کلام /

تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه

چه اشکالی داشت حالا که حضرت خضر زنده است، به جای امام مهدی(عج) حجت خدا می بود و گرفتاری های مردم را رفع می کرد و امام زمان در زمان ظهور خود متولد می شدند و سالها در عالم غیبت بسر نمی‌بردند؟


قبل از جواب، سئوالاتي وجود دارد که بايد پاسخ داده شود و بعد از آن به تدريج به سراغ جواب برويم: 1. منظور از حجت چيست؟ 2. چه کسي مي تواند حجت خدا باشد و به عبارتي شرايط حجت چيست؟ 3. حضرت خضر کيست؟ آيا مي تواند به عنوان حجت خدا قرار بگيرد؟ چگونه شخصي به عنوان حجت قرار مي گيرد؟ آيا قراردادي است يا انتصابي؟ 1. حجت در لغت به معناي: الف) برهان و دليل؛ ب) قباله؛ ج) سند مالکيت، آمده است. و در اصطلاح به شخصي مي گويند که واسطه فيض بين خدا و بندگان است و با امور قدسي و کرامات الهي از ساير اشخاص متمايز است. و خداوند توسط اينان بر بندگانش شهادت مي دهد و راه هرگونه توجيه را بر آنها مي بندد. حجت بر دو قسم است: الف) حجت ظاهري: پيامبر و امامان هستند؛ ب) حجت باطني: عقل است، آنچه را که حسن و قبح آنها توسط عقل درک مي شود، خداوند از آنها بر ما به واسطه عقل احتجاج مي کند. و محل بحث ما هم حجت ظاهري است. 2. شرايط حجت: با توجه به احاديث فراواني که در زمينه صفات و فضائل اهل بيت ـ عليهم السلام ـ رسيده است مي توان شرايط و خصوصيات حجج الهي را برداشت کرد؛ 1. راعي و سرپرستي باشد که شانه خالي نکند و نکول ننمايد؛ 2. از غيب حديث مي گيرند و الهام دريافت مي کنند: محمد بن اسماعيل گويد: شنيدم ابوالحسن ـ عليه السلام ـ مي فرمود: ائمه و دانشمندان راستگوي الهام گيرنده و حديث دريابنده (از غيب اند). 3. گواهان خداي عزوجل هستند بر خلق او: امير المومنين علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: به راستي خداي تبارک و تعالي ما را پاک و مقام عصمت داده و ما را گواهان خلقش ساخته و حجت در زمينش... . 4. از طرف خدا ولي امر و خزانه دار علم او هستند: امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: ما وليّ امر خدا، گنجينه علم خدا و راز دار وحي خدائيم. 5. دانا باشد و ناداني نداشته باشد. 6. معدن قدس و طهارت و نور و زهد و علم و عبادت باشد 7. مخصوص باشد به دعوت از طرف رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و از جانب او تعيين شود 8. از نژاد فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ مطهره بتول باشد 9. در نسب او تيرگي و گفتگو نباشد و از بالاترين خاندان در قبيله قريش و کنگره رفيع بني هاشم و عترت رسول اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و مورد پسند خداي عزوجل باشد 10. شرف اشراف و زاده عبد مناف باشد 11. شکافنده حقايق علم و داراي مقام کامل بردباري و حلم باشد 12. مملوّ از معنويات امامت و داناي به تدبير و سياست باشد 13. واجب الاطاعه باشد و به امر خدا قيام کند 14. ناصح بندگان خدا و حافظ دين خداي عزوجل باشد و... شرايط ديگري وجود دارد که بايد به کتب مربوطه مراجعه شود. 3. حضرت خضر کيست؟ تولد و نسب 3458 سال بعد از هبوط حضرت آدم ـ عليه السلام ـ 560 سال قبل از ميلاد مسيح و حدود 1170 سال قبل از بعثت نبي مکرّم اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ در قوم بني اسرائيل و در اطراف سرزمين هاي مصر و در خانواده اي اشرافي و سلطنتي، يکي از بهترين و محبوب ترين مخلوقات خداوند پا به عرصه گيتي نهاد، نام او را تاليا و کنيه اش را ابوالعباس گذاشته و بعدها لقبش را خضر خواندند، او پسر ملکان بن غابر بن ارفخشيد بن سام بن نوح ـ عليه السلام ـ است (البته نام هاي ديگري مانند ايليا و بليا و... گفته اند). رسيدن به مقام نبوت «تاليا» به مقام نبوت رسيد؛ خداوند او را به سوي قومي مبعوث فرمود: تا ايشان را به يگانه پرستي دعوت کند و چون لازمه هر پيامبري داشتن معجزه بود، لذا معجزه تالياي پيامبر اين بود که، بر روي هر زمين خشک و بي علفي که مي نشست سبز و خرم مي شد و بر هر چوب خشکي که تکيه مي داد سبز مي شد و برگ بر آن مي روئيد و شکوفه مي داد، لذا به او لقب « خضر» دادند. برخي از مفسران و مورخان گفته اند که «تاليا» (خضر) پيامبر نبوده بلکه او يک فرد عالم و دانشمند الهي بوده است: اما آنچه از روايات استفاده مي شود به اين موضوع تصريح دارد که ايشان نبي بوده اند. شيخ صدوق (ره) در علل الشرايع در معرفي حضرت خضر ـ عليه السلام ـ از امام صادق ـ عليه السلام ـ نقل مي کند که آن حضرت فرمود: خضر ـ عليه السلام ـ پيامبر خدا بوده است. در تفسير قمي نيز روايتي از امام رضا ـ عليه السلام ـ نقل مي کند که حضرت خضر ـ عليه السلام ـ پيامبر خدا بوده است. بعضي از متصوفه از جمله قشيري در رساله خود قائلند که خضر ولي است نه نبي. حيات خضر ـ عليه السلام ـ : در اين زمينه افزون بر اجماع علماي شيعه نصوص زيادي است که حضرت خضر ـ عليه السلام ـ هم اکنون زنده است و در کتب زيادي از عامه به وضوح به آن اشاره شده و اکثر علماي آنها به حيات او معتقدند. در کتاب الغيبة روايتي از امام صادق ـ عليه السلام ـ در مورد حيات خضر ـ عليه السلام ـ نقل شده است که امام ـ عليه السلام ـ فرمود: خداوند طول عمر به خضر عطا نموده است. هم چنين صاحب تفسير نورالثقلين روايتي از امام رضا ـ عليه السلام ـ از حضرت علي ـ عليه السلام ـ نقل نموده که علي ـ عليه السلام ـ فرمود: خضر از آب عين الحيات نوشيد و هر کس از آن آب بنوشد براي هميشه (تا قيامت) زنده خواهد ماند. در ادامه و در پاسخ به بقيه سئوالات پاسخ آنها را در ضمن نگاشته هاي ذيل مي آوريم. با توجه به آنچه در احاديث و روايات در اهميت مقام حجت الهي بيان شد؛ مي توان گفت: 1. با پي جويي و دقت مي توان دريافت که تنها مصاديق جامعي که بتوانند بعد از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ و در ميان امت اسلامي حجج الهي در زمين باشند و شرايط مذکور بر آنها انطباق داشته باشد، حضرات معصومين ـ عليهم السلام ـ هستند و به جز ايشان شخص ديگري ظرفيت مقام حجت بودن را ندارد و لو اينکه آن شخص حضرت خضر ـ عليه السلام ـ باشد زيرا ايشان بسياري از شرايط را ندارند؛ به عنوان مثال در حديثي «سيف تمار گويد: جماعتي از شيعيان در حجر اسماعيل خدمت امام صادق ـ عليه السلام ـ بوديم حضرت فرمود: آيا جاسوسي مراقب ماست؟ ما نگاهي به راست و چپ نموديم و کسي را نديديم، عرض کرديم ما جاسوسي نديديم، حضرت سه مرتبه فرمود: به پروردگار کعبه به پروردگار اين ساختمان، اگر من با موسي و خضر همراه بودم به آنها خبر مي دادم که من از آنها داناترم و چيزي را که نزد آنها نبود به ايشان گزارش مي کردم، زيرا به موسي و خضر علم آنچه گذشته و واقع شده عطا شده بود ولي علم آنچه تا قيامت واقع مي شود عطا نشده بود. ليکن ما از راه وراثت، آن علم را از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به دست آورديم. و عدم وجود همين يک شرط در حضرت خضر ـ عليه السلام ـ علاوه بر آنکه شروط ديگري مانند انتصاب از طرف خداوند به عنوان امام و حجت در ميان امت اسلام را نيز ندارند، در عدم حجيت ايشان کفايت مي کند. پس نتيجه اي که مي توان گرفت آنکه حجت بعد از پيامبر خاتم مساوي با امام است يعني تنها ائمه معصومين ـ عليهم السلام ـ هستند که مي توانند بعد از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ حجت خداوند در ميان خلق باشند. از اين جهت تعريف دقيق تري از امامت را ذکر مي کنيم تا مسأله حجت براي ما روشن تر گردد. مفهوم امامت، از مؤلفه هاي زير تشکيل شده است: الف) جانشيني پيامبر گرامي اسلام: امام کسي است که پس از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بر مسند او مي نشيند. ب) ولايت و سرپرستي همه مکلفان: اعم از ولايت در امور دنيوي (به عبارت ديگر ولايت تکويني و تشريعي در امور مردم). ج) واجب الاطاعة بودن: يعني هر کسي از فرمان ايشان سرپيچي کند، مرتکب گناه کبيره مي گردد. و هيچ کدام از اين مولفه ها بر حضرت خضر ـ عليه السلام ـ انطباق ندارد. البته اگر حضرت خضر پيامبر باشند قطعاً در زمان خود، حجت الهي بوده است. اما شايستگي حجت بودن در ميان امت خاتم را با وجود ائمه ـ عليهم السلام ـ ندارد. 2. چنان که گذشت حضرت خضر ـ عليه السلام ـ پيامبر بود و براي يک قوم خاص مبعوث شده بود و وظيفه او تنها در محدوده‌ی قوم خود بوده است و از طرف خداوند وظيفه‌ی ديگري از اقسام ولايت به ايشان محول نگرديده است، هر چند که يکي از ادله اي که بر طول عمر حضرت مهدي (عج) استدلال مي شود، طول عمر حضرت خضر ـ عليه السلام ـ مي باشد. 3. حضرت خضر ـ عليه السلام ـ نبي بودند و بين نبي و امام که جانشين بعد از پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ هستند تفاوت وجود دارد؛ نبي يعني مخبر بشري بدون واسطه از خداوند، اما در معناي امام دو جهت نهفته است: الف) امام يعني مقتدا و پيشوا در افعال و اقوال؛ زيرا امام در لغت به همين معني است و امام جماعت، از همين باب است. ب) امام يعني کسي که عهده دار امور سياسي و اجتماعي امّت است، از قبيل اجراي حدود و عزل و نصب امرا و قضات و دفاع از امت و تأديب جانيان. در معناي اول، نبي با امام، مشترک است؛ زيرا هر نبيي مقتداست و پذيرفتن قول و فعل او، لازم مي باشد، اما در معناي دوم، لازم نيست نبي با امام، مشترک باشد؛ زيرا ممکن است مصلحت اقتضاء نمايد که پيامبري مبعوث گردد و مکلف به ابلاغ مصالح خلق باشد، نه بيشتر. چنان که گفته اند: کار انبياء صرف آدرس دادن است، بر عکس امام که هدايت او، دست خلق گرفتن و به حق رساندن است؛ زيرا امام با امر تکويني که در اختيار دارد، هدايت مي کند، و تنها تعداد محدودي از پيامبران اولوالعزم مانند حضرت ابراهيم ـ عليه السلام ـ و پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ وحضرت عيسي و موسي هستند که حائز مقام امامت بوده اند. و لذا بايد گفت حضرت خضر ـ عليه السلام ـ همچون بقيه مردم در اين زمان، از فيوضات وجودي امام زمان ـ عليه السلام ـ استفاده مي نمايد و از هدايت تکويني ايشان در رشد و تعالي معنوي خويش بهره مي گيرد و پر واضح است که چنين شخصي نمي تواند در جايگاه امام ـ عليه السلام ـ قرار بگيرد ولو در زماني بسيار کوتاه. 4. از باب تعبد بايد پذيرفت که حجت در روي زمين فقط حضرت مهدي ـ عليه السلام ـ مي باشد با اين بيان که پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ امامان و اوصياي بعد از خود را مشخص کرده است و حتي در روايات زيادي به اسم آنها هم اشاره فرموده است؛ و لذا ما هم از ايشان هم چون ساير امور شرعي و ديني تبعيت مي کنيم. قهراً اگر حضرت خضر برتر و بهتر از امام زمان(عج) در اين دوران بود، ايشان به امامت و حجيت برگزيده مي شد. 5. امامت و حجت بودن بعد از پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ امري است که از طرف خداوند به هر يک از ائمه اعلام شده است. به عبارت ديگر امامت امري است انتصابي که خداوند آن را توسط پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ اعلام نموده است و مصاديق آن را مشخص فرموده است، و لذا حجيت ديگران در اين امر معنايي ندارد. ابي بصير گويد: من خدمت امام صادق ـ عليه السلام ـ بودم، اوصياء را نام بردند و من هم اسماعيل را نام بردم، فرمودند: نه به خدا، اي ابا محمد اين با ما نيست، امر امامت نيست مگر با خدا عزوجل که درباره يکي بعد از ديگري نازل مي کند. 6. اراده خداوند بر اين قرار گرفته که اهل بيت ـ عليهم السلام ـ که حجج الهي هستند، پشت به پشت بيايند و فاصله در ميان آنها صورت نگيرد، لذا ديگر نمي توان به ذهن آورد که امام زمان ـ عليه السلام ـ در زمان ظهور به دنيا بيايد. امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: امامت بعد از حسن و حسين هرگز از برادر به برادر نرسد، از دوران علي بن الحسين منحصرا طبق گفتار خدا (انفال / 75، احزاب / 6.): «اولوالارحام به همديگر اولي هستند» جاري شده و بعد از علي بن الحسين امامت نباشد جز پشت به پشت، يعني از پدر به پسر. اين مولود موعود و جهاني غير از صلب امام يازدهم و دهم از طريق انسان ديگري قابل تولد و پيدايش نيست. قهراً در همان زمان خاص پديد آمده است به علاوه در غيبت حضرت اسراري پنهان است که ما از آن‌ها اطلاع نداريم چرا که تمام کارهاي الهي بر اساس حکمت و تدبّر است. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image