حضور قلب در نماز /

تخمین زمان مطالعه: 18 دقیقه

چه پیوندی میان حضور قلب در نماز و معرفت و شناخت ما از خدا دارد؟


شناخت عمیق خداوند متعال ، نه تنها در ایجاد حضور قلب در نماز تأثیر به سزایى دارد بلکه در همه شؤون زندگى انسان اثر گذار است و همه امور را سامان بخشیده ، در مسیر درست قرار مى دهد . اصولاً کسى که معرفت واقعى نسبت به آفریدگار و معبود خود نداشته باشد ، نه تنها در نماز حضور قلب و خشوع و خضوع نخواهد داشت بلکه به حکمت و راز عبادات نیز پى نبرده و از قافله پرستش هستى ، به دور خواهد ماند . آرى هر کس خدایش را بشناسد ، اهل نیایش واقعى و رحمانى خواهد بود چنان که راوى مى گوید : به امام صادق ( علیه السلام ) گفتیم : امام سجاد ( علیه السلام ) را دیدم که هنگامى که به نماز ایستاد ، چهره اش را رنگى دیگر پوشاند . امام صادق ، به من فرمود : « به خدا قسم ! على بن الحسین ( علیهما السلام ) کسى را که براى او نماز مى خواند ، مى شناخت . » 1 حضور قلب ، ارتباط مستقیمى با شناخت انسان نسبت به خداوند دارد هر چه انسان ، خدا را با عظمت بیشتر بشناسد و غیر خدا در نظرش کوچک تر و بى ارزش تر شود ، به هنگام نماز غیر خدا نمى تواند در قلب او جاى گیرد و ذهنش را مشغول سازد و فکرش را به خود جلب کند . حضرت على ( علیه السلام ) در « خطبه پرهیزکاران » ( خطبه 193 نهج البلاغه ) مى فرماید : « عظم الخالق فى أنفسهم فصغر مادونه فى أعینهم » « پرهیزگاران کسانى هستند که خدا را با عظمت شناخته اند ، ( ( به همین جهت ) ) غیر خدا در نظر آنها کوچک است . » کسى که خدا را با عظمت شناخت و غیر خدا در نظرش کوچک شد ، به هنگام نماز نظر و فکرش به غیر او جلب و جذب نمى شود . برخى ، در حالى که معرفتشان نسبت به خدا در حد پایین و عشقشان به دنیا و حدّ بالاست ، مى خواهند در موقع نماز حضور قلب کامل داشته باشند ! این ، امکان ندارد ! بنابراین ، شرط اول تحصیل حضور قلب ، بالا بردن میزان معرفت و پایین آوردن عشق به دنیاست تا توجّه انسان به این سو و آن سو جلب نشود و این منوط است به آنکه انسان ، سعى و تلاش کند خود را بسازد و با نفس خود مبارزه کند و در مسیر معرفت خداوند گام بردارد . براى وصول به این مقصود ، مطالعه حالات انبیا و اولیاء الله مخصوصاً در حال عبادت بسیار مؤثر است . محمد بن مسلم مى گوید : روزى ابو حنیفه ( رهبر یکى از مذاهب چهارگانه اهل تسنن ) به حضور امام صادق ( علیه السلام ) آمد و عرض کرد : پسرت موسى ( علیه السلام ) را دیدم نماز مى خواند و مردم از جلویش رد مى شوند و او آنها را نهى نمى کند ( که چرا از مقابل او رد مى شوند ) مگر در او ( موسى بن جعفر ) چیزى هست ( که باعث بى توجهى به مردم شده است ) ؟ ! امام صادق ( علیه السلام ) فرمود : موسى ( علیه السلام ) را به حضور آوردند ، وقتى که حضرت به حضور پدر آمد ، امام صادق ، به او فرمود : ابوحنیفه مى گوید : « تو نماز مى خوانى ، مردم از جلو ى تو رد مى شوند و آنها را نهى نمى کنى » . حضرت کاظم ( علیه السلام ) در پاسخ عرض کرد : اى پدر ! آن کسى که من برایش نماز مى خوانم ، از مردم به نزدیک تر است ، خداوند مى فرماید : « وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ » 2 « و ما از رگ گردن به انسان نزدیک تریم . » امام صادق ( علیه السلام ) از پاسخ جالب پسرش آن چنان مسرور شد که و را در آغوش گرفت و فرمود : « پدر و مادرم به فدایت ! اى کسى که اسرار و نهانى ها در قلب تو به ودیعت گذاشته شده است . » 3 به همین جهت است که امام صادق ( علیه السلام ) روایت مى کند : روزى حسین بن على ( علیهما السلام ) بین اصحابش آمد و فرمود : خداى عزوجل خلق را نیافرید مگر براى اینکه او را بشناسند چون اگر او را بشناسند ، عبادتش هم مى کنند و اگر عبادتش کنند ، به وسیله عبادت او ، از پرستش غیر او بى نیاز مى شوند . » 4 شناخت خداوند مبتنى بر تصور صحیح از او است . خداى متعال متن وجود و حیات و قدرت سارى و جارى در تمام هستى است . هیچ ذره اى در جهان هستى نیست که در باطن و ظاهر آن خداى متعال با وجود ، حیات و قدرت و علم و سایر صفات خویش ، حضور و ظهور نداشته باشد . تمامى پدیده هاى جهان ، ظهور صفات خداوندى هستند و شما مى توانید از هر پدیده و صفت کمالى که در هستى مشاهده مى کنید ، ذات وجود و خداى متعال را مشاهده نمایید . خداوند یعنى منبع وجود ، حیات ، علم ، قدرت و سایر کمالاتى که در طبیعت و تمام هستى ظهور و نمود دارد . رسیدن به شناخت عمیق و عرفانى خداوند ، مستلزم تلاش فراوان و گذر از مراحل و مراتب خداشناسى است . انسان براى رسیدن به خداوند و وصول به لقاى پروردگار به دو نوع سیر و سلوک نظرى و سیر و سلوک عملى نیاز دارد . سلوک نظرى براى شناخت هر چه بهتر خداوند و قرب علمى به او است و سلوک عملى براى نزدیک شدن و قرب عملى به خداى متعال است . هر یک از سلوک نظرى و عملى ، داراى مراحل و منازل و روش ها و شرایط فراوانى است که اشاره به آنها در یک پاسخ نمى گنجد . پس به ناچار تنها به روش کلى آن اشاره شده و منابعى نیز معرفى مى گردد . روش شناخت خداوند ما براى شناخت خداى متعال ، سه راه در پیش روى خود داریم که به صورت مرحله اى طى مى شوند : مرحله اول شناخت او با آیات آفاقى و انفسى است . این همان راه شناخت خداوند از طریق نشانه هاى او در طبیعت و روش تجربى است و لازم است انسان در ابتداى راه شناخت ، از طریق شناخت طبیعت و نشانه هاى تکوینى و نیز مطالعه آیات مختلف قرآن کریم ، به معرفت خداى متعال دست یابد . البته شناخت خداوند منان با آیات انفسى مفیدتر است ( من عرف نفسه فقد عرف ربه ) ، چون معمولاً با اصلاح صفات و اعمال نفس همراه است . بنابراین اندیشیدن در آیات الهى به شناخت منتهى مى شود و این نیز به نوبه خود ، راهنماى انسان به سوى حق و شریعت الهى خواهد بود . این راه که در کتاب شریف توحید مفضل پى گیرى شده ، بهترین راه خداشناسى براى مبتدیان است . دوم شناخت خداوند از طریق عقل است . نیرویى که بیشتر عمل گردش محاسبه و درک وجودات وصفى و صفات الهى است . این روش طریق خواص از مردم است کسانى که پس از مطالعه در طبیعت و آیات تکوینى او در خلقت ، از طریق استدلال و برهان عقل و فلسفه و حکمت به شناخت خداى تعالى مى پردازند . سوم شناخت خداوند لطیف از طریق رویت و ابزار دل مى باشد که طریق اولیاء الله است و مردم را به آن راه نیست مگر اینکه مسیرى که به عنوان سیر و سلوک نظرى ترسیم شده ، طى نمایند یعنى از طریق طبیعت و شناخت آفاقى و انفسى به عقل و استدلال عقلى راه یابند و با گذر از عقل ، به عشق و عرفان برسند و اهل مشاهده و معاینه و وصول به حق تعالى شوند . این سخن مولاى عارفان على ( علیه السلام ) و همچنین اهل معرفت است که : « من در همه چیز خدا را مى بینم . » خداى واقعى همان است که در همه چیز ظهور دارد و نهایت عرفان اهل معرفت هم همین است که خدا را در همه چیز ببینند . از دیدگاه عرفان ، خداى تعالى همان متن وجود و هستى است و هر چه که غیر ذات هستى وجود دارد ، مظاهر او است . مظاهر هم در حقیقت او را نشان مى دهند چون ظهور او هستند و اگر انسان دقت کند ، خداوند را در تمام مظاهر هستى خواهد دید و مى توان گفت اشیاء در حقیقت آینه هایى هستند که خداوند را نشان مى دهند و به قول قرآن کریم آیه ها و نشانه هاى او هستند . منتهى باید توجّه کرد که اینگونه رویت مخصوص اهل معرفت است و اهل عقل و فلسفه و همچنین اهل تجربه و علم از آن محروم اند مگر اینکه ایشان نیز چنین اعتقاد و کنکاشى را بپذیرند و رو به سوى عرفان و شهود خداى متعال بیاورند . راه هاى کسب معرفت به بیان دیگر ، انسان ها به سه صورت ، معرفت حق تعالى را حاصل مى کنند : اول تقلید که در این روش خداوند به واسطه حواس و امور قابل احساس شناخته مى شود . دوم تحقیق و استدلال که در این روش خداوند به واسطه عقل و برهان ، شناخته مى شود و سوم کشف و رؤیت که در این روش خداى متعال به وساطه مکاشفات درونى ، شناخته مى شود . سه راه برجسته در اینجا توجّه به یک نکته حایز اهمیت است و آن اینکه این روش که سیر و سلوک نظرى انسان به سوى معرفت خداى متعال است ، اگر با سیر و سلوک عملى همراه نشود ، بى نتیجه و ابتر خواهد بود . انسان از طریق علم و عمل است که به کمال مى رسد و باید این دو سیر هم زمان با هم و هماهنگ با هم طى شوند . لازم است هم در بعد نظرى و هم در بعد عملى توحید و خداشناسى بکوشیم . همان گونه که گذشت یکى از راه هاى مهم شناخت خداوند ، مطالعه و ژرف اندیشى در نظام هستى است بدین منظور باید به موجودات و نمودهاى مختلف جهان نگاه کنیم و ببینیم ، آیا در چهره موجودات ، آثار عقل و خرد علت نخستین دیده مى شود یا آثار نبود آن ؟ یا ساختمان چشم انسان و طرز قرار گرفتن عدسى چشم ، و شبکیه ، پرده هاى مختلف آن ، گواهى نمى دهد که سازنده چشم ، از « قوانین فیزیکى مربوط به انعکاس نور ، عدسى ها و آیینه ها » کاملاً آگاهى داشته است ؟ « آیا ترکیب خون انسان » از فلزات و شبه فلزات کاملاً متنوع ، با نسبت هاى حساب شده که کمترین تغییرى در آن باعث به هم خوردن همه نظامات حیاتى خواهد شد ، روشنگر این حقیقت نیست که سازنده آن « ترکیبات شیمیایى و خواص هر یک از فلزات و شبه فلزات » کاملاً آگاه بوده است ؟ و آیا ساختمان سلول هاى انسان ، حیوان و گیاه با آن وضع پیچیده و اسرارآمیز و در عین حال ظریف و دقیق ، گویاى این واقعیت نیست که به دست عاملى صورت گرفته که از همه قوانین مربوط به « فیزیولوژى انسانى ، حیوانى و گیاهى » مطلع بوده است ؟ آیا منظومه شمسى و نسبت هاى خاصى که در میان حجم ، فاصله و سرعت حرکت هر یک از سیارات این منظومه وجود دارد ، نشان نمى دهد که به وجود آورنده این دستگاه ، از تمام جزئیات « قانون جاذبه » و اثر حرکت دورانى در ایجاد « نیروى فرار از مرکز » و مانند آن باخبر بوده است ؟ بنابراین در هر یک از موجودات این جهان ، از کوچک ترین ذرات ، یعنى اتم گرفته ، تا بزرگ ترین کهکشان ها ، نظم و دقت حیرت انگیزى به کار رفته که گواه زنده اطلاع و آگاهى مبدأ نخستین از همه این قوانین و نظامات است . چگونه مى توان باور کرد که ما با آگاهى و علوم و دانش هاى انسانى که چیزى جز آگاهى بر گوشه اى از اسرار و قوانین و نظامات جهان نیست عالم و دانشمند شویم ولى مبدأ نخستین که به وجود آورنده همه آنهاست ، علم و دانشى نداشته باشد ؟ چگونه مى توان باور کرد که میلیون ها دانشمند که باید افکار خود را در طول هزاران سال متراکم ساخته تا دانش و طب جراحى ، تکامل یافته و کسى همچون « دکتر برنارد » بتواند قلب انسانى را به انسان دیگرى پیوند زند ، همگى دانشمند و عالم باشند ولى پیوند زننده نخستین قلب ، و از آن بالاتر سازنده قلب ، مبدئى فاقد علم و خرد باشد ؟ کوتاه سخن اینکه اگر در توجیه پیوند قلبى که به وسیله دکتر برنارد و تیم پزشکى « گرت شور » انجام شد ، گفته شود که این پیوند معلول هیچ علم و دانشى نبود بلکه آنها بدون مطالعه ، دست به چنین کارى زدند ، پس چگونه تفسیر پدایش جهان با عظمت و حساب شده هستى از طریق تصادفات ، حوادث اتفاقى و علل فاقد هدف و نقشه مى توان پذیرفت ؟ بنابراین تفسیر مادى ها درباره پیدایش جهان و موجودات گوناگون آن ، یک تفسیر غیر علمى است به این ترتیب هر یک از کتب علوم طبیعى از قبیل فیزیک ، شیمى ، بیولوژى ، فیزیولوژى ، تشریح طب ، حیوان شناسى ، گیاه شناسى و مانند آنها مى تواند به عنوان یک « کتاب خداشناسى » مورد استفاده قرار گیرد چرا که همه درباره اسرار و قوانین و نظامات شگرف آفرینش بحث مى کنند که تفسیر صحیح و منطقى آنها جز با قبول اصل « خداشناسى » امکان پذیر نیست و این همان راهى است که قرآن مجید در بیشتر استدلالات توحیدى خود پیموده است . به گفته دانشمند معروف فلکى و پایه گذار نجوم جدید : « هر چه آگاهى ما بر خقلت و عظمت آسمان ها بیشتر باشد دین دارى ما عمیق تر است . » 5 به این ترتیب پیوند نزدیکى میان « پیشرفت علم » و « ایمان به خدا » وجود دارد یعنى ، هر قدر دامنه علوم گسترده تر شود ، ریشه هاى ایمان به یک مبدأ علم و قدرت در دل ها محکم تر خواهد شد . به گفته دانشمند زیست شناس معاصر و رئیس آکادمى علوم فلوریدا « آبرت وینچستر » 6 : هر کشف تازه اى که در دنیاى علم به وقوع مى پیوندد ، صدها مرتبه بر استوارى ایمان ما مى افزاید ، و وسوسه هاى نهانى را که کم و بیش در باطن معتقدان ما وجود دارد ، از بین مى برد و جاى آن را به افکار عالى خداشناسى و توحید مى بخشد . » 7 ب . بعد عملى خداشناسى خداپرستى نیز مراحل کلى و دسته بندى خاصى دارد که طى کردن آن براى رسیدن به خودسازى و خدایى شدن انسان ، ضرورت دارد . مبناى این مراحل همان شناخت هاى نظرى و اعتقاد به آنها است که در عبادت عمل و اخلاق فردى و اجتماعى انسان ظاهر مى شود . مهم ترین مراحل سلوک عملى ، عبارت است از : ایمان به خداوند و قبول این معنا که انسان با روابط گسترده با خداوند ، به کمال و سعادت خود مى رسد و بدون خدا زندگى و دنیا و آخرت انسان تباه مى شود . حاکم ساختن اراده خداوند بر اراده خود و عبودیت کامل خداوند در دو مرحله قرب فرایض و نوافل است که اصطلاحاً به آن فناى فى الله گفته مى شود . حضرت على ( علیه السلام ) مى فرماید : « اگر خدا را دوست مى دارید ، محبت دنیا را از قلب هایتان خارج کنید . » 8 تخلّق به صفات الهى و آراسته شدن به فضایل اخلاقى در این راستا اصلاح صفات شخصیتى و پاکسازى دل و درون از رذایل اخلاقى ، از طریق راهکارهاى علم اخلاق و تمرین آنها در معاشرت با مردم و رعایت اخلاق اجتماعى ، یکى از مراحل وسیع و پر اهمیت خودسازى محسوب مى شود . پاکسازى و تهذیب نفس از عادت هاى بد و دلبستگى ها و وابستگى ها و امورى که مانع کمال و سیر و سلوک انسان ، به سوى خدا تلقى مى شود . انجام وظایف واجب عبادى ، در قبال خداوند و عمل به احکام الهى و ترک گناهان که باعث تحصیل صفت تقوا در انسان خواهد شد . تقویت ارتباط عاشقانه با خداوند و اولیاى معصوم و مؤمنان اهل ولایت و محبت ، از طریق انجام مستحبات و زیارت و مانند آن . یکى از مهم ترین مراحل خودسازى ، جهاد علمى و عملى و فکرى و مبارزه با دشمنان خدا است . علاوه بر جهاد اکبر که با دشمن درونى نفس انجام مى شود ، جهاد اصغر هم خیلى سازنده است و شاید ایمان انسان و صداقت و اخلاص او در این مسیر با جهاد است که محک مى خورد و راستى آزمایى مى شود . ج : شناخت خدا از طریق خدا یکى از راه هاى مهم شناخت الهى ، از طریق توجّه به خود خداوند است . امام سجاد ( علیه السلام ) مى فرماید : « بک عرفتک و انت دللتنى علیک و لولا انْتَ لَمْ اَعرف ما انت » 9 تو را به تو شناختم و تو مرا به خود راهنمایى کردى و اگر تو نبودى ، نمى دانستم تو کیستى » . یا در دعایى توصیه شده است که در عصر غیبت بخوانیم : « اللّهم عَرَفَنى نَفْسَک فَاِنِّک اِنْ لَمْ تَعَرفنى نَفْسَکْ لَمْ اَعرف نَبیک‌أ » 10 « خدایا ! خودت را به من بشناسان که اگر تو را نشناسم ، پیامبرت را نخواهم شناخت » . شناخت پیامبر با خداست بلکه شناخت هر چیز با خداست و اگر خدا را نشناسیم ، هیچ کس و چیزى را نمى توانیم بشناسیم ، زیرا خدا شاهد و حاضر است . « الا انه بکل شىء محیط » 11 و « و کان الله بکل شىء محیطاً » 12 و « ان الله على کل شىء شهید » . 13 همه موجودات در پرتو او موجودند و اگر او را در ابتداى امر نشناسیم ، علم و شناخت به موجودات دیگر امکان ندارد . چنانچه روشن است ، هر معلومى براى ما دو گونه است : یا نزد ما حاضر است ، یا از دیدگان ما غایب . اگر معلوم از نظر ما غایب باشد . اول باید اوصاف و صفاتش را بشناسیم و آن گاه از راه صفات ، به شناخت خود نایل شویم . براى مثال در شناخت آتش اول ، باید گرما و حرارت یا دود را دید و شناخت و سپس وجود آتش را ادراک نمود که به این نوع شناخت معرفت حصولى مى گویند . اما در شناخت آن که نزد ما حاضر است ، خود او را مى بینیم و مى شناسیم و آن گاه به اوصاف و صفات اوپى مى بریم و به این نوع معرفت شناخت و علم حضورى مى گویند . مثل علم هر کس به حالات درونى خود ( ترس و شادى وأ ) و هیچ کس به ما از خدا نزدیک تر نیست . « ان الله یحول بین المرء و قلبه » 14 همانا خداوند بین انسان و دلش حائل است » . بنابراین او از قلب ما به خود ما نزدیک تر است و هرگاه به خود نظر افکنیم ، ابتدا او را مى بینیم و با علم حضورى در مى یابیم که تمام وجود ما را احاطه کرده است و تمام شئون ما در دستان قدرتمند اوست . پس او از ما نهان نیست تا به دنبال نشانه ها برویم . ما در حضور او هستیم و او در مشهد ماست و این علم حضورى خداوند است که اگر کسى به آن نایل آید ، به یقین تمام رسیده است و چنین است که رسول گرامى اسلام ( صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود : « من عرف نفسه فقد عرف ربه » . 15 پى نوشت ها : . 1 علل الشرائع ، ص 88 وسائل الشیعه ، ج 4 ، ص . 2 . 685 سوره ق ، آیه . 3 . 16 مناقب ابن شهر آشوب ، ج 4 ، ص . 4 . 311 ترجمه تفسیر المیزان ، ج 18 ، ص . 5 . 586 سرگذشت علم ، ژرژ گاموف ، ص . 6 {L= .32Winchester. =L} . 7 اثبات وجود خدا ، « مقاله پشتیبانى علم از ایمان » ، ص . 8 . 178 میزان الحکمه ، ج 2 ، ص 288 ، ح . 9 . 3167 دعاى ابوحمزه ثمالى . . 10 امام صادق ( ع ) ، بحارالانوار ، ج 52 ، ص . 11 . 146 فصلت ، آیه . 12 . 54 نساء ، آیه . 13 . 126 نساء ، آیه 33 و احزاب آیه . 14 . 55 انفال ، آیه . 15 . 24 بحار الانوار ، ج 2 ، ص . 32 .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image