سکوت امام علی(ع) /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

چرا امیر مومنان (ع) در آن شرائط سکوت اختیار نموده و دست به شمشیر نبردند؟


پرسش شما شامل دو قسمت اساسی میباشد:در پاسخ سئوال اول میگوییم: با توجه به نص صریح قرآن کریم؛ حکومت بر مردم تنها به خدای متعال اختصاص دارد: «ان الحکم الا لله» (57 انعام- 40 یوسف).به نظر قرآن کریم تنها خدای متعال و کسانی که از جانب او به حکومت منسوب باشند صلاحیت حکمرانی و امامت مردم را دارا هستند: اتبعوا ما انزل الیکم من ربکم و لا تتبعوا من دونه اولیاء (3 اعراف) فلا و ربک لا یؤمنون حتى یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی أنفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما (65 نساء)قرآن کریم همانگونه که ولایت خدای متعال را ولایت نور میداند، ولایت هر حاکمی که از جانب خدای متعال به حکومت نصب نشده باشد را ولایت طاغوت میداند که موجب ورود از نور به ظلمات است: الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور والذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات... (257 بقره)لذا در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است: لا دین لمن دان بولایة إمام جائر لیس من الله. یعنی کسی که به امامت امام جائری که از جانب خدای متعال منصوب نگشته گردن نهد دین ندارد (اصول کافی ج1 ص 375)بنابراین مهمترین عامل دینداری و اولین وظیفه هر مسلمان این است که در هر زمان امام زمان خود را بشناسد و تحت امامت او اسلام را اقامه نماید.در حدیثی که به تواتر از شیعه و سنی نقل شده است پیامبر اکرم فرمودند: من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة. این به آن معنی است که شناخت امام و ولی خدا در هر زمان از نماز و روزه و سایر واجبات مهم تر است.به عقیده ما شیعیان، بنابر آیات و روایات بسیاری به دستور خدا و نصب پیامبر، جانشینی پیامبر اکرم و رهبری امت بعد از وفات ایشان به عهده امیرالمومنین علی علیه السلام گذاشته شده است؛ و هر کس که غیر از ایشان در این جایگاه قرار گرفته باشد اولا غاصب و ثانیا مصداق بارز طاغوت است، چون بر خلاف نص و انتصاب الهی خود را در این جایگاه نشانده است، و ولایت چنین امامی موجب حرکت از نور به سمت ظلمات است. چنانچه در تاریخ به وضوح دیدیم که جریانی که ولایت و امامت امیرالمومنین را غصب کرد به جایی رسید که در حکومت شوم بنی امیه، به حکمرانی افراد فاسقی چون یزید و بنی مروان تن داد که از اسلام جز اسمی باقی نگذاشتند و جامعه اسلامی را به انحطاط کشیدند. پس انسانی که طالب حرکت به سمت نور ولایت خدای متعال است در مسئله امامت دقت میکند تا حق را طبق دستور خدای متعال و پیامبر اکرم دریابد و با طاعت امام به حق مسیر نور را بپیماید. کوتاه کلام آنکه اشتباه در مسئله امامت اشتباه بزرگی است که موجب پیمودن راه خطا در همه اعمال و رفتارهای زندگی است.اما سئوال دوم: چرا امیر مومنان (ع) در آن شرائط سکوت اختیار نموده و دست به شمشیر نبردند؟ علّتش این است که اگر حضرت دست به شمشیر می بردند ، امّت نو پای اسلام دو گروه بالفعل می شدند و جنگ بین امّت اسلام در می گرفت و مسلمین شروع به کشتن همدیگر می کردند ؛ و این در حالی است که امپراطوری روم و ایران نیز مترصّد فرصتی بودند تا اسلام نوپا را واژگون سازند. لذا رسول خدا (ص) حتّی در آخرین روز عمر خویش نیز می خواست لشکری به سوی روم بفرستد تا به مرزها یورش نیاورند. در این شرائط ، امیر مومنان (ع) مانده بود بین دو امر مهمّ ؛ یکی دفاع از خود و خاندانش و خلافت اسلامی ، و دیگری حفظ اصل دین و وحدت امّت اسلامی. و البته حضرت دومی را بر اوّلی ترجیح می داد ، در عین اینکه چشم پوشی از اوّلی نیز برای مرد غیوری چون مولی علی (ع) بسیار گران بوده. لذا آن حضرت وضع خود را در آن شرائط بغرنج چنین توصیف می فرماید: « آگاه باشید! به خدا سوگند! ابوبکر، جامه ی خلافت را بر تن کرد، در حالى که مى دانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامى، چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت مى کند. او مى دانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جارى است، و مرغان دور پرواز اندیشه ها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز کرد. پس من رداى خلافت را رها کرده و دامن خود جمع نموده از آن کناره گیرى کردم و در این اندیشه فرو رفتم که آیا با دست تنها و بدون یار و یاور براى گرفتن حق خود به پاخیزم؟ یا در این محیط خفقان زا و تاریکى که به وجود آوردند، صبر پیشه سازم؟ شرائطی که پیران را فرسوده ، جوانان را پیر ، و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار ، اندوهگین نگه مى دارد! در این اوضاع ، پس از ارزیابى درست ، صبر و بردبارى را خردمندانه تر دیدم. پس صبر کردم در حالى که گویا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود ؛ و با دیدگان خود مى نگریستم که میراث مرا به غارت مى برند. ... » (نهج البلاغه ، خطبه 3)بلی امیر مومنان پهلوان بود ، امّا هنر بزرگش کندن دروازه ی قلعه ی خیبر نبود ، بلکه هنرش این بود که عقلش بر احساساتش حکومت می کرد. هنر امیر مومنان این است که فقط به رضای خدا کار می کند نه به رضای خود. و می داند که خداوند متعال نمی خواهد اصل اسلام و وحدت جامعه نابود گردد. و می داند که اگر دست به شمشیر ببرد اوّلاً اختلاف در میان امّت بالا خواهد گرفت و کشور نوپای اسلامی نابود خواهد شد. ثانیاً حتّی اگر با چنین قیامی به حکومت می رسید ، باز مردم او را به عنوان خلیفه ی الهی رسول خدا قبول نمی کردند بلکه می گفتند: علی چنان طمع دنیا داشت که به خاطر آن حاضر شد کشت و کشتار راه بیفتد. در حالی که آن حضرت می خواست به عنوان خلیفه ی تعیین شده از طرف خدا مطرح شود ؛ چرا که خلافت او را رسول خدا (ص) از طرف خدا اعلام نموده بود. پس نباید چهره ی خلافت حقّ با عملکرد نسنجیده مخدوش می شد. چرا که امامت از اصول دیانت است. بعد از جریان سقیفه و غصب شدن خلافت توسّط دیگران ، عبّاس و ابوسفیان خدمت حضرت آمده و گفتند: اگر بخواهی ما با تو بیعت می کنیم. حضرت در پاسخ به آنها و جمع حاضر فرمودند: « أَیُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاةِ وَ عَرِّجُوا عَنْ طَرِیقِ الْمُنَافَرَةِ وَ ضَعُوا تِیجَانَ الْمُفَاخَرَةِ أَفْلَحَ مَنْ نَهَضَ بِجَنَاحٍ أَوِ اسْتَسْلَمَ فَأَرَاحَ هَذَا مَاءٌ آجِنٌ وَ لُقْمَةٌ یَغَصُّ بِهَا آکِلُهَا وَ مُجْتَنِی الثَّمَرَةِ لِغَیْرِ وَقْتِ إِینَاعِهَا کَالزَّارِعِ بِغَیْرِ أَرْضِهِ. فَإِنْ أَقُلْ یَقُولُوا حَرَصَ عَلَى الْمُلْکِ وَ إِنْ أَسْکُتْ یَقُولُوا جَزِعَ مِنَ الْمَوْتِ هَیْهَاتَ بَعْدَ اللَّتَیَّا وَ الَّتِی وَ اللَّهِ لَابْنُ أَبِی طَالِبٍ آنَسُ بِالْمَوْتِ مِنَ الطِّفْلِ بِثَدْیِ أُمِّهِ بَلِ انْدَمَجْتُ عَلَى مَکْنُونِ عِلْمٍ لَوْ بُحْتُ بِهِ لَاضْطَرَبْتُمْ اضْطِرَابَ الْأَرْشِیَةِ فِی الطَّوِیِّ الْبَعِیدَة ـــــــ اى مردم! امواج فتنه ها را با کشتى هاى نجات درهم بشکنید، و از راه اختلاف و پراکندگى بپرهیزید ، و تاجهاى فخر و برترى جویى را بر زمین نهید، رستگار شد آن کس که با یاران به پاخاست، یا کناره گیرى نمود و مردم را آسوده گذاشت. این گونه زمامدارى نمودن ، چون آبى بد مزّه و لقمه اى گلوگیر است ، و آن کس که میوه را کال و نارس بچیند، مانند کشاورزى است که در زمین دیگرى کشت و کار کند. من در شرائطى قرار دارم که اگر سخن بگویم، مى گویند بر حکومت حریص است ، و اگر خاموش باشم، مى گویند: از مرگ مى ترسید!! هیهات! من و ترس از مرگ؟! پس از آن همه جنگها و حوادث ناگوار؟! سوگند به خدا، انس و علاقه ی فرزند ابى طالب به مرگ در راه خدا، از علاقه ی طفل به پستان مادر بیشتر است! بلکه این سکوت را برگزیدم ، چون از علوم و حوادث پنهانى اطّلاع دارم که اگر آنها را باز گویم مضطرب گشته و به خود می لرزید ، همچون لرزیدن ریسمان در چاه هاى عمیق.» (نهج البلاغة ،خطبه 5)اگر در این دو فقره از کلام امیرمومنان (ع) خوب بیندیشید و جوانب آن را با بصیرت بکاوید راز سکوت امیر مومنان (ع) را در آن شرائط به دست می آورید. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image