تاریخ /

تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه

نظر مورخان و محققان اهل سنت بعد از قرن 12 درباره حضرت زهرا چيست؟


حضرت فاطمة زهرا (س) به عنوان دختر پيامبر، همسر امير مومنان، همچنين به استناد سابقة حضور هجده ساله در خانة پيامبر (البته به اعتقاد اهل سنت) و احاديثي كه عموم محدثان اهل سنت در شأن آن حضرت روايت كرده اند؛ از برجسته ترين اصحاب پيامبر در نزد اهل سنت محسوب مي شود. شاهد اين قضيه تأليف كتبي مختص فضايل آن حضرت در طول تاريخ توسط اهل سنت است. كه از معروفترين آنها مي توان «الثغور الباسمه في مناقب فاطمه» تأليف «جلال الدين سيوطي» متوفي 909 هـ و همچنين «فاطمة و الفاطميون» تأليف «عباس محمود العقاد» نويسندة معاصر مصري اشاره كرد. ولي مسأله اي كه به عنوان چالشي در راستاي اعتقاد به «عدالت صحابه» توسط فاطمه زهرا (س) مطرح شده است و آن اين است كه: اين صحابي جليل القدر بعد از وفات پدرش با جريان حاكم در راه احقاق حق خود و امير مؤمنان با ابوبكر و عمر و ... بود، به مبارزه پرداخت؛ در اين جاست كه اهل سنت در نظرية كلامي خود دچار تناقض مي شوند و براي حل آن چاره اي جز كتمان، توجيه و يا انكار براي خود نمي بينند. T}اول: كتمان: راحت ترين و بي درد سرترين راه در اين مورد، كتمان و پوشاندن قضاياي مسأله دار و شك برانگيز آن حضرت و اكتفا به نقل موضوعات فرعي در زندگاني آن حضرت است. كاربرد اين شيوه را مي توان در آثار وهابي هاي معاصر و كتبي كه در كشور عربستان دربارة زندگاني حضرت زهرا (س) منتشر شده، به وضوح يافت. در حقيقت اين گروه با روحية «سلفي گري» خود نمي تواند از حضرت فاطمه به عنوان يكي از برجسته ترين افراد «سلف صالح» ياد نكند ولي در عوض نمي تواند هم به قضايايي كه به قداست «سلف هاي صالح» ديگر لطمه مي زند، اشاره كند. مروري بر كتبي كه اين گروه دربارة حضرت زهرا (س) نوشته اند نشان مي دهد آنان سعي كرده اند در نوشتن زندگينامه آن حضرت، صرفاً به نقل موضوعات فرعي و غير مهم در فضايل و زندگاني آن حضرت اكتفا كرده و هيچ گونه اشاره اي به قضاياي مسأله دار آن حضرت نكنند. از جملة اين كتاب ها مي توان به «انها فاطمه الزهراء» نوشته «دكتر محمد عبده يماني» اشاره كرد؛ او در اين كتاب هر چند كه سعي كرده هر حادثه اي را كه كمترين مناسبتي با زندگاني زهرا (س) داشته بياورد (مانند ازدواج پدرش با خمصه، ازدواج خواهرش ام كلثوم، فوت برادرش ابراهيم و...) ولي هيچ گونه اشاره اي به قضاياي بعد از فوت پيامبر و اعتراضات زهرا (س) به ا بوبكر و نارضايتي او از آنان نكرده است. البته او تعدادي از احاديث مناقب حضرت فاطمه (س) را در ابوابي چون «خصائص الزهراء» و «كيف نحب الزهراء» آورده است ولي مشكل اصلي كتاب اين است كه سعي كرده است با عبارت پردازي و جملات تصنعي كتاب را نوعاً با بحث هاي فرعي مانند «ازدواج او با علي ـ عليه السّلام ـ» يا «فقه السيدة الفاطمة» حجيم كند. شايد تنها نكته اي كه در اين كتاب 360 صفحه اي آن هم با قطع وزيري مي تواند اشاره كوچكي به آن مسايل خاص باشد، اين است كه از جملة وصاياي حضرت زهرا (س) به علي ـ عليه السّلام ـ را در دفن شدن آن حضرت به هنگام شب در «بقيع» است. كتاب ديگر در اين دسته: «فاطمه بنت رسول الله سيدة نساء هذه الامة» به قلم «دكتر عبدالعزيز بن عبد الفتاح قاري» استاد دانشگاه اسلامي مدينه است. او نيز با اينكه تعدادي از احاديث فضائل حضرت فاطمه (س) مانند «انها فاطمة بضعة مني» يا «ما رأيت احداً قط افضل من فاطمة غير ابيها» را در كتاب آورده ولي كوچك ترين اشاره اي به قضاياي بعد از رحلت پيامبر و چگونگي وفات آن حضرت ندارد. دوم توجيه: در راستاي مُحِقّ و موجّه دانستن تمامي صحابه، طرفداران «عدالت صحابه» چاره اي جز توجيه كليه رفتارها و اعمال «سلف صالح» ندارند. مروري بر كتبي كه نويسندگان معاصر مصري دربارة زندگينامه حضرت زهرا (س) نوشته اند، نشان مي دهد، كه آنان هر چند شجاعانه نقل هاي تاريخي حوادث بعد از رحلت پيامبر را آورده اند، ولي همگي در مقام پاسخگويي به چرايي اقدامات حضرت زهرا در برابر خليفة اول دست به توجيه هر دو طرف كرده اند. از جملة اين كتاب ها مي توان به «فاطمة الزهرا، توفيق ابوعلم» «حياة فاطمه، محمود شبلي»، «فاطمة الزهراء، مأمون غريب» و «فاطمة الزهراء، عبدالفتاح عبدالمقصود» اشاره كرد. نويسندگان اين كتب نوعاً به نام و نسب حضرت زهرا، شخصيت او، بلاغت و فصاحتش، فضائل و مناقبي كه در شأن آن حضرت وارد شده است. و مباحثي از اين قبيل پرداخته اند. دربارة حوادث رخ داده بعد از رحلت پيامبر فقط به قضاياي جمع شدن عده اي از صحابه در خانة علي و زهرا و همچنين اعتراض حضرت زهرا به ابوبكر دربارة غصب فدك اشاره كرده اند و با توجيه از كنار آن گذشته اند ولي هيچ كدام اشاره اي به هجوم به خانة حضرت و صدمات وارده به ايشان نكرده اند. دربارة علت فوت حضرت هم اكثراً ضعف بدني حضرت و همچنين تألمات روحي ناشي از رحلت پيامبر را ذكر كرده اند. مثلاً عباس محمود عقاد مي نويسد: «كانت الزهراء نحيلة سمراء، يمازج لونها شحوب في كثير من الاوقات» اما علت ضعف جسمانی وفشارهای روحی که براو وارد شده کامل مورد بی توجهی قرار گرفته. اما همهء آنان دربارة قضاياي روي داده بين آن حضرت و ابوبكر دست به توجيه زده اند: محمود شبلي اين حادثه را ناشي از اختلاف فقهي ميان آن دو مي داند: «فقهان كريمان عظيمان، فقه فاطمه عليها السلام و فقه ابي بكر (رض)، هي تري رأيا و هو يري رأيا، و كلاهما حريص علي الحق يبتغي وجه الله» «مأمون غريب» و «توفيق ابوعلم» نيز به همين راه رفته اند. «عباس محمود عقاد» بحث را گسترده تر آورده است: ابتدا روايتي را مي آورد كه در آن ابوبكر در جواب ادعاي حضرت فاطمه (س) ادعا مي كند از پيامبر شنيده است: «اننا معشر الانبياء لانورث، ما تركناه صدقة» ولي بعد از آن روايتي را مي آورد كه در آن به نوعي ميان حضرت فاطمه و ابوبكر توافق صورت گرفته است: «حضرت فاطمه به ابوبكر مي گويد: «فدك را پيامبر به من بخشيده است» ابوبكر مي گويد: چه شاهدي داري؟ حضرت زهرا (س) امام علي و ام ايمن را به عنوان شاهد معرفي كرد. در عوض عمر بن خطاب و عبدالرحمن بن عوف شهادت مي دهند كه پيامبر عوايد آن را ميان فقرا تقسيم مي كرد. در اينجا ابوبكر مي گويد: «همة شما راست مي گوييد، پيامبر از فدك هم مخارج فاطمه را مي داد و هم ميان فقرا تقسيم مي كرد.» در جواب حضرت فاطمه (س)، ابوبكر را به خدا قسم مي دهد كه همان گونه انجام دهد و ابوبكر هم قبول مي كند. بعد از او، عمر و عثمان و علي هم اينگونه انجام مي دادند. او در ادامه روايت معروفي را كه ابوبكر و عمر از ترس غضب فاطمه به ديدار او مي روند را آورده است كه در آن حضرت فاطمه مي فرمايد: «فاني اشهد الله و ملائكته انكما اسخطتماني و مارضيتماني...» و ابوبكر از شدت ناراحتي در ميان مردم درخواست فسخ بيعت را مي كند: «لا حاجة لي في بيعتكم، اقيلوني بيعتي». عقاد در اينجاست كه به دليل تضادي كه بين روايات مختلف مي بيند، ناچار به توجيه مي شود. اساس حرف او اين است كه نه ابوبكر و نه فاطمه هيچ كدام دنبال نفع شخصي نبودند: «ان الزهراء أجل من أن تطلب ما ليس لها بحق، و ان الصديق اجل من ان يسلبها حقها الذي تقوم البينة عليه ...» در ميان نويسندگاني كه ذكر شد، عبدالفتاح عبدالمقصود منصف تر به نظر مي رسد. او هر چند اقدامات متقابل ابوبكر و زهرا را از باب اجتهاد دانسته و هر دو را تبرئه مي كند، ولي آنكه اجتهادش خطا بوده را ابوبكر معرفي مي كند و زهرا را در ادعايش به حق مي داند. و البته به مقدار كافي از خليفة اول هم دفاع مي كند: «اگر چه از سوي ابوبكر فرماني شتابزده سر زد و بخشيدن فدك به فاطمه را نپذيرفت... اما آيا نمي توان ديد كه آن پير در اين فرمان شتابزده معذور و ناگزير است؟ آيا مي پنداري ابوبكر در راستگويي فاطمه دستخوش دو دلي شد؟ هرگز! اين محال است. زيرا ابوبكر مي داند فاطمه پاره تن پيامبر است... هرگز شايسته نيست جانشين پيامبر خدا را با اين تهمت گزاف سرزنش نمود، تهمت دروغ زن شمردن زهرا، دور باد از زهرا! و دور باد از ابوبكر!» او در ادامه به ذكر بعضي از توجيهاتي كه در مورد علت عمل ابوبكر از سوي اهل سنت ابراز شده مي پردازد مانند: ابوبكر از بخشيدن فدك به فاطمه از سوي پيامبر آگاهي نداشت و يا «اختلاف ميان ابوبكر و فاطمه در تفسير سخن خدا و پيامبر بود» يا «ابوبكر هراس داشت راه فتنه جويي و نيرنگ بازي در پيش روي منافقان گشوده شود و گويند: جانشين پيامبر از دخت پيامبر جانب داري كرد.» ولي در انتها شجاعانه «اساس حكم ابوبكر در بازداشت فاطمه از فدك را باطل مي داند.» «عبدالفتاح عبدالمقصود» بحث فدك را بسيار دراز دامن در كتابش گسترده است و ما خلاصه اي از بحث حدود 230 صفحه اي كتاب را آورديم. او در كتاب ديگرش «السقيفة والخلافة» هم اشاراتي در اين باب (هر چند با صراحت كمتر) دارد. سوم انكار: در اين ميان نيز عده اي به كلي منكر قضاياي اختلاف بين زهرا و ابوبكر شده و دليل نقل چنين وقايعي را «نتيجة رقابتي كه پس از خلفاي راشدين ميان امويان و هاشميان پديد آمده است» مي دانند. از جملة اين افراد «عبدالعزيز نعماني» است. او با نگارش مقاله اي با عنوان «حضرت فاطمه زهرا از ولادت تا افسانة شهادت» به كلي منكر آن قضايا شد. او مي نويسد: «برخي آگاهانه يا ناآگاهانه شهادت حضرت فاطمه زهرا (رضي الله عنها) را عنوان مي نمايد تا از اين رهگذر مظلوميت اهل بيت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را به اثبات برسانند، غافل از آنكه جعل چنين داستاني، توهين به مقام شامخ حضرت علي (رض) و هتك حرمت خاندان پيامبر اسلام محسوب مي شود. در صورتي كه بررسي روابط دوستانه حضرت علي و حضرت عمر و ازدواج حضرت عمر با ام كلثوم دختر گرامي حضرت علي و نام گذاري حضرت علي تعدادي از فرزندان خويش را به نام هاي ابوبكر، عمر و عثمان و مشورت هاي مهم حضرت عمر با حضرت علي در مورد امور خلافت، قضاوت ها احكام و.. نشانة همكاري صميمانه و ارتباط دوستانه ميان آن بزرگواران و بيانگر خلاف اين ادعا است.» او حتي دربارة اينكه چه كسي بر حضرت فاطمه نماز خواند، به اختلاف روايات حضرت علي يا حضرت ابوبكر را معرفي مي كند. شخص ديگر «سعد محمود رستم» نويسنده سوري «مناقب آل سيدنا محمد: علي و فاطمه و الحسن والحسين» است. او در اين كتاب با اينكه سعي كرده است تمامي احاديث و فضايل اهل بيت را از كتب معتبر اهل سنت بياورد ولي روايتي مي آورد كه: «ابوبكر در بيماري حضرت زهرا از علي اجازه خواست كه به عيادت حضرت زهرا (س) برود. امام علي اجازه داد و او به نزد حضرت فاطمه رفت: «و اعتذر اليها و كلمها فرضيت عنه» جريان چهارم: عده اي ديگر از نويسندگان اهل سنت در ادامة موج مناقب نويسي به تأليف كتب فضايل و مناقب اهل بيت پرداخته اند و در اين كتب احاديث فضايل اهل بيت و از جمله حضرت زهرا را از كتب حديث و تاريخ اهل سنت جمع كرده اند. از اين جمله مي توان به «ينابيع المودة لذوي القربي»، تأليف «سليمان بن ابراهيم قندوزي حنفي (1220 – 1294 هـ) اشاره كرد. او در اين كتاب بابي را با عنوان «في فضائل فاطمه (س)» دارد و در آن 16 حديث در فضايل حضرت فاطمه از طريق اهل سنت آورده است. «سيد مؤمن شبلنجي» از علماي قرن سيزدهم مصر هم در كتاب «نور الابصار» احاديثي را در فضايل فاطمه (س) آورده است. «محمود فؤاد عبدالباقي» با تخريج فصوص حديثي از امهات كتب حديث اهل سنت (بدون هيچ گونه شرح و توضيحي) كتاب «مناقب علي و الحسنين و امهما فاطمة الزهراء» را تأليف كرده است. او در اين كتاب روايات مربوط به حضرت زهرا را در 22 باب جمع آوري كرده است. نتيجه گيري:{T جهت گيري اهل سنت معاصر را دربارة حضرت زهرا در 4 گروه تقسيم بندي كرد. (البته هر 4 گروه در اصل ذكر فضائل و مناقب آن حضرت مشترك هستند): 1. كتمان حوادث بعد از رحلت پيامبر 2. توجيه 3. انكار 4. جريان مناقب نويسي .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image