رابطه سببی خلفا و اهل بیت(ع) /

تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه

عدم رابطه سببی بین امیرمومنان(ع) و خلفا را اثبات کنید؟


بنابر تحقیق مسلّم و غیر قابل انکار انتسابات و پیوندهایى که بین بنى‌هاشم و امویان رخ داده «یکطرفى» بوده است، به این معنا که عمدتاً امویان و دیگر مخالفان بوده‌اند که با بنى‌هاشم پیوند بسته و از بنى‌هاشم دختر گرفته‌اند، ولى در بنى‌هاشم، کسى نیست که از مخالفان دخترى گرفته باشد. دست کم آن چه مسلّم و قطعى است این که مادر هیچ یک از ائمّه اطهار علیهم السلام از امویان نمی‌ باشد. در این زمینه دو مورد قابل بحث و تحقیق است: 1. دامادى امام محمد باقر علیه السلام با قاسم بن محمّد بن ابی‌بکر. قاسم از فقهاى مدینه و شخصى موجَّه و وزین بوده است که حضرت امام باقر علیه السلام ، امّ فروه دختر او را به همسرى گرفتند. این مخدّره، مادر امام صادق علیه السلام است. 2. ازدواج امّ کلثوم دختر حضرت على علیه السلام با عمر بن خطّاب. اهل سنّت می‌گویند: وقتى شما در خطاب به امامان خود می‌گویید:اشْهَدُ أنَّکَ کُنْتَ نُوراً فی الأصْلابِ الشّامِخَةِ والأَرْحَامِ المُطَهَّرَةِ؛گواهى می‌دهم که شما به صورت نورى در پشت مردانى عالى درجه و رحم ‌هاى پاک و دور از پلیدى بوده ‌اید؛پس ابوبکر که پدر بزرگ مادرِ امام صادق علیه السلام است از «اصلاب شامخه» می‌باشد و باید به ایمان و پاکى او قائل بشوید.در پاسخ این استدلال چنین می‌گوییم:هر دو مقدّمه این استدلال صحیح و بدون تردید مورد تصدیق شیعه است، به این معنا که تردیدى نیست که امّ فروه دختر قاسم، همسر امام محمّد باقر و مادر ششمین امام شیعیان جعفر بن محمّد الصّادق علیهما السلام است و قاسم نواده ابوبکر می‌باشد.از طرف دیگر نیز شکّى نیست که مضمون عبارت یاد شده که از فرازهاى زیارت وارث است از اعتقادات شیعیان به شمار می‌ رود؛ ولى نتیجه‌ اى که از این دو مقدّمه گرفته شده، از مواردى است که مادرِ جوان مرده بدان می‌خندد؛ زیرا که اوّلًا بر آشناى با استعمالات عرب پنهان نیست که منظور از واژه «اصْلاب» در زیارت شریفه، اجداد پدرى هستند(1) و اجداد پدرى امامان شیعه علیهم السلام، تا حضرت آدم ابوالبشر معلوم بوده و روشن است که هیچ ارتباطى با «ابوبکر» ندارند.ثانیاً منظور از واژه «ارحام» بانوانى هستند که نور امام علیه السلام از پشتِ پدر به رحم آن بانو منتقل شده است، که در نتیجه در خود امامان شیعه، همسر هر امامى که مادرِ امام بعدى به شمار می‌رفته بدون شکّ، طاهره و مطهّره بوده و این معیار در جانب مادران ائمّه علیهم السلام تا حضرت حوّاء همین گونه است.براى مثال «سَلمى » همسر حضرت هاشم علیه السلام بانویى طاهره و مطهّره بوده است، که این بانو، مادر حضرت عبدالمطّلب به شمار می‌رود.هم چنین همسر حضرت عبدالمطّلب علیه السلام که مادر حضرت ابوطالب علیه السلام است نیز بانویى پاکدامن، طاهره و مطهّره بوده است.با عنایت به آن چه بیان شد به طور کامل روشن گشت که «ابوبکر ابن ابی‌قحافه» نه در شمار «اصلاب» قرار می‌گیرد و نه در عداد «ارحام» و اساساً، این دو کلمه، هیچ‌گونه ارتباطى با ابوبکر ندارند، تا این که شیعه، ملزَم به تکریم جناب ایشان (!!) باشد.چگونگى ازدواج امّ کلثوم با عمرمورد دوم ازدواج امّ کلثوم علیها السلام دختر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام با عمر بن خطّاب بود که می‌خواهند بدین وسیله فضیلتى را براى عمر اثبات و آن چه را که بعد از رحلت رسول اللَّه صلى اللَّه علیه وآله بوده، انکار کنند. این مورد نیز به بررسى و نقد نیاز دارد.این قضیّه از دو جهت باید به دقّت بررسى شود:1. از جهت روایات شیعه.2. از جهت روایات مخالفان.از نظر روایات معتبر شیعه، جریان چنین است:عمر بن خطّاب از امیر مؤمنان على علیه السلام ، دختر کوچکترشان حضرت امّ کلثوم را خواستگارى نمود، حضرت على علیه السلام از این که دخترشان کم سنّ و سال است و آمادگى براى ازدواج ندارد به او پاسخ ردّ دادند.پس از زمانى عمر، عبّاس عموى رسول خدا صلى اللَّه علیه وآله را ملاقات نمود و از او پرسید: آیا عیب و عارى در من سراغ دارى؟!!عبّاس گفت: مگر چه اتّفاقى افتاده؟ منظورت از این سؤال چیست؟عمر گفت: از فرزند برادرت- یعنى امیرالمؤمنین علیه السلام - دخترش را خواستگارى نمودم، ولى به من جواب ردّ داد.آن گاه عمر، عبّاس (بلکه امیرالمؤمنین علیه السلام و بنى هاشم) را تهدید کرد و افزود: به خدا سوگند! چاه زمزم را پر می‌ کنم، آثار جلالت و عظمت بنى‌هاشم را (در مکّه و مدینه) از بین می‌ برم و دو نفر شاهد علیه على بر دزدى او اقامه می‌ نمایم و حدّ سارق بر او جارى می‌کنم.عبّاس نزد امیر مؤمنان على علیه السلام آمد و آن چه بین او و عمر گذشته بود به عرض آن حضرت رساند و از آن بزرگوار خواست که تصمیم ‌گیرى درباره این ازدواج را به او واگذار نماید.امیر مؤمنان على علیه السلام نیز به تقاضاى عمویشان به این خواستگارى پاسخ مثبت دادند. آن گاه عبّاس، امّ کلثوم را به عقد عمر درآورد.پس از آن که عمر کشته شد، امیرالمؤمنین علیه السلام آن مخدّره را به خانه خودشان انتقال دادند.و آن گاه که از امام صادق علیه السلام درباره این ازدواج سؤال شد.حضرت فرمودند:إنّ ذلک فرج غصباه؛2این ناموسى است که از ما غصب شده است.گفتنى است که عدّه‌ اى از قدماى بزرگ شیعه مانند شیخ مفید رحمه اللَّه و سیّد مرتضى رحمه اللَّه اصل واقعه تزویج و حتّى مجرّد اجراى عقد را نفى کرده‌اند و عدّه بسیارى از بزرگان شیعه با ادلّه عقلى و نقلى اصل ازدواج را تکذیب نموده‌اند.از روایات شیعه - که از نظر سند قابل مناقشه نیستند - چیزى بیش از این که بیان گردید، برنمی‌ آید و چنین ازدواجى اگر واقع شده باشد بر چیزى که مطلوب آن هاست، دلالت ندارد.بررسى دیدگاه اهل سنّت پیش از آن که روایات مخالفان را بررسى نماییم تذکّر این نکته ضرورى است که قضیّه تزویج امّ کلثوم آن چنان که ادّعا می‌شود و با آب و تاب نقل می‌کنند در صحیح بخارى ، صحیح مسلم و دیگر صحاح ششگانه نیامده است، هم چنین در اکثر قریب به اتّفاق مسانید و معاجم مشهور و معتبر عامّه، اثرى از کیفیّت این واقعه یافت نمی‌شود.این موضوع جدّاً جاى دقّت و توجّه است که واقعه ‌اى که این گونه براى اهل سنّت مؤثّر است، چگونه از روایت تفصیل آن غفلت کرده‌اند و اساساً آیا غفلت یا تغافل در نقل چنین امرى با این همه اهمیّت، جا دارد؟نه؛ بلکه معلوم می‌شود که اصل واقعه پایه و اساسى ندارد، وگرنه به این آسانى از آن نمی‌گذرند، گرچه در نظر ما شیعیان، اثبات امر امامت و خلافت با آن رفعت و جلالتى که دارد، با چنین امورى حتّى اگر وقوعش مسلّم باشد (تا چه رسد به این که اصل وقوع، هنوز مورد ابهام است) آب در هاون کوفتن و خطّ بر آب نقش کردن است.پس از تذکّر این نکته، به بررسى روایاتى که در کتاب هاى اهل سنّت آمده است می‌پردازیم:آنان این واقعه را از دو طریق نقل کرده‌اند:1. طریق اهل بیت.3 2. طریق غیر اهل بیت.4 بزرگان اهل جرح و تعدیل از محققان اهل سنّت روایات هر دو طریق را تضعیف کرده‌اند و هیچ یک را قابل اعتنا ندانسته‌اند.افزون بر این، متن این روایات مضطرب و آشفته است که همین اضطراب متن از نظر محققان، از اسباب تضعیف حدیث است.نتیجه این که:اوّلًا: در میان کتاب هاى اهل سنّت، کتاب هاى معتبرى مانند صحاح و اکثر قریب به اتّفاق مسانید و معاجم نام و نشانى از وقوع این تزویج با میل یا رضایت حضرت امیر علیه السلام یافت نمی‌شود.ثانیاً: این واقعه در دیگر کتاب هاى اهل سنّت از دو طریق نقل شده، حدیثى که خودشان بر صحّت سند آن اتفاق نظر داشته باشند، موجود نیست.ثالثاً: متن روایات موجود (با چشم‌پوشى از مشکل سندى) از اضطرابى عجیب در ذکر جوانب مختلف واقعه برخوردار است،5 و محقّقان حدیث شناس، روایاتى را که داراى اضطراب متن باشند معتبر ندانسته و تضعیف می‌نمایند.بنابر آن چه گذشت با توجه به روایات شیعه - در صورتى که اصل واقعه را انکار نکنیم و روایات وارده را نیز از ظاهرش که دلالت بر وقوع واقعه می‌نماید منصرف ننماییم، که البته خود این دو مطلب نیز جاى بحث و تحقیق عمیقى دارد - نهایت چیزى که امکان دارد به آن ملتزم شویم این است که امیر مؤمنان على علیه السلام با مراجعات مکرّر و پافشارى و اصرار بسیار زیاد عمر بن خطّاب (که در روایات مخالفان نیز کاملًا مشهود است) و پس از ردّ و انکارها و اعتذارهاى مختلف از جانب آن حضرت و سرانجام تهدیدهاى گوناگون از ناحیه عمر و واسطه قرار دادن عمر، عقیل و عبّاس را، (که مدارک عامّه، با صراحت حاکى از تمام این امور است) در شرایطى ناهنجار و بدون رضایت قلبى، امر تزویج ام کلثوم را به عمویشان عبّاس واگذار فرمودند.عبّاس نیز پس از اجراى عقد، حضرت امّ کلثوم را به خانه عمر بردند و بعد از مدّتى کوتاه، خلیفه به قتل رسید و امیرالمؤمنین علیه السلام ، دخترشان را به منزل خودشان برگرداندند.به راستى کدام عاقل با انصاف، چنین واقعه اى را دلیل بر وجود ارتباطات به اصطلاح حسنه بین امیرالمؤمنین علیه السلام و عمر بن خطّاب می‌ داند؟از سوى دیگر در متون روایات اهل سنّت مطالب واهى آمده که امیرالمؤمنین علیه السلام آن بانو را براى عمر با آرایش و زینت فرستاده و خلیفه او را برانداز کرده (!!) و در این ازدواج آمیزشى رخ داده، این بانو فرزندانى براى عمر آورده و دیگر مطالب بی‌اساس، همه این ها کذب و افترا و جعل و وضع بوده و هیچ ارزشى ندارند.نوشته‌اند که عمر بالاى منبر علّت اصرار زیاد خود را بر این وصلت فرمایش رسول خدا صلى اللَّه علیه وآله قرار داده که آن حضرت فرمود:کلّ حسب ونسب منقطع یوم القیامة إلّاحسبی ونسبی؛6هر پیوند حسبى و نسبى در روز رستاخیز گسستنى است جز پیوند حسبى و نسبى من.عمر بنا به ادّعاى خودش می‌خواهد با انتساب به فاطمه زهرا علیها السلام ، به رسول خدا صلى اللَّه علیه وآله انتساب پیدا کند و تا روز قیامت از این انتساب نفع ببرد.اکنون قضیّه ‌اى که نقل می‌ شود، وجود غرضى دیگر را در اصرار انجام این ازدواج تقویت می‌کند.محمّد بن ادریس شافعى می‌گوید: هنگامى که حجّاج بن یوسف ثقفى، دختر عبداللَّه بن جعفر را به ازدواج خود درآورد، خالد بن یزید بن معاویه به عبدالملک مروان گفت: آیا در امر این ازدواج، حجّاج را به حال خود واگذاشتى؟عبدالملک در جواب خالد گفت: آرى، مگر مشکلى در میان است؟خالد گفت: به خدا سوگند! این کار، منشأ بزرگ ترین مشکلات است.عبدالملک گفت: چگونه و به چه سببى؟خالد گفت: به خدا سوگند! اى خلیفه! از زمانى که رَمْله دختر زبیر را به ازدواج درآورده ام، تمام کینه ها و عداوت هایى که نسبت به زبیر داشتم، از دلم بیرون رفته است.با این سخن گویى عبدالملک خواب بود و بیدار گشت و فورى به حجّاج نوشت: دختر عبداللَّه را طلاق بده.حجّاج از فرمان خلیفه وقت اطاعت نمود. «1» البتّه طبع پیوند ازدواج و ایجاد فامیلى همین است که منشأ از بین بردن عداوت ها و کدورت هاى گذشته خواهد شد و یا دست کم آن ها را تعدیل خواهد کرد. این مطلب با اغراض سوء امویان منافات داشت که درصدد بودند به هر وسیله ممکنى بغض بنى هاشم را در دل ها به خصوص در دل هاى عمّالشان بپرورانند.از این رو عمر بن خطّاب با این هدف به این ازدواج پافشارى می‌کرد که شاید از طریق این فامیلى با بنى‌هاشم و به خصوص بیت امیرالمؤمنین علیه السلام ، بتواند مسیر فکرى جامعه مسلمانان را نسبت به قضایاى سقیفه و آن چه که از طرف او و هوادارانش بر سر فاطمه زهرا علیها السلام آمده بود، منحرف سازد.7پی نوشت ها:1. لسان العرب: 1/ 527- 5262. ر. ک: فروع کافى: 5/ 346 و 6/ 115.3. تهذیب التهذیب: 1/ 44، 11/ 382، 4/ 106.4. الطبقات الکبرى: 8/ 462، المستدرک على الصحیحین: 3/ 142، السّنن الکبرى: 7/ 63 و 114، تاریخ بغداد: 6/ 182، الاستیعاب: 4/ 1954، اسد الغابة: 5/ 614، الذّریّة الطّاهره: 157- 165، مجمع الزّوائد: 4/ 499، المصنّف صنعانى: 10354.5. ر. ک: الطبقات الکبرى: 8/ 463، الاصابة: 4/ جزء 8/ 275، رقم 1473، البدایة والنّهایه: 5/ 330، انساب الأشراف: 2/ 412، المستدرک على الصحیحین: 3/ 142.6. الطبقات الکبرى: 8/ 463.7. مختصر تاریخ مدینة دمشق: 6/ 205.به نقل از: آیت الله سید علی حسینی میلانی .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image