تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

اگر امام علي(علیه السلام) حكومت را در دست مي‏گرفت، آيا جنگ‏هايي را كه ابوبكر، عمر و عثمان به راه انداخته بودند، به راه مي‏انداخت؟ اگر در زمان حكومت امويان و عباسيان، امامان(علیهم السلام) حكومت را در دست داشتند، آيا جنگ‏هاي آنان را به راه مي‏انداختند؟


زمان امام علي(ع) با زمان ديگر امامان(ع) تفاوت داشت كه در اين جا براي هر يك مطالبي را جداگانه بيان مي‏داريم: 1- زمان امام علي(ع): در دوره بيست و پنج ساله سكوت حضرت سه خليفه حكومت كردند. 1-1- دوره كوتاه خلافت ابوبكر: در اين دوره وجود شورش‏هاي گسترده، ظهور پيامبران دروغين، وجود مانعين زكات وجنگ‏هاي رده موجب شد تا ابوبكر مجال فراواني براي دستيابي به فتوحات چشمگيري همانند دوران پس از خود نداشته باشد. لشكر كشي‏هاي وي را تنها مي‏توان در مصاف با روميان و ايرانيان در برخي از مناطق شام و عراق دانست.(2) امام علي(ع) كه به سبب مهارت‏هاي فراوان جنگي و فداكاري‏هاي بي نظيرش در جنگ‏هاي بدر، احد، خندق و خيبر كارنامه بسيار درخشاني از خود به يادگار گذاشته بود، نمي‏توانست مورد غفلت و بي توجهي خليفه و كارگزارانش در اين برهه حساس قرار گيرد. عدم شركت حضرت در فتوحات و انزواي وي مي‏توانست اين سؤال را در اذهان مسلمانان برانگيزاند كه چرا آن حضرت با آن همه سابقه درخشان، اكنون كه زمان انتشار اسلام در سرزمين‏هاي كفر و شرك رسيده است، بي‏اعتنا يا منزوي باشد؟ همه مي‏دانستند كه علّت اين امر، ترس او از مرگ يا سستي از جهاد نبوده و خودش هم متذكر شد كه اگر تمامي عرب با او به نبرد برخيزند او نمي‏ترسد و ميدان نبرد را رها نمي‏كند.(3) از اين رو خليفه و يارانش مي‏كوشيدند با ورود و شركت حضرت در فتوحات از يك سو زمينه طرح چنين پرسش و ابهامي را از بين ببرند، نيز با ورود امام(ع) به عرصه فتوحات اعتبار و مشروعيت چنين اقدامي را در اذهان بسياري از هوادارانش مستحكم سازند و از سوي ديگر از مهارت‏هاي جنگي آن حضرت در فتح شهرها بهره گيرد. سياست حضرت در اين جريان، سياست بينابين بود. از سويي امام نمي‏خواست با حضور خود در جنگ‏ها بر سياست‏هاي خليفه مهر تأييد بزند و مؤيد خلفا باشد امّا و از جهتي هم نمي‏خواست سپاهيان اسلام شكست بخورند، حضرت در اين ماجرا موضعي "بي طرفانه" و يا حداكثر "مشاورانه" را اتخاذ نمود. طبق بعضي از گزارش‏هاي تاريخي، ابوبكر براي فتح شام از اصحاب نظر خواهي كرد. هر كس نظري داد كه مورد پذيرش وي واقع نشد، ولي نظر امام را پذيرفت. حضرت فرمود: "چه خليفه خودبه اين نبرد رو آورد و چه لشكري از جانب خويش روانه كند، در هر دو حال پيروز خواهد شد؛ زيرا از پيامبر(ص) شنيده است كه آيين اسلام بر همه اديان غلبه خواهد كرد. آن گاه امام خليفه را به صبر و استقامت سفارش نمود. ابوبكر در حالي كه از شنيدن چنين خبري خوشحال شده بود، مسلمانان را به جهاد تشويق نمود و آنان را به اطاعت از خدا و پيروي از فرماندهانشان امر كرد.(4) در جنگ‏هاي اين دوره گروهي از ياران امام علي(ع) مانند مالك اشتر، خالدبن سعيد بن عاص، هاشم بن عتبة بن ابي وقاص، معروف به هاشم مرقال و فضل بن عباس، حضوري فعال، بلكه در زمره فرماندهان لشكر اسلام قرار داشتند. از دو جهت مي‏توان گفت كه تا حدودي جنگ‏هاي اين دوره مورد تأييد امام بود: يكي از جهت رهنمودهاي ايشان كه پيروزي را پيش بيني كرد و آن را وعده پيامبر اسلام(ص) معرفي نمود، ديگري شركت ياران صميمي حضرت در اين نبردها. 1-2- دوره ده ساله خلافت عمر: موضعي را كه امام در برابر فتوحات اين دوره اتخاذ نمود همانند موضعي بود كه در دوره خلافت ابوبكر اتخاذ نمود؛ يعني نه تأييد مشروعيت حكومت و نه موضعي كه موجب تضعيف روحيه سپاهيان اسلام گردد. عمر كوشيد امام را به شركت در فتوحات وادارد، ولي موفق نشد. بنا به نوشته مورخ نامدار، مسعودي: چون عمر درباره جنگ با ايرانيان از عثمان نظر خواهي كرد، عثمان گفت: سپاه اعزام كن و هر كدام را با سپاه بعدي تقويت نما و مردي را بفرست كه در كار جنگ تجربه و بصيرت داشته باشد. عمر گفت: آن كيست؟ عثمان گفت: علي بن ابي طالب است. عمر گفت: پس ببين كه او به اين كار تمايل دارد؟ عثمان با علي(ع) مذاكره كرد، امّا علي(ع) اين را خوش نداشت و رد كرد.(5) عمر كه نمي‏توانست علي(ع) را به طور مستقيم به همكاري و شركت در فتوحات حاضر كند، تلاش كرد از ديدگاه‏ها و راهنمايي‏هاي آن حضرت بهره‏مند گردد. حضرت چون نمي‏توانست نسبت به سرنوشت اسلام و مسلمانان بي‏اعتنا باشد، تنها در قالب مشاوره و ارائه ديدگاه‏هاي خويش، همانند يك كارشناس برجسته نظامي آنان را در اين امر همراهي كرد. هرگاه عمر از حضرت نظر مشورتي مي‏خواست، حضرت از ارائه رهنمودها دريغ نمي‏ورزيد.(6) بنا به روايتي از امام باقر(ع) عمر، امور حكومت را كه از مهم‏ترين آن‏ها فتوحات بود، با نظر خواهي از علي(ع) به سامان مي‏رساند.(7) در اين دوره شيعيان و ياران امام علي(ع) در جنگ‏ها شركت فعال داشتند، از جمله: - عمار ياسر در فتح مصر، شوشتر و ديار بكر؛ - مالك اشتر نخعي در نبرد قادسيه و مصر؛ - حجر بن عدي كندي در نبرد جلولاء و قادسيه؛ - براء بن عازب در فتح شوشتر، ابهر، قزوين و زنجان؛ - زيدبن صرحان در نبرد جلولاء؛ - حذيفه بن يمان در جنگ نهاوند؛ - مقدادبن اسود كندي در فتح مصر و ديار بكر؛ - هاشم مرقال در نبرد قادسيه، بيت المقدس و جلولاء؛ - سلمان فارسي در فتح مدائن. در اين دوره مي‏توان از دو جهت به تأييد امام علي(ع) پي برد: يكي از جهت رهنمودهاي ايشان كه به پيروزي منجر شد. دوم از جهت شركت فعال ياران صميمي حضرت در نبردها. اين سخن به معناي تأييد امام از ديگر سياست‏هاي عمر نيست، بلكه سخن در اصل فتوحات است، نه سياست عرب گرايانه عمر و موضع‏گيري او در برابر ايرانيان كه مورد انتقاد امام قرار گرفت و نه موارد ديگر كه ما در نامه قبلي به برخي از آن‏ها اشاره نموده‏ايم و در اين جا از بيان مجدد آن خودداري مي‏كنيم. 1-3- دوره دوازه ساله خلافت عثمان: در اين دوره رابطه بين امام و حكومت عثمان مانند دوره قبل نبود. حضرت در اين دوره كم‏تر در صحنه حضور مي‏يافت و به مشورت و همكاي در امور حكومت مي‏پرداخت؛ از اين رو هيچ گزارشي در منابع تاريخ مبني بر راهنمايي و ارائه نظر در امر فتوحات از سوي حضرت وجود ندارد. علت چنين موضع‏گيري را بايد در تفاوت شيوه حكومت عثمان با دو خليفه پيشين جستجو نمود. بنابراين نمي‏توان پذيرفت كه جنگ‏ها در زمان عثمان مورد تأييد امام قرار داشت. 2- زمان ديگر امامان(ع): در دوره حكومت امويان وعباسيان عموماً ماهيت فتوحات دگرگون شده بود؛ يعني جهاد و جنگ هايي كه به نام اسلام تحقق مي‏يافت، به جاي اين كه با هدف مقدس نجات ستمديدگان وحركت‏هاي رهايي بخش انجام شود، با اهداف شيطاني و با انگيزه غارت و چپاول اموال و تعرض به نواميس مردم رخ مي‏داد و جهاد رهايي بخش به جنگ‏هاي ستمگرانه تبديل شده بود و ديگر سخن از ارزش‏هاي اسلامي نبود، بلكه سخن از زراندوزي و هواهاي نفساني و شهواني بود، از اين رو طبيعي است كه اين حركت‏ها مورد تأييد امامان(ع) نباشد، بدين جهت است كه روايات بسياري از امامان(ع) وارد شده است كه شيعيان را از شركت در اين گونه جنگ‏ها بر حذر داشته‏اند.(8) براي توضيح بيشتر مي‏توانيد به تاريخ در آينده پژوهش، جلد دوّم مراجعه نماييد. پي نوشت‏ها: 1. تفسير نمونه، ج 2، ص 206 و 207. 2. ابن اعثم كوفي، الفتوح، ج 1، ص 79 به بعد. 3. نهج البلاغه، صبحي صالح، نامه 45. 4. ابن اعثم كوني، همان، ص 80 و 81؛ تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 133. 5. مسعودي، مروج الذهب، ج 2، ص 311. 6. درباره مشاوره خلفا با حضرت علي(ع) به نهج البلاغه، خ 146 رجوع شود. 7. شيخ مفيد، الاختصاص، ص 173؛ شيخ صدوق، الخصال، ج 2، ص 424. 8. وسايل الشيعه، ج 11، ص 21 - 22. eporsesh.com .

راسخون

مرجع:

ایجاد شده در سه روز پیش



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image