تخمین زمان مطالعه: 12 دقیقه
تاريخ پيدايش فراماسونري فراماسون يا فراماسونري واژه فرانسوي است، که کلمه ماسون (mason) يعني بنّا، فراماسون (Freemason) يعني بنّاي آزاد. وجه تسميه گزينش اين نام را ميتوان در سدههاي مياني اروپا جستجو کرد. پس از سقوط امپراطوري روم، بسياري از شهرها از ميان رفتند و يا به صورت دهكدههائي كوچك در آمدند، اما بعد از مدتي(نيمه دوم قرن يازدهم ميلادي)به تدريج شهرهاي جديدي كه معمولا در اطراف يك كليسا يا يك صومعه قرار داشتند، به وجود آمدند.شهرهاي مزبور به واسطه امنيتي كه داشتند، روستائيان را به سوي خود جلب كردند و بدين ترتيب جمعيّت شهرها رو به افزايش گذاشت. ساكنان اصلي اين شهرها، از راه بازرگاني و صنعت ثروتمند شدند و براي خود اتحاديههائي برپا كردند كه از جمله آنان ميتوان از «معماران» يا «ماسونها»كه هسته اصلي تشكل شهرها، يعنيكليساها را ساخته بودند، ياد كرد. از نظر مردم«ماسونها»بسيار محترم و كار آنان پر اهميت بود، لذا معماران براي آنكه بر اعتبار كار خود بيفزايند،آموختن اين حرفه را به ديگران ممنوع نموده و رمز و راز آنرا براي خود حفظ كردند. احداث شهرهايجديد كه گويي پاياني نداشت هر روز بر رونق كار ايشان ميافزود و«ماسونها»به خاطر اجر مادي و معنوي در كار خود كوشا بودند و نهايت استادي و ظرافت را در ساختن اينگونه بناهاي مذهبي به كار ميبردند. اين شهرهاي كوچك و بزرگ كه تحت نظر فئودالهاي بزرگ اداره ميشدند،از هر گونه آزادي بيبهره بودند و معماران و ديگر اصناف از طرف فئودالها به بيگاري وادار ميگشتند. ظلم و تعدي بيش از اندازه طبقه حاكم، سببگرديد كه اتحاديههاي اصناف(كمونها) عليه فئودالها مبارزهاي خونين را آغاز كنند كه سرانجام منجر به پيروزي «كمونها» گرديد و از آن پس هر صنفي به دنبال نام خود كلمه«آزاد»را قيد ميكرد كه معماران نيز از جمله آنان بودند و از سال 1093 ميلادي، اتحاديه«فراماسون»شكل گرفت. ماسونها جز به حرفه خود به چيز ديگري نميانديشيدند و همچون ساير اصناف ميكوشيدند. در اثر پیروزی «كمونها» آزادي و استقلالشهرها سبب گرديد كه «بنايان آزاد»متشكلتر شده و براي پيشبرد اهداف صنفي خود، مجامع و كلاسهاي را تشكيل دهند. هدف آنان از اين گردهماييها بر سه محور قرار داشت: نخست تعليم و تعلّم فن معماري و تدريس هندسهكه كسي جز آنان از اين علم آگاهي نداشت. دوم، حفظ مزاياي صنفي كه سود سرشاري عايدشان ميكرد و سوم، حفظ اسرار و رموز فني خود كه اهميت ويژهاي براي آن قائل بودند. بنابراين فراماسونري در آن هنگام سازماني صنفي به شمار ميآمد و هيچگونه جنبه سياسي و اجتماعي نداشت. این سازمان برای تجمع و كلاس شاگردان، جاي مشخصي نداشت، اما در اواسط قرن شانزدهم،مكان ويژهاي را براي اين امر در نظر گرفتند و نام «لژ» بدان نهادند. حتي تا اواخر قرن هفدهم، در لژها، بحثي جز مسائل فن معماري مطرح نبود و استاد بنّا به صورت نظري و عملي شاگردان را تحت تعليم قرار ميداد. آنچه استادان را وادار ميكرد كه رموز كار خود را به شاگردان بياموزند، عقيده مذهبي بود و ميل داشتند كه اين فن براي احداث خانههاي خداوند تداوم يابد. نخستين لژها در كشور آلمان تأسيس شدند كه آنها را «هاپت هوتن»يا «لژهاي بزرگ» ميناميدند. اين«لژها» نقش مؤثري در ايجاد لژهاي انگلستان و سپس فرانسه به عهده داشتند و ميتوان گفت، سازمانهاي ماسوني انگلستان كه فراماسونري امروز جهان بر پايه آنها مستقر شده، از«هاپت هوتن» سرچشمه ميگيرند. اين سازمانها چندين قرن در اروپا بدون دخالت سياست بازان شياد، آشكارا به كار صنفي خود مشغول بودند تا آنكه در سال 1717 ميلادي، انگليسيها رشته امور فراماسونري را به دست گرفته و آن را از مسير اصلي خود منحرف كردند و از همين زمان است كه دوره دوم تاريخ فراماسونري كه رنگ و ماهيت ديگري دارد،آغاز ميگردد. و لذا تاريخ بنيانگذاري فراماسونري به مفهوم جديد (سیاسی) را بايد از ابتداي قرن هيجدهم دانست؛ زيرا كه مادر لژهاي ماسوني جهان در سال 1717 در لندن تأسيس شد. «لژ بزرگ»از ادغام لژهاي لندن، اسكاتلند و ايرلند در سال 1725 به وجود آمد و مرامنامه مشتركي را انتشار داد و از آن پس سازمانهاي فراماسونري به تدريج در جهان ريشهدوانيد. محافل جديد ماسوني در اواخر قرن هيجدهم رشد گستردهاي يافت، به طوريكه در خود انگلستان بالغ به يك هزار و ششصد لژ ميگرديد. در سال 1733 اولين سازمان ماسوني در شهر«بوستون»آمريكا به وجود آمد و مدتي بعد در فيلادلفي و سپس در ديگر شهرهاي ايالات متحده تشكيل شد. به همین ترتیب در کشورهای دیگر جهان نیز به تدریج ریشه دواند. افراد اين سازمانها كه در حقيقتاز انگلستان اطاعت ميكردند، موظف بودند كه اصول وشعائر خود را پنهان داشته و بشريت را از نعمت آزادي، برابري و برادري برخوردار سازند! از همين زمان است كه سازمان فراماسونري جديد در صدد جعل تاريخي باستاني براي خود برآمده و گفتند كه «اولين جمعيت ماسوني در عهد حضرت آدم تأسيس شده است». مؤسسين تشكيلات ماسوني در روسيه اظهار داشتند كه« سنگ اول بناي فرقه ماسوني در زماني نهاده شد كه سليمان نبي به بناي معبد معروف خود موسوم به «هيكل سليمان»اقدام نمود». «ژرژاليدر»يكي از اعضاي برجسته ماسوني در قرن نوزدهم عقيده داشت كه«باني و مؤسس فراماسون حضرت موسي است».! عدهاي نيز آن را به فيثاغورث نسبت دادند و در اواخر قرن نوزدهم ادعا نمودند كه ماني ايراني، باني فراماسونري در جهان ميباشد! اما علت تغيير شكل فراماسونري آن بود كه كار شهرسازي در اروپاي قرن شانزدهم به پايان رسيد و ديگر سلاطين و حكام و اشراف،پول خود را براي ساختن كليساهاي كوچك و بزرگ خرج نكردند.در انگلستان كارهاي ساختماني كليساها زودتر از ساير نقاط اروپا تعطيل شد و كارماسونهاي حقيقي از رونق افتاد.در اين هنگام عدهاي از اشراف انگليس به خاطر جاذبههاي علم هندسه به محفلهاي فراماسونها راه يافتند و كمي بعد سردمداران كليسا هم به آنان ملحق شدند و بافت يكنواخت ماسونها را به هم ريختند و به تدريج معماران گوشهگير شدند و جاي خود را به اشراف كه هيچگونه آشنايي و علاقهاي به فن معماري نداشتند، سپردند. با تعطيل كارهاي ساختماني و توسعه فن چاپ رونق صنفي سازمانهاي«بنّايان آزاد»از بين رفت. به طوريكه در اوايل قرن هيجدهم، سه چهارم اعضاءسازمانها را اشراف و كارگردانان كليساها تشكيل ميدادند.گرچه تا ابتداي قرن بيستم هنوز تني چند از معماران قديمي در لژهاي فراماسونري عضويت داشتند، اما از آنجا كه خود را بين گروههاي اعيان و اشراف، بيگانه و حقير ميديدند، اينگونه محافل را ترك كرده و آنها را يكجا به دست اعضايجديد سپردند. هنگاميكه«فراماسونري»جنبه علمي خود را از دست داد،مسائلي خرافي چون كيمياگري و احضار ارواح جايگزين آن شد و از آن پس ورود داوطلبان به محافلماسوني به صورت مرموز و پيچيدهاي در آمد.اكنون نيز اين روش در تمام لژها رعايت ميشود و غير از اشراف و آنانكه داراي مشاغل برجسته كشوري،لشگري،صنعتي و اقتصادي ميباشند،كسي را در ميان خود نميپذيرند. دين و مذهب نيز از نظر آنان مردود است و در اصل اول قانون اساسي فراماسونري كه در سال 1723 ميلادي در انگلستان وضع شد،آمده است: «يك ماسون طبق تعهدي كه ميكند مجبور است كه از قوانين اخلاقي پيروي نمايد.در گذشته ماسونهاي هر كشور مجبور بودند كه از مذهب رسمي آن مملكت پيروي نمايند، ولي از اين به بعد يك ماسون تعهدي جز اين ندارد كه از قواعد اخلاقي پيروي نمايد و عقايد ديگر او مربوط به فراماسونري نيست...» البته در لژهائي كه تبعيت از محافل ماسوني انگليسي و آمريكائي ميكنند،اعتقاد به خداوند به صورت لفظي وجود دارد، اما به نظر ميرسد كه از آن براي پيشبرد مقاصدي استفاده نمايند، زيرا خداي مطرح شده آنان جز خداياختصاصي اسرائيل يعني«يهوه صبايوت»نيست! در گسترش فراماسوني جديد، انگلستان نقش اول را به عهده داشت و پس از ورود اعضاي خاندان سلطنتي انگليس و اشراف به محفل ماسوني،ظرف مدت كوتاهي «لژ بزرگ جهاني» به وجود آمد و در مقابل كليسا جبهه گرفت و به صورت پايگاهي مطمئن براي بورژوازي تازه به دوران رسيده در آمد؛ شواهد موجود نشان ميدهند كه«لژ بزرگ جهاني»ازابتداي كار،دست در دست رژيم سلطنتي انگلستان داشته و تا امروز بر پيمان خود باقيست و هرگاه خطري متوجه خانواده سلطنتي شده،با تمام قوا به دفع آن پرداخته و از هيچ كوششي فروگذار نكرده است و به همين دليل، برجستهترين افراد خاندان سلطنتي پس از سن بيست و يك سالگي- سنقانوني ورود به لژ ماسوني- رسما به عضويت سازمان ماسوني انگلستان در ميآيند كه خود گوياي فعاليت سياسي فراماسونري انگليس به نفع دولت استعمارگر انگلستان ميباشد. سازمان ماسوني انگليس از بدو تأسيس سعي داشته تا مشاهير جهانعلم و ادب را به خود نسبت دهد و امروز نيز«فراماسونها سعي دارند نوابغ و اشخاص برجسته جهان را جزو«برادران»خودمعرفي كنند. در بين دانشمندان و نويسندگاني كه موفق به دريافت جايزه معروف«نوبل»شدهاند شماره كساني كه عضو فراماسونري هستند،به قدري زياد است كه اين فكر به وجود آمده است كه تا«نويسنده و دانشمندي عضو سازمان فراماسونري نباشد،موفق به دريافت جايزه«نوبل»نخواهد شد.» با آنكه فراماسونهاي وابسته به لژ بزرگ انگلستان همواره منكر دخالت خود در سياست بوده و هستند،معهذا شواهدي وجود دارد كه نشان ميدهد اين محفل در طول دو قرن اخير در سياست بريتانيا دخالت داشتهاند و رژيم استعماري انگلستان را در آسيا و آفريقا تقويت كردهاند. به هر حال فراماسونري که به يک جريان مخفي ضد ديني تبديل شده است ديدگاه هاي خاصي دارد. از نظر این سازمان آئين هاي ديني، زائيده نيازهاي اجتماعي است. انسان اوليه به علت عدم درک چگونگي و ماهيت عوامل طبيعي مانند، رعد و برق، زلزله و طوفان، از واکنش هاي خشن طبيعت ترسيده و به تصور اين که، آنان خدايانند، آنها را پرستش کرده است. ماسون ها به ظاهر، مبارزه با خرافات و عقايد کهنه را هدف خود قلمداد مي نمايند، ولي در اصل هدف باطني آنان مبارزه با اديان بخصوص دين اسلام است. از نظر ماسون ها، و با تکيه بر علوم جديد امروزي، روح با مرگ جسم مي ميرد، و ابدي نمي باشد در فراماسونري بهشت و جهنم، نفي شده است و بين دين و اخلاق مغايرت وجود دارد. در نگاه فراماسونري بحث جنسي آزاد انگاشته شده است؛ «ديگر همه چيز را مي دانيم. همه چيز براي ما روشن است. در افکار زندگي پس از مرگ غوطه ور نگرديد، زيرا چنين چيزي وجود نخواهد داشت. فريب تقدس مادري را نخوريد، نيازهاي جنسي را جلوگيري ننمائيد». فراماسونری ارتباط تنگاتنگی با صهیونیسم دارد و در حال حاضر می توان گفت از سازمانهای پنهانی صهیونیسم به شمار می آید. اصل اساسي پروتکل يهود که عامل تدوين آن، «سازمان فراماسونري» است، زدودن دين از جوامع بشري به شمار مي رود. صهيونيسم، سر توفيق خود را در اين مسأله مي داند و مي کوشد که اين مهم را به انجام برساند. شاهد بر اين مطلب سخنان خودشان است: از همين نظر لازم است که ما ايمان به مذهب را ريشه کن نماييم... و به جاي آن، ارقام، محاسبات و موضوعات مادي را جايگزين سازيم... تا تمام ملل در صدد منافع خصوصي خود برآمده و براي اغراض شخصي مبارزه نموده و توجهي به دشمن مشترک خود نداشته باشند. در اين راستا مبارزه و گرايش به اعمال پست در شيطان گرائي و ارتباط آن با فراماسونري و صهيونيسم را مي توان ديد. فراماسون ها را ميتوان احيا کننده جادوگري و شيطان گرائي در قاره اروپا در قرن شانزدهم ميلادي دانست. گسترش سريع جادوگري و شيطان گرائي در اروپا در آن دوران مخصوصاً در بين زنان سبب شد تا در قرن شانزدهم و هفدهم ميلادي در اروپا در جنبش پاک سازي جادو گري و شيطان گرائي بيش از شصت هزار نفر از جادوگران که اکثر آنها زن بودند، اعدام گردند. در اوائل قرن نوزدهم نهضتي از اشراف انگلستان که عضو گروه فراماسونري بودند، به رهبري سرفرانسيس داشود، گروه شيطان گرائي به نام باشگاه آتش جهنم را در شهر لندن تأسيس نمودند و از اوائل قرن نوزدهم شهر لندن مرکز شيطان گرائي در اروپا گرديد. در دهه 1960سرمايه داران يهود اين گروه را حمايت نموده و چند گروه شيطان گرائي را در انگلستان و آمريکا به وجود آوردند، که معروف ترين آنها تشکيل«کليساي شيطان» در شهر سانفرانسيسکو مي باشد. در حال حاضر سحر و جادو، عرفان يهودي ـ کابالا ـ، علم و دانش، نفوذ سياسي در قالب سازمان فراماسونري و شاخههاي گوناگون هنر ـ خصوصاً سينماي هاليود و موسيقي ـ به شيطان پرستي شکل نهايي خود را داده و امروز امکانات و ابزار فراواني در اختيار اين ايدئولوژي است. از اين رو بي پرده به دنيا معرفي ميشود تا دين آينده مردم اهالي دهکده جهاني باشد. فراماسونري با تمام سياست هاي خبيثانه و پنهاني خود در فيلم «ثروت ملي» به عنوان ميراث دار گنج عظيم و تاريخي تمام انسانها به تصوير کشيده مي شود، همين طور که يهود خود را قوم برتر مي داند. شالوده «فراماسونري جديد» در قرن هيجدهم ميلادي را صهيونيست ها بنا نهادند و به اعتراف خود آنان، سازمان فراماسونري را براي تضعيف ملت ها و برتري بر ايشان ايجاد کردند. در حال حاضر فراماسونري سازمان مخفي براي يهود در آمده است. در پروتکل يهود، درباره ي«سازمان مخفي يهود» يا «فراماسونري» آمده است: ما در مقابل خود نقشهاي داريم که روي آن، مسير خطرناکي تعيين شده و با طي اين مسير خطرناک بايستي آثار چند قرن ديگران را منهدم سازيم. براي تهيه وسايلي که ما را به مقصود نايل سازند، بايد از بي غيرتي و بي ثباتي افراد اجتماع و عدم اطلاع افراد به شرايط زندگي راحت و آسوده استفاده کرد... چه کسي مي تواند يک قدرت مخفي را از بين ببرد؟ اين قدرت مخفي قدرت ما است. فراماسونري خارجي فقط به منظور مخفي نگه داشتن نقشه هاي ما است و شعاع و طرز اين قدرت مخفي و محل اجراي آن براي هميشه بر ملت ها پوشيده است. فعاليتهاي فراماسونري در کشورهاي مختلف متنوع و در بر دارنده عرصههاي مختلف سياسي، اقتصادي، فرهنگي، نظامي و امنيتي است. فعاليت هاي اقصادي، سياسي، نظامي و تکنولوژيک اين جريان در قرن اخير توسط آمريکا و رژيم اشغالگر قدس براي حمايت از گروه هاي شيطان پرست و ترويج فساد و فحشاء صورت مي پذيرد. .
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.