جبر و اختیار-اعمال انسان /

تخمین زمان مطالعه: 13 دقیقه

در مورد جبر و اختیار طبق فرموده امام صادق(ع): نه جبر است نه تفویض امری است بین دو امر. عقل انسان قبول می کند که کاری که انسان انجام می دهد از روی اختیار است اما هیچ کاری بدون قدرت خدا انجام نمی پذیرد، آیا این بدین معنی است که آن چیزی که به فکر و عقل انسان خطور می کند و انسان با آن کار انجام می دهد، از طرف خدا است و عقل انسان چون ناقص است، این گونه تشخیص می دهد که خود این فرمان را صادر کرده است؟


یقیناً چنین نیست ؛ چون اوّلاً اعتقاد به اینکه عقل دچار چنین اشتباهی می شود مساوی است با سفسطه و بستن درهای تمام یقینهای عالم. ثانیاً درک اختیار درک عقلی نیست بلکه درک حضوری است. انسان اختیار خود را نمی فهمد بلکه می یابد. یعنی درک اختیار درک مفهومی نیست بلکه درک وجودی است.انسان ، اختیار خود را همانگونه می یابد که وجود خود ، زنده بودن خود ، عاقل بودن خود و انسان بودن خود را می یابد. و چنین یافت درونی و وجودی کذب بردار نیست. درست و نادرست در حیطه ی قضایا و مفاهیم ذهنی است. بحث درباره ی جبر و اختیار. 1. سابق بر قول امام صادق(ع) که فرموده اند:« لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ وَ لَکِنْ أَمْرٌ بَیْنَ أَمْرَیْن»(الکافی ،ج 1 ،ص 160) دو قول در مورد افعال بشر وجود داشت. گروهی از مسلمین به نام «مُجَبّره» قائل به جبر بوده و معتقد بودند که خدا فاعل مطلق است لذا غیر خدا هیچ نقشی در عالم ندارند. به نظر اینها افعال انسان نیز مخلوق مستقیم خدا است و خود انسان نقشی در پیدایش آنها ندارد. روشن است که طبق این نظر ، وجود تکلیف و بهشت و جهنّم و ارسال انبیاء و کتب آسمانی همگی بیهوده اند. بر این اساس ، حکیم بودن خدا نیز زیر سوال می رود ؛ چون حکیم کسی که کار بیهوده نمی کند. بلکه بالاتر لازمه ی این نظریّه اعتقاد به ظالم بودن خداست. چون اینکه خدا اعمال بد انسانها را خودش خلق کند و آنگاه آنها را به خاطر آن اعمال به جهنّم ببرد عین ظلم است. از اینرو مجبّره برای اینکه قائل به ظالم بودن خدا نشوند گفتند: عقل بشر قادر به شناخت خوب و بد و عدل و ظلم نیست. عدل آن کاری است که خدا می کند و ظلم آن کاری است که خدا نمی کند. لذا اگر خدا خودش کارهای بد بندگان را خلق کند و بعد آنها را به خاطر آن کارها عذاب کند عدل است. بر این اساس ، شیعیان و گروهی از اهل سنّت(معتزله) که با جبر مخالف بودند و این معنی از عدل را قبول نداشتند خود را عدلیّه نامیده و عدل را جزء اصول دین خود قرار دادند تا صف خود را از مجبّره جدا کنند. گروه دیگری به نام «مفوّضه» برای اینکه دچار این مشکلات نشوند گفتند خدا تنها خالق خود انسان و قدرت اوست امّا خود اعمال انسان مخلوق خدا نیستند بلکه مخلوق خود انسانند. یعنی خدا به انسان قدرت می دهد و آنگاه خود انسان اعمال خودش را با همان قدرت داده شده ، پدید می آورد و خدا هیچ دخالتی در پیدایش فعل انسان ندارد. این قول اگرچه مشکلات قول سابق را ندارد ولی در این قول نیز خالق مطلق بودن خدا نفی شده است ؛ در حالی که خداوند متعال می فرماید: « قُلِ اللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَیْ ءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ . ــــــــــــ بگو: خدا خالق همه چیز است؛ و اوست یکتا و پیروز.»(الرعد:16) روشن است که «کلّ شیء» شامل اعمال انسانها هم می شود. لذا مشکل این نظریّه این است که انسان را شریک خدا در خالقیّت قرار می دهد. این متفکّرین و متکلّمین که دستشان را از دامان پر برکت اهل بیت(ع) بریده بودند بر این گمان بودند که جبر و تفویض ، در حکم دو نقیض هستند ؛ لذا می گفتند یا جبر درست یا تفویض ؛ و محال است هر دو باهم درست باشند یا هیچکدام درست نباشند.مثل وجود و عدم که نقیض یکدیگرند ؛ و محال است یک چیز هم موجود باشد هم معدوم ، کما اینکه محال است چیزی نه موجود باشد نه معدوم. امّا ائمه اطهار(ع) بر این توهّم خطّ بطلان کشیده و با تعبیر « لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ وَ لَکِنْ أَمْرٌ بَیْنَ أَمْرَیْن» گوشزد کردند که جبر و تفویض مثل وجود و عدم ، نقیض همدیگر نیستند یا حکم دو نقیض را ندارند بلکه مثل سیاه و سفید ضدّ همند ؛ و دو ضدّ بر خلاف دو نقیض هر دو باهم می توانند نباشند ؛ مثلاً یک چیز می تواند نه سیاه باشد و نه سفید بلکه قرمز باشد. لذا درست است که جبر و تفویض هر دو باهم نمی توانند درست باشند ولی هر دو باهم می توانند نادرست باشند. بنا بر این نه جبر درست است و نه تفوّیض بلکه حالت سوّمی وجود دارد که امروزه ما آن را اختیار می نامیم.2. امّا این حالت سوّم چیست؟ و چرا اهل بیت(ع) که موسس این نظریّه هستند با صراحت آن را بیان نکرده اند؟ این حالت سوم (امر بین الامرین) یکی از مشکلترین مسائل کلامی و فلسفی است که فهم عمیق آن حقیقتاً دشوار و از عهده ی بسیاری از افراد بشر ، و بلکه از درک بسیاری از اهل علم نیز خارج است. فیلسوف کبیر ملاصدرای شیرازی ، درباره دشواری این بحث فرموده است: اندیشه و عقل بسیاری از حکماء و دانشمندان از فهم و درک معنی امر بین الامرین عاجز مانده است چه رسد به انسانهای معمولی و افکار ناتوان. اهل بیت(ع) نیز به خاطر سنگین بودن بحث ، این حقیقت را برای هر کسی توضیح نمی دادند و افراد ضعیف را از پرداختن به این مساله منع می نمودند ؛ و تنها با افراد خاصّی ، آنهم به صورت رمزآلود در این باره سخن می گفتند. روش اهل بیت(ع) در این باره معمولاً این بود که با دلائل محکمی هم جبر را ابطال می نمودند هم تفوّیض را آنگاه می فرمودند همین اندازه بدانید که حالت سوّمی در کار است که در فهم آن خود را به زحمت نیندازید ! چرا که ممکن است به خاطر کوتاهی فهم دچار کفر شوید. « وَ سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فَقَالَ طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُکُوهُ وَ بَحْرٌ عَمِیقٌ فَلَا تَلِجُوهُ وَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَکَلَّفُوهُ . ــــــــ از علی در باره ی قَدَر پرسیدند، حضرت پاسخ داد: راهى است تاریک ، آن را مپیمایید، و دریایى است ژرف ، وارد آن نوشید، و راز خداست ، خود را در مورد آن به زحمت نیندازید.»(نهج البلاغة ، حکمت 287 ) « عَنْ مِهْزَمٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أَخْبِرْنِی عَمَّا اخْتَلَفَ فِیهِ مَنْ خَلَّفْتَ مِنْ مَوَالِینَا قَالَ قُلْتُ فِی الْجَبْرِ وَ التَّفْوِیضِ قَالَ فَسَلْنِی قُلْتُ أَجْبَرَ اللَّهُ الْعِبَادَ عَلَى الْمَعَاصِی قَالَ اللَّهُ أَقْهَرُ لَهُمْ مِنْ ذَلِکَ قَالَ قُلْتُ فَفَوَّضَ إِلَیْهِمْ قَالَ اللَّهُ أَقْدَرُ عَلَیْهِمْ مِنْ ذَلِکَ قَالَ قُلْتُ فَأَیُّ شَیْ ءٍ هَذَا أَصْلَحَکَ اللَّهُ قَالَ فَقَلَبَ یَدَهُ مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلَاثاً ثُمَّ قَالَ لَوْ أَجَبْتُکَ فِیهِ لَکَفَرْت . ـــــــــــــــــــ مِهزَم گوید :حضرت صادق (ع) فرمود: مرا خبر ده از آنچه که در آن اختلاف کرده اند کسانى از موالیان ما که تو آنها را پشت سر گذاشته ای! راوى می گوید:عرض کردم در باب جبر و تفویض باهم اختلاف دارند. فرمود: از من بپرس؟ عرض کردم: خدا بندگان را بر گناهان مجبور ساخته؟ فرمود:خدا بر ایشان قاهرتر از این است. راوى می گوید: عرض کردم به ایشان تفویض نموده؟ (کارشان را به خودشان واگذار کرده؟) فرموده: خدا بر ایشان از آن قادرتر است. راوى می گوید : عرض کردم: خدا تو را راست دارد این چه چیز است؟! راوى می گوید: حضرت دو بار یا سه بار دستش را گردانید و فرمود:اگر در این باره به تو جواب دهم حتماً کافر می شوى .»(التوحید للصدوق ،ج363 ،ص59)3.برخی تفاسیر علمای شیعه از امر بین الامرین.علمای شیعه فرموده اند:1) به حکم عقل و وحی شکّی نیست خداوند متعال خالق کلّ است و هیچ موجودی نیست که مخلوق خدا نباشد. اعمال انسانها نیز از آن جهت که موجودند مخلوق خدا خواهند بود.2) به حکم عقل و وحی شکّی در این نیست که خدا حکیم و عادل است. و محال است حکیم کار عبث انجام دهد کما اینکه محال است عادل ظلم کند. پس تکلیف و ارسال انبیاء و کتب آسمانی و خلق بهشت و جهنّم و وعده و وعید خدا به بندگان مطیع و عاصی همگی درست و مطابق با حکمت و عدل خدا هستند. و لازمه ی این امر آن است که انسان نیز علّت پیدایش اعمال خود باشد.3) به حکم عقل و وحی خدا خیر محض بوده ساحت قدّسش از هر گونه قبح و زشتی و بدی و شرّ منزّه است.4) حال سوال این است که چگونه ممکن است هم خدا علّت اعمال انسان باشد هم خود انسان ، به نحوی که نسبت کار بد به انسان داده شود ولی به خدا داده نشود. جواب اوّل:گروهی از متکلمین و حکما فرموده اند نظام هستی نظام علّت و معلولهاست. هر ممکن الوجودی علّتی دارد ؛ علّت آن نیز اگر ممکن الوجود باشد علّتی دارد. علّتِ علّت آن نیز اگر ممکن الوجود است علّتی دارد. علّتِ علّتِ علّت آن نیز اگر ممکن الوجود است علّتی دارد. همینطور موجودات سلسله وار در طول هم قرار می گیرند و شاخه های فرعی به شاخه های اصلی می رسند تا در نهایت ، همه ی شاخه های مخلوقات به یک علّت نهایی ختم می شوند که عبارت است از علّةالعلل که اهل دین آن را خدا می نامند. بنا بر این ، خداوند متعال علّت تمام موجودات است ؛ لکن نسبت به اوّلین معلول خود ، که نور وجود نبی اکرم(ص) است ، علّت بی واسطه (علّت نزدیک) است ولی نسبت به معلولهای دیگر علّت با واسطه (علّت دور) است. بنا بر این دومین مخلوق خدا دو علّت دارد که در طول همند نه در عرض و کنار هم. علّت اوّل آن خدا و علّت دوم آن همان معلول اوّل است. مخلوق سوم نیز سه علّت دارد. خدا ، مخلوق اوّل و مخلوق دوم. به همین ترتیب هر چه پایین تر بیاییم علّتهای طولی زیادتر می شوند. در این سلسله ی علّتها به نزدیکترین علّت نسبت به مخلوق ، « علّت قریب» و به علّتهای دیگر « علّت بعید» گفته می شود. بنا بر این ، خداوند متعال که علّت تمام علّتهاست و در سر این سلسله قرار دارد به جز مخلوق اوّل علّت بعید همه ی موجودات است. بر این اساس ، اختیار و اراده ی انسان نیز مخلوق و معلول با واسطه ی خدا هستند. و اعمال اختیاری انسان ، معلول بی واسطه ی اختیار و اراده ی انسانند. بنا بر این ، خداوند متعال علّت بعید تک تک اعمال انسانها نیز خواهد بود. امّا علّت قریب این اعمال اراده و اختیار خود انسان است. پس اعمال انسان هم معلول خدا هستند هم معلول اختیار و اراده ی خود انسان ؛ لکن خدا علّت دور آنها و انسان علّت نزدیک آنهاست. بنا بر این اگر اختیار و اراده ی انسان نباشد اعمال اختیاری او نیز نخواهند بود ؛ کما اینکه اگر اراده ی خدا نباشد باز این اعمال نخواهند بود. چون با فرض عدم خدا ، همه ی واسطه ها نیز نخواهند بود ؛ پس خود اختیار و اراده ی انسان و به تبع آن اعمال انسان نیز نخواهند بود. ممکن است اینجا برخی بگویند: این هم نوعی جبر است. در جواب گفته می شود که چنین نیست. چون ما نگفتیم انسان علّت قریب عمل خود است بلکه گفتیم اختیار و اراده ی انسان علّت قریب عمل است. پس چون اختیار انسان داخل در سلسله ی علل عمل است ، این عمل نمی تواند بدون اختیار انسان تحقق یابد. (ر.ک: جبر و اختیار ، بحثهای آیةالله جعفر سبحانی ، به نگارش علی ربّانی گلپایگانی ، ص 420)حال سوال این است که چگونه ما بدی یک کار را به انسان نسبت می دهیم ولی آن را به خدا نسبت نمی دهیم ؛ در حالی که خدا علّت آن است هم انسان؟ باید توجّه داشت که مراد از علّت ، در مباحث فوق ، علّت حقیقی و هستی بخش و وجود دهنده است نه علّتهای دیگر که نقش وجود دهی ندارند. لذا در این نگاه امثال نجّار و بنّا و مادر را نسبت به میز و ساختمان و نوزاد علّت به شمار نمی آورند. چون هیچکدام اینها وجود نمی دهند. یک نمونه ی مناسب برای فهم مفهوم علّت هستی بخش قوّه ی خیال انسان است که علّت صور خیالی انسان می باشد. بر این مبنا گفته می شود که علّت حقیقی به معلول خود تنها وجود می دهد نه چیز دیگر. امّا از آن جهت که هر معلولی از نظر وجودی ضعیفتر از وجود علّت خود است وجود معلول نسبت به وجود علّت محدودتر و مقیّدتر است. خداوند متعال وجودی است که هیچ قید و حدّی بر نمی دارد بلکه وجود خالص و صرف است. امّا معلول اوّل او قیدی دارد که از آن تعبیر می شود به ماهیّت ؛ قیود معلول دوم از معلول اوّل نیزبیشتر است و به همین ترتیب هر چه وجود تنزّل پیدا می کنند قیدها و حدّهای زیادتری برمی دارد. لذا این قیدها ناشی از علّت نیستند بلکه ناشی از ضعف وجودی معلول نسبت به علّت هستند. برای مثال جسمانیّت و مادّیّت قیدهای پایین ترین مرتبه وجودند که وجود عالم دنیاست. لذا خدا به عالم دنیا وجود داده است نه جسمانیّت و مادّیّت. این دو ویژگی ، ظهور نقص و ضعف این مرتبه از وجود هستند. در مورد افعال انسان نیز خدا تنها وجود می دهد. در امر وجود دادن برای خدا تفاوتی بین سخن دروغ و سخن راست نیست.برای خدا هر دو صوت است لذا خدا به همان نحو که به صوت حامل پیام راست وجود می دهد ، به همان نحو نیز به صوت حامل پیام دروغ وجود می دهد. فیض واحد و ازلی و ابدی خدا در کلّ هستی جاری است و هر جا امکان ظهور یابد ظاهر می شود ؛ و یکی از مجاری ظهور آن اختیار انسان است. حال اگر انسان دروغ را اختیار کرد ( ترجیح داد) فیض خدا از آن راه ظاهر می شود و اگر انسان سخن راست را اختیار نمود فیض خدا از آن طریق ظاهر می شود. بنا بر این ، دروغ و راست بودن ، بسته به اختیار انسان است که حدّ فعل را مشخّص می کند نه بسته به اراده و فیض خدا. مثل نور خورشید که بر همه چیز یکسان می تابد امّا آنگاه که از شیشه ی قرمز عبور می کند قرمز می شود و آنگاه که از شیشه ی آبی عبور می کند آبی می شود. آبی یا قرمز بودن ناشی از خورشید و نور خورشید نیست بلکه ناشی از شیشه است. اگرچه اگر خورشید نبود نه آن نور آبی بود و نه آن نور قرمز. لذا خورشید نسبت به اصل آن دو نور نقش علّی دارد ولی رنگ آنها که حدّ و قید نور است ناشی از شیشه است نه خورشید. و حدّ و قید از نظر فلسفی امر عدمی است نه امر وجودی.همانطور که ملاحظه می فرمایید جواب فوق در عین اینکه ساده ترین جواب موجود است تا حدّ زیادی دشوار است. البته ممکن است برخی در نگاه اوّل خیال کنند که این جواب را به وضوح دریافته اند ؛ حتّی ممکن است اشکالاتی بر آن وارد کنند ولی برای آشنایان به حکمت اسلامی مثل روز روشن است که خیلی از مدّعیان فهم این مطالب عمق آن را به درستی درنیافته اند.جواب دوم:جواب دوم جوابی است که ملاصدرا آن را به راسخان در علم و خواصّ اولیای الهی نسبت داده است که فهم آن حقیقتاً فراتر از درک اهل علم است چه رسد به غیر اهل علم. این بیان مبتنی بر وحدت شخصی وجود است که در عرفان نظری مطرح است. ( برای مطالعه رجوع شود به اسفار اربعه ، ملاصدرا ، ج6 ، ص 373 ــ 378) جواب سوم:جواب سوم ، جواب بسیار عمیقی از علّامه ی طباطبایی است در کتاب رسائل توحیدی که طرح آن نیازمند ذکر مقدّمات فراوانی است. البته فهم این بیان نیز نیازمند سالها زحمت و آموختن فلسفه و عرفان نظری است. (برای مطالعه رجوع شود به ترجمه ی کتاب رسائل توحیدی ، علامه طباطبایی ، ص 126) .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image