آیا صحیح است که عثمان بسیار با حیا بود و ملائکه از او خجالت مى کشیدند؟

بـلاذرى در انـساب الاشراف آورده است: وقتى خبر مرگ ابوذر را به عثمان دادند گفت : خدا رحمتش کند . عمار بن یاسر گفت : آرى از تمام وجود , براى او طلب مغفرت مى کنیم . عثمان رو به عمار کرده گفت : اى ... (1) آیا فکر مى کنى از این که او را تبعید کردم, پشیمانم ؟ و دستور داد محکم به دهان عمار بکوبند و گفت : تو هم به او ملحق شو وقتى عمار آماده شد که از شهر خارج شود, قبیله بنى مخزوم نزد امام على(ع) آمدند و از ایشان خواستند با عثمان حرف بزند شاید اثرى داشته باشد امام على(ع) به عثمان گفت: اى عثمان از خدا بترس , تو یک مرد نیکوکارى از مسلمانان را تبعید کردى و در اثر تبعیدت, از دنیا رفت. الآن مـى خـواهـى یک مرد صالح دیگرى , مانند او را تبعید کنى؟ و گفتگوى زیادى میان آن دو درگرفت تا اینکه عثمان به امام على(ع) گفت: تو سزاوارتر به تبعیدى از او امام على(ع) گفت: اگر مى خواهى این کار را نیز بکن. سـپـس مـهـاجرین جمع شدند و نزد عثمان رفتند و بدو گفتند : این که نمى شود هر کس با تو حرفى بزند فورا او را طرد و تبعید مى کنى؟ آنگاه از عمار دست برداشت.(2)و در روایت یعقوبى آمده است که عمار بر مقداد نماز خواند و او را دفن کرد در حالى که - طبق وصـیـت مـقداد - عثمان اجازه نداشت که بر او نماز بخواند , پس عثمان سخت بر عمار برآشفت و گفت : واى بر پسر زن سیاه هان , من او را مى شناختم (3) آیا براى کسى که بسیار حیا مى کند و مـلائکه از او خجالت مى کشند روا است که این چنین فحش رکیک بدهد آن هم به برگزیدگان از مـؤمنین؟ مگر عمار چه گفته بود که عثمان از آن فحش بسیار بد و زننده به او نیز اکتفا نکرد , و دسـتـور داد بـه غـلامانش که عمار را بخوابانند و دست و پاهایش را ببندند ,آن وقت خود عثمان چـوب را بـرداشـت و آن قدر به بدن عمار نواخت که فتق گرفت و در اثر ضعف و پیرى , از هوش رفت که این داستان نزد تمام مورخین معروف شده است.(4)تـازه گـنـاه عـمـار فـقـط این بود که گروهى از اصحاب نامه اى به عثمان نوشتند و از عمار خواستند که نامه را به عثمان برساند. عثمان همین رفتار را با عبداللّه بن مسعود نیز کرد . دستور داد به یکى از جلادانش به نام عبیداللّه بن زمعه که او را به در مسجد بیاورد , سپس آن چنان او را بـر زمین زد که یکى از دنده هایش خرد شد و در هم شکست ; (5) فقط به خاطر اینکه عبداللّه بـن مـسـعـود اعتراض کرده بود به عثمان که چرا اموال مسلمانان را بدون حساب به تبهکاران از بنى امیه مى دهد. از آگاهان بپرسید - ج 2 / ترجمه سید محمد جواد مهرى، تیجانى تونسى - محمد 1 - بقدرى این ناسزا و فحش , زشت و قبیح است که من از ترجمه اش در این کتاب خوددارى کردم و اصلا گمان نمى کنم کسى - هر چند فحاش و بد دهان باشد - چنین فحشى به یک نفر مسلمان بدهد ( مترجم )2 - انساب الاشراف بلاذرى - ج 5 - ص 54 . 3 - تبه نقل از سایت تبیان .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25

لینک کوتاه