غیرمتعهدها، فرصتی برای تکامل دپیلماسی ایران در مواجه با نظام سلطه  /

تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه

چنان‌چه در مسیر حرکت جنبش عدم تعهد، اندیشه‌ی استقلال طلبانه‌ی انقلاب اسلامی از نظام سلطه با روح هویت جدید غیرمتعهدها درآمیزد؛ به شکلی کارا و مؤثر توانسته‌ایم آن‌را به سراسر جهان صادر کنیم و تفکر سیاسی خود را تکثیر کنیم. با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، فصل نوینی در تاریخ اجتماعی و سیاسی جامعه‌ی ایران رقم خورد که ابعاد آن گستره‌های داخلی و بین‌المللی را از خود متأثر کرده است. از این رو با نگاهی به تاریخ ۳ دهه حیات انقلاب اسلامی می‌توان فهمید که این تحول تاریخی تا چه اندازه بر شکل‌گیری و توسعه‌ی نگاه انقلابی در عرصه‌های مختلف داخلی و خارجی مؤثر بوده است.


چنان‌چه در مسیر حرکت جنبش عدم تعهد، اندیشه‌ی استقلال طلبانه‌ی انقلاب اسلامی از نظام سلطه با روح هویت جدید غیرمتعهدها درآمیزد؛ به شکلی کارا و مؤثر توانسته‌ایم آن‌را به سراسر جهان صادر کنیم و تفکر سیاسی خود را تکثیر کنیم. با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357، فصل نوینی در تاریخ اجتماعی و سیاسی جامعه‌ی ایران رقم خورد که ابعاد آن گستره‌های داخلی و بین‌المللی را از خود متأثر کرده است. از این رو با نگاهی به تاریخ 3 دهه حیات انقلاب اسلامی می‌توان فهمید که این تحول تاریخی تا چه اندازه بر شکل‌گیری و توسعه‌ی نگاه انقلابی در عرصه‌های مختلف داخلی و خارجی مؤثر بوده است. به گونه‌ای که امروزه می‌توان روی کارآمدن دولت‌ها در ایران را در کنار اعلام سیاست‌های اجرایی ناشی از بروز و ظهور شعاری جدید و متکامل نسبت به گذشته در عرصه‌ی سیاست خارجی دانست. به نحوی که پس از تلاش‌های دهه‌ی 60 دستگاه دیپلماسی در معرفی آرمان‌های انقلاب در کنار اثبات مشروعیت حق دفاع ایران در مقابله با تهاجم ارتش بعث، دهه‌ی 70 و دولت سازندگی را می‌توان برهه‌ی تثبیت نظام و سال‌های انتهایی این دهه را که مصادف با شکل‌گیری دولت اصلاحات بود به دوره‌ی اعتمادسازی در عرصه‌ی بین‌المللی تشبیه کرد. اما پس از انتخابات سال 1384 و روی کار آمدن دولت دکتر «احمدی‌نژاد» فعالیت دولت در عرصه‌ی بین‌المللی روندی شتابان به خود گرفت و پس از موضع‌گیری رسمی مقام‌های تهران در مقابل دروغ تاریخی هلوکاست، طرح ایده‌ی مدیریت جهانی و تبیین رویکرد صلح‌آمیز ایران به فن‌آوری هسته‌ای، به دغدغه‌ای برای دستگاه دیپلماسی مبدل شد. آنچه که در میان دولت‌های پس از انقلاب مشترک بوده، اصل تقابل غرب با دستگاه دیپلماسی ایران در عرصه بین‌المللی است. بررسی کوتاهی از اقدام‌های صورت گرفته در سال‌های گذشته نشان می‌دهد که آنچه در میان دولت‌های پس از انقلاب مشترک بوده، اصل تقابل غرب با دستگاه دیپلماسی ایران در عرصه‌ی بین‌المللی است. موضوعی که بسیاری آن را نشأت گرفته از تفاوت ماهوی دیدگاه ایران و غرب در موضوعات بین‌المللی می‌دانند و فلسفه‌ی این اختلاف‌ها را در مبدأ ایدئولوژی الهی ایران و انگاره‌های مادی‌گرایانه‌ی غرب می‌بینند. اما فارغ از ریشه‌های این اختلاف آنچه را که می‌توان به عنوان اصلی ثابت فرض کرد، تقابل ایران و غرب در عرصه‌های بین‌المللی است. غرب در سال‌های گذشته همواره با اتکا به توان نهادمند خود، در سازمان‌های بین‌المللی و تشکل‌های جهانی اعمال نظر کرده و از راه فرآیند لابی تهدید و تطمیع کوشیده نظرهای خود را بر روابط بین‌المللی تحمیل کند. در این مسیر نیز برخی روشنفکران به عنوان مروجان این گونه‌ی نوظهور تمامیت‌طلبی، کوشیده‌اند تقسیم جهان، منافع ملت‌ها و نظرهای دولت‌ها را در دستان 5 عضو صاحب حق «وتو» در شورای امنیت سازمان ملل متحد و گروه «جی 8» و «مجمع 20» کشور صنعتی جهان توجیه کنند و از آن به عنوان عامل قوام دهنده‌ی صلح جهانی یاد کنند! اما آنچه از 3 موضوع: انگیزه‌ی دولت‌مردان ایرانی برای نقش آفرینی در عرصه‌های بین‌المللی، تقابل استراتژیک غرب با انقلاب اسلامی و نیز پشتوانه‌ی رسانه‌ای – روشنفکری غرب در پیگیری و تحمیل نظرهای خود بر جامعه‌ی جهانی می‌توان نتیجه گرفت آن است که تشکیل مجموعه‌ای فراتر از قواعد موجود یک نیاز ضروری و یک تکلیف تاریخی برای ملت‌های عضو سازمان غیر متعهدها از جمله ایران است. موضوعی که در صورت تحقق می‌توان انتظار آن را داشت که ماهیت قدرت در جهان را دست‌خوش تغییری شگرف کند و آینده‌ی روابط بین‌الملل سهمی را برای طبقات پایین دست جامعه‌ی جهانی در نظر بگیرد. اما بی‌تردید این مسیر چندان سهل نخواهد بود. چراکه دایره‌ی قدرت نظام سلطه را در معرض تهدید جدّی قرار خواهد داد و این یعنی عبور از خطوط قرمز نظام سلطه، موضوعی که 3 دهه‌ی جمهوری اسلامی ایران طی 3 دهه‌ی گذشته برای رسیدن به آن تلاش کرده و با طرح شعار نه شرقی-‌نه غربی کوشیده موضعی مستقل را در عرصه‌ی جهانی به نمایش بگذارد اما میزان داده‌ها و ستاده‌های این تلاش چندان هم‌خوانی ندارد. چراکه جامعه‌ی جهانی متشکل از بازیگران عمده‌ای است که ایران تنها یکی از آنان به شمار می‌رود و برای تأثیرگذاری نیاز به یک همگرایی کلان است. از این رو شاید بتوان برگزاری اجلاس غیرمتعهد‌ها در تهران را همان بهانه‌ی مطلوب برای توسعه‌ی همکاری‌های بین‌المللی در راستای ارتقای همگرایی کشورهای موسوم به جنوب در مواجه با نظام سلطه دانست. آنچه از سه موضوع: انگیزه دولت‌مردان ایرانی برای نقش آفرینی در عرصه های بین‌المللی ، تقابل استراتژیک غرب با انقلاب اسلامی و نیز پشتوانه رسانه‌ای – روشنفکری غرب در پیگیری و تحمیل نظرات خود بر جامعه‌ی جهانی می‌توان نتیجه گرفت آنست که تشکیل مجموعه‌ای فراتر از قواعد موجود یک نیاز ضروری و یک تکلیف تاریخی برای ملت‌های عضو سازمان غیر‌متعهدها از جمله ایران است. تجربه‌ی تاریخی ظهور سندیکاها بسیاری شرایط فعلی نظام سلطه در عرصه‌ی بین‌المللی را مشابه دوران ابتدایی انقلاب صنعتی در اروپا می‌دانند. دوره‌ای که در آن کارفرمایان حاکمان بلامنازع جان و مال کارگران و طبقات فرودست بودند و ساختار پراکنده‌ی نظام کارگری، به آنان اجازه‌ی فعالیت منسجم در راستای استیفای حقوق خود را نمی‌داد. در این دوران آنچه که گسترش اتحادیه‌های کارگری را تشدید می‌کرد، عبارت بود از توسعه‌ی بازار و تجارت و مهم‌تر از آن توسعه‌ی ارتباطات و وسائل حمل‌ونقل. شرایطی که اتفاقاً بی‌شباهت با شرایط کنونی جامعه‌ی جهانی نیست. به سخن دیگر، جنبش غیرمتعهدها در دنیای امروز نقش همان کارگران دوران انقلاب صنعتی در اروپا را بازی می‌کند که اندک اندک از شوک کارخانه‌های بزرگ درآمده و از انتظار صرف برای داشتن کار، آن هم با حداقل شرایط، به سمت مطالبه‌ی امتیازهای طبقاتی در حال حرکت است. این موضوع هرچند با مانع تراشی‌هایی از سوی کارفرمایان عرصه‌ی بین‌المللی و در یک کلام نظام سلطه مواجه خواهد شد اما به نظر می‌رسد در نهایت به فرآیندی تثبیت شده و مشروع مبدل خواهد شد. به طوری که کشورهای پیش‌گام این حرکت به عنوان طلایه‌داران عرصه‌ی بین‌المللی آینده شناخته خواهند شد. حال اگر ایران بتواند نقش تاریخی خود در دوره‌ی ریاست 3 ساله بر این جنبش را ایفا کند، بی‌تردید نام خود را در صفحات تاریخ جهان به ثبت خواهد رساند. البته رسیدن به این نقطه‌ی ایده‌آل با ملزوماتی همراه خواهد بود که نخستین مؤلفه‌ی آن می‌تواند بازتولید هویت غیر متعهدها باشد. هویتی که اگر با ذائقه‌ی انقلاب اسلامی تلفیق شود بی‌تردید افزون بر جلب حمایت توده‌های مردم، هزینه‌ی رسیدن به موفقیت را برای اعضا کاهش خواهد داد. هویت سازی برای نهاد غیر متعهدها، گام اول تقابل با نظام سلطه در واقع روان‌شناسان معنای هویت را به ویژگی‌های شخصیتی و احساسی فرد نسبت می‌دهند. اما روان‌شناسان اجتماعی و جامعه شناسان معتقدند که احساس هویت به‌واسطه‌ی دیالکتیک میان فرد و جامعه ساخته می‌شود. از نظر یکی از جامعه‌شناسان به نام «هربرت مید»، تصویری که فرد از خود می‌سازد و احساسی که نسبت به خود پیدا می‌کند، بازتاب نگرشی است که دیگران نسبت به او دارند. «مانوئل کاستلز» هم، هویت را فرآیند ساخته شدن معنا بر پایه‌ی یک ویژگی فرهنگی یا یک دسته ویژگی‌های فرهنگی که بر دیگر منابع معنا برتری دارند، تعریف می‌کند. [1] در نتیجه معناساز بودن هویت، بر ساخته بودن آن دلالت می‌کند. به این معنا که هویت امری طبیعی، ذاتی و از پیش موجود نبوده، بلکه همواره در حال ساخته شدن است. از این رو هویت‌ها همواره تولید و بازتولید می‌شوند. به عبارت دیگر هویت توسط جوامع، حکومت‌ها و نمادها ساخته می‌شوند و توسط خود آن‌ها هم برای حفظ و تقویت آن‌ها تلاش می‌شود. از آنجایی که عنصر هویت، به عنوان متغیر اصلی در شکل‌دهی رفتار و سیاست خارجی دولت‌ها در عرصه‌ی بین‌المللی محسوب می‌شود، در صورت ترسیم و پذیرش هویت جدید و کارا برای جنبش غیر متعهدها می‌توان آن را تا لایه‌های درونی قدرت‌های سیاسی عضو این جنبش رسوخ داد و ارکان مختلف حاکمیت را در راستای هویتی مشخص در عرصه‌ی بین‌المللی، هم کالیبراسیون کرد. از آنجا که عنصر هویت، به عنوان متغیر اصلی در شکل‌دهی رفتار و سیاست خارجی دولت‌ها درعرصه‌ی بین‌المللی محسوب می شود، در صورت ترسیم و پذیرش هویت جدید و کارا برای جنبش غیر متعهد‌ها می‌توان آن‌را تا لایه های درونی قدرت‌های سیاسی عضو این جنبش رسوخ داد و ارکان مختلف حاکمیت را در راستای هویتی مشخص در عرصه‌ی بین‌المللی، هم کالیبراسیون کرد. این در حالی است که قبل از طرح نظریه‌ی سازه انگاری، اغلب نظریه‌های خردگرای روابط بین‌الملل چه واقع‌گرایی و چه لیبرالیسم، معتقد بودند که همه‌ی دولت‌ها هویت ثابت وایستا دارند و هویت دولت‌ها امور پیشینی هستند، به این معنا که هر دولتی قبل از تعامل واجد هویتی ثابت هست و به دنبال تأمین و یا حفظ منافع ثابتی هم در سیاست بین‌الملل می‌باشد. طراحی برنامه‌های کارا با قابلیت اجرایی شدن از منظر سازه‌انگاران، هنجارهای بین‌المللی و داخلی باعث شکل‌دهی به هویت دولت‌ها و هویت دولت‌ها باعث شکل‌گیری منافع دولت‌ها و در نهایت منافع ملی منجر به شکل‌گیری رفتار سیاست خارجی می‌گردد. از این رو تبیین هویت جدید و پذیرش آن از سوی اعضای غیر متعهدها می‌تواند گامی برای رسیدن به عمل مشترک باشد. حال در این مسیر چنانچه ابعاد هویت جدید بر اساس معارضه با نظام سلطه استوار شود، کنش جمعی آینده‌ی اعضا در راستای تقابل با نظام سلطه خواهد بود. موضوعی که جمهوری اسلامی ایران بیش از 3 دهه به دنبال دست‌یابی به آن بوده و چه بسا هزینه‌های امروز ایران در عرصه‌ی هسته‌ای، تاوان چنین مطالبه‌ای از نظام سلطه است. دو دسته از هنجارها در شکل‌گیری هویت دولت‌ها نقش دارند: - هنجارهای بین‌المللی که عبارت‌اند از: «حقوق بین‌الملل، نهادهای بین‌المللی، سازمان‌های بین‌المللی، قواعد و معاهده‌های بین‌المللی و هر هنجار پذیرفته شده‌ی بین‌المللی که از سوی اکثریت جامعه‌ی بین‌المللی پذیرفته شده می‌باشند»؛ - هنجارهای اجتماعی و داخلی که ریشه در درگیری‌های پارلمانی، درگیری‌ها و شعارهای احزاب سیاسی، قوانین اساسی کشورها و ... دارد. ایران می‌تواند، دولت‌های عضو جنبش غیر متعهدها را از راه مشارکت در معانی جمعی و تعامل در محیط اجتماعی سیاست بین‌الملل، به ادراکی از نقش جدید خود و نوع نگاه دیگران برساند. ادراکی که می‌تواند مبنای تعریف هویت جدید آن‌ها باشد و این هویت مرز بین دوستان و دشمنان آنان را تعریف کند. در صورتی که جلب مشارکت اعضا در برنامه‌های جمعی به خوبی صورت بگیرد لاجرم هنجارهای داخلی که مورد پذیرش اکثریت جامعه‌ی داخلی است از راه فرآیندهای جامعه‌پذیری توسط نخبگان سیاسی درونی‌سازی و نهادینه می‌شود و در نتیجه نخبگان سیاسی کشورها در تعامل خود با دیگران هویتی برای خود قائل هستند که هماهنگ و سازگار با هنجارهای خارجی است. به عنوان مثال جهت‌گیری غیر متعهدها در ارتباط با موضوع فلسطین می‌تواند با یک کنش جمعی از سوی جنبش در دفاع از حقوق مردم فلسطین آغاز شود و در ادامه به ادراکی از نقش اعضا در مسئله‌ی این کشور منجر و پس از باور نقش و جایگاه کشورهای غیر متعهد در مسئله‌ی فلسطین، از سوی خود، به یکی از هنجارهای اجتماعی داخلی مبدل شده و فضای داخلی کشورها را نیز از خود متأثر کند. چنین رفتارشناسی در عمل باعث خواهد شد مشی مستقل جمهوری اسلامی ایران از نظام سلطه، طی فرآیندی میان مدت به یک هنجار و یا حداقل دغدغه‌ای جهان‌شمول مبدل شود که بر اثر آن افکار روشنفکران و فعالان نظام‌های سیاسی مدت‌ها بدان مشغول باشد.(*) پی‌نوشت: [1]. کاستلز، مانوئل، عصر اطلاعات، ترجمه: احمد علیقلیان و افشین خاک‌باز، ج 2، (تهران:طرح‌نو،1380) *سجاد سلامی؛ کارشناس مسائل بین‌الملل/برهان/۱۳۹۱/۶/۱۰ .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image