چشم برزخی /

تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه

نخست باید دانست در اصطلاح فلسفه و کلام و عرفان، عالم برزخ عالمی فراتر از عالم دنیاست. لذا به هر مقدار ما از دلبستگی و وابستگی به دنیا و مادیات دور شویم به عالم مافوق آن بیشتر دسترسی می یابیم. بنابر آن چه از آیات و روایات به دست می آید کسانی که در مرحله ای قرار می گیرند که در آستانه مرگ و در حال قطع رابطه با دنیا هستند می توانند پرده هایی از عالم برزخ را مشاهده کنند و یا کسانی که با گرایش به معنویات و دوری از مادیات به قدرت روحی و معنوی می رسند، می توانند شخصیت درونی افراد را کشف می کند با این تفاوت که مشاهده پرده هایی از عالم برزخ در آستانه مرگ غیراختیاری و اجباری است.


نخست باید دانست در اصطلاح فلسفه و کلام و عرفان، عالم برزخ عالمی فراتر از عالم دنیاست. لذا به هر مقدار ما از دلبستگی و وابستگی به دنیا و مادیات دور شویم به عالم مافوق آن بیشتر دسترسی می یابیم. بنابر آن چه از آیات و روایات به دست می آید کسانی که در مرحله ای قرار می گیرند که در آستانه مرگ و در حال قطع رابطه با دنیا هستند می توانند پرده هایی از عالم برزخ را مشاهده کنند و یا کسانی که با گرایش به معنویات و دوری از مادیات به قدرت روحی و معنوی می رسند، می توانند شخصیت درونی افراد را کشف می کند با این تفاوت که مشاهده پرده هایی از عالم برزخ در آستانه مرگ غیراختیاری و اجباری است. اما دستیابی به چشم برزخی و دیدن شخصیت درونی افراد در طول زندگی و به طور اختیاری است. برای رسیدن به این مقام می توان از عمل به واجبات و ترک محرمات شروع کرد و علاوه بر آن به نوافل و رعایت تقوا بیش از حد معمول پرداخت تا زمینه بهره‌مندی از «چشم برزخی» فراهم شود و حقایق افراد و اعمال را فراتر از ظاهر آنها بتوان دید. این مطلب در حدیث قرب النوافل چنین بیان شده است : « عن ابی عبد الله (ع) قال: قال رسول الله(ص) قال الله: ما تَحبَّب اِلیَّ عَبدی بشیء اَحبُّ اِلیَّ مِمَّا افترضتُه علیه و انه لِیتحبَّب اِلیَّ بالنافله حتی اَحبَّه، فاذا اَحبَبتُه کنتُ سَمعُه الذی یَسمَعُ بِه و بَصَره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به، و یده التی یبطش بها و رجله التی یمشی بها، اذا دَعانی اَجبته و اذا سألنی اعطیته؛ از پیامبر(ص) روایت شده که خداوند فرمود: اظهار دوستی نکرد بنده من به چیزی دوست داشتنی تر از آنچه واجب کردم بر او، و او با نوافل به سوی محبت من می آید تا این که من نیز او را دوست بدارم. پس هنگامی که او را دوست بدارم شنوایی او می باشم آن گاه که می شنود و بینایی او می باشم آن گاه که می بیند و زبان او می باشم آن گاه که سخن می گوید و دست او می باشم آن گاه که ضربه می زند و پای او می باشم آن گاه که راه می رود، هنگامی که به درگاه من دعا کند اجابت می کنم و اگر از من درخواست کند به او می دهم. (ر.ک: المحاسن، احمد بن محمد بن خالد البرقی، ج 1، ص 291 و اصول کافی، کلینی، ج 2، ص 352).از زمانى که حیات بشرى در این کره خاکى شکل گرفته، همیشه سؤال مهمى ذهن او را مشغول ساخته که هدف از خلقت انسان و مجتمع بشرى چیست؟ آیا زندگى همین جلوه صورى و ظاهرى آن یعنى خوردن و خوابیدن و شهوت رانى کردن است؟ یا در پشت این حرکات، اسراری نهان و اهدافی بلند نهفته است؟از همان ابتداى خلقت، دو نیروى ظاهرى و باطنى در درون انسان صف آرایى کرده و هر کدام سعى کرده قلب انسان را تسخیر نمایند از سویی شیطان و نفس اماره و از سوی دیگر، پیامبران الهى و عقل قرار دارند که هر کدام بنا به تناسب درون ظلمانى و نورانى انسان را شکل می دهند حال اگر این انسان در مقابل خداوند متعال، خاضع و خاشع شده و تنها او را پرستش کند، بُعد روحانى و الهى بر وجود او پرتو می افکند و کارى جز خیر و خوبی انجام نمی دهند اگر انسان در حال نسیان و غفلت قرار گیرد و عقلش در مقابل شیطان و نفس سرکش درونى یاراى مقابله نداشته باشد، تاریکی و شر بر او سیطره پیدا خواهد کرد.از نظر گاه على(ع) «کم سخنى و گزیده گویى»، «ملازمت با حق»، «استقامت در دین»، «هم نشینى با نیکان»، «انجام عمل صالح»، «مدارا با مردم»، «صدق و دوستى»، «ادب ورزیدین»، «عفت ورزیدن»، «عفو و گذشت کردن از مردم»، «نادیده گرفتن خطاهاى مردم»، «غیبت نکردن»، «زهد ورزیدن در دنیا»،«موقع سکوت ذکر گفتن»، «اخلاص در عمل داشتن» و «جدال و مراء نکردن»(غررالحکم، 38-45) نشانه هاى عقل و بصیرت شمرده شده است، قرآن مى فرماید: ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا؛ هر کس تقوا پیشه کند خداوند به او فرقان «قدرت تمیز بین حق و باطل» عطا مى کند». این فرقان که همان چشم دل و چشم حقیقت بین است مومن را از مهلکه هاى گوناگون نجات داده و به سوى رستگارى رهنمون مى نماید.نقطه آغازین چشم باطن بین، از همین مرحله است؛ به طورى که با رعایت «تقوا» نخست آدمى بر اعضاى بدن خود مسلط مى شود تا آنجا که بر غضب خود چیره مى گردد و خشم او شعله ور نمى شود و دست و پاى او به دیگران آسیب نمى رساند و بر خواسته هاى نفسانى خود تسلط مى یابد؛ به طورى که شهوت او حریم دیگران را نمى شکند و آن چنان بر چشم خود مسلط مى شود که از هرگونه خیانت دورى مى کند. حتى گوش او به کنترل در مى آید و هر صدایى را نمى شنود. پس از تسلط بر اعضاى بدن خود، روح آدمى قدرت بیشترى پیدا مى کند و بر تصورات و خیالات ذهنى خویش حاکم مى شود؛ به طورى که اراده او متمرکز مى شود و ناخواسته تصورات مختلف به ذهن او نمى آید. انسان سالک با رعایت تقواى بیشتر رفته رفته بر دیگر انسان ها نیز سلطه و برترى مى یابد؛ به طورى که با نگاه او، اطرافیان تحت تأثیر او قرار مى گیرند و مبهوت او مى شوند که از آن به «ابهت شخصیت» تعبیر مى شود. سخن شخص سالک به گونه اى در مخاطب تأثیر مى گذارد که سراسر وجود مخاطب را فرا مى گیرد و از آن به «نفوذ کلام» تعبیر مى شود. در مرحله والاتر، قدرت روح به حدى مى رسد که باطن شخص مقابل را تشخیص مى دهد که از آن به «چشم برزخى» و «نگاه باطن بین» تعبیر مى شود. گفتنى است شخص سالک همان طور که مى تواند تصرف تکوینى در افراد داشته باشد، مى تواند بر اجسام طبیعى هم تأثیر بگذارد؛ به طور مثال، حرکت آب جارى را متوقف کند.آیت الله بهاء الدینى«رحمه الله» نیز مى فرمود: من با چشم دل و گوش باطن مى توانم چیزهایى را که با چشم و گوش معمولى دیده یا شنیده نمى شوند، ببینم و بشنوم؛ ولى قدرت دیدنم به پایه شنیدنم نمى رسد.پس معلوم شد که چشم دل در اثر عادت و انس به طبیعت و عالم ملکى کم سو شده و توان دیدن حقایق را ندارد، تنها راه چاره روشن نمودن آن از طریق اطاعت خداوند (انجام واجبات، ترک محرمات و توقف در برابر شبهات) مى باشد که آن هم به مرور زمان و به تدریج به دست مى آید اما مقدار و نوع دامنه ی دید برزخی بستگی به میزان معرفت و مقدار فاصله گرفتن انسان از عالم ماده و انقطاع از امور مادی و جسمانی و توجه او به عالم مجردات و حقایق دارد . مسلما چشم باطن‌بین انبیا و اولیا از بقیه انسان ها نافذ تر و محدوده ی دید برزخی آنها از سایر انسان ها وسیع تر و گسترده تر است ودیگران به میزان درجه شناخت و اطاعت از خداوند و پیروی از انبیاء و اولیاء و سعی و کوشش در راه بندگی حق، از چشم برزخی برخوردار خواهند بود. تا اینجا آنچه گفته آمد دستیابی به چشم برزخی به طور اختیاری و در طول زندگی است. اما زمانی هم فرا خواهد رسید که انسانها، به طور طبیعی و اجباری چشم از این جهان فرو می بندد و چشم برزخی آنها گشوده می شود و گاهی این وضعیت در آستانه مرگ و یا هنگام به کما رفتن روی تخت بیمارستان و یا گوشه خانه اتفاق می افتد و می بیند آن چه اطرافیان نمی بینند و می شنود آنچه اطرافیان نمی شنوند.یک خاطرهشخصی دارای اموال و دارایی فراوان بود و در آستانه مرگ قرار گرفت، اطرافیان دور او جمع بودند، یکی گریه می کرد و یک قرآن می خواند و یکی ذکر می گفت و یک به او نگاه می کرد و ... یکی نزدیک گوش او آمده بود و تلقین شهادتین می داد و مرتب می گفت: بگو «اشهد ان لااله الاالله- اشهد ان محمدا رسول الله ... » اما آن شخص یک مقدار زبانش را تکان می داد ولی ادامه نمی داد. بعد از چند ساعت آن شخص به حالت عادی برگشت، همه خوشحال شدند و دور او جمع شدند، گفتند: آقا! می فهمیدی ما چقدر ناراحت بودیم! یکی پرسید: آقا چرا شهادتین را نمی گفتی؟! آن شخص از یک سو به خاطر رفع آن بحران خوشحال بود و از سوی دیگر خیلی ترسیده و وحشت زده بود و در ضمن گفتن چند خاطره از آن موقعیت برزخی، گفت: قیافه وحشتناکی را جلو چشم من آمده بود وقتی شماها اصرار می کردید شهادتین بگم. او می گفت اگر بگویی با این آتش همه خانه و زندگی ات را آتش می زنم و من از وحشت زیاد، زبانم نمی چرخید!! آری دلبستگی و وابستگی شدید این شخص به دنیا و اموالش چنین فرجام وحشتناکی را در آستانه مرگ برای او رقم زده بود. .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image