ادیان و مذاهب /

تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه

آيا افتراق شريعت از طريقت مبناي عقلي دارد؟


شريعت در لغت به معناي راه است و نيز راه وارد شدن به رودخانه براي برداشتن آب از آن است. و در اصطلاح بر احكامي اطلاق مي‎شود كه خداوند براي بندگان خويش نهاده تا با ايمان و عمل به آنها سعادت دنيوي و اخروي را تأمين كند. طريقت اصطلاح مخصوص صوفيان است كه مجموعة تعليماتي را كه سالك در خانقاه زير نظر مرشد و پير خانقاه مي‎بيند و راهي را كه در طي زمان براي رسيدن به حقيقت طي مي‎كند طريقت نامند. صوفيه معتقداند كه شريعت بمثابه پوست است و طريقت مغز او و باز طريقت نسبت به حقيقت به منزلة پوست است و شريعت و طريقت وسائل و اسباب حصول حقيقت اند. و مي‎گويند: غرض از شرايع و اعمال و عبادات ظاهره و باطنيه قرب و وصول بحق است و روندگان و سالكان راه اله چون به وسايل عبادات و متابعت اوامر و نواهي نهايت كمال وصول مي‎يابند و به مرتبة محبوبي مي‎رسند به دو قسم مي‎شوند، قسم اول آنهايند كه نور تجلي الهي ساتر نور عقل ايشان گشته و در بحر و حدت محو و مستغرق شدند و از آن استغراق و بيخودي مطلق بار ديگر به ساحل و مرتبه عقل باز نيامدند و چون مسلوب العقل گشتند به اتفاق اولياء و علماء تكاليف شرعيه و عبادات از اين طائفه ساقط است چون تكاليف بر عقل است. اين ادعا هيچگونه مبناي شرعي و عقلي ندارد و مورد قبول فقهاي عظيم الشأن شيعه نمي‎باشد و تا جايي كه برخي از فقهاي مدرسه اهل‎بيت _ عليهم السّلام _ به زبان آوردن لغت طريقت و حقيقت و قول به عشق حقيقي و مكاشفات عرفانيه و نظائر اينها را از بدعت‎هاي مهلكه شمرده‎اند. آنها معتقدند كه مقررات اسلامي در سه بخش خلاصه مي‎شود: اول بخش اصول عقايد كه علم كلام عهده‎دار آن است كه در مسائل اصول عقايد لازم است انسان از راه عقل، ايمان و اعتقاد تزلزل‎ناپذير داشته باشد. دوم بخش اخلاق، در اين بخش دستورهاي بيان شده است كه وظيفه انسان را از نظر فضائل و رذائل اخلاقي بيان مي‎كند و علم اخلاق عهده‎دار بيان آن است . بخش سوم: بخش احكام است كه مربوط به اعمال و رفتار خارجي انسان است و فقه عهده‎دار آن است. عمل به وظايف سه گانه فوق موجب سعادت دنيا و آخرت مي‎باشد و چنين كسي مسلمان و مؤمن خواهد بود. در دين مبين اسلام بيش از اين از مردم خواسته نشده و رفتن به خانقاه و تحت نظر مرشد و پير قرار گرفتن و از مردم و اجتماع بريدن كه طريقت ناميده مي‎شود در هيچ يك از منابع اسلامي به آن دستور داده نشده و از بدعتهايي است كه صوفيه پديد آورده‎اند. پشمينه پوشان به اين بدعت اكتفا ننموده و حتي گفته‎اند كه وقتي سالك از مرحله طريقت عبور نمايد و به حقيقت نائل گردد ديگر تكاليف شرعي از او برداشته شده و ملزم به رعايت شرع نمي‎باشند. و عمل به شرع داراي مصلحت نيست. بديهي است كه اين ادعا براي هيچ مسلماني قابل قبول نمي‎باشد و نمي‎تواند آن را بپذيرد. زيرا اوامر و نواهي كه در شرع معين گرديد داراي مصلحت مي‎باشند و هيچ كس در هر مقام و مرحله‎اي كه باشد از تكاليف شرعي معاف نيست چون مقام عبوديت و بندگي اقتضاي تكليف را دارد. و معافيت از آن فقط براي اطفال، ديوانگان و بيماراني است كه توان قدرت آن را ندارند. صوفيه آية ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون؛ من جن و انس را نيافريدم جز براي اينكه عبادتم كنند. به «الا ليعرفون» معنا نموده‎اند و گفته‎اند كه چون سالك در مرحلة حقيقت به خدا مي‎رسد قلم تكليف از او برداشته مي‎شود و ديگر نياز به عبوديت و بندگي ندارد. معلوم نيست كه اين مطلب را صوفيه از كدام دين آورده‎اند و به طور قطع چنين چيزي در اسلام وجود ندارد. زيرا هيچ كس در عبوديت و بندگي به مرحله انبياء و ائمه و خصوصاً پيامبر اسلام _ صلّي الله عليه و آله _ نمي‎تواند برسد و شناخت آنها از خداوند در حدي است كه براي هيچ كس ديگر ممكن نمي‎باشد. و سيرة عملي آنها براي همة مسلمانان حجت است. و هيچ كدام از آنها چنين چيزي كه صوفيه به آن قائل‎اند، نگفته‎اند و تا آخر عمر عمل به شريعت را ترك ننموده‎اند. علاوه بر اين هر كس شناختش نسبت به خداوند سبحان كاملتر باشد عبوديت و بندگي او نيز بيشتر خواهد بود چون عظمت خدا را بيشتر درك مي‎كند و به عجز و ناتواني خويش پي مي‎برد. از اين رو امام علي ـ عليه السلام ـ كه صوفيه به دروغ ادعاي پيروي از آن حضرت را دارند در هر شب هزار ركعت نماز مي‎خواند. و در حالي شربت شهادت را نوشيد كه در محراب عبادت مشغول فريضة صبح بود. امام حسين سرور و سالار شهيدان كه تمام هستي خويش را براي خدا در طبق اخلاص گذاشت، در شب عاشورا كه آخرين شب حيات اوست به عبادت مي‎پردازد. و حتي در ظهر عاشورا در ميدان جنگ با ياران اندك خويش در اول وقت نماز ظهر را بجا مي‎آورند. آيا شناخت امام علي ـ عليه السلام ـ و امام حسين ـ عليه السلام ـ نسبت به خداي سبحان بيشتر است يا صوفيان بي‎خرد و بي‎عاري كه دين را وسيله و ابزار براي خواسته‎هاي نامشروع خويش قرار داده و هميشه دم از مي، ميخانه و شرب و... مي‎زند و آرزوي جز آنها ندارند؟ با توجه به آنچه گذشت روشن مي‎گردد كه جاي اين پرسش كه «آيا جدايي شريعت از طريقت مبناي عقلي دارد يا نه» باقي نمي‎ماند زيرا سؤال فوق در صورتي درست است كه ما طريقت را به رسميت شناخته باشيم و آن را به عنوان يك واقعيت مورد تأييد اسلام بپذيريم آنگاه اين سؤال مطرح مي‎شود كه آيا جدائي شريعت از طريقت مبناي عقلي و علمي دارد يا نه، بديهي است كه محور سؤال جدائي و عدم آن است. وقتي ثابت گرديد كه طريقت اصطلاحي است كه صوفيان براي رهايي از عمل به شريعت، ساخته و پرداخته‎اند ديگر اين سؤال موضوعاً منتفي مي‎گردد. .

مرجع:

ایجاد شده در 1400/10/19



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image