تاریخچه صوفیه /

تخمین زمان مطالعه: 15 دقیقه

مقداری در مورد دراویش و صوفیه به صورت بسیار مختصر و مفید توضیح دهید.


1 - برای روشن شدن موضوع , لازم است مقدمه ای بعنوان تاریخچه تصوف ذکر شود و آن اینکه : در زمان پیامبر اکرم (ص ) پیروان آن حضرت را به اسلام و ایمان نسبت می دادند و مسلم و مؤمن می نامیدند و آنانکه محضر پیامبر را درک کرده بودند صحابه نامیده می شدند و نسل بعد را که با صحابه پیامبر محشور بودند تابعین خوانده اند. بعد اسم زاهد و عابد به میان آمد و سپس اسم عباد و زهاد به عده ای اطلاق گشت که از دنیا کناره جسته و خود را وقف عبادت و ریاضت نموده بودند, و با این عمل طریقه و روش خاصی در عالم اسلام بوجود آوردند. تا اینکه در حدود اوائل قرن دوم هجری کم کم اسم صوفی و طریقه تصوف پیدا شد. از معروفترین چهره های تصوف در این دوره می توان به ابوهاشم کوفی , و ابراهیم ادهم , ذوالنون مصری ... اشاره کرد. و این طریقه (تصوف ) در ابتدای امر میان مسلمین ساده و از حدود ریاضت و عزلت و مجاهده نفسانی و اخلاقی خارج نبود. ولی از قرن سوم به بعد دامنه تصوف وسعت یافت و مایه های ذوقی در آن پیدا شد; و اساس آن را محمد بن عبدالله بن مستره ابن نجیح معروف به ابن مستره متوفای سال 319 هجری نهاده است . وی در سال 300 هجری تعلیمات خود آغاز کرد و مردی تارک دنیا و ناسک بوده و در صومعه ای واقع در شهر قرطبه در اسپانیا می زیسته است .تعلیمات وی بعدها به توسط محی الدین معروف به ابن عربی متوفای سال 560 هجری تکمیل و تدوین گردید, (تاریخ تصوف , عمید زنجانی , عباسعلی ). و بر اثر انشعاباتی که در قرون بعد در تصوف پیدا شد و رشته ها و فرقه های متعددی بوجود آمد. هر دسته و فرقه در صدد حفظ موقعیت خود در برابر فرقه های دیگر و گروه متشرعین برآمده و هر کدام سلسله مشایخ خود را به نحوی به اصحاب پیامبر(ص ) و یا به یکی از ائمه اهلبیت (ع ) رسانیدند چنان که سلسله رفاعیه و کمیلیه خرقه و سلسله خود را به کمیل بن زیاد نخعی , و فرقه نقشبندیه به توسط ابراهیم ادهم به امام زین العابدین (ع ) و سلسله شطاریه به توسط بایزید بسطامی به امام جعفر صادق (ع ) و سلسله ذهبیه و بعضی از فرقه های دیگر به توسط معروف کرخی به امام علی بن موسی الرضا نسبت داده اند. و همچنین فرقه هائی که در مذهب مشایخ اولیه خود باقی مانده و پایبند به تسنن بوده اند سلسله ی مشایخ خود را به توسط, حسن بصری به امام علی (ع ) یا به ابوبکر خلیفه اول رسانیده اند, (همان ). اما واقع امر عدم همبستگی میان تشیع و تصوف است . چونکه تصوف از تشیع کاملا بیگانه است ; (لازم بذکر است که عرفای شیعی و علمای ربانی در ظاهر امر, شباهتی به تصوف دارند ولی در واقع امر چنین نیست ) زیرا اصول و قواعد تصوف با تشیع منافات دارد و هیچ گونه میان آن دو همبستگی وجود ندارد. مطالعات و تحقیقات در احوال و تراجم و مشایخ صوفیه می نمایاند که اقطاب و مشایخ اولیه و سرسلسله آنها از میان اهل سنت برخاسته اند. و تا قبل از روی کار آمدن دولت صفویه یک مرشدی نمی توان پیدا کرد که شیعه و پیرو اهل بیت باشد, (عرفان و تصوف , ص 316, الهامی , داود). وانگهی صوفیه قائل به شریعت و طریقت و حقیقت در طول هم است به گونه ای که اگر فردی به حقیقت رسید دیگر نیاز به شریعت را در خود احساس نمی کند. در صورتی که بنای اهلبیت (ع ) بر این بوده است که تأکید می کردند بر ظاهر شریعت محمدی (ص ). و خود ظاهر اگر درست باشد به دوستی باطن کمک خواهد کرد - الظاهر عنوان الباطن - و اضافه بر اینها ائمه (ع ) از این تیپ افراد ناراضی بودند و عدم رضایت خودشان را در قالب حدیثی بیان فرموده اند. مثلا امام صادق (ع ) جوابی را که به سفیان ثوری داده است. نارضایتی امام (ع ) مشهود است . یا حدیثی که از امام حسن عسکری (ع ) نقل شده که از امام صادق (ع ) پرسیدند ابو هاشم کوفی چگونه آدمی است فرمود: وی شخص فاسدالعقیده ای بوده و او همان کسی است که مذهبی را بدعت گذارد که آن را تصوف می نامند و وی این مذهب را پناهگاهی برای عقیده زشت و ناپسند خود قرار داد, (سفینه البحار, ج 2, ص 57, نقل از کتاب تاریخ تصوف , عمید زنجانی , ص 185). آشنایی از احوال صوفیه و تاریخچه آنها و پیدایش و علل آن در این مقال مختصر نمی گنجد, جهت اطلاع بیشتر در این زمینه ر.ک : 1. تاریخ تصوف , عباسعلی عمید زنجانی 2. عارف و صوفی چه می گوید, جواد تهرانی 3. تصوف و تشیع , هاشم معروف الحسنی , ترجمه : محمد صادق عارف 4. عرفان و تصوف , داود الهامی 5. فلسفه عرفان , دکتر سید یحیی یثربی 6. آشنائی با علوم اسلامی قسمت فلسفه و عرفان , شهید مطهری 7. دین عرفانی و عرفان دینی , علی شیروانی2- اما خود درویش و صوفی به چه معنا است و ویژگی های بارز آنها چیست باید گفت : درویش در لغت به معنای , خواهنده از درها, گدا و سائل است . آن هم گدائی که با آوازی خوش گاه پرسه زدن شعر خواند و تبر زین بر دوش و پوست حیوانی چون گوسفند و شیر و امثال آن بر پشت دارند و موی سر دراز و آویخته و موی ریش و سبیل ناپیراسته و ژولیده دارند. و در اصطلاح : به اخوان طریقت و سالکان طریق و تمام اعضای سلاسل صوفیه نیز عموما بنام درویش خوانده می شوند. و درویش در اول بنام مشاهیر صوفیه نیز استعمال شده است ; و استعمال ((درویش )) در حق صوفیه مخصوصا از جهت اهمیتی است که این فرقه برای فقر قائل بوده اند, (لغت نامه دهخدا, علی اکبر, ج 7, ص 10696, انتشارات و چاپ دانشگاه تهران ). درویش و صوفیگری هم یک تعریف دارد و هم هزاران تعریف . یک تعریف دارد اگر بپذیریم خلاصه تصوف و درویش این است که : ((آدمی زاده تا آنجا که می تواند از همه خصلتهای نیک را دارا شود و همه خوبی های بد و نکوهیده را از خود دور سازد, همه تصوف و درویشی به معنای حقیقی آن است . اما صوفیگری و درویش هزاران تعریف دارد. زیرا به عدد هر یک از صوفیان تعریف صوفیان تعریف صوفیانه برای تصوف می توان یافت . چونکه تصوف شیوه یا طریقه واحد معین و مشخص نیست . خلاصه اینکه درویش و تصوف پیش اهلش روش عملی است که با اکسیر عشق وجود انسان را از پستی و رذالت به قله بلندی و فضیلت می کشاند و ماهیت او را دگرگون می سازد. دست از مس وجود چو مردان ره بشویتا کیمیای عشق بیابی و زر شویخواب و خورت ز مرتبه خویش دور کن حافظآنکه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی لذا ارائه یک تعریف جامع فراگیر برای صوفی امری دشوار است. چرا تصوف همواره در تطور و تحول بوده و در هر عصر و زمانی جلوه ی ویژه داشته است . عبدالرزاق کاشانی در تعریف تصوف می گوید: ((التصوف هو التخلق بالاخلاق الاهلیه ; تصوف عبارت است از اکتساب اخلاق الهی )), (اصطلاحات الصوفیه , ص 156, نقل از کتاب : دین عرفانی و عرفان دینی , علی شیروانی ). ابن عربی معتقد است , تصوف وقوف به آداب شریعت است ظاهرا و باطنا و آن عبارت از اخلاق الهیه است , (همان ). ویژگی های بارز مسلک تصوف 1. اعتقاد داشتن به شریعت و طریقت و حقیقت است . 2. عشق مجازی در میان دراویش مهم است 3. شطحیات , تمام فرقه های صوفیان شطح دارند 4. سماع و ترنم اشعار با همراهی موسیقی و...)). سخن آخر اینکه مسلک تصوف در اسلام , با دیانت مسیحی و اعمال رهبانان و افکار هندی و ایرانی و بودائی , مخلوط شده است . و آنچه به تصوف شکل فلسفی داده , آمیزه های فلسفه یونان مخصوصا فلسفه نوافلاطونیان بوده است . بنابراین بهترین بستر برای رشد و تهذیب و سلوک و مجاهده نفسانی تعالیم اسلام است که در متون دینی - قرآن , سنت نبوی , و احادیث اهل بیت (ع ) - آمده است و قرآن و عترت برای هر سالک الی الله دستگیره محکم و چراغ پرفروغ است . و از انوار عرفان التقاطی متصوفه بی نیاز می سازد.نکته ای که نباید از آن غفلت نمود این است که دراویشی که فعلا مطرح می باشند و جلسات و حلقات ذکر و ورد دارند غیر از به دام انداختن انسان های خام و بی مایه چیزی بلد نیستند در حقیقت شیاطینی هستند که با انواع حیل راهزنی می کنند, و در حقیقت چیزی جدا از تصوف بوده و بنوعی کلاه بردار و کاسب می باشند. مشکلى که در عموم فرقه هاى صوفیه به خصوص در دوران حاضر پیش آمده دورى رؤساى آنها از شیوه ى علما و اتکا بر تأویلات و اصرار بر جدایى از شیوه عالمان فقه مى باشد وگرنه بسیارى از عارفان و صوفیان برجسته در گذشته از عالمان نامدار در علوم مختلف اسلامى بوده اند و خود آنان از شیوه هاى علمى در فقه و سایر رشته هاى معارف اسلامى بهره مى بردند ولى صوفیه در زمان ما بیشتر بر تأویل دین و متون دینى و دورى از شریعت استوار گذشته است. البته این منحصر به دوران ما نیست و شخصیت هاى برجسته اى همچون صدرالمتألهین شیرازى که نسبت به عرفان و عرفا نظر مثبت داشته در رد بعضى از صوفیه و عقاید باطل آنان کتاب نوشته است.3- بررسى فرقه ذهبیه نیاز به مجال واسعى دارد. ما بخشى از کتاب «مبانى عرفان و احوال عارفان، دکتر على اصغر حلبى از انتشارات اساطیر، صص 887 تا 888 را به عینه نقل مى کنیم: «ذهبیه» نام فارسى کبراویه است از پیروان نجم الدین کبرى (نجم الدین کبرى از همین کتاب حاضر) و این نام، تقریبا عنوان عمومى همه ى فرقه ها و سلسله هایى است که نزد صوفیه به معروفیه منسوب شده اند و مخصوصا عنوان سلسله یى از صوفیان ایران که در اصل از کبرویه بوده اند و آن ها را «ذهبیه اغتشاشیه» نیز مى خوانند. استعمال ذهبیه به صورت مطلق در باب این سلسله ى خاص ظاهرا جدید است و سابقه ى زیاد ندارد. ذهبیه ى اغتشاشیه منسوب به میرشهاب الدین عبدالله بُرزِش آبادى مشهدى است که مرید خواجه اسحاق خُتلانى بود و از بیعت با خلیفه ى او سید محمد نوربخش (سید محمد نوربخش از همین کتاب حاضر) امتناع کرد و لذا سلسله ى جداگانه اى را تشکیل داد. گویند چون وى از بیعت با سید نوربخش خوددارى کرد خواجه اسحاق گفت «ذهب عبدالله» [عبدالله از بر ما رفت و دست بیعت نداد] و بدین جهت یاران او را بدین نام مى خواندند. اما این وجه تسمیه با موازین اشتقاق درست نمى آید و ظاهرا از همان اول بروز اختلاف، پیروان شهاب الدین عبدالله خود را «ذهبیه خالص» خوانده اند و خود را از سایر شعبه هاى ذهبیه جدا و ممتاز شمرده اند وشاید علت بدنامى این فرقه، تبلیغات نوربخشیه بوده باشد که از لحاظ تشکیلات و تبلیغات - به ویژه در اوایل کار - نیرومندتر بوده اند. ذهبیه مذهب شیعه دارند و در فارس، خراسان و آذربایجان و بلاد دیگر، فقراى این سلسله وجود دارند. از اقطاب و بزرگان این سلسله، به موجب روایات خود آنها یکى شیخ محمد مؤمن است که در گنبد سبز مشهد مدفون است، دیگرى شیخ محمد کارندهى که هم در مشهد مدفون است و مقبره او به نام «پیر پالاندوز» مرسوم گردیده است. در فارس، که این سلسله شهرت و اهمیت بیشترى یافته اند، مروج طریقه ى آنها شیخ نجیب الدین رضا تبریزى شد و از مشاهیر جانشینان وى سید قطب الدین شیرازى و آقا میرزا باب بوده اند. در سال هاى اخیر میان رؤساى این سلسله بر سر قطبیت اختلاف پدید آمده است، و پرویزخان سلماسى میرزا احمد نایب الایاله، حاجى حب حیدر و دیگران در این باب داعیه داشته اند. از ادبیات این سلسله، مى توان نورالهدایه ى نجیب الدین رضاى تبریزى، سبع المثانى، کوثرنامه، آیات الولایه، شرح مصباح الشریعه و مجموعه ى موسوم به تذکرة الاولیاء را نام برد (نایب الصدر، طرائق الحقایق، ج 2، ص 381، دکتر محجوب). 4-در ذکر یاهو به چند نکته اشاره می شود: 1. کلمه «هو» در لغت به معنای «او» است که به سوم شخص فرد اطلاق می شود. 2. کلمه «هو» در اصطلاح عرفانی عبارت است از: « مقام ذات خداوند که شامل همه کمالات وجودی است، عرفا ذات را غیب الغیوب می نامند. علامه طباطبایی در ذیل آیه 255 سوره بقره می فرمایند: « در معنای جمله « الله لا اله الا هو»، ضمیر هو به الله برمی گردد که گفتیم ذات شامل همه کمالات است لکن چون در اثر کثرت استعمال، نام خدای تعالی شده، تنها بر ذات دلالت می کند.»(تفسیر المیزان، علامه محمد حسین طباطبایی، ج2، ص501، دفتر انتشارات اسلامی؛ قم) 3. نکته شایان ذکر این است که معارف بلند عرفانی را باید از باورها و عملکرد صوفیه و فرقه های دراویش تفکیک کرد. بسیاری از کسانی که لفظ « هو» را به کار می برند صرفا لقلقه زبان است و بویی از معنای ژرف آن نبرده اند و معرفت کافی نسبت به آن ندارند. 5- انجام کارهای عجیب و غریب توسط برخی ازگروههای صوفی ودراویش چون خوردن شیشه و ... محصول پرورش توانایی ها و مهارتهایی در خودشان است. آنها با تمرین و انجام برخی از ریاضت ها به چنین مهارت هایی دست می یابند و هیچ ارتباط خاصی با گفتن ذکر کلمه هو ندارد و با اموری چون کرامات اولیای خدا و معجزه امامان و پیامبران تفاوت ماهوی دارد. شاهد بر این مطلب این است که بسیاری از دیگر فرقه های صوفیه هستند که این اذکار را مرتب بر زبان تکرار می کنند ولی فاقد چنین مهارت ها و توانایی هایی هستند. در ضمن بسیاری از این کارها برخلاف عقل، شریعت و دین است و خداوند از انجام آنها نهی فرموده است چرا که مسیر زندگی را به جای حرکت به سوی تعالی در جهت انحطاط سوق می دهد و به نوعی سرگرمی باطلی گرفتار می سازد.6-از بعد اجتماعی نیز صوفیه کسانی اندکه در نماز و جماعت شرکت نمی‌کنند دین را در لفظ و ذکر خلاصه کرده اند و گاهی کلمات و جملاتی به زبان می‌آورند که هیچ سنخیتی با شریعت اسلام ندارد که آنها را «شطح» می‌نامند. انا الحق و سبحان ما اعظم شانی و مانند آن.خانقاه که هیچ سابقه دینی ندارد را در برابر مساجد بنا کردند و هر گروهی یکی را بزرگ خود دانسته دیگران را قبول ندارند و حتی بین خود که شاید به 100 فرقه برسند که اکثریت مربوط به اهل تسنن هستند اختلاف زیادی دارند بطوری که هر کدام از این فرق حتی می‌توانند با بت پرست و کافر کنار بیایند اما به هیچ عنوان فرقه دیگری غیر از فرقه خود را قبول ندارند.( در خانقاه بیدخت چه می‌گذرد ص16)از مردم دوری می‌گیرند در حالی که امیرالمومنین که برترین عابدان و زاهدان و در عین حال جوشندگان با مردم است می‌فرماید « َ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْب » انسانی منزوی از مردم برای شیطان است چه اینکه منزوی از گله گوسفندان نصیب گرگ می‌شود. نهج البلاغه خطبه 127 علاوه بر اینکه تفرقه افکنی نیز در پرونده کارهای آنان هست ( کتاب در خانقاه بیدخت چه می‌گذرد ص81)آنان حلال خداوند را بدون هیچ فایده ای بر خود حرام می‌کردند و حرام خداوند را با دلایل واهی (که ما را دیگر نیازی به عبادت نیست و یقین رسیده ایم )حلال می‌کردند. زنای محصنه و غیر محصنه و شرب خمر و لواط و از ماه رمضان فقط روز 21 رمضان را روزه گرفتن از جمله اینهاست. (درخانقاه بیدخت چه می‌گذرد ص33)از علم و علم آموزی که نیاز انسان در دنیا و موجب ترقی اخروی اوست و همواره عبادت نیازمند معرفت است در این گروه اثری نیست زیرا که عقل در این فرقه وزنی ندارد در عوض سماع و رقص که از ابزار شیطان است از ارکان این فرقه است از زن و فرزند و شغل و کار و تلاش دوری کرده به فقر و دریوزه گری و بار دوش دیگران شدن پناه می‌آورند و توکل را با بیکاری و سربار دیگران بودن عوض کرده اند درحالی که این حدیث معروف است از حضرت رسول که به صاحب شتری که شتر خود را باز رها کرده بود فرمود شتر را ببند و توکل کن «اعقَل و توکل»آنها اکثر عقاید خود را با مثال توجیه می‌کنند و شرب خمر را که از حرامهای متقن الهی به نص قرآن و تواتر روایات و سنت مسلمین است برای کسی که به مقام وصول رسیده جایز می‌دانند. نهایت اینکه این عقاید خرافی منافات با اصول و عقاید و آموزه های اسلامی دارند که قوانین زندگی بشری را برای سعادت دنیا و آخرت انسان بیان کرده اند.دشمنان اسلام و به ویژه شیعه و جمهوری اسلامی نیز با توجه به اینکه می‌توانند مقاصد خود را در اینگونه عقاید باطل تامین کنند از ا ین گروهها حمایت کرده و در سالهای اخیر کشف شد که روابطی نیز داشته اند.جهت کسب اطلاعات بیشتر به کتابهای زیر مراجعه کنید:1. آن سوی صوفیگری، احمد باقریان ساروی2. در خانقاه بیدخت چه می‌گذرد، محمد مدنی3. حقیقه العرفان تفتیش در شناسایی عارف و صوفی و حکیم و شاعر و درویش، علامه برقعی4. عارف و صوفی چه می‌گویند؟ جواد تهرانی5. موضع تشیع در برابر تصوف در طول تاریخ، داوود الهامی6. عیاران در تاریخ ایران، میر حسین دلدار بناب (البته عیاران غیر از دراویش می‌باشند و این کتاب جهت اطلاع شما که شاید علاقه به مطالعه داشته باشید معرفی شد)از کتابهای فوق دو کتاب اول و دوم که چاپ بوستان کتاب قم است بسیار سودمند و حاوی اطلاعات تحقیق شده و جامعی است. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image