمینهای اشغالی به تضادهای بین یهودیان و اعراب خلاصه نمیشود، بلکه در بین یهودیان سرزمینهای اشغالی نیز نه تنها همگنی مشخصی وجود ندارد، بلکه تعارضات جدی مشاهده میشود. گسست قومیـطبقاتی را میتوان یکی از مهمترین ویژگیهای جامعهی یهودی در سرزمینهای اشغالی نامید.
مهاجرت یهودیان طی دهههای متمادی به فلسطین اشغالی باعث تشکیل ساختار اجتماعی و سیاسی ناهمگون در سرزمینهای اشغالی شده است. برای مثال، یهودیان غربیتبار (اشکنازی)، که به طور عمده از آمریکا و غرب اروپا به فلسطین اشغالی مهاجرت کردهاند و از نظر فکری جامعهی روشنفکر و تحصیلکردهی رژیم صهیونیستی را تشکیل میدهند، خود را برترین طبقهی موجود در فلسطین اشغالی میدانند؛ در حالی که یهودیان شرقیتبار، که از اروپای شرقی، آفریقا و شرق خاورمیانه مهاجرت کردهاند، عمدتاً از لحاظ فکری سنتگرا هستند و به لحاظ تحصیلات در درجهی پایینتری نسبت به اشکنازیها قرار دارند و از نظر اقتصادی، زندگی متوسط و بعضاً رو به پایینی دارند. این طبقه نسبت به طبقهی اول مذهبیتر هستند و یهودیان افراطی، که حدود13 درصد مردمان سرزمینهای اشغالی را تشکیل میدهند، نیز عمدتاً از این طبقه برخاستهاند. با گروههای دیگر، شامل اعراب ساکن در سرزمینهای اشغالی، کمونیستها و برخی جریانات کوچک قومی، به عنوان شهروندان درجهی 3 رفتار میشود و آنها از نظر اقتصادی کاملاً در مضیقه هستند.[6]
با آغاز دههی نود و موج مهمی از مهاجرت از مناطق شوروی سابق و اتیوپی، امروزه میتوان از شکاف نژادی بین چهار هویت برجسته در جامعهی یهودی، یعنی نژاد «سفاردیم»، «اشکنازی»، «یهودیان روسی» و «یهودیان اتیوپی»، سخن گفت.[7]
3. شکاف مذهبیونـسکولارها
در کنار گسست یهودیـعربی و قومیـطبقاتی، یکی از شکافهای جدی در رژیم صهیونیستی اختلافات بین یهودیان مذهبی و سکولارهاست. تفاوت این گسست با آنچه پیش از این گفته شد در این است که این اختلافات نه شکاف بین یهودیان و اعراب، بلکه چالشی میان خود آنهاست. در واقع میتوان گفت اختلاف اصلی در جامعهی صهیونیستی، پیرامون مفاهیمی اساسی مانند یهودیت، صهیونیسم و دولت است. در یک طرف این تضاد بنیادگرایان مذهبی طرفدار صهیونیسم و در طرف دیگر، سکولارهای منادی پستصهیونیسم قرار دارند.
سیاستهای رژیم صهیونیستی در قبال اعراب ساکن سرزمینهای اشغالی، مجموعهای از اقدامات امنیتی بوده است. به عبارت دیگر، اقلیت عربی، چه در گذشته و چه در حال حاضر، از سوی بخش مهمی از جامعهی یهودی، به عنوان اقلیت متخاصم و ستون پنجم شناخته میشوند. یک نظرسنجی که اخیراً توسط مؤسسهای صهیونیستی انجام شده است نشان میدهد که 69 درصد از یهودیان ساکن سرزمینهای اشغالی معتقدند که در زمینهی امور اشتغال و استخدام، یهودیان باید بر شهروندان عرب فلسطینی رجحان داده شوند.
در جامعهی صهیونیستی، در 3 دههی گذشته، گرایشهای مذهبی تقویت و به تبع آن، شکاف میان مذهبیون و سکولارها نهادینه شده است. در چنین شرایطی، رژیم صهیونیستی قادر نیست منازعات مذهبی را به دلخواه خود مدیریت کند. احزاب و جریانهای مذهبی، خواهان تعریف رژیم صهیونیستی به عنوان یک رژیم یهودی و نهادینه کردن تبعیض مذهبی هستند. حال آنکه احزاب و جریانهای سکولار با تأکید بر ماهیت سکولار این رژیم میکوشند اقلیتهای غیریهودی را در این جامعه ادغام کنند. هویتی که بنیانگذاران صهیونیست آن را به ایدئولوژی غالب در حوزهی شکافهای قومیـمذهبی تبدیل کرده بودند در حال از بین رفتن است و این جامعه روزبهروز شاهد نهادینهتر شدن شکاف میان نیروهای مذهبی و غیرمذهبی است.[8]
پدیدهی فراصهیونیسم
در قسمت قبل به اختلافات مذهبیون و سکولارها در مورد ماهیت رژیم صهیونیستی پرداختیم. نکتهی تعجبآور این است که پس از گذشت بیش از یک قرن از آغاز حرکت صهیونیستی و نیم قرن از تشکیل رژیم صهیونیستی، هنوز سؤالاتی دربارهی ماهیت پروژهی صهیونیسم و تشکیل رژیم صهیونیستی، برای یهودیان داخل و خارج از این رژیم مطرح است. یکی از تفکراتی که سؤالاتی را در مقابل صهیونیسم قرار داده ایدهی فراصهیونیسم یا پستصهیونیسم است.
فراصهیونیسم در واقع با طرح سؤالاتی که اتهاماتی را متوجه صهیونیسم میکند، حولوحوش جستوجو و بازنگری در شیوههای گذشته و بررسی احتمالات آینده دور میزند. برخی از مورخین جدید این نکته را مطرح کردهاند که صهیونیسم یک حرکت نژادی است و به همین دلیل در حق ساکنان عرب ظلم کرده است. برخی دیگر از فراصهیونیستها خواهان تجدیدنظر در پروژهی صهیونیسم و تشکیل حیات یهود در سرزمینهای اشغالی خارج از چارچوب صهیونیسم هستند.
برخی معتقدند فراصهیونیسم از هیچ گونه انسجام، هماهنگی و سازماندهی برخوردار نیست و از محافل علمی و طبقات اهل فکر و قلم جامعهی صهیونیستی فراتر نرفته است و یک عزلت نسبی بر آن حاکم است. بررسی این موضوع که تفکر فراصهیونیسم اساساً یک دیدگاه درونصهیونیستی است و در هماهنگی با اصول اساسی آن قرار دارد یا اینکه تفکری در تضاد با صهیونیسم است، فرصت جداگانهای را میطلبد؛ اما آنچه روشن است این است که حتی کسانی که قائل به درونصهیونیسم بودن فراصهیونیسم هستند نیز نتوانستهاند تأثیرگذاری این تفکر را در عرصهی سیاسی و اجتماعی رژیم صهیونیستی انکار کنند. بنابراین مشکل این جامعه در سطح ایدئولوژیک این است که صهیونیسم هرگز یکپارچه و یکدست نبوده و در طول تاریخ شاهد ناهمگونیهای زیادی بوده است.
آینده چگونه خواهد بود؟
همان طور که گفته شد، جامعهی صهیونیستی از ابتدا دچار تضادها و شکافهای اجتماعی بزرگی بوده است. به همین دلیل، با گسترش اعتراضات مردمی، انتظار میرفت همهی درخواستهای مردمی به رفع تبعیضهای اقتصادی و اجتماعی ختم نشود و اعتراضکنندگان کانون تمرکز خود را وسیعتر کنند؛ به طوری که خواستار پایان دادن به شهرکسازی و اشغال رژیم صهیونیستی در سرزمین فلسطین باشند؛ همان طور که در جریان این اعتراضات و برای اولین بار در این سالها یک هنرمند صهیونیستی در صفحهی فیسبوک خود شعار «عدالت اجتماعی برابر است با خروج رژیم صهیونیستی از مناطق اشغالی» را مطرح کرد.[9]
اما به نظر میرسد معترضان به خوبی میدانستند که سخن گفتن از مسائلی همچون توقف اشغالگری منجر به فروپاشی جنبش میشود، زیرا در این صورت مقامات صهیونیستی میتوانند آنها را به مخالفت با آرمانهای یهود محکوم کنند. نکتهی اساسی در فهم تحولات اجتماعی رژیم صهیونیستی نیز در همین نکته نهفته است که سردمداران این رژیم در طول سالهای گذشته تلاش کردهاند، با برجستهسازی هویت یهود، نوعی انسجام داخلی را در بین مردم به وجود آوردند و به این وسیله از گسترش شکافهای اجتماعی در بین مردم جلوگیری کنند.
حتی کسانی که قائل به درونصهیونیسم بودن فراصهیونیسم هستند نیز نتوانستهاند تأثیرگذاری این تفکر را در عرصهی سیاسی و اجتماعی رژیم صهیونیستی انکار کنند. بنابراین مشکل این جامعه در سطح ایدئولوژیک این است که صهیونیسم هرگز یکپارچه و یکدست نبوده و در طول تاریخ، شاهد ناهمگونیهای زیادی بوده است.
اگر نگاه کوتاهی به گذشته داشته باشیم، پس از قرارداد کمپدیوید نیز نگاه خوشبینانهای شکل گرفت که معتقد بود جامعهی صهیونیستی به دلیل بروز شکاف میان نسلها، غنی و فقیر، یهودیان شرقی و غربی، و مذهبیها و سکولارها، از درون در حال فروپاشی است. پس از تحولات اخیر خاورمیانه، جریان حاکم تلاش کرده است با تأکید بر اهمیت مسئلهی امنیت، به رادیکال شدن جامعه دامن بزند. روشن است که این مسئله به تضعیف گروههایی منجر میشود که بر صلح تأکید میکنند.[10]
به هر حال، نکتهی انکارناپذیر این است که آنچه به شکل اعتراضات اجتماعی و دومینوی خودسوزی در رژیم صهیونیستی اتفاق افتاده برخاسته از شکافهای اجتماعی موجود است. در کنار نقش این شکافها، میتوان به عملکرد ضعیف رژیم صهیونیستی به ویژه در زمینهی مسائل اقتصادی نیز اشاره کرد. بنابراین در مورد آینده باید گفت تعارضات درونی جامعهی صهیونیستی به مثابهی آتشی زیر خاکستر است و مسلماً تأثیر پررنگی بر آیندهی رژیم صهیونیستی خواهد داشت. این خاکستر میتواند در زمان مناسب فرصت ظهور پیدا کند، اما میزان تأثیر این عوامل بستگی مستقیم به عملکرد حاکمان صهیونیستی در ابعاد داخلی و خارجی دارد.
به هر حال ادامهی مشکلات رژیم صهیونیستی میتواند زمینهی لازم را برای گسترش و بروز تضادهای درونی جامعهی صهیونیستی مهیا کند. در نتیجه، ادامهی نارضایتیهای عمومی در سایهی مشکلات اقتصادی رژیم اشغالگر قدس، میتواند منجر به تقویت طرفداران ایدههای مخالف مانند فراصهیونیسم شود و به چالش کشیده شدن پروژهی صهیونیسم، حداقل به شکل افراطی آن، را در پی داشته باشد.(*)
ادامه دارد...
پینوشتها:
[1]. علیاکبر علیخانی، ویژگیهای مفهومی فراصهیونیسم، نشریهی مطالعات منطقهای: اسرائیلشناسیـآمریکاشناسی، جلد اول، مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه، 1378.
[2]. عبدالعالی، عبدالقادر، رژیم اسرائیل و گسستهای سیاسیـاجتماعی آن، ترجمهی محمد خواجویی، مؤسسهی ابرار معاصر، 1391.
.[3]http://athari.blogfa.com/8507.aspx
.[4]http://www.rajanews.com/detail.asp?id=129898
.[5]http://www.shafaqna.com/persian/component/k2/item/26343-%D9%86%D8%AA%D8%A7%DB%8C%D8%AC-%DB%8C%DA%A9-%D9%86%D8%B8%D8%B1-%D8%B3%D9%86%D8%AC%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7%D8%A2%D8%B1%D8%AA%D8%B5-%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D9%84-%DB%8C%DA%A9-%D8%B1%DA%98%DB%8C%D9%85-%D9%85%D8%A8%D8%AA%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%B1-%D8%A2%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D8%B3%D8%AA/-%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D9%84%DB%8C-%D9%87%D8%A7-%D8%A7%D8%B2-%D8%A2%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF.html
.[6] http://www.asnoor.ir/Public/Articles/ViewArticles.aspx?Code=174492
[7]. عبدالعالی، عبدالقادر، رژیم اسرائیل و گسستهای سیاسیـاجتماعی آن، ترجمهی محمد خواجویی، مؤسسهی ابرار معاصر، 1391، ص 111.
.[8]http://isrjournals.ir/fa/special-articles/1101-special-article-farsi69.html
.[9]http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=9005210509
.[10]http://nedains.com/index.php?option=com_content&task=view&id=2175&Itemid=9
*حمید سردار؛ کارشناس مسائل غرب آسیا/برهان/۱۳۹۱/۹/۸
.
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.