تاریخ /

تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه

رابطه علماي نجف با حکام عراق و نجف را تبيين نمائيد؟


عتبات مقدسه به خصوص شهر نجف محفل انس ملائکه الله و مدفن مولاي متقيان امير مومنان و پرچم دار عدل و مبارزه با ظلم همواره مرکز و پايتخت معنوي شيعيان بود و علماي شيعه با اقتدا به مولاي متقيان سنگر اسلام و تشيع را گاهي با قلم، گاه با سکوت و گاه با خروش و گاه نيز با خون سرخ شهادت حفظ کرده اند و هر يک از واکنشها به موقعيت زماني بستگي داشت، چنانچه امير مومنان روزي سکوت کرد و امام حسين ـ عليه السلام ـ پرچم شهادت را برافراشت و هر کدام به وظيفه ديني خود عمل کردند. کشور عراق را از عصر حکومت قاجاريه در ايران(1171-1304ش) را مي توان به چهار دوره تقسيم کرد که رابطه علما با حکام در هر دوره اي اقتضاي خودش را دارد: 1. دولت عثماني به پايتختي ترکيه در اين دوره که تا جنگ جهاني اول ادامه داشت، عراق زير مجموعه و يکي از ايالت هاي امپراطوري عثماني بود، هر چند اين دوره علماي شيعه در منطقه اي زندگي مي کردند که زير نظر حکومت سني بود، اما به نظر مي رسد که با حکام منصوب از طرف امپراتوري در بغداد و نيز علماي اهل سنت روابط خوبي داشتند، البته نه به اين معني که امپراطوري دولت عثماني را حکومت مشروع بدانند، بلکه جوي ايجاد شده بود که بدون تنش هر فرقه اي با مباني اعتقادي خويش به زندگي خود و تبليغ دينش ادامه مي داد. برخي ميانه علماي شيعه با حکام بغداد را در اين دوره چنان ترسيم نموده اند که در تنش هاي بين ايران شيعي با امپراطوري عثماني بر سر تصرف بغداد، اين علماي شيعه بودند که از سوي حکام بغداد مأموريت مي يافتند تا با فرماندهان ارتش ايران صحبت کرده و آنان را از خونريزي و پيش روي به بغداد منصرف کنند، البته يادآوري اين نکته نيز ضروري است که علماي نجف بيشتر ايراني تبار بودند، از اين ميانجي گري مي توان مأموريت شيخ جعفر نجفي به دستور حاکم بغداد در سال 1219 هـ . ق و در سال 1227 هـ . ق. اشاره کرد همچنین در سال 1234 ق به هنگام اختلاف ايران و دولت عثماني بر سر ناحيه بابان کردستان، آقا احمد کرمانشاهي از مراجع کربلا ميان سليمان پاشا حاکم بغداد و محمد علي ميرزا فرمانده نظامي ايران وساطت کرد. و حکام بغداد گاهي براي پيش برد مصالح ايرانيان، از علماي نجف استفاده مي کردند. در سال 1236 هـ . ق نيز داود پاشا حاکم بغداد از شيخ موسي نجفي خواست تا از پيشروي ارتش ايران به بغداد جلگيري کند. 2. جنگ جهاني اول و اتحاد امپراطوري عثماني با آلمان: پس از جنگ جهاني اول، دولت استعمار انگليس به بهانه اين که امپراطوري عثماني با آلمان متحد شده و با وعده استقلال و آزادي عراقيان در سال 1914 ميلادي به فاو، بصره و بغداد حمله کرد و شيخ الاسلام حکومت عثماني در 23 نوامبر 1914 م اعلان جهاد کرد و علماي شيعي عراق نيز علاوه بر حکم جهاد عليه دولت استعمار انگليس در خط مقدم جبهه حضور يافتند. در بغداد و کاظمين حضرت آيه الله شيخ مهدي خالصی رهبري جبهه را به عهده داشت و جبهه ديگري به رهبري آیات عظام سيد مصطفي کاشاني، ملا فتح الله معروف به شيخ الشريعه اصفهاني، سيد علي داماد، سيد محمد سعيد جبوبي تشکیل شد. آیه الله سيد محسن حکيم مرجع بزرگ شيعه نيز در خط مقدم مي جنگيد و مردم نجف را بسيج مي کرد تا به سوي بغداد و براي جنگ با نيروهاي اشغالگر اعزام شوند البته در اين جريان حکومت عثماني نيز بود ولي چون تاب مقاومت نداشتند، متفرق گشتند و علماي شيعه با مردم به تنهائي با استعمار جنگيدند. در اين ميان نقش مرحوم کاشف الغطاء نيز بر جسته تر است که در مصر و لبنان به تبليغ مردم مي پرداخت و با شروع جنگ جهاني به عراق برگشت و به خط مقدم جبهه «کوت» رسيد و اسلحه بدست گرفت و با متجاوزان جنگيد. مرحوم محمد تقي خوانساري نيز کرسي درس را تعطيل کرده و به جبهه شتافت. 3. انقلاب اسلامي عراق در سال 1920 ميلادي: با پايان يافتن جنگ جهاني اول و شکست آلمان، دولت عثماني نيز در هم شکست و دولت انگليس به تاریخ 7 اکتبر 1918 میلادی عراق و فلسطين را مستعمره خود اعلام کرد و حاکمي را بر بغداد گماشت. در اين دوره نيز علماي شيعه ساکت ننشستند و به رهبري مرجع مطلق محمد تقي شيرازي معروف به ميرزاي دوم که از سامراء به کربلا آمده، انقلاب بزرگ عراق را پي ريزي کردند. اين مرجع بزرگ براي هدايت انقلاب شورایي تشکيل داد که اعضای آن عبارت بودند از: آيات عظام الله شيخ مهدي خالصي، سيد ابوالقاسم کاشاني ]مبارز نستوه ايران در ملي شدن صنعت نفت[ ، سيد محمد علي شهرستاني، ميرزا احمد خراساني و شيخ محمد رضا شيرازي. ميرزاي شيرازي با فتواي جهاد بر عليه استعمار که به امضاي 17 نفر از علماي بزرگ کربلا رسيد در سال 1920 م انقلاب اسلامي عراق را رسما آغاز کرد ولي اين مجاهد نستوه در 17 ماه اوت 1920 ميلادي به رحمت خدا پيوست و رهبري انقلاب به عهده شيخ الشريعه اصفهاني گذاشته شد. اما اين انقلاب به پيروزي نهايي نرسيد و در آخر نيروهاي رزمنده و رهبران جهادي مجبور به صلح با انگليس شدند. 4. انتخاب ملک فيصل به عنوان پادشاه عراق و استقلال کشور عراق: هر چند انقلاب عراق پيروز نشد ولي براي انگليسي ها ثابت شد که نمي توانند حاکم غير عراقي را بر مردم عراق مسلط کند وبه همین جهت ملک فيصل در سال 1921 م از حجاز به سوي عراق آمد و با توجه به اينکه بدون موافقت علماي شيعه نمي توانست بر عراق حکمراني کند و مرجعيت شيعه را آيه الله شيخ محمد مهدي خالص رهبري مي کرد به ناچار خود را به وي نزديک ساخت ولي مرحوم خالص به شرطي با فيصل بيعت کرد که استقلال عراق را حفظ کند و فيصل نيز پذيرفت و قسم ياد کرد که در صورت تخلف از شرط، از حکومت کنار رود. وقتي ملک فيصل به شرط خود عمل نکرد، مرحوم خالصي اعلام کرد که او ديگر حاکم عراق نيست و در پی اين فتوا، ديگر علما نيز مردم را تحريک کردند و اعتراض هاي علما و مردم باعث سقوط کابينه اول ملک فيصل شد، در مرحله دوم آيه الله خالصي با صدور فتواي شديد اللحن انتخابات عراق را تحريم کرد و به علت مخالفت شديد ديگر علما، کابينه دوم ملک فيصل نيز سقوط کرد و فيصل، عبدالمحسن سعدون را مأمور تشکيل کابينه سوم کرد ولي انتخابات مجلس به خاطر مخالفت آيه الله خالصي و علما متوقف گشت. سعدون به دستور فيصل مرحوم خالصي و فرزندان و برخي از بزرگان را دستگير کرد و روانه جده عربستان ساخت. مرحوم خالصي با نزديک شدن موسم حج به مکه رفت و پس از مراسم حج راهي ايران گشت و در سال 1342 هـ . ق وارد مشهد شد و سر انجام در 11 ماه مبارک رمضان سال 1343 هـ . ق در مشهد دار فاني را وداع کرد. با توجه به مطالب ياد شده در اين چهار دوره و نيز دوران بعد از فيصل و تا به امروز به اين نتيجه مي رسيم که هيچ وقت علماي شيعه حکام ستمگر بغداد را به رسميت نشناخته و مشروع ندانسته اند، هر چند به خاطر حفظ استقلال کشور و حفظ کيان اسلام گاهي مجبور به همکاري با آنان مي شدند. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر

آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image