خلود و فراتر از خلود /

تخمین زمان مطالعه: 33 دقیقه

خلود و فراتر ازخلود در بهشت و دوزخ چیست؟


بحثی پیرامونخلود و فراتر ازخلودمبحث خلودِ در بهشت و دوزخ که از باورهای ثابت ما مسلمانان بلکه همه دین باوران همه ادیان است، همیشه مباحث زیادی را دراذهان عمومی بر انگیخته و باعث سؤالات زیادی شده است. موضوع خلود در جهنم و بهشت در بیش از 90 آیه قرآن مورد بحثقرار گرفته و آنچه دربارهی آن گفته و شنیده شده اینست که گنهکاران در جهنم و نیکوکاران در بهشت پس از سنجیده شدناعمالشان در روز و هنگامه حساب، هر دو دسته تا خدا خدایى مىکند، در عذابهاى جهنم یا نعمات بهشتى بىهیچ تغییر حالتىخواهند ماند.بطور خلاصه با مختصر توجهى به این طرز برداشت، ما جهنم و بهشت را پایان کار چرخه هستى دانسته و مقصود وهدف خداوند علیم حکیم را از آفرینش عالم و بالاخص انسانها، محبوس کردنشان در یک بایگانى راکدِ پر از عذاب و مشقّت یا عیشو عشرت دانستهایم. با وجود حدود اً 90 آیه در قرآن در این مورد، البته موضوع خلود در جهنم و بهشت امرى ثابت و بىتردید است.ولى در این طرز برداشت از این واقعیت از واقعیتهاى هستى، اشکالات اساسى زیادى به نظر مىرسد که از آن جملهاند:1 وقتى مىگوییم که مخلوقى در جایى جاودانه خواهد ماند تا خدا خدایى مىکند، پس خود به خود معتقد شدهایم که:الف - خدائى، یک منصب است و مىگوییم تا خدا به آن منصب هست دوزخیان و بهشتیان هم در دوزخ و بهشت باقىاند، ولو اینکهمنصب خدائى را همیشگى بدانیم. ناگفته پیداست که این باور کفر است. چه اگر خدائى را، یک منصب بدانیم در این صورت اولاباید کسى، چیزى و یا موجودى، او را نعوذ بالله به آن منصب نصب کرده باشد.ثانی اً: نصب کننده از منصوب علیه بالاتر باشد،ب معتقدیم که بر خودِ خداوند هم نعوذ بالله زمانى ولو بىپایان مىگذرد.ج - خودِ جهنم و بهشت و همه ساکنین آنها بعد از قیامت با آن برداشتى که داریم با خداوند هم سال خواهند بود. در نتیجهکمال مطلق را با مخلوقى مقید و مسئلهاى به نام "زمان " که ساخته تصور ماست سنجیده و مقیدش نمودهایم. و قد تعالىالله عنذلک علو اً کبیراً.2 با محبوسکردن مخلوق در یک بایگانى راکد داراى هرحالى که باشد عمل خداوند را عاطل و باطل تصور کردهایم. چه، نه ازعیش و نوش بهشتیان فایدهاى براى عالم هستى حاصل است و نه از عذاب جهنمیان. در حالیکه مىدانیم که مقصود هرهنرآفرینى، از آفرینشِ هنر خود و هر صانعى از ص نع خود، ظهور خود اوست در اثرِ هنرى و صنعش.3 آنچه مسلم است اینکه هر صانعى همه کمالات خود را در صنعش به ودیعت مىگذارد ( مراجعه کنید به مبحث: بدء چیست ،مبدأ کجاست در کتاب رازهای رستاخیز نگارنده) ، در این صورت کمال خداوندى را در مورد اکثریت عظیمى از خلق که ما آنها راجهنمى مىدانیم در سوختن به بدترین وضعیت و شکنجه و عذاب، و در مورد اقلیتى محدود و معدود که بهشتیشان مىنامیم در عیش و عشرت و شهوترانى و بیکارى و عدم هرگونه ترقى و تعالى و تغییر وضعیت، خلاصه کردهایم.4 اگر فرض بالا درست نباشد، باید به این ترتیب تصور شود که خالقى علیمِ حکیم خلقى را براى ظهور تامه خود آفریده، ولىخلقش در بین راه، به بیراهه رفته و در نتیجه آن صانع حکیم در مقصود خود ناکام مانده، اما عجب اینکه باز هم علىالدوام به اینعمل خود ادامه مىدهد و دستگاه انسان سازى همواره به کار است که این خود العیاذ بالله نشانه ضعف و بىبرنامگى و بیهودهکارى او خواهد بود.5 وقتى ما مخلوقِ مقید را که مصنوع خالق مطلق است - در یک وضعیت ثابت- معذب یا متنعم بىحرکت و ثابت تصورکنیم، در حقیقت مطلق بودن خالق را زیر سؤال بردهایم و او را به قید و بند مقید کردهایم و برایش ضدّ و ندّ قائل شدهایم.6 وقتى مىگوییم "خلود یعنى ماندنِ نیکوکار در بهشت و بدکار در جهنم" - تا خدا خدایى مىکند - در حقیقت خلود را درزمان دانستهایم، در چیزى که خود، در عالم هستى امرى اعتبارى است و اصلیتى ندارد. پس چگونه ممکن است خَلق خداى علیمِحکیم پس از سِیر در مراحل بیشمار، در چیزى جاودانه بماند که خود هیچ وجود خارجى ندارد؟ ( رجوع کنید به کتاب رازهایرستاخیز نگارنده که تِم اصلی آن زمان والهیات است).حالا اگر اشکالات بالا که برشمردیم درست و اعتقاد به آنها هرکدام و مجموعاً، خلاف واقعیتهاى هستى باشند، باید بگوئیم در عینحال که خلود اصلی ثابت در عالم هستی است اما حقیقت امر این است که خلود در جهنم، عبارت است از توقف سائر، در دورهملکات شرى و در بهشت در دوران ملکات خیری است . توضیح بسیار مختصر اینکه ما وقتی عمل می کنیم چه اعمال خیر و چهاعمال شر در اثر تکرار آنها در نفسمان ملکات خیری یا شری به وجود میآورند که کم کم نفس ما را همانها تشکیل می دهند.اینکه گفته اند اعمال خیری و شری ما را دو ملک می نویسند منظور همین دو بایگانی خیری و شری در نفس ماست . بهمین علتامامان ما (ع) توصیه کرده اند اگر گناهی مرتکب شدید فوراً توبه کنید ، دو رکعت نماز توبه بخوانید ، صدقه بدهید تا آن گناهان درنفس ملکه نشوند. تشکیل دهنده دوزخ وبهشت هم همان ملکات ماست . در دوزخ تا زمانى که آن ملکات را در اثر عذابها و شکنجههاى آنجا، و همینطور پوستها (بشر ) پوستهای کلفت (جلود) و یا دیوارههاى ضخیم (الحجارة) که هرکدام در نفس انسان دوزخینسبت به بزرگی وکوچکی اعمال بد، تشکیل شده و هر کدام به نوبه خود مانع و رادعى براى شکفتن استعدادات وجودى آنهایند رااز خود پاک کنند.در آیات 99 تا 102 سوره طه مىخوانیم: کذلک نَقصّ من اَنباء ما قد سبق و قد آتیناک من لدنا ذکرآ من اعرض عنهیحمل یوم القیمة وزرآ خالدین فیه و ساء لهم یوم القیمة حِملا - این چنین ما بیان مىکنیم براى تو از خبرهاى گذشتگان ومحققاً تو را از جانب خودمان ذکرى دادیم که هرکس از آن (ذکر) اعراض نماید در روز قیامت بار سنگینى راحمل مىکند که در آن(بار) جاودانه خواهد ماند . به طورى که ملاحظه مىشود قرآن خلود را در این آیه در زیر "بارها سنگین" مىداند نه در یک محل یازمان، که این خود دلیل روشنى به مدعاى بالاست. چون اگر مقصود خلود در جهنم باشد باید فعل مؤنث (خالدین فیها) بیاید.درسوره نباء می خوانیم : ان جهنم کانت مرصادا للطاغین مأبا لایثین فیها احقابا – محققا جهنم ، برای طغیان کنندگان درکمین است و بازگشتنگاهی است که در آن در حقبههایی مکث می کنند. طبق این آیه وآیات دیگر دوزخیان در حقبه هایی برایاینکه برگردند و راههایی را که نرفته اند بروند و دیواره های ضخیم بر روی نور وجودشان و مداوای بیماریهای فراوان قلبشان رابسوزانند و سپس بعد از پایان دورههای متعدد عذاب از آن برهند، توقف می کنند حقبه ای بعد از حقبه ای. (رک به "کتاب رازهایرستاخیر" نگارنده مبحث جهنم چیست یا کجاست؟) . عبور از حقبههای متعدد دوزخ مسلما باید از پایین به بالا باشد و الا نمیتوانند محل بازگشت (للطاغین مأبا) باشند. چون هر حرکتی را مسلما مبدء و مقصدی باید و مقصد جهنم وشر نمی تواند بی انتهاباشد، پس باید پایانی داشته باشند. گنهکاران وقتى در اثر توقف در هر حُقبه (گودال عمیق) براى درمان دردى و فروریختنِ دیوارهاى و سوختن پوستى دوران معالجهشان به سر بیاید و حتماً هم باید به سر آید وارد طبقات پائین بهشت مىگردند تا شکفتناین قوا و به فعلیت رسیدن آنها را در آنجا آغاز کنند. مانند مریضى که به تشخیص طبیب معالج در بخش یا بخشهایى ازبیمارستان بمناسبت بیماریهایی که دارد بسترى مىشود و تا هنگامى که بهبودى کامل نیافته، از کل بیمارستان یا هریک ازبخشها، خلاصى برایش ممکن نیست. در حقیقت مریض در دوران معالجه خالد است نه در زمان. به همین دلیل، هیچ دکتر ماهرىتضمین نمىکند که مریضش حتماً در یک دوره زمانىِ معین در بیمارستان بسترى باشد، یا تا موقعی که ساختمان و تشکیلاتبیمارستان بر قرار است. بلکه اگر از او سؤال شود که چند روز مریض باید در بیمارستان بماند؟ جواب مىدهد تا موقعى که معالجهشود و اگر گاهى مدتى تقریبى معلوم مىکند بر اساس قرائن و تجربههائى است که داشته، گرچه بسیار هم دیده شده که معالجهیک مرض یا دورانِ بهبودى مریض، پس از یک عمل جراحى ساده ، بسیار طولانىتر از آن شده که دکتر پیش بینى کرده است.پس وقتى ملکات شرى در نفسى در آتش جهنم شسته و از بین بروند دوره خلود او هم در جهنم پایان مىیابد.خلود در بهشت همتوقف در دوران ملکات خیرى است. یعنى در دوران شکوفایى هریک از استعدادهاىِ فرد بهشتى، تا زمانى که یک یک ایناستعدادات و ملکات به حد کمال رسیده و سائر به تمام این ملکات قیام نماید. در این صورت او از بهشت خارج شده و در جواررحمت خداوندى و تحت تربیت و امر او، به وظیفه خلیفة الهى تام و تمام که اساساً براى آن آفریده شده است مفتخر مىشود.در اینجا نمونههایی از آیات قرآن مجید را در باره بهشتیان ذکر میکنیم : در آیه 22 سوره "زمر" می خوانیم: لکن الذین اتقواربهم، لهم غُرف من فوقها غُرف مبنیّة تجرى من تحتها الانهار، وعد الله لا یخلف الله المیعاد - اما کسانیکه تقواى پروردگارخود را پیشه کردند براى آنها (در بهشت) غرفههایى است که بالاى هر غرفه، غرفههایى است، این وعده خدایى است که خداوندخلف وعده نمىکند". در این آیه همانطورکه اگر دقت: الف- براى کسانى که پرواى پروردگار خود را پیشه مىکنند غرفههایى استکه در بالاى آن غرفهها هم غرفه هایى وجود دارد. ب - مسلماً به علت اینکه یک غرفه نبوده و تعداد آنها زیاد است، پس بایستىبهشتیان در هرغرفهاى یک توقف و زندگى داشته باشند که غیر از غرفه قبلى باشد و الا تعدد مورد نداشت. پس بهشت هم محلسکون وتوقف نیست . ج - این غرفهها با اینکه متعددند اما در عرض همدیگر نیستند، بلکه در بالاى هم قرار دارند واین نشانهاینست که براى بهشتیان حرکتى از پایین بسوى بالاست نه افقى. د - هر حرکتى مسلماً و بىتردید باید مبدأ و مقصدى داشتهباشد و الا حرکت مصداق پیدانمىکند. ه - اگر هر حرکتى را باید پایانى باشد، پس باید براى سفر بهشتىها را هم در بهشت کهازپایین به بالا (از نقص بسوى کمال) است پایانى باشد. و هیچ حرکتى نمىتواند در عالم هستى بدون پایان و الى الابد به آن معنىکه در ذهن ماست تحقق یابد. البته در این آیه حقایق بسیارى است که فقط به این اندازه اکتفا مىکنیم.(رک به کتاب رازهایرستاخیز نگارنده مبحث "جهنم وبهشت"). در سوره مبارکه هود ارتباطى را بین خلود در بهشت و دوزخ با آسمانها و زمین مىبینیم: ... فمنهم شقى وسعید فما الذین شقوا ففى النار لهم فیها زفیر و شهیق - خالدین فیها مادامت السمواتوالارض الا ما شاء ربک انّ ربّک فعّال لما یرید - و امّاالذین سُعدواففى الجنّة خالدین فیها مادامت السموات والارض الاماشاء ربک عطاءٌ غیر مجذوذ... عدهاى از آنها شقی هستند وعده ای سعادتمند، پس آنانیکه شقاوت پیشه کردند درجهنماند کهبراى آنها در آن ناله و فریاد است و در آن خالدند تا زمانى که آسمانها و زمین بر پا برپا باشند مگر آنچه را که پروردگار تو بخواهدکه پروردگار تو بر هر چیزى که اراده فرماید تواناست و کسانیکه سعادتمند گردیدند (خدایشان آنها را سعادتمند کرد) دربهشت ودر آن خالدند تا زمانى که آسمانها و زمین بر پا باشند مگر آنچه را که خداى تو بخواهد که این یک عطاى نابریدنى است. در اینباره گفته شدهاست که چون عمر آسمانها و زمین تقریباً ابدى است پس دوزخیان و بهشتیان در آن دو، براى همیشه ماندنىاند. ایندر حالیست که از طرفى معتقدند که در روز برپائى قیامت، همه آسمانها و زمین از هم خواهد پاشید و مانند مس مذاب روانخواهد شد و سایر تمثیلات که براى آنها قائل شدهاند. اما در بحثهاى گذشته گفتیم که جهنم حالت انسانهائیست که نتوانستهاندقواى وجودى خود را فعلیت بخشند و به همین علت در اول راه ماندهاند و براى اینکه پروردگارشان آنها را بالا ببرد و قید و بندهاىپیچیده بر دست و پاى آنها را باز کند آنها را به انواع عذابها مبتلا مىکند و هرچه این عذابها کارسازى خود را آشکار نمایند، آنهابیشتر و بیشتر بالا مىآیند تا دوران توقف دوزخىشان تمام شود. از طرف دیگر همانطور که در بحث آسمان و زمین در کتاب"رازهای رستاخیز" نگارنده توضیح داده است، بطور خیلی خلاصه، آسمان و زمین در اغلب آیات عبارتاند از حالت قوه و فعلیتدر نفس انسانها. با این تذکرات مىتوانیم بفهمیم که البته ادامه خلود در دوزخ و بهشت هر دو به ادامه این قوه و فعلیتها بستهاست. در دوزخ، فعلیت قوهها باید اینقدر ادامه داشته و به آن حدى برسد که شخص دوزخى بتواند با فعلیتهاى حاصل شده درآنجا، یکى بعد از دیگرى، خود را با یارى پروردگار خود بالا بکشد و از آن حالت خلاص شود. البته بعلت اینکه خداوند متعال جلشأنه مقید به هیچ قیدى نیست، مىتواند هر کس را که بخواهد و در هر مرحله که باشد، به فضل و کرمش زودتر مورد عفو ورحمت قرار داده از آن مرحله یا تمام مراحل دوزخی رهائى بخشد. لذا در آیه "الاماشاء ربک" (مگر آنچه که پروردگار تو بخواهد)را آورده. چون پروردگار به هیچ قیدى مقیّد نیست و هر چه را که اراده فرماید مىکند. در بهشت هم تبدیل قوهها به فعلیتها بایدآنقدر ادامه یابد تا کمال کامل حاصل و در کل وجود، و تحقق فعلیت همه قوا تحقق یابد. مگر اینکه خدواند رحیم، در هر مرحله ازمراحل اراده فرموده و فردِ بهشتى را زودتر و سریعتر از آنچه باید، در مراتب کمال بالا ببرد.از دیگر آیاتى که آنها را دلیل برفاحییناه و جعلنا له نورآ یمشى به فى Ĥ همیشگى بودن دوزخ به آن معنائى که نظر دارند مىدانند عبارتند از: او من کان میتالناس کمن مثله فى الظلمات لیس بخارج منها کذالک زُین لکافرین ما کانوا یعملون- آیا کسى که مرده بود و ما او را زندهنموده و نورى که با آن بتواند در میان مردم راه برود به او دادیم، مانند کسى است که در تاریکى هاست و در حال خروج از آنهانیست، ما اینچنین اعمال کافران را که عمل مىنمودند برایشان زینت مىدهیم. 121 مائده یا در آیه دیگر .....کذلک یُریهم اللهاعمالهم حسرات علیهم وماهم بخارجین منالنار این چنین خداوند اعمال آنها را به آنها نشان می دهد که برای آنها مایه یحسرت شده اند و این درحالی است که در حال خروج شدن از آتش نیستند. دقت در آیت نشان می دهد که کلمه "خارج" اسمفاعل است و همانطور که بارها در این تذکر داده شده است، افاده تدریجى و دائمى عمل را مىکند. پس دوزخیانى که خود را درمحیط پرعذاب آن محبوس کردهاند اگر در دنیا که محل عمل و جبران مافات بود طورى عمل مىکردند که گناهانشان جبران شوداز آن خارج مىشدند. در حالی که در دنیا در پی خروج از اعمالی که مایه عذاب آنها گشته نبوده اند. خروج از درد و عذاب البتهلوازم و الزاماتى دارد که بدون عمل به آنها، نمىتوان از آن خارج شد. براى تفهیم بهتر مطلب مثلى مىزنیم. کسى که خود را درزندگى به علت بى مبالاتى، به یک یاانواع بیماریها آلوده مىکند البته اگر بخواهد از عوارض آن بیماریها نجات یابد، باید به الزاماتىعمل نماید. مثلا از نزدیکى بیشتر به محیط و یا مواد آلوده کننده دورى گزیند، اگر دوائى برایش تجویز مىشود با رعایت کاملدستورات پزشک آن را مصرف نماید. صد البته اگر کسى بدون رعایت آنچه گفته شد بخواهد و یا آرزو نماید که از آلودگیها وعوارض آنها نجات پیدا کند، آزروئى باطل است و هیچ نتیجهاى نخواهد داد. با این بیان مختصر بخوبى مىتوان دریافت که این آیاتهم دلیلى به خلود به آن معنائى که در اذهان جا افتاده نمىباشد. در اینجا براى جامعیت بخشیدن به مطلب، قسمت پایانى مقالهچهارم از مجموعه چهار مقاله نوشته عارف بزرگ توانا و دیده بینا، مرحوم حاج شیخ عبدالرحیم صاحب الفصول (ره) را عیناً نقلمىکنیم :" به خواست خداوند عزّ و جل و به یارى حضرتش بى پرده، پرده نادانى همگانى و این حجاب ظلمانى را از چهره معارف این دینمبین بگشایم و شمهاى از شهود حقایق آن به کام بشر عالم بچشانم. بدان که در هر آن، هزاران هزار ذره از خفا به ظهور مىآید ودر تحت تربیت پروردگار عالمیان بی درنگ از نقص به کمال حرکت مىنماید. و در هر آن، هزاران هزار عالم ذرّ و قیامت کبرى وآنچه در بین آنها لازم است برپا مىشود. و دائماً چرخ ربوبیت در گردش و پیوسته گرداننده چرخ در مقصود و مراد خود کامرواست،چه از صراط مستقیم که رحمت خاص رحیمیت و درجات نعیم است و چه از صراط معوج که از مراتب رحمت عام رحمانیت وشامل درکات جحیم است و هیچ ذره مکرر نشود و بازگشت ننماید، بلکه پیوسته در دور خود بیدرنگ حرکت مىنماید تا به مقصدخود واصل گردد چنانچه ذکر شد. این است معنى اول بلااول و آخر بلا آخرِ حقِ مطلق جل و علا، و این است چگونگى عالمشهود مىکند. و اگر اینگونه نبود و چنان بود که اکثر ملیین ( متد ینین) از قصور Ĥ آفرینش و حقایق آن که انسانِ داناى بینا، حسنظر و عدم ادراکِ کلمات و بیانات حقه اولیاء دین، توهّم نموده و بناء معارف را بر آن اساس موهوم گذاردهاند (از حصر عالم آفرینشو حصر عالم ذر و قیامت کبرى و آنچه در بین ذر و قیامت است از ارضین سبع و سماوات سبع و عرش و آنچه ملازم آن هاست وبهشت و جهنم را منزل و مقرّ همیشگى گمان کردهاند براى مطیع و عاصى) و ندانستهاند که بهشت معبر مطیع است، در صراطمستقیم و مَخلَد در آنست در دوره تعیُّن ملکات خیریه و جهنم معبر عاصى است، در صراط معوج افراط و یا تفریط و مخلد در آناست، در دوره تعیُّن ملکات شریه و خلود هر دو محدود است به حد آسمان و زمین مگرآنچه از مقتضیات آن آثار خارج شود ومقصد و مقرّ، فقط "فىمقعد صدق عند ملیک مقتدر- (در نشستنگاهی راستین نزد خداوند مقتدر است)، هر آینه این عالم باشکوه و عظمت آفرینش که نماینده آفریننده عظیمالشأن، خداوند داناى تواناى عادل حکیم است، در نهای تِ پستى و حقارت و هرجمىیابیم که بیشتر اهل آن، بىدانش و بینش هستند و پارهاى از آنهائیکه Ĥ و مرج و بى سرو ته و بسیار کم فایده بود. براى آنکه حسچیزى مىدانند، مىکنند آنچه نباید بکنند و نمىکنند آنچه را که باید بکنند مگر قلیلى، چنانکه خداوند مىفرماید :" و قلیل منعبادى الشکور" پس بیشتر اهل عالم باید در جهنم مخلّد و در عذاب مؤبد باشند. و در این نزدیکى یافتى که هر مصنوع نمایندهآثار صانع خود است، پس این مصنوعِ فاسد و مخلدِ در جهنم الى الابد - به معنایى که مىگویند تا خدا خدایى مىکند- که به هیچوجه قابل اصلاح نباشد و خلاصى و نجات براى او میّسر نشود، الیعاذ بالله نماینده عجز یا جهل یا بیهوده کارى یا ظلم صانع خواهدبود "وقد تعالى الله عن ذلک علوآ کبیرآ". پس مراد از خلود چنانکه گفتیم خلود در دوره ملکات و موافق با آثار آن تعیناتاست. قال الله تبارک و تعالى : فمنهم شقىّ وسعید، فاماالذین شقوا ففى النارخالدین فیهامادامت السموات والارض الاماشاء ربک، ان ربک فعال لما یریدو اماالذین سُعدوا ففى الجنة خالدین فیها ما دامت السموات الا ماشاء ربک عطاء"غیر مجذوذ- پس از آنها، عدهاى بدبخت و عدهاى سعادتمند گردیدند. آنان که بدبخت شدند درآتش جهنماند و در آن جاودانهخواهند بود تا وقتى که آسمانها و زمین دوام داشته باشند، مگرآنکه پروردگار تو اراده نماید که پروردگار تو هر چه را اراده نمایدانجام مىدهد وکسانیکه خداوند آنانرا سعادتمند گردانید پس در بهشت درآیند و در آن جاودانه خواهند بود تا زمانیکه زمینآسمانها برپا باشند، مگر آنکه پروردگار تو یک بخشش بىپایان را اراده نماید.(هود - 11 ). و قال عز من قائل: " ان جهنم کانتباً، لا بثین فیها احقاب لا یذوقون فیها بردً و لاشراباً الا حمیما و غساقاً جزائاً وفاقاً، انهم کانوا Ĥ مرصادآ للطاغین مجهنم در کمین است. براى طاغیان یک بازگشتنگاه است. که در آن در حفرههاى Ĥ لایرجون حساباً و کذّبوا بایاتنا کِذّاباً. محققفراوان توقف نمایند. در آن از نوشابههاى خنک و گوارا ننوشند مگر آبى گرم و سوزان. این یک جزاى کاملا موافق با عمل آنهاست.که آنها هیچ حساب پس دادنى را امید نداشتند لذا آیات ما را به شدت تکذیب کردند.(انباء - 21 تا 28 ) و لاحول و لاقوة الا باللهالعلى العظیمخلود مُؤَبّدیکى از دلایلى که در اذهان، خلود بدان معنا جا افتاده که جهنمىها و بهشتىها بدون هیچگونه تغییر حالتى تا خدا خدائى مىکنددر آتش دوزخ و یا نعمتهاى بهشتى خواهند ماند، اینست که در پارهاى از آیات کلمه خلود با کلمه "ابد" همراه است و این موضوعآنها را قانع مىکند که آنچه برداشت شده، کاملا درست است. در حالى که کلمه ابد در حدود 30 آیه از آیات قرآنى ذکر گردیدهاست که برخى از آنها در مورد امور دنیایى است که ما به یقین مىدانیم که در این دنیا هیچ امرى نمىتواند به آن معنا مؤید باشد.مانند : انالن ندخلها ابداًما داموا فیها - (قوم بنى اسرائیل به حضرت موسى گفتند که) ما هرگز به آن شهر داخل نمىشویم تاموقعى که اهل ستمکار آن شهر در داخل آنند. (مائده - 24 ). به عبارت دیگر خود آیه، رساننده این مطلب است که اگر ساکنانشهر، آنجا را ترک کنند ما داخل خواهیم شد و بالطبع مدت ابد هم تمام خواهد شد. و لا تنکحوا ازواجه من بعده ابدآ – زنانپیامبر را بعداز رحلت او هرگر به نکاح خود در نیاورید. یا آیه : بدا بیننا و بینکم البغضاء ابداً حتى تؤمنوا- میان ما و شما برایابد دشمنی آشکار شده است تا شما ایمان بیاورید. علاوه بر این آیات که در مورد امور دنیایى مىباشند، در مورد خلود در جهنمهم پایان مدتِ ابد کاملا آشکار است : و من یعصى الله و رسوله فانّ له نار جهنم خالدین فیها ابداً، حتى راءوا ما یوعدون ...قل ان ادرى اقریب ما توعدون ام یجعل له ربى امداً- و هرکس که خدا و رسول را نافرمانى کند براى او آتش جهنم است کهدر آن ابداً جاودانه خواهد ماند تا اینکه آنچه وعده داده شدهاند را ببینند...... بگو نمىدانم آنچه وعده داده شدهاید نزدیک است یاپروردگار من براى آن مهلتى گذاشته است.(سورة الجن) .در این آیات، در حالى که از خلود ابدى در آتش نام مىبرد، با این همه،مدت ابد را با کلمه "حتى (تا دیدن آنه وعده داده شدهاند) بیان می کند که چه بسا بسیار نزدیک هم باشد که با رسیدن آن وعده،مدت ابد هم پایان خواهد یافت. پس همانطورکه مشاهده مىشود کلمه "ابداً " هم آن معنا را نمىرساند، و باز هم به خلودِ در"حالت و شرایطی" تصریح مىکند که آن "حالات و شرائط" البته تغییر خواهند یافت، چون سکون در عالم معنى ندارد. ماننداینکه وقتى قرآن مىفرماید که با زنان پیامبر پس از او ابداً ازدواج نکنید، مشخص است که پس از مرگ زنانِ پیامبر(ص) خود بهخود این موضوع هم منتفى و بلا موضوع خواهد بود. یا وقتى در آیه 4 سوره ممتحنه مىفرماید که "ابداً مابین ما و شما دشمنىآشکار گردید تا وقتی که ایمان بیاورید" مشخص است که با ایمان آوردن آنها، زمان "ابد" هم منقضى خواهد شد.فراتر از خلوددر سطور بالا گفتیم که کلمه خلود 90 بار در قرآن مجید به کار رفته که 35 بار از آنها در مورد بهشتیان و بقیه در مورد دوزخیاناست. در عین حال توضیح دادیم که:1 خلود در زمان نیست، بلکه در آثارِ ملکات خیرى براى بهشتیان و شرى براى جهنمیان است.2 - بهشتیان علىالدوام و بىمعطلى، سیرى دارند از پائین به بالا و از هر درجه کمالى به مرتبه کمالى بالاتر. از این رو مىتوان بهراحتى قبول کرد که براى بهشت هم باید پایانى باشد.3 - پایان دوزخ آغاز اولین مراتب بهشت است و دوزخ نمىتواند به آن معنا که ما در ذهنمان داریم، جاودانه باشد.پس طبق صریح آیات قرآنى، پایان بهشت و دوزخ هر دو، پایان آسمان و زمین است:4 - فمنهم شقىّ وسعید، فاماالذین شقوا ففى النارخالدین فیهامادامت السموات والارض الا ماشاء ربک، ان ربک فعاللما یریدو اماالذین سُعدوا ففى الجنة خالدین فیها ما دامت السموات الا ماشاء ربک عطاء" غیر مجذوذ- پس از آنها، عدهاى بدبخت و عدهاى سعادتمند گردیدند. آنان که بدبخت شدند درآتش جهنماند و در آن جاودانه خواهند بود تا وقتى که آسمانها وزمین دوام داشته باشند، مگرآنکه پروردگار تو اراده نماید که پروردگار تو هر چه را اراده نماید انجام مىدهد وکسانیکه خداوند آنانراسعادتمند گردانید پس در بهشت درآیند و در آن جاودانه خواهند بود تا زمانیکه زمین آسمانها برپا باشند، مگر آنکه پروردگار تو.( یک بخشش بىپایان را اراده نماید.(هود - 115 در مبحثى به نام " زمین و آسمان یا ارض و سماء " در کتاب " رازهای رستاخیز" نگارنده مفصلاً و با ذکر توضیحات و معنایاین دو لغت از چند کتاب معتبر لغت، مشخص کرده است منظور از این دو لفظ در اغلب آیات کره خاکی ما وفضای اطراف آننیست بلکه در اغلب قریب به اتفاق موارد، حالتهای قوه وفعلیت نفس انسانی است. پس در نظام هستى که در آن حرکت، اصلى بىتعطیل است، در تمام مسیرِ از قوه صِرف تا فعلیت مطلقه، حرکتِ خلق مرحله به مرحله یا به عبارت دیگر از زمینى به آسمانىاست.6 هر مرحله براى طبقه بالاتر از خود، زمین است و براى طبقه پائین تراز خود، آسمان. پس عبور مرحله به مرحله و طبقه بهطبقه در بهشت و دوزخ باید آنقدر ادامه داشته باشد که طبقات هفتگانه هر دو تمام شود. در قرآن مجید هم می خوانیم : وجعلنافوقکم سبعاً شداداً – و (درمراتب) بالای شما هفت (آسمان) محکم قرار دادیم .با اتمام همه طبقات زمین و آسمان، و عبور ازکرسی که : وسع کرسیه السموات والارض – کرسی او بر همه آسمانها وزمین احاطه دارد. خلود در بهشت هم تمام شده ودوران بىنامى، بىحدى، بى جهتى و رهائى از هر قیدى فرا مىرسد. در اخبار و روایات مربوط به معراج، از قول رسول اکرم (ص)نقل شده است که: (نقل به مضمون) من در عروج، از آسمان اول شروع کردم و آسمانها را یکى پس از دیگرى طى نمودم تا بهآسمان هفتم رسیدم و پس از آن، بعد از سیر در مراتب کُرسى به سدرة المنتهى وارد شدم و از آن پس، بجائى پا نهادم که جبرئیل،این ملک مقربِ حق، که مرا تا آنجا همراهى کرده بود، از رفتن باز ایستاد.....از آن پس من تنها بنزد پروردگار خود رفتم و به اونزدیک شدم مانند: قاب قوسین او ادنى – نزدیکی دو قوس یا نزدیکتر، که منظور حصول آخرین منظور و هدف خداوند از خلقانسان کامل است . سدرة المنتهى یعنى آخرین جایگاهى که مىتوان نامى بر آن نهاد چون سدرة به معناى "موضع" و "محل"است. درک این حقایق اگر خداوند توفیقى دهد و با اندک دقتى در مطالبى که گفته شده نه غیرممکن است نه حتى مشکل. ماخود در عالم دنیا و محسوسات، مىبینیم که محصلى درسش را از کلاس اول ابتدائى آغاز مىکند و تمام دوره تحصیل را در کلاسىبعد از کلاسى مىگذراند تا از دانشگاه مقام دکترا بگیرد. او در تک تک مراحل درسی و مقاطع تحصیلى، خالد است و نمىتواندبدون تمام کردن آن دوره، به هیچ عذر و بهانهاى به کلاسى بالاتر برود. این مراحل یکى بعد از دیگرى (یا از یک زمینی به آسمانی)باید سپرى شوند. اما باز هم بعد از اتمام آنها، دوره کمال به پایان نرسیده است، چون کمال انتها ندارد. بلکه بعد از پایان دورهدانشگاه، و دریافت دکتراى فارغ التحصیلى، او از همهی قید و بندها و مقررات تحصیلى میرهد و پا به دایره وسیع و بىانتهاىتحقیق، تفحص، و سیر در مراحل علمى آن رشته مىگذارد. در این مرحله او مورد تکریم بى انتهاى همه دست اندرکاران تعلیم،تربیت و تحقیق قرار گرفته از ارکان علم ومعرفت به شمار مى رود. خود، دانشگاه تأسیس میکند ، برنامه درستی مینویسد. اگرقیدى دارد فقط دغدغه از کوتاهی از خدمت به عالم انسانیت است و اگر غصهاى دارد فقط اینست که چگونه مىتواند گرهى از کارانسانها بگشاید و تحقیق و کشف جدیدى انجام دهد، تا کمى زندگى انسانها را آسانتر و شیرینتر کند. همان طور که نقل و درصفحه قبل به آیاتى استناد شد، انسان پس از عبور از مراحل هفتگانه بهشتى، باید از آن خارج شود و قبل از پایان این دورهها،چارهاى جز ماندن در آنها را ندارد مگر اینکه مورد الطاف خداوندى قرار گیرد و از هر کدام از این مراحل، به صورت جهشى وپروازى عبور نموده و زودتراز آنچه باید، این مراحل را طى کند و به مقام لاحدى برسد. این موضوع هم، در زندگى روزمره ما کاملامحسوس و قابل درک است. کم نیستند محصلینى که در عرض یک سال تحصیلى، یک بار یا حتى بیشتر، از کلاسى به کلاسىجهش مىکنند. به عبارت دیگر در عرض یک سال دو یا بیشتر کلاس را مىگذرانند. البته این را هم مىدانیم که در هر یک ازجهشها با اینکه معلم صد در صد از توانائى آنها در گذراندن دروس، اطمینان کامل دارد، ولى الزاماً از آنها امتحان مىگیرد. اینامتحانها در حقیقت همان حجابهاى نورى هستند که هر سالکى در راه باید از آنها عبور نماید. آنها حجابند، چون مانع عبور ازمرحلهاى به مرحله دیگرند، اما نورىاند، چون هر حجابى ذاتاً مانع تابش نور و رؤیت ماوراء خود است، اما مراتب کمال از وراء آنهانمایانند.از قول پیامبر اکرم (ص) نقل شده است که فرمود: "من در معراج از هفتاد هزار حجاب نورى گذشتم" که تصور مىشود باشرحى که داده شد فهم آن آسان شده باشد.پس مرحله فراتر از خلود رستن از همه قید و بندهاى حتى آسمانی است. مقامى فوق تعریف و تصور و توصیف، فراتر از هر حد وجهت که هیچ نامى جز "اسمالله" بر آن نتوان نهاد. چون به تمامه و منجمیع الجهات مجلاى اتمّ محبوب گشتن است. فراتر ازخلود، گذشتن از "زمان" نیست، همچنانکه خلود همیشه ماندن در زمان نیست، بلکه حالتى و مقامى فراتر از همه مقامات است.امیر امؤمنین (ع) در مناجات شعبانیه عرض مىکند: الهى هب لى کمال الانقطاع الیک و اَنِر ابصارَ قلوبنا بضیاء نظرها الیکحتى تَخرق ابصارُ القلوب حُجَب النور فتصل الى معدن العظمة و تصیر ارواحنا معلقة بعز قدسک - اى خداى من، مراکمال انقطاع (بریدن) از همه چیز جز خودت مرحمت کن و چشمانِ قلبهای ما را به نور نگاهشان به سوى تو روشن گردان، تا اینکهچشمان قلبهاى ما، حجابهاى نورى را بشکافند و به معدن عظمت تو واصل شوند و روحهاى ما به عز قدست درآویزند. همانطور کهاز این الفاظ بىنظیر، مستفاد مىشود دریده شدن و از بین رفتن حجابهاى نورى به واسطه نورى است که از قلبها ساطع مىشود واین نور حاصلِ نظر به سوى خداوندِ "نور السموات و الارض" است و این مقام حاصلِ کمال انقطاع از هر آن چیزى است که جزاوست. عبور از هفت طبقه و هفت آسمان بهشتى مىتواند به فراخور حال سائر، در آن دنیا و حتى در این عالم صورت گیرد. چهبسیارند مردان خدائى که در همین زندگانى دنیائى همه مراتب کمال را پیموده، یک شبه ره صد ساله رفته و به همه مراتب کمالرسیده و همانطور که امیرالمؤمنین (ع) فرمود از همه حجابهاى نورى گذشته و در عروج وجودى خود به سدرة المنتهى رسیده وآیات کبراى خداوندى را دیده و خود "آیة الکبراى – بزرگترین نشانه " او شدهاند. در این حالت و مقام چون کل اسماء الهى دروجود آنها فعلیت یافته و آینه تمام نماى حق شدهاند، خدایشان خود را در آنها عیان مىبیند و عاشق و دلباخته آنها، یا در حقیقتواله خود مىشود. این مطالب از فقرات عرفان عادى نیست که کوچک انگاشته شوند. بلکه آیات صریح قرآنى بیانگر آنهایند که: -قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونى یحببکم الله بگو اگر خدا را دوست می دارید مرا اطاعت کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد. این یک بده بستان عاشقانهی دو جانبه میان صانع و مصنوع است. مصنوع در مرحله بدء و تا آخرین مرحله عود اگر آخرىداشته باشد عاشق محبوب و خداى خود است. ولى چو ن به آن مقامِ فراتر از خلود برسد خدایش عاشق او شود. این مقام تحققنیابد جز از راه پیروى راه رفتگان از راه آگاه. یک هنرمند نقاش وقتى یک تابلوى نقاشى را آغاز مىکند، آن تابلو، عاشق هنرمندآفریننده خود است و با زبان بى زبانى هر آن، تکمیل خود را از نقاش طلب مىکند. اما وقتى تابلوى نقاشى تمام شده در جایگاهخود نشست، این هنرمند نقاش است که عاشق هنر خود مىشود چون خود را به تمامه با همه کمالاتش در آن مشاهده مىکند.این مقام اختصاص به کس و یا کسان خاصى هم ندارد و خداوند علیم حکیم همه خلق خود را براى همین مقام آفریده و صد البتهانبیاء و اولیاء اولین رهروان این مقامات والا بودهاند و پیروان خود را هم بدنبال خود کشیده، و به آن مقامات ناگفتنى و نانوشتنىرساندهاند. شاهد مثال اشعار ذیل از استاد فقید مرحوم صاحب الفصول است که گویاى این حقیقت است :شکر لله عشق ما بالا گرفت پیکر جان خلعت والا گرفتجلوه معشوق گردید آشکار کورى چشم رقیب نابکاردرگذشتیم از همه افسانهها دور گشتیم از همه بیگانههاداستان عشق ما پایانرسید دوره معشوقى ما شد پدیدزین سپس ما را بلفظی کار نیست صورت ومعنی ما جز یارنیستگرچه دانم این سخن بس مبهم است حیرت افزای دل نامحرم استهیچ تأویلی ندارد این کلام وا گذار و در گذر از این مقامدر این اشعار بامعانی بسیار بلند ، ایشان هم شرط وصول خود، به این مقامات را : 1 قطع کامل از غیر یار. 2 نتیجه این قطعِ ازغیر او را حصول یقین کامل. 3 یقین کامل پایه و مایه پرش به سوى ملکوت اعلى. 4 نشانه این پرش و وصول به آن مقامات،رؤیت صورت معشوق میداند به نحوى که نتوان توصیف نمود، و مصداق همان رؤیتى است که امام سجاد علیه السلام در دعاىعرفه عرض مىکند: عمیتْ عین لاتراک انت علیه رقیب- کور است چشمى که تو را نبیند در حالى که تو (دائم) او رامواظبى - 5 - نتیجه این رؤیت تحول حال سائر از عاشقى به معشوقى است. اگر در تمام طول راه، سائر، خداى خود را عاشق وطالب بوده است، در این مرحله، یار عاشق این چنین بندهاى و طالب اوست. 6 - درک این حالات براى افراد عادى و آنانى که با اینرمز و رازها، آشنائى ندارند، بسیار دشوار بلکه محال است. لذا با تصریح به اینکه این ادعاى من هیچ تأویلى ندارد، من آگاهم کهدیگران را درک این حالات میسر نیست، کلام خود را به پایان مىبرد. در جاى دیگرى، همین راه رفته از راه آگاه مىگوید :حال مارا در نیابىاى پسر وه چهخوش گفتند، منگنگ وتوکَرپس رهروى که از خاک، با هزاران عشق و امید براى رؤیت روى زیباى یار با پیام نوید بخش: ان کنتم تحبون الله فاتبعونىیحببکم الله – اگر خدا را دوست می دارید مرا اطاعت کنید تا خدا هم شمار ا دوست بدارد، نستوه، راهىِ این دیار گشته و همهزحمتهاى طاقت فرسا را متحمل شده است، چون مصنوع آن صانع بدیع بوده، پس نه شایسته است که در طول راه فراموش شود،بازگشت همه شما به سوی من است، باید به این – Ĥ نه از راه بماند و نه در راه گم شود. بلکه به مقتضاى الىّ مرجعکم جمیعمقصد و مقصود برسد و با دعوتنامه: یاایتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربک راضیة مرضیة فادخلى فى عبادى و ادخلىجنتى- ای نفس به یقین واطمینان رسیده بسوی پروردگار خود در حالی که تو از او راضی و او از توخشنود است بازگرد پس درجرگهی بندگان خودِ من درآی و به بهشتِ خودِ من داخل شو، در جوار بى مثال آن شاهد مقصود با تضمین: ان المتقین فىجنات و نهر فى مقعد صدق عند ملیک مقتدر – محققاً پرهیز پیشگان در باغها و نهرهایند، در نشستنگاه راستین نزد پادشاهمقتدر آرام گیرند. در روایت آوردهاند که امام (ع) فرمود: بنده مؤمن را نه مالک جهنم در جهنم تواند یافت و نه خازن بهشت، دربهشت. پرسیدند اى پسر رسول خدا (ص) پس او کجاست؟ فرمود در قرب خداوند.پس اگر خلود در جهنم، نه در زمان، بلکه در دوره ی ملکات شری باشد – که هست – در آن صورت باید این ملکالت شری باگذشت از جهنم و عبور از هزاران حقبه آتش و عذاب پاک شوند و این دوره پایان پذیرد. انسانها هر کس که باشند و هر عملی کهدر طول عمر و زندگانی دنیایی داشته باشند بازهم از مقام اسم اللهی عزل نمی شوند. اعمال زشت هر چه باشند ولو شنیع ترینآنها باعث ایجاد پوستها وحجاره (دیواره ی کلفت) دور نفس اسم اللهی شان میتند و طبق اطلاعیه : اتقوا النار التی وقودهاالناس والحجاره – از آتشی که دمگیره آن مردم و حجاره هایند بپرهیزید، باید در اثر آتش دوزخ بسوزند پوستی بعد از پوستیکه: کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب – هر چه که از پوستهاشان بسوزد (یا بپزد) پوستهای دیگریرا می آوریم تا (آن پوستها هم ) عذاب را بچشند، و بر اثر از بین رفتن این حجابها نور از وجودشان به بیرون بتابد. در قرآن درشناساندن انسان در آیات متعددی مانند :ولقد خلقنا الانسان فی احس تقویم – ما انسان را در زیباترین آفریدیم ، و لقد کرمنابنی آدم وحملناهم فی البر والبحر - ما پسران آدم را بزرگ داشتیم و آنها را در بیابان ودریا راه بردیم، و علم ادم الاسماء کلها– همه اسماء ( خود را) به آدم تعلیم داد، انا عرضنا الامانه علی السموات والارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منهافحملها الانسان انه کان ظلوما جهولا- ما امانت (خودمان را) به آسماتها و زمین وکوهها عرضه کردیم، پس از تحمل آن ابانمودند و از آن بیم داشتند پس آدم آن را برداشت که او محققاً ظلوم وجهول است ، و اینکه او را خلیفه خود در زمین قرار داد، و اورا مسجو ملائک نمود هیچ اشاره ای به باورها و اعمال او ندارد و همه انسانها را بطور مطلق در نظر میگیرد . آن خدای رحمانرحیم همه انسانها را برای جوار رحمت و قرب خود میآفریند و حتماً در رساندن همه آنها به جوار رحمت خود و عشق بازی با آنهاذرهای فرو گذار نمیکند . علت عمدهای که ممکن است عدم باور این حقایق را باعث شود، این است که ما به همه موضوعاتمعرفتی از پایین به بالا نگاه میکنیم. درحالی که اگر از بالا به پایین بنگریم وآنها را جستجو کنیم همه را حسا وشهوداً واضحخواهیم دید. برای توضیح بیشتر اینکه همه ما میدانیم که:الف – خداوند علیم حکیم خالق رحیم، هستِ مطلق وکمالِ مطلق است.ب - مطمئناً او از آفرینش خلق هدفی و منظوری دارد، همانطور که هر هنرمندی از آفرینش هنرش منظوری دارد والا عمل اوبیهوده خواد بود.ج – هدف هر هنر مندی از آفرینش هنرش مطمئناً ظهور خود است در آن هنر .د – اگر آن ذات مقدس ناتوان نباشد - که نیست - پس همه خلق خود را بی هیچ تردیدی به همه مقاصد خود خواهد رساند . پسانسانی که به خواست واراده مقدس او راهی دور و دراز را از خاک تا پای تخت خلیفه اللهی ببرد، هر کس که باشد و هر عملی کهداشته باشد، در میان راه نخوهد ماند، فراموش نخواهد شد، از بین نخواهد رفت و هرگز آن هدف خداوندی در وجود او گم نخواهدشد. اگر در طول زندگانی دنیا در راه راست و رضایت خالق خود عمل کرده باشد بعد از گذشتن از زندگی دنیائی از راهی کوتاه، پرنعمت و فرح بخش بنام بهشت، که خود آن را ساخته است راهی قرب او خواهد شد و اگر در راه عدم رضایت و هدفهای آن خدایپاک، عمل کرده باشد باید راهی دور و دراز، پر از مشقت و عذاب را طی کرده و با زمین گذاشتن بارهای سنگینی که در اثر اعمالزشت او حاصل شده است در حالتی بنام دوزخ، پرده به پرده و پله پله خود را باید - باز به کمک ویاری خدایش - بالا بکشد تاهمه پردههای تاریک دور وجود خود را پاک کند و از دوزخ بیرون آمده خود را در چشمه از چشمه های بهشتی شستشو داده ازپایینترین مراتب بهشتی حرکتش را آغاز نماید. اگر این مخلوق باید به همه هدفهای خالق خود باد برسد – که باید برسد- پسماندن نه در دوزخ و نه در بهشت به آن معنایی که در ذهن ماست هرگز هدفهای او را در خلقش تحقق نمی بخشد. وقتی می بینیماکثریت بزرگی از انسانها در زندگی خود میکنند آنچه را که نباید بکنند و نمیکنند آنچه را که باید بکنند و او همچنان با برنامهای دقیق و همیشگی به آفرینش ادامه میدهد که آنها را بعد از یک زندگی که بلندترین آن در مقابل ابدیت حتی به اندازه یکلحظه هم نیست، در یک بایگانی راکدِ جهنمش آنها را تا خود خدایی می کند همراه بدترین شکنجهها عذاب بایگانی کند آیا در اینصورت هدفهای او تحقق یافته است ؟.سعید غفارزاده .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image