تخمین زمان مطالعه: 9 دقیقه
در ابتدا ذکر این نکته لازم و ضروری است که از این جریانهای عرفانی در ادبیات دینی و جامعهشناسی دین، با نامهای مختلفی همچون عرفانهای کاذب در مقایسه با عرفان اصیل اسلامی، جریانهای عرفاننما، ادیان کاذب، جنبشهای نوپدید معنوی، معنویتهای جدید و عرفانهای نوظهور یاد میشود. اطلاق عنوان نوظهور بر این جریانات، به دلیل آن میباشد که بسیاری از این جریانات خاستگاه و منشاء آنان خارج از کشور بوده و از کشورهای دیگر همچون هند، برزیل و آمریکا، چند دههای به واسطه نشر آثار و کتبشان ظهور پیدا کردند و سابقه تاریخی در جریانهای دینی و عرفانی کشورمان ندارند.
برای نشان دادن برتری عرفان اسلامی بر سائر مکاتب، لازم است که به معرفی شاخصههای عرفان حقیقی و عارفان حقیقی اشاره شود تا حقانیت عرفان اسلامی، نمایان شود.
عرفان اسلامی مبتنی بر ویژگیها و اصولی میباشد که با بررسی آنها، میتوان به تمایز این عرفان از عرفانهای نوظهور پی برد. تمایز در روش، غایت و موضوع عرفانها با عرفان اسلامی، یکی از وجوه تمایز میباشد که با بررسی آنها، نشاندهنده حقانیت معنویت اسلامی میباشد.
1. خدا محوری
عرفان اصیل اسلامی، عرفانی «خدامحور» است، آیا «سلوک منهی خدا» و عرفان خداگزیرانه ممکن است؟ عرفان بدون خدا و سیرو سلوک بدون، حق سبحانه گرفتاری نفسانی و ابلیسی می آورد و «انسان در تاریکی» خود را در «روشنایی» می بینید!!
پس عرفان نباید سکولار و منهی خدا باشد که «سرابی» بیش نیست. در حالی که عرفان اصیل اسلامی، کاملا خدا محور است، اما در مقابل، در عرفانهای نوظهور یا به صراحت به مقابله با خدا پرداختهاند و یا آنرا در حد یک مفهوم دنیوی، تنزل دادهاند. چنانچه، اشو مفهوم خدا را به تمسخر گرفته و کل کائنات را یک شوخی میداند. [1] وی در کتب مختلف خود نسبت به خداوند، تصویری مبهم به مخاطبان خود میدهد و خدا را همان، شادی، زندگی و غیره معرفی میکند و اساسا طی کردن راههای منطقی شناخت خدا بیفایده میداند و یگانه راه شناخت را عشق میداند
2. شریعت محوری
شاخصه ای که عرفان راستین دارد، عدم مخالفت با شریعت است.عرفان حقیقی نمی تواند از مسیری حاصل شود و یا به نتیجه ای برسد که خلاف دین و شریعت باشد و این ویژگی در جای جای کتاب و سنت مورد تأکید قرار گرفته است.در آیات متعددی از قرآن بر اطاعت از خدا و رسول تأکید شده است. چنانچه در آیات 3 اعراف و 31 آل عمران، به صراحت به این مطلب اشاره شده است. خداوند به پیامبر خطاب می کند که به مدعیان عشق الهی بگو اگر واقعاً عاشق و دوستدار خداوند هستید،راهی جز پیروی از سنت پیامبر ندارید.
علاوه بر آیات قرآن در بسیاری از روایات نیز بر آن تاکید شده،به عنوان نمونه،در صلوات شعبانیه آمده است:«اللهُمَّ صلِّ علی مُحمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ الفُلکِ الجارِیهِ فی اللحَجِ الغامِرهِ یأمَنُ مَن رَکِبَها و یَغرَقُ مَن ترَکها المُتَقَدِّمُ لَهم مارقٌ والمُتأخِرُ عنهُم زاهقٌ واللازِمُ لهُم لاحِقٌ» «خدایا بر محمد و آل او درود فرست،کشتی روان در گرداب های بی پایان که هرکس سوار آن شود در امان است و هرکس آن را وانهد غرق گردد.هرکه از آن ها پیش افتد از دین جسته و خارج شده باشد و هرکه از آن ها عقب افتد نابود است و همراه و ملازم ایشان به حق واصل گردد.»
در زیارت جامعه ی کبیره نیز که از معتبرترین زیارات است در وصف اهل بیت عصمت و طهارت چنین آمده است: «فاالرّاغِبُ عنکُم مارقٌ و اللازِم لکم لاحِقٌ و المُقصِّرُ فی حقّکم زاهِقٌ و الحقُ معَکُم و فیکُم و مِنکُم و إلیکُم و انتُم اهلُهُ و مَعدِنُهُ» «روگردان از شما از دین خارج شده و ملازم شما به حق رسیده و مقصر در حق شما نابود است و حق با شما و از شما و در شما و به سوی شماست و شما اهل آن و معدن آن هستید.»
از این قبیل آیات و روایات به خوبی برمی آید که شرط رسیدن به سرمنزل مقصود،حرکت در چارچوب ضوابط و احکام دین و شریعت و دنباله روی کامل از خدا و رسول و امامان معصوم است.در این مسیر اگر کسی می خواهد به سرگردانی و حیرانی و ضلالت و گمراهی گرفتار نشود،باید کاملاً ملازم و همراه پیامبر و ائمه ی معصومین حرکت کند نه یک قدم جلوتر و نه یک گام عقب تر.
این در حالی است که در آموزههای عرفانهای نوظهور به صراحت به مقابله با آموزهها و دستورات دینی، پرداخته شده و شریعتستیزی یکی از ویژگیهای مشترک تمام این جریانات میباشد.
3. تمایز در هدف و نیل به کمال
غایت و مقصد سیر عرفانی، معیار دقیقی است که با پاسخ هر فرقه و جریان عرفانی به آن، میتوان سستی و یا استحکام شالوده آن مکتب را به دست آورد.
هدف نهایی عرفان واقعی رسیدن به کمال و قرب الهی و رؤیت و شهود حضور خداوند است.عرفان حقیقی برخلاف بسیاری از معنویت های جدید همچون دالائی لاما، که «شادی و نشاط و امید به زندگی»را هدف نهایی خود میدانند،خود را اسیر اهدافی ابزاری نکرده است و تحصیل اینها را تنها در سایه ی«قرب الهی»می داند و معتقد است:«الا بذکر الله تطمئن القلوب»
در عرفان حقیقی انسان به معرفتی می رسد که بی واسطه است.معرفتی که با آن،انسان با دل خویش و تمام وجود خداوند را بیابد.این معرفت همان چیزی است که در زبان آیات و روایات به «تدرکه القلوب بحقایق الایمان» و نظایر آن تعبیر شده است. این شناخت دارای مراتب بسیاری است و برخی از بندگان شایستهی خداوند و در صدر آنان پیامبر(صلی الله علیه و آله)و ائمه اطهار(علیه السلام)به عالی ترین مراتب چنین معرفتی دست یافته اند. در مقابل، هدف و غایت در عرفانهای نوظهور « کشف حقیقت و دستیابی به آن» هدف مشترک میباشد که هدفی مبهم است که هر گروهی متناسب با ایدهها و منافع خود، آنرا تفسیر میکند. بدتر آنکه، حتی اگر هدف، رسیدن به ذات خداوند معرفی شود، ابزارهائی توصیه میکنند و مسیری نشان میدهند که ساختگی و بدون پشتوانه و مخدوش است. برخی مکاتب، تسلط بر طبیعت و کشف نیروهای مرموز را غایت خود معرفی میکنند، برخی هدف خود را همچون عرفان بودیسم، رهائی از رنج عنوان میکنند، دالائی لاما، هدف زندگی را شادمانی و سرور میداند.
با بررسی هدف و غایت، یکی از وجوه برتری عرفان اسلامی بر عرفانهای نوظهور، مشخص میشود.
4. عقل محوری
عرفان اسلامی بری عقل و خرد اصالت و اهمیت قائل است و برهان و عرفان را نقیض هم ندانسته و به بهانه «شهود» از «فهم» و به بهانه عرفان از برهان و استدلال گریزان نیست.
به تعبیر استاد مطهری: «در اسلام اصالت با عقل و معرفت عقلی است که به واسطه آن و با چنین کلیدی، انسان به دامان معرفت شهودی و معارف قلبی وارد می شود». [2]
به هر تقدیر عرفان عقل را از کار نمی اندازد، بلکه آن را شکوفا نموده و به مراحل بالاتر و مراتب والاتر دعوت می کند و معرفت شهودی - سلوکی در طول معرفت عقلی و برهانی است نه در عرض آن و کافی است اندکی به آیات ذیل و تفسیرهایش توجه نمائیم: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدی وَ لا کِتابٍ مُنِیرٍ» [3]، «لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» [4] و «إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْری لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ» [5]
و به تعبیر استاد شهید مطهری: «به نظر ما، سخن از ترجیح آن راه بر این راه بیهوده است، هر یک از این دو راه مکمل دیگری است و به هر حال، عارف منکر ارزش راه استدلال نیست». [6] پس در معرفت شناسی جامع قرآنی و حدیثی جایگاه هر کدام از «عقل و دل» و برهان و عرفان معلوم و حضور یکی عامل غیبت دیگری نیست.
این در حالی است که عقلستیزی نقطه اشتراک، عرفانهای نوظهور میباشد.
5. ولایت محوری
یکی دیگر از شاخصههای اصلی عرفان دینی، عترت پذیری و ولایت محوری است. ولایت در اسلام شالوده و اساس سایر عبادات است: "عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ(ع) قَالَ بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْیَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ وَ أَیُّ شَیْ ءٍ مِنْ ذَلِکَ أَفْضَلُ قَالَ الْوَلَایَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِی هُوَ الدَّلِیلُ عَلَیْهِ". [7] امام باقر (ع) به زراره فرمود: اسلام بر 5 چیز بنا شده است. نماز، زکات، حج ، روزه و ولایت. زراره میگوید عرض کردم، کدام یک از آنها برتر است ، امام (ع) فرمود: «ولایت. زیرا کلید حاکم و حاکم و راهنمای آنها است. اگر مردی شب تا صبح را به نماز و صبح تا شب را به روزه سپری کند و و تمام ثروت خود را به صدقه بدهد و همه ساله به حج برود، امام و ولی خود را نشناخته باشد، تا از او پیروی کند و تمام کارهایش به راهنمایی او باشد، هرگز نزد خداوند اجر و ثوابی ندارد و از اهل ایمان نخواهد بود».
در واقع، عارف نمیتواند ادعای عرفان کند و در عین حال نسبت به والیان آن بیاهتمام باشد؛ عرفان بیولایت بدون شک، سلوکی است که نهایتا به گمراهی و ضلالت میانجامد. بنابراین هیچ راهی انسان را به سعادت حقیقی نمیرساند جز طریق اهلبیت(ع) و تعالیم وحیانی.
این وابستگی و تعلق خاطر به ولایت اهلبیت(ع) و محبت آنان در سراسر عرفان شیعی و اسلامی نمایان است. اهمیت موضوع به حدی بوده که بسیاری از عرفا کتاب مستقلی در این زمینه نوشته اند.
6. نیاز به استاد
در حالی که در هر دوی عرفان اسلامی و عرفانهای نوظهور، شاهد حضور استاد برای نیل به اهداف میباشیم، اما تمایز عمده میان ایندو، نوع دعوت استاد و راهنما میباشد. برخلاف عرفانهای نوظهور، در عرفان اسلامی، دعوت استاد، دعوت به خدا میباشد، اما دعوت در عرفانهای نوظهور، «دعوت به خود» میباشد.
7. ریاضت معقول، مشروع و معتدل
در عرفان عملی اسلام «ریاضت» نقش مهم و سرنوشت داشته تا درون انسان نورانی و پاک گردد و «ریاضت» در مراتب و مراحل سلوکی بار معنایی و معرفتی خاص به خود را داراست. «ریاضت سلوکی» حداقل باید سه ویژگی کلی و کلان داشته باشد که عبارتند از: الف. عقلانی بودن، ب. شرعی بودن، ج. معتدل بودن.
وجود داستانهای عبرت انگیزی در صدر اسلام از جمله: داستان عثمان بن مظعون، عبداللَّه بن عمرو.... سخن پیامبر اکرم(ص) در نقد و ستیز با زهد افراطی و رهبانیت، نشاندهنده ریاضت و زهدگرائی درست در عرفان اسلامی میباشد. در مقابل، برنامه های عملی عرفانهای نوظهور ضمن داشتن هدف دنیوی، بسیار طاقتفرسا میباشد. به طور مثال، یک برنامه ساده مدیتیشن، نیاز به صرف ساعتها میباشد.
منابع:
.....................................
[1]. اشو، الماسهای اشو، ص 266
[2] . ر.ک: مجموعه آثار، ج 4، ص 961-960؛ ج 21، ص 485-484؛ ج 23، ص 186-184 و...
[3] . حج (22)، آیه 9-8.
[4] . نحل (16)، آیه 78.
[5] . ق (50)، آیه 37.
[6] . مجموعه آثار، ج 6،
[7] . بحار، ج 65/333.
منابع جهت مطالعه بیشتر:
• مقاله تبیین برتری عرفان اسلامی از برترین مکاتب عرفانی
• کتاب در آمدی بر عرفان حقیقی و عرفان های کاذب، نویسنده: حسین شریفی، موضوع کتاب: عرفان(دینی و انحرافی) ناشر: صهبای یقین .
پرسمان دانشگاهیان
تماس با ما
آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود
09111169156
info@parsaqa.com
حامیان
همكاران ما
کلیه حقوق این سامانه متعلق به عموم محققین عالم تشیع است.