کلام /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

در مسأله شفاعت گفته می شود؛ بايد خدا از كسی كه مورد شفاعت قرار می گيرد، راضي باشد وبه شفيع اذن هم بدهد، در اين صورت كه رضای الهی حاصل گرديده است، ديگر چه نيازی به شفاعت می باشد؟


شفاعت از ماده «شفع» به معناي «جُفْت» است و شفيع كسي است، كه جُفتِ شفاعت شونده واقع می شود. «شفيع» به سبب عواملی «شفاعت شونده» را از دايره حكم عقاب خارج كرده، و داخل در حكم مغفرت مي كند. (به طوری كه ديگر او مجرم نمی باشد.) نه اين كه شفاعت شونده با وجود دارا بودن صفت «مجرم» استثناءً عقاب نشود. آيات مربوط به شفاعت سه دسته هستند؛ كه يك دستة از آن ها، تحقق شفاعت را منوط به اذن و رضايت الهی می داند. خدا در توصيف ملائكه می فرمايد: و لا يشفعون إلا لمن ارتضی و شفاعت نمی كنند مگر برای كسی كه خدا از او راضی باشد. و يا در جای ديگر می فرمايد: ما من شفيعٍ إلا من بعد إذنه شفيعی نيست مگر به اذن و اجازه ‌خدا. در آيه اول خدا با سكوت در كار ملائكه، عمل آن ها را مُهر تأييد می زند. بنابراين خدا هم تأييد می كند كه در قيامت شفاعت مخصوص كسانی است، كه خدا از آن ها راضی شده است. در آيه بعد هم شفاعت شافعين را منوط به اذن خويش دانسته. برای حل اشكال مذكور به نكاتی اشاره می شود. 1. شفيع علی الاطلاق خود خدای تعالی می باشد.چرا كه هر يك از صفات او واسطه بين او و بين خلق او، در افاضه جود و بذل وجود هستند. 2. اين عالم، عالم اسباب و مسببات است؛ و همگی در سبب بودن شان مأذون از طرف خدا هستند. «انه تعالی اذا اراد امرا هيّأ اسبابه؛» هرگاه خدا اراده چيزی را بكند اسباب آن را آماده می كند. 3. خدا متعال اذن و اجازه و مشيّت خويش را در هر چيز نافذ می داند؛ حتی در مواردی كه قضای حتمی شده مثل خلود در آتش. تا بفهماند كه به جز خدا هيچ موجودی به طور استقلالی مالك هيچ كمالی (همانند شفاعت) نيست. 4. شفاعت هم نوعی سبب است. همانند اسباب ديگر در رابطه فيض رسانی خدا به بندگان. از اين چهار مقدمه روشن شد كه: چون شفاعت دراصل از آن خدا می باشد، و ديگران كه مالك آن می شوند از طرف خدا و به اذن او می باشد و اوست كه اذن شفيع شدن و سبب شدن را به شفيعان می دهد. در آيه ای هم كه «رضايت» خدا از شفاعت شونده مطرح شده، هيچ قيدی ندارد و اين رضايت مبهم گذاشته شده است. اما با توجه به آياتی ديگر روشن می شود منظور، رضايت از دين است نه اعمال. يعنی شفاعت شامل افرادی از متد ينين می شود كه اهل كبائر بوده اند اما دارای دين حق و با شرايطی ديگر كه روشن خواهد شد. مجرمين دارای دو گروه اند كه يك گروه با شفاعت وارد بهشت مي شوند. 1. گروهی كه نه دارای دين حق هستند و نه عمل صالح. اينان جهنّمی هستند. 2. گروهی كه دين دارند ولی عمل صالح قابل ملاحظه ای ندارند اين گروه دارای چهار صفتند كه برگشت آن چهار صفت به اين است كه دارای دينی مرضی خدا هستند. الف: توجه به خدا ب: رسيدگی به مسكينان. ج. عدم خوض در باطل دراین دنیا. د: ايمان به قيامت. از اين جا روشن مي شود كه منظور از «رضايت الهي» رضايت مندی از دين شفاعت شونده است. يعنی خدا دين او را به عنوان دين مرضی و حق قبول كرده و اعمال بدی هم (گناهان كبيره) كه داشته و موجب جهنمی بودن او بوده, بواسطه شفاعت مورد عفو قرار گرفته و از بين می رود. البته شرط ديگر اين است كه از گناهان خويش پشيمان بوده اند. از امام رضا،از جدش اميرمؤمنان -علیهماالسلام- و ايشان از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ نقل كرده اند كه پيامبر فرمود: «شفاعت من فقط مربوط به اهل گناهان كبيره از امّتم است اما نيكوكاران بدون مشكل وارد بهشت می شوند.» سؤال شد يابن رسول الله پس معنی قول خدا كه فرموده «و لا يشفعون إلا لمن ارتضي» چيست؟ (يعنی اهل كبائر كه مرضّی خدا نيستند) حضرت فرمود: «لا يشفعون الا لمن ارتضی دينه؛ شفاعت نمی كنند مگر كسانی را كه خدا از دين شان راضی باشد (نه اعمال شان).» روايات زيادی نيز در اين خصوص از معصومين-عليه السلام- نقل شده است. نكتة مهمی كه بايد به آن توجه داشت اين است كه شخصی كه خدا از دينش راضی است به تنهایی و بدون شفاعت شافعين، هيچ وقت داخل بهشت نمی شود، بلكه اين شفاعت ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ و ديگر شافعان است كه به عنوان عاملی برتر و قوی تر. گناهان شفاعت شونده را از بين می برد و باعث دخول در بهشت می شوند. و اين خود يكی از كمالات ائمه اطهار و معصومين ـ عليهم السّلام ـ است. و در حقيقت واسطه رحمت الهی می باشند كه خدا به خاطر رضايت مندی از ايشان، آن ها را مجرای فيض و رحمت رسانی به خلق قرار داده و اگر آن ها نبودند اين فيض و رحمت به انسان ها نمی رسيد. چون لياقت آن را نداشتند. نتايج: 1. شفاعت يكی از اسباب است و تمام اسباب مأذون از طرف خدا بوده و سبب بودن شان را از خدا دارند. 2. «رضايت» مذكور، رضايت از دين است نه اعمال. بلكه خدا از اعمال آن ها رضايت ندارد. و الا بدون شفاعت داخل بهشت می شدند. 3. شفاعت به عنوان سببی، فقط در مورد كسی كه خدا از دينش راضی باشد كارساز می باشد و موجب جبران اعمال و گناهان كبيره می شود همانند توبه. 4. اهل كبائر كه دارای دين حق بوده و شرايط ديگری از جمله ندامت از گناهان را دارند، مشمول حكم شفاعت می شوند. 5. شفاعت كردن خود كمال بزرگی است كه هر كس به آن كمال نايل نمی شود و فقط كسی كه خدا از او راضی باشد، و بتواند و اسطه ما بين خدا و خلق قرار گيرد به اين كمال دست می يابد. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image