۳ سؤال سیا درباره ایران /

تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه

چند ماه مانده به انتخابات مجلس به وضوح می توان دید که اراده هایی برای ناآرام کردن فضای کشور شکل گرفته است. از مدت ها قبل روشن بود که بسیاری از طرف های درگیر با آنچه می توان آن را «مسئله ایران به مثابه یک الگو» خواند، انتخابات مجلس نهم را عرصه ای فوق العاده حساس برای خود می دانند.


چند ماه مانده به انتخابات مجلس به وضوح می توان دید که اراده هایی برای ناآرام کردن فضای کشور شکل گرفته است. از مدت ها قبل روشن بود که بسیاری از طرف های درگیر با آنچه می توان آن را «مسئله ایران به مثابه یک الگو» خواند، انتخابات مجلس نهم را عرصه ای فوق العاده حساس برای خود می دانند. مثل همه جای دنیا در ایران نیز، در آستانه انتخابات، همه چیز یک جنبه انتخاباتی پیدا می کند؛ اما فرق ایران با بسیاری کشورهای دیگر- که در آنها اساساً مکانیسمی به نام انتخابات وجود دارد- این است که برخی از بازیگران اجاره ای، انتخابات در ایران را نه فقط عرصه ای برای فعالیت سیاسی و تلاش برای کسب قدرت به روش های دموکراتیک بلکه عرصه ای می دانند که به زعم خود می توانند از آن برای کلید زدن انواع و اقسام پروژه های خطرناک سیاسی و امنیتی- که در شرایط عادی قابلیت اجرا ندارد- استفاده کنند بی آنکه هزینه ها از حد معینی فراتر برود. این البته یک الگوی تجربه شده در بخش های مختلف جهان است. در همه آن کشورهایی که چیزی به نام انقلاب رنگی یا کودتای مخملی رخ داده، همواره یک انتخابات در قلب پروژه کودتا قرار داشته است. علت هم البته پنهان نیست. همواره در آستانه انتخابات، توجه بیشتری به مسائل سیاسی و امنیتی در فضای کشور ایجاد می شود، زمینه عمل گروه ها و احزاب بالا می رود، امکان سازماندهی نیروهای اجتماعی برای سیاسیون فراهم تر می شود ومردم هم با حساسیت بیشتری مباحث سیاسی را تعقیب می کنند. بنابراین، احزاب وابسته «شب انتخابات» را مجالی برای تبدیل رقابت انتخاباتی به پدیده ای ضد امنیتی که هدف از آن درگیر شدن با اساس ساختار نظام سیاسی است نه غلبه بر این یا آن حریف خاص تلقی می کنند. آنچه تعیین می کند که چنین اتفاقی رخ بدهد یا نه، فقط تصمیم گروه های سیاسی و بازیگران دخیل در صحنه است. اگر این بازیگران گروه هایی معتقد به سیستم باشند طبعاً از گشودگی فضای انتخابات برای شکل دهی به یک رقابت بانشاط سیاسی استفاده می کنند و بعد هم به رای مردم گردن می نهند اما اگر این گروه ها در واقع «برانداز» بوده و فقط پوشش فعالیت رسمی به تن کرده باشند، آن وقت واضح است که به انتخابات به عنوان فرصتی برای انجام پروژه های دیکته شده خواهند نگریست و تنها چیزی که برای آنها اهمیت ندارد سرنوشت مردم و کشور است. در سال 88 این موضوع به طور کامل در ایران تجربه شد. گروه هایی پیش از انتخابات در ظاهر ادعا می کردند که هدف آنها حضور در یک رقابت سیاسی با هدف به دست گرفتن دولت است اما خیلی زود (پیش از انتخابات) معلوم شد که داستان چیز دیگری است و بسیاری از بازیگران اساساً با هدف گذاری های انتخاباتی وارد صحنه نشده اند. موضوع از اردوکشی خیابانی و اعلام پیشاپیش پیروزی شروع و چند ماه بعد به عملیات تروریستی در خیابان های تهران ختم شد. شاید بسیاری از آنها که وارد این بازی شدند از ابتدای بازی نمی توانستند انتهای آن را حدس بزنند اما بدون شک بودند کسانی که از همان روز اول آغاز مبارزات انتخاباتی (ماه ها قبل از خرداد 88) می دانستند که بناست تا کجا پیش بروند و برای رسیدن به مقصد، عبور از کدام ایستگاه ها ضرورت دارد. بدون شک یک جدول کاری و زمانی وجود داشت و نقش ها از مدت ها قبل تقسیم شده بود ولو اینکه اقتضای شیوه های مدرن عملیات نرم این است که شما همان کاری را می کنید که دشمن می خواهد، در عین حال که تصورتان این است که دقیقاً در راستای منافع ملت و کشور گام برداشته اید. دوره قرار ملاقات در سالن های تاریک سینما با مردانی پالتو پوشیده و کلاه های لبه دار بر سر نهاده گذشته است؛ حالا مدال جاسوسی را بر گردن می آویزند و به آن افتخار هم می کنند، نامش هم دیگر جاسوسی نیست؛ فعالیت مدنی است. اکنون هم بدون شک با یک جدول کاری و زمانی از پیش طراحی شده مواجهیم که ایستگاه هایی را تا زمان انتخابات مجلس تعریف کرده است. در اختیار داشتن یک دید کلی نسبت به آنچه به احتمال زیاد در این جدول گنجانده شده کمک بزرگی است به همه آنها که می خواهند دریابند بازی سیاسی آنها بخشی از پازل سیاسی نظام است یا اینکه در مسیر مورد نظر دشمن گام برمی دارند. قبل از هر چیز تردیدی نیست که آمریکایی ها بیش از یک سال است در حال دقیق تر کردن درک و ارزیابی اطلاعاتی خود از 3 موضوع پرسش مهم هستند: 1- فتنه 88 تا چه حد به لحاظ اجتماعی قابل احیاست؟ (شکل دیگر طرح این سوال که فی المثل کسی مانند فرید زکریا برای یافتن پاسخ آن به ایران آمده بود این است که: چرا بهار عربی به ایران نمی رسد؟!) 2- رشد منازعات درون حاکمیت بویژه مقابله جویی جریان انحرافی درون دولت با سایر ارکان نظام تا کجا پیش خواهد رفت؟ 3- اثرپذیری محیط داخلی ایران از فشارهای خارجی تابع چه الگوهایی است و مردم ایران علت و اثر فشارهای غرب را چگونه تحلیل می کنند؟ هیچ نشانه ای وجود ندارد که آمریکایی ها توانسته باشند به این سوال ها پاسخ هایی دقیق بدهند اما بدون شک سعی شان را کرده اند. بحث در این باره که پاسخ جامعه اطلاعاتی آمریکا به این سوال ها چیست و این پاسخ ها تا چه حد درست است موضوع این نوشته نیست. به جای پاسخ، باید روند شکل گیری پاسخ را مطالعه کرد. به تعبیر دیگر به همان میزان که اهمیت دارد بدانیم محاسبات دشمن درباره ما چیست، مهم است دریابیم این محاسبات چگونه شکل می گیرد. تا آنجا که به جریان فتنه مربوط می شود یک ارزیابی کم و بیش قطعی در محیط خارجی وجود دارد که می گوید این جریان فاقد سرمایه اجتماعی فعال و در نتیجه فاقد توان بسیج گری اجتماعی است و بنابراین فعلا مهم ترین پروژه نه گذاشتن بارهای سنگین بر دوش آن بلکه احیای این جریان از طریق بازنویسی پروژه فتنه 88 است. در واقع هم اکنون تا آنجا که به معادلات واقعی صحنه سیاست داخلی در ایران مربوط است اساسا پارامتری به نام جریان فتنه (یا آنطور که محمد خاتمی دوست دارد بگوید، اصلاحات) وجود ندارد که بتوان از آن انتظار داشت معادله را به سمت خاصی جابجا کند. بنابراین اولویت اول تجدید حیات این پارامتر است که به وضوح می توان دید غربی ها به آن فکر و برای آن برنامه ریزی می کنند. بدون آنکه قصد یک جمع بندی قطعی داشته باشیم به نظر می رسد آمریکایی ها تصور می کنند 3 عامل هست که می تواند جریان فتنه را مجددا احیا کند: نخست، بازگشت این جریان به صحنه سیاسی و کوتاه آمدن نظام از شرط برائت، جبران و مجازات نسبت به فتنه 88 دوم، رشد اختلاف درونی اصولگرایان تا جایی که هیچ دورنمایی برای حل آن وجود نداشته باشد و سوم، بحرانی شدن سیاست خارجی و امنیت ملی ایران به گونه ای که مردم تصور کنند کشور در حال از دست رفتن است. درست در اینجاست که مجموعه جریانات وابسته وارد صحنه می شوند. ماموریت آنها ایجاد بسیج اجتماعی نیست چرا که اکنون برای کند ذهن ترین ناظران هم قطعی شده چنین ظرفیتی وجود ندارد. ماموریت این جریان حاد کردن اختلاف درون سیستم با هدف ایجاد فضایی است که در آن بتوانند استدلال کنند پروژه ای به نام اصولگرایی از اساس شکست خورده است و لذا باید آن را به طور کامل کنار گذاشت؛ منتها اشتباه مهلک این جریان این است که هنوز نفهمیده و یا نخواسته است بفهمد که اصولگرایی یک حزب یا گروه نیست بلکه حرکتی برخاسته از باورهای اسلامی و انقلابی مردم است و دشمنان بارها تجربه کرده و دیده اند که مقابله با باورهای دینی مردم ناممکن است. ( کیهان،مهدی محمدی، پنجشنبه 3 آذر 1390) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image