دلیل ناقص الخلقه بودن بعضی از بچه ها /

تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه

من مدرس کلاس های آموزش خانواده والدین دارای فرزند استثنایی هستم. والدین گاهی سئوال می کنند تولد کودک استثنایی را چگونه می توان به عدل الهی استدلال کرد. در حالی که این کودکان قبل از تولد هرگز گناهی را مرتکب نشده اند. هرچند این موضوع از منظر علوم تجربی و علم ؤنتیک کاملاً قابل استدلال است. لطفاًپاسخ مستند به آیات و احادیث باشد.


پاسخی که می‏توان آن را از سرچشمه‏های زلال معرفت و دانش کامل قرآن مجید و روایتهای نبوی و علوی یافت و متکلمان اسلامی آن را در قالبهای مختلف تبیین کرده‏اند به این شرح است: نظریه (جبران)   متکلمان اسلامی با اذعان به وجود المها و مصیبتها وانواع ضرر و زیانهای مادی و جسمی و روحی در جهان کنونی - که به مجموع آنها عنوان«شر» اطلاق میشود - تلاش می‏کنند که با طرح اصل «عوض‏» و «انتصاف‏» سازگاری شرور را با صفات کمالی الهی نظیر عدالت و حکمت اثبات کنند. متکلمان ابتدا آلام و شرور عالم را به سه دسته تقسیم می‏کنند:   1.  آلام و ناگواریهایی که خود انسان مسئول به وجود آمدن آن است. مثلا شخصی باتوجه کامل دست ‏خود را می‏سوزاند یا جرح و ضرری به خود وارد می‏کند.   در این قسم از شرور ظاهرا جای مناقشه بین موافقان و مخالفان نیست و نقد و جرحی متوجه دین و آموزه‏های آن نمی‏شود تا متکلم دین در مقام دفع آن باشد.   2. آلام و ناملایمت هایی که توسط انسانهایی که مخلوق الهی هستند و با قدرت وتمکین او در حق دیگران انجام می‏گیرد، مثلا ظالمی به انسان دیگر جراحات وارد می‏کندیا اموال او را غصب می‏کند یا شخصی چون استالین و هیتلر عامل کشتار هزاران تن انسان مظلوم می‏شود.   در این قسم از شرور و آلام، متکلمان معتقدند: درست است که مسئول مستقیم این همه الم ها و مصیبتها خود انسان است، اما چون این جنایتها با تمکین وقدرت خداوند صورت گرفته است ‏خواه ناخواه خداوند نیز مسئول شناخته می‏شود، لذامی‏بایست داد مظلوم را از ظالم بستاند و حق را به حق دار برساند. خداوند عادل نیز یادر همین دنیا از مظلوم حمایت می‏کند و ظالم را به قهر خویش مبتلا می‏کند یا این که هر دو را به روز رستاخیز حواله می‏دهد که از آن به اصل «انتصاف‏» تعبیر می‏شود.   ابی نوبخت دراین مورد بیان می دارد: «خداوند بخاطر تمکین و اعطای قدرت به ظالم ضامن انتصاف است نه عوض»[1]   و سید مرتضی می فرماید: «خداوند متعال بخاطر تمکین آلام و مضار ضامن انتصاف است».[2]   متکلمان در این مقوله مباحث ‏بسیار گسترده و ژرفی را دارند و شعاع آن را به حقوق و آلامی که بر حیوانات وارد می‏شود نیز کشانده‏اند. که طرح آن در این مختصرنمی‏گنجد، به هر حال قاطبه متکلمان اسلامی بر جبران حق مظلوم و شخص متالم و مبتلابه شرور و آلام تاکید و اتفاق نظر دارند.   3. الم ها و مصیبتهایی که پیامد قوانین طبیعت و مستند به خداوند است. مثلا کسی دراثر زمین لرزه یا طوفان و دیگر سوانح طبیعی جان خود را از دست می‏دهد یا دچارجراحات و آلامی می‏شود یا این که خداوند متعال به طور مستقیم به خاطر عللی چون امتحان، بلایا و مصیبتهایی بر انسانها وارد می‏کند.   در این قسم از شرور و آلام که واسطه‏ای بین الم و خداوند نیست، متکلمان اسلامی به طریق اولی قایل به جبران هستند و معتقدند که خداوند می‏بایست در مقابل این همه دردها و آلامی که متوجه انسانها می‏شود، در دنیا یا آخرت به اندازه‏ای جزا و پاداش اعطا کند تا آلام جبران گردد. و از این اصل در اصطلاح کلامی به «عوض‏» یا «اعواض» تعبیر می‏شود.   ابواسحاق ابن نوبخت در این مورد می گوید: «دردها و آلامی که از طرف خداوند در حق انسان مکلف و غیر اوابتدائاً و بدون اینکه استحقاق آن را داشته باشد، روا و صادر می‏شود می‏بایست‏ خداوندعوض و پاداش همه آنها را انجام دهد»[3]   و شیخ طوسی می فرماید (م 460 ه. ق): «دردناکی که خداوند برتر از همه در هر زنده‏ای پدید آورد -چه آن موجود زنده تکلیف شده باشد یا نشده باشد - آن دردناکی از وجود دست آویزی کههمیشه از کار بندگان پدید می‏آید سرنزده باشد، همانا بر خداوند برتر از همه است که آن تاوان را بجای دردناک کردن باید بپردازد، تا تاوان از ستم بودن بیرون برود»[4]   و علامه حلی (م 726 ه. ق)، اصل «عوض‏» را به «امامیه‏» نسبت می‏دهد و با تقسیم آلام به استحقاقی و ابتدایی می‏گوید:   «المی که خداوند در حق انسان روا می‏دارد اگر بر وجه انتقام و استحقاق باشد درآن عوضی نیست. اما اگر الم به صورت غیر استحقاقی باشد حسن آن منوط به تحقیق دو شرط ذیل است:   الف - الم می‏بایست مشتمل بر یک نوع مصلحت و لطفی چه در حق شخص «متالم‏» و چه درحق دیگران باشد، وگرنه متصف به «عبث‏» می‏شود که خداوند از آن منزه است.   ب - در مقابل درد می‏بایست ‏برای شخص دردمند عوضی مضاعف وجود داشته باشد بگونه‏ای که اگر بر شخص دردمند، نخست عدم «الم‏» و وجود «عوض‏» عرضه شود او دومی را انتخاب کند. وگرنه ظلم و جور بر حق تعالی لازم می‏آید».[5]   علامه حمصی رازی (م اوائل قرن هفتم) می گوید: «اگر الم متضمن عوض نباشد ظلم لازم می‏آید.نکته دیگر اینکه علاوه بر عوض می‏بایست الم مشتمل بر لطفی در حق مکلفین باشد، تا«الم‏» با حصول «لطف‏» از عبثیت و با تحقق «عوض‏» از ظلم خارج گردد، و در این فرض نیکوست».[6]   با مرور آرای متکلمان این نکته دستگیرمان می‏شود که متکلمان ضمن پذیرش وجود کژیها و ناملایمتها در جهان طبیعت، آن را چنین توجیه می‏کنند: چون پایان این دردها و غمها به خیر و نفع انسانی تمام می‏شود در حقیقت نمی‏توان به این امور شر واقعی اطلاق کرد، بلکه آنها صرف ناملایمت ها و ضررهایی هستند که پل ترقی و نیل انسانبه سعادت و کامروایی محسوب می‏شوند.   متکلمان علاوه بر استدلال با دلیل عقلی - که می‏توان اجمال آن را در آرای گزارش شده یافت و در انتها به تبیین آن خواهیم پرداخت - بر مدعای خود، از قرآن کریم وروایتها شواهدی می‏آورند:   1.قرآن کریم   مساله شر و وجود آلام و مصائب و انواع ناگواریها و ناملایمتها در حیات بشری موردتاکید قرآن مجید قرار گرفته است. در آیه‏های مختلف و با انگیزه‏های متعدد به وجودناملایمتها و جبران آن در آخرت اشاره‏هایی شده است، مثلا کلمه «شر» - که در قرآن به معنای ناملایمت و ضرر و زیانها و ضد خیر است - بیش از سی بار به کار برده شده است که در ذیل به بعضی از آیه‏ها اشاره می‏شود.   1. «وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَی اْلإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأی‏ بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ کانَ یؤُسًا»[7]   2. «وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَی اْلإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَا بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَریضٍ[8]   3.«إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا  * وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیرُ مَنُوعًا»[9]   4. «لا یسْأَمُ اْلإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَیرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَیؤُسٌ قَنُوطٌ‏»[10]   در این چهار آیه بر ابتلای انسان به انواع شرور تاکید و خاطر نشان شده است که بهوجود آمدن این شرور زمینه ساز شکوه گذاری و یأس و جزع انسان از خدای منان است.   امتحان الهی.   5. «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیرِ فِتْنَةً وَ إِلَینا تُرْجَعُونَ‏»[11]   6. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَی‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ اْلأَمْوالِ وَ اْلأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرینَ»[12]   7. «وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنینَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یذَّکَّرُونَ‏»[13]   در این آیه‏ها نیز خداوند متعال خودش را علت و عامل پیدایش بعضی انواع شرورمانند قحطی، انواع بیماریها و فقر اقتصادی و بلایای مادی و جانی معرفی می‏کند[14]و انگیزه آن را امتحان و آزمایش انسانها ذکر می‏کند.   کیفر اعمال.   قرآن کریم بعضی شرور و بلایا و آلام را کیفر اعمال انسانها و انتقام و قهر الهیذکر می‏کند که در طول تاریخ بعضی امم مانند عاد، لوط، فرعون، اصحاب ایکه و حجرگرفتار آن شدند در اینجا به بعضی از این آیه‏ها اشاره می‏شود:   8. «فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْناهُمْ فِی الْیمّ‏ِ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلینَ‏»[15] این آیه به قوم فرعوناشاره می‏کند که در نتیجه طغیانها و نقض عهدهای خود در دریا غرق شدند.   9. «فَجَعَلْنا عالِیها سافِلَها وَ أَمْطَرْنا عَلَیهِمْ حِجارَةً مِنْ سِجِّیلٍ‏»[16]   این آیه شریفه ناظر به یکی از عذابهای دهشتناک امتهای سابق است که قوم حضرت لوط به خاطر مبتلا شدن به ‏رذیله و انحراف بزرگ اخلاقی گرفتار غضب الهی (زیر و رو شدن شهر آنها و باران سنگ(شدند. در ذیل همین آیه نیز به قصه اصحاب أیکه و حجر نیز اشاره شده است.   در اهتمام قرآن شریف به مساله «انتصاف‏» همین بس که خداوند متعال یکی از صفات خود را «ذوانتقام‏» ذکر می‏کند و این صفت ‏بیش از سیزده مرتبه در قرآن تکرار شدهاست.   2. روایتها   در روایتهای متواتر و منقول از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه هدی علیهم السلام بر مساله شر و اصل «عوض‏» و «انتصاف‏» اهتمام فراوانی شده است که دراینجا عناوین مهم و عمده مساله شرّ را - که در دید مردم شرّ تلقی می‏شود - ذکرمی‏کنیم.   الف - مرگ و میرهای ناشی از حوادث طبیعی   یکی از مصادیق بارز شرّ، مرگ و میر انسانهای بی‏گناه در اثر حوادث طبیعی مانندزمین‏لرزه، آتشفشان، بیماریهای همه‏گیر و مهلک و غیره است. از دیدگاه پیشوایان دیندرست است که شرور و بلایا گریبان گیر بعضی مردم شده است و چه بسا آنها در صورت بقا به مقام های عالی نائل می‏آمدند، لکن خداوند منان این کمبود و نقص و درد حاصل از این بلایای طبیعی را در آخرت به نحو احسن جبران می‏کند، به گونه‏ای که انسان از ابتلای به این گونه آلام و مصائب شکوه‏ای نمی‏کند چرا که خداوند پاداش مناسب به او اعطامی‏کند.   در روایات متعدد به مساله مرگ در اثر بیماریهای مختلف مانند بیماری طاعون و وباو حوادث طبیعی اشاره شده و کسانی که جان خود را به خاطر این امور از دست می‏دهند درحکم «شهید» هستند و اجر آن را دریافت می‏کنند، مثلا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در روایتی از اصحابش می‏پرسد که شهید کیست؟ وقتی اصحاب می‏گویند شهید کسیاست که در راه خداوند و در میدان مقاتله کشته شود، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلممی‏فرماید: در این صورت تعداد شهدا اندک می‏شوند. و حضرت در پاسخ سئوال خود،می‏فرماید: «...الشَّهِیدُ الَّذِی ذَکَرْتُمْ وَ الطَّعِینُ وَ الْمَبْطُونُ وَ صَاحِبُ الْهَدْمِ وَ الْغَرَقِ وَ الْمَرْأَةُ تَمُوتُ جُمْعاً قَالُوا وَ کَیفَ تَمُوتُ الْمَرْأَةُ جُمْعاً یا رَسُولُ اللَّهِ قَالَ یعْتَرِضُ وَلَدُهَا فِی بَطْنِهَا»[17]   در این روایت ‏شریف تصریح شده است که کسی که در اثر بیماریهایی مانند استسقاء و وبا[18] و یا حادثه ای مانند غرق شدن بمیرددر حکم شهید است، و در روایتی دیگر آمده است:   «الطاعون شهادة لکل مسلم‏»[19]   آنچه تا کنون درباره انواع مرگ و میر گفته شد مربوط به مرگ هایی است که علت ‏یاعلل آن جزء عوامل و حوادث طبیعی به شمار می‏آید، اما درباره قتل و کشتارهای فردی یاجمعی که بناحق توسط انسانهای ظالم انجام می‏گیرد همین ثواب نیز مطرح است، مثلا درروایتهای متعدد، کسی که به خاطر جان خود یا اهل خود و یا به خاطر مال و ثروت خودکشته شود اجر شهید را دارد.   «من ارید ماله بغیر حق فقاتل فقتل فهو شهید»، «من قتل دون اهله ظلما فهو شهید»، «من قتل دون ماله ظلما فهو شهید»، «من قاتل دون نفسه حتی یقتل فهو شهید» و «من قتلدون مظلمة فهو شهید».[20]   ب - انواع بیماریها   یکی دیگر از کانالهای رسوخ شر به حیات، ابتلای انسان به انواع بیماریهای موقت ویا دایمی است که انسان از این کانال متحمل رنج و درد فراوان و چه بسا غیر قابلتحملی می‏شود. در مقابل انسان هایی که گرفتار چنین امراض صعب العلاج یا غیر قابلعلاج هستند، استدلال به «عدمی بودن شر» یا «شر لازمه ادراک خیر» است و غیره، انساندردمند و متالم را قانع نمی‏کند، چرا که او می‏تواند پاسخ دهد که چرا باید من فدایخیر برتر اکثریت ‏یا ادراک خیر گردم و من بسوزم و دیگران عیش کنند. اما پاسخ متکلمانکه خداوند همه این مصائب و آلام را به نحو احسن و مضاعف جبران خواهد کرد عقلایی بهنظر می‏رسد. از این رو در روایات معصومان علیهم السلام به این نکته تصریح شده استکه خداوند در مقابل همه آلام و دردها مانند بیماری سردرد، تب و عقب ماندگی جسمی وذهنی، حتی اندوه و حزن قلبی و .... جزای برتر اعطا خواهد کرد.   امام صادق علیه السلام در توجیه نقصهای بدنی مانند نابینایی و ناشنواییمی‏فرماید: خداوند در آخرت به چنین اشخاصی در صورت بردباری و صبر، چنان پاداشی اعطامی‏کند که اگر بین بازگشت ‏به دنیا و تحمل دوباره همین مصائب و باقی ماندن در آخرتمخیر باشند، بازگشت ‏به بلایا را انتخاب می‏کنند تا اجرشان مضاعف گردد.   «ثم للذین ینزل بهم هذه البلایا من الثواب بعد الموت ان شکروا و اتابوا مایستصغرون معه ماینالهم منها، حتی انهم لو خیروا بعد الموت لاختاروا ان یردوا الیالبلایا لیزدادوا من الثواب‏»[21]آ   امام رضا علیه السلام در فلسفه وجودی انواع مرض می‏فرماید:   «المرض للمؤمن تطهیر و رحمة و للکافر تعذیب و لعنة و ان المرض لایزال بالمؤمنحتی لایکون علیه ذنب‏».[22]   درباره تب و سردرد وارد شده است: «ان المؤمن اذا حمی واحدة تناثرت الذنوب منهکورقة الشجر فان ان علی فراشه فانیته تسبیح و صیاحه تهلیل و تقلبه علی فراشه کمنیضرب بسیفه فی سبیل الله‏»[23].«صداع لیلة تحط کل خطیئة الاالکبائر»[24]   بنابراین وقتی به آلام و شرور از دیدگاه عرشی بنگریم این مطلب دستگیرمان خواهدشد که شرور متضمن معانی ژرف و موجهی هستند و بی‏معنی دانستن شرور از دیدگاه «مذهب»‏حکایت از عدم شناخت مذهب می‏کند.[25]     3. دلیل عقلی   متالهان اعم از متکلمان و فلاسفه بعد از اثبات عقلی «واجب الوجود» از همین عنوان،وصف استغنا و قدرت مطلق و همچنین علم همه‏دان واجب الوجود را استنتاج می‏کنند، چراکه در صورت کرانمند بودن اوصاف کمالی الهی عنوان «واجب الوجود» بر آن صدق نمی‏کند واین خلاف فرض است، بنابراین خداوند غنی و عالم مطلق است.   محقق طوسی در این باره گوید: «وجوب الوجود یدل علی سرمدیته و نفی الزاید والحاجة و علی ثبوت الجود و التمام وفوقه و الخیریة و الحکمة و التجبر».[26]   از سوی دیگر وقتی داعی و انگیزه ارتکاب افعال قبیح و ظلم را مورد تحلیل و تجزیهقرار می‏دهیم با دو عامل انگیزه‏ای، به نام «احتیاج‏» و «جهل‏» مواجه می‏شویم، بهاین معنا که فاعلی که مرتکب فعل قبیح و ناروایی می‏شود بالضرورة داعی و انگیخته اوبه سوی فعل زشت ‏یکی از این دو انگیزه است، مثلا کسی که دزدی می‏کند انگیزه‏اش رفعحاجت‏خود است و یا کسی که از روی عصبانیت ‏به شخص دیگر ضرب و جرح وارد می‏کند،داعی‏اش تشفی نفس و خاموش کردن شعله آتش قلب خود است که به آن نیازمند است، یا کسیبدون علم در حق شخص دیگر ظلم می‏کند و بدون آگاهی مرتکب امر قبیح می‏گردد، بنابراینانگیزه‏های فاعل شرّ به یکی از این دو انگیزه برمی‏گردد.   از این دو مقدمه [غنی و قدرت و علم مطلق الهی و رجوع انگیزه فعل شرّ به دو داعیفوق] به این ره یافت می‏رسیم که خداوند نمی‏تواند فاعل امر قبیح و فعل ناروا گردد،چون هیچ یک از این دو داعی در وجود او قابل تصور نیست، چرا که حسب ادله خداوند غنیو قادر و عالم مطلق است[27]   از این رو هیچ انگیزه و توجیهی وجود ندارد که خداوند متعال در حق مخلوقات خود ازجمله انسان -که گل سرسبد بوستان آفرینش است- ظلم و فعل قبیحی را روا بدارد. پس آنچهخود را «شرّ» و «ظلم‏» در حق بندگان می نمایاند حتما در آن خیر و مصلحتی نهفته است کهما از آن غافل و بی‏خبریم.   علامه حلی در این باره می‏فرماید: «داعی و انگیزه فعل قبیح و شر در سه انگیزه«نیاز» «جهل‏» «حکمت‏» خلاصه می‏شود. اولی به این صورت که شخص آگاه از قبح فعل بهخاطر نیاز مرتکب آن می‏شود. دومی، به این گونه است که شخص قادر توان ترک قبیح رادارد اما چون آگاه از قبح فعل نیست، آن را انجام می‏دهد. سومی، به این گونه است کهشخص، هم عالم به قبح فعل است و هم نیازی به آن ندارد اما به خاطر وجود مصلحت و حکمتانجام می‏دهد که با آمدن مصلحت در بین، فعل از قبح خارج و متصف به نیکو می‏گردد. وچون خداوند متعال فاعل غنی و عالم و حکیم است، به هیچ وجه داعی اول که ملاک صدورفعل قبیح بود، در او متصور نیست و لذا صدور فعل قبیح از باری تعالی محالاست‏[28] به عبارت دیگر، چون ذات خداوند متعال دارای صفات کمالی مطلقاز قبیل جود، فیض، رحمت، حکمت، کرامت و غیره است و هیچ صفت نقصی مانند بخل، حسادت،تشفی خاطر و غیره در او نیست پس آنچه از آن منبع نورانی به آیینه وجود امکانی بتابدهمه‏اش مطابق اصل سنخیت و مطابق عکس بامعکوس نورانی و جمیل و نیکو و خیر خواهانه وحکیمانه است[29]« کُلٌّ یعْمَلُ عَلی‏ شاکِلَتِهِ [30]» «ان الله جمیل و یحبالجمال‏».   سخن در این مقوله وسع بیشتری را می‏خواهد که به همین اندازه بسنده می‏شود.     .

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

مرجع:

ایجاد شده در 1401/04/17



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image