انگیزه منکران معاد /

تخمین زمان مطالعه: 11 دقیقه

T}انگیزه هاى انکار معاد{T با این که عقل، هیچ مانعى براى امکان معاد نمى یابد، بلکه لزوم آن را ثابت مى کند و فطرت انـسـان نـیـز بـر لزوم آن تـاءکـیـد دارد، بـا وجـود ایـن در طـول تـاریـخ انـسـان هاى فراوانى منکر معاد شده اند و زندگى بعد از مرگ را توهم، خواب و خـیـال شمرده اند. منکران معاد استدلال محکمى بر نظر خود ندارند و فقط برمبناى گمان و حدس به انکار آخرت پرداخته اند. قرآن کریم مى فرماید:A}«وَمَا لَهُم بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلا یَظُنُّونَ{A؛ V}(جاثیه : ۲۴){V و به این مطلب (نفى و نبودن زندگى غیر از زندگى دنیا) هیچ دانشى ندارند و جز گمان نمى برند».


انگیزه هاى انکار معاد با این که عقل، هیچ مانعى براى امکان معاد نمى یابد، بلکه لزوم آن را ثابت مى کند و فطرت انـسـان نـیـز بـر لزوم آن تـاءکـیـد دارد، بـا وجـود ایـن در طـول تـاریـخ انـسـان هاى فراوانى منکر معاد شده اند و زندگى بعد از مرگ را توهم، خواب و خـیـال شمرده اند. منکران معاد استدلال محکمى بر نظر خود ندارند و فقط برمبناى گمان و حدس به انکار آخرت پرداخته اند. قرآن کریم مى فرماید:«وَمَا لَهُم بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلا یَظُنُّونَ؛ (جاثیه : 24) و به این مطلب (نفى و نبودن زندگى غیر از زندگى دنیا) هیچ دانشى ندارند و جز گمان نمى برند». «وَ اءَنَّهُمْ ظَنُّوا کَمَا ظَنَنتُمْ اءَن لَن یَبْعَثَ اللَّهُ اءَحَدا؛ آنـهـا [نـیـز] آن گونه که [شما] پنداشته اید، گمان برند که خدا هرگز کسى را زنده نخواهد گردانید». انکار معاد, بى دلیل است : یکى از شیوه هاى احتجاج قرآن با صاحبان عقاید باطل این است که از آنان, مطالبه دلیل مى کند تا روشن شود که عقاید ایشان پایه عقلى و منطقى ندارد, چنان که در چندین آیه, آمده است: قل هاتوا برهانکم... 1. بگو (اى پیامبر) دلیلتان را بیاورید. و در موارد مشابهى با این لحن مى فرماید که صاحبان این عقاید نادرست, «علم» و اعتقاد مطابق با واقع و مستند به برهان ندارند بلکه به «ظن» و گمان بى دلیل و مخالف با واقع, بسنده کرده اند.2 و در مورد منکرین معاد هم مى فرماید: و قالوا ما هى الا حیاتنا الدنیا نموت و نحیى و ما یهلکنا الا الدهر و ما لهم بذلک من علم ان هم الا یظنون.3 و (کافران) گفتند: جز این زندگى دنیا حیاتى نیست که مى میریم و زندگى مى کنیم و جز روزگار, چیزى ما را نابود نمى کند (در صورتى که) به این مطلب, علمى ندارند و تنها گمانى مى برند. هم چنین در آیات دیگرى بر این نکته, تاکید شده که انکار معاد, تنها گمان بى دلیل و نادرستى است 4. البته ممکن است گمانهاى بى دلیل در صورتى که موافق هواى نفس باشد مورد قبول هوى پرستان, واقع شود 5 و در اثر رفتارهاى متناسب با آنها و ارتکاب گناهان تدریجاً به صورت اعتقاد جزمى, جلوه کند6 و حتى شخص بر چنین اعتقادى پافشارى نماید.7 قرآن کریم, سخنان منکرین معاد رانقل کرده است که غالباً چیزى بیش از استبعاد نیست و احیاناً اشاره به شبهات ضعیفى دارد که منشا استبعاد و شک در امکان معاد شده است 8. از این رو, از یک سو, پدیده هاى مشابه معاد را یادآور مى شود تا رفع استبعاد گردد9, و از سوى دیگر به پاسخ شبهات, اشاره مى کند تا هیچ گونه شبهه اى باقى نماند و امکان وقوعى معاد, کاملاً تثبیت شود. ولى به این مقدار, اکتفا نمى کند و علاوه بر حتمى بودن این وعده الهى و اتمام حجت بر مردم به وسیله وحى, به برهان عقلى بر ضرورت معاد نیز اشاره مى کند . 1ـ بقره 111/, انبیا 24/, نمل 64/. 2ـ موئمنون 117/, نسا 157, انعام 100/, 119, 148, کهف 5/, حج 3/, 8, 71, عنکبوت 8/, روم 29/, لقمان 20/, غافر 42/, زخرف 20/, نجم 28/. 3ـ جاثیه 24/. 4ـ قصص 39/, کهف 36/, ص 27/, جاثیه 32/, انشقاق 14/. 5ـ القیامه 5/. 6ـ روم 10/, مطففین 10/ـ14. 7ـ نحل 38/. 8ـ هود 7/, اسرا 51/, صافات 16/, 53, دخان 34/ـ36, احقاف 18/, ق 3/, واقعه 47/ـ48, مطففین 12/ـ13, نازعات 10/ـ11. 9ـ امورى که مثل یکدیگرند در همان جهت مماثلت, حکم واحدى خواهند داشت ; خواه حکم به امکان باشد و خواه حکم به عدم امکان «حکم الامثال فى ما یجوز و مالا یجوز واحد». محمد تقى, مصباح یزدى, آموزش عقاید, ج 3, صص 63 ـ 37 در ایـن مجال، مهم ترین انگیزه هاى انکار معاد یعنى ظاهربینى، شبهه ها و استبعادها، دلبستگى و گریز از قید و مسئولیت مورد بررسى قرار مى گیرند. 1. ظاهر بینی: بـسـیـارى به ظاهر بینى و عدم تعمّق و تدبّر خو کرده اند. آنان فقط چیزهایى را مى پذیرند کـه قـابـل درک بـا حـواس ظـاهـرى بـاشـد و اگـر مـطـلب و مـعـنـایـى قابل درک با حواس ظاهرى نباشد، از آن غفلت مى ورزند و بدان اعتنا نمى کنند. مباحث معاد نیز از مـباحثى است که با حواس ظاهرى قابل درک، مشاهده و اثبات نیست . روح، برزخ، قیامت، تجسم اعـمـال، نـعـمـت هـاى بهشت، عذاب هاى جهنم و... مباحثى دقیق و لطیف اند که فهم آنها، ذهن صاف و نقّاد مى طلبد و ظاهربینان سطحى نگر از درک آن ناتوان اند. قرآن با اشاره به این گروه مى فرماید: از زنـدگـى دنیا، ظاهرى را مى شناسند و حال آن که از آخرت غافلند. آیا در خودشان به تفکر نپرداخته اند؟ خداوند، آسمان ها و زمین و آنچه را که میان آن دو است، جز به حق و تا هنگامى معین، نـیـافـریـده اسـت و [بـا ایـن هـمـه ] بـسـیـارى از مـردم لقـاى پـروردگـارشـان را سـخـت منکرند. 2. شبهه ها و استبعادها: بـسیارى از منکران با استناد به شبهه ها و استبعادها از پذیرش معاد امتناع مى ورزند. آنان چون زنـده شـدن مـرده اى را کـه اجـزاى آن پـوسـیـده و پـراکـنـده شـده، بـعـیـد و مـشـکـل مـى دانـنـد و خـود را از انـجـام آن نـاتـوان مـى بـینند، به انکار قیامت و معاد برمى خیزند. عـامل بسیارى از شبهه ها نیز تصویر غلطى است که از مرگ و قیامت وجود دارد. بسیارى مرگ را مساوى نیستى پنداشته اند و با توسل به محال بودن بازگشت دوباره معدوم و نیست شده، زنده شـدن دوبـاره انـسـان را مـحال شمرده، قیامت را انکار کرده اند و بسیارى نیز چون نتوانسته اند مسائل مربوط به معاد و قیامت را با عقل خود توجیه و درک کنند، آنها را انکار کرده اند. لازم بـه توضیح است که گزاره هاى دینى از جمله گزاره هاى مربوط به معاد را مى توان به سه نوع تقسیم کرد: الف ـ خردپذیر؛ گزاره هایى که وقتى با تاءمّل عقلى در آنها بنگریم، هیچ منعى در پذیرش آن هـا نـمـى یـابیم و استدلال عقلى را پشتوانه آن ها مى بینیم . گزاره هاى «خداوند یگانه است »؛ «خداوند عادل است » و... از این نوع اند. ب ـ خـردگـریـز؛ گـزاره هـایى که عقل در پذیرش آنها منعى نمى یابد و راهى براى نفى آنها نـدارد ولى در اثـبـات آنـها نیز توانا نیست ؛ البته با توجه به بعید بودن و خارج از توان عـادى بـودن آن گـزاره هـا، عـقـل از پـذیـرش آنـهـا احـسـاس گریز دارد. از نظر ابن سینا «معاد جـسـمـانـى » از گـزاره هـایـى اسـت کـه عـقـل تـوان اثـبـات آن را نـدارد و فقط باید تعبّداً به نقل آن را پذیرفت . ج ـ خـرد سـتـیـز؛ بـعـضـى گـزاره هـاى مـنـسـوب بـه دیـن، خـرد سـتـیـزنـد یـعـنـى عـقـل از پـذیـرش ‍ آنـهـا امـتـناع دارد و دلیل محکم بر نفى آنها دارد. این چنین گزاره هایى گرچه مـنـسـوب بـه دیـن مـى بـاشـنـد؛ ولى نـتـیـجـه تـحـریـف هـایـى هـسـتـنـد کـه در دیـن اعـمـال شـده و بـه عـنـوان دیـن بـه مردم ارائه گردیده اند. تثلیث و سه گانگى خداوند در عین یگانگى از گزاره هاى دینى خردستیز است . یـکـى از عـوامـل انکار معاد، وجود گزاره هاى نوع دوم در مباحث مربوط به معاد است . گزاره هایى کـه بـراى عـوام و عـقـل هاى سطحى و کم عمق سنگین است . آیات حاکى از استبعادهاى منکران ناظر بـه هـمـیـن گـزاره هاى نوع دوم است . براى یک انسان عوام و سطحى نگر بسیار سنگین است که بپذیرد انسانى که مرده و استخوان هاى بدنش پوسیده و پودر شده، دوباره زنده مى گردد: «وَضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَنَسِیَ خَلْقَهُ قَالَ مَن یُحْیِی الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ ؛ (یس : 78) و براى ما مثلى آورد و آفرینش خود را فراموش کرد؛ گفت : «چه کسى این استخوان ها را که چنین پوسیده است، زندگى مى بخشد؟». «مـرگ را نـیـسـت شدن و پایان نهایى زندگى دانستن » نیز از شبهه ها و تصورات غلطى است که بسیارى را به انکار معاد واداشته است . آن کس که مرگ را مساوى نیست و نابود گردیدن مى پـنـدارد و مـعـاد را بـازگـرداندن معدوم تصور مى کند، عقلش با گزاره «تجدید حیات معدوم» ستیز دارد و نمى تواند آن را بپذیرد. از آنجا که اعتقاد به معاد، از اعتقادهاى تحول زا، مبارزپرور و قاطعیت بخش است و انسان ها را از پـذیـرش ظـلم و سـتـم جـبـّاران و استثمار زراندوزان بازمى دارد، امامان کفر، زراندوزان و جبّاران تـاریـخ بـراى تـداوم سـلطـه خـود بـر مـحـرومـان بـه تـرویـج کـفـر و جـهـل همت گمارده اند و با دامن زدن به شبهه ها و استبعادها، توده مردم را از ایمان آوردن به معاد منصرف کرده اند: و اشراف قومش که کافر شده و دیار آخرت را دروغ مى شمردند و در زندگى دنیا آنها را مرفّه ساخته بودیم گفتند: ... آیا به شما وعده مى دهد که وقتى مردید و خاک و استخوان شدید، شما از گور بیرون آورده مى شوید؟ وه، چه دور است آنچه وعده داده مى شوید. دلبستگى ها عـلاقـه و دلبـسـتـگى از عوامل تاءثیرگذار قوى بر بینش و فکر انسان است . انسان اگر به چـیـزى دلبـستگى داشت، نسبت به مخالف و ضد آن نفرت پیدا مى کند و علاقه و دلبستگى اش بـاعـث مـى شـود کـه عـیـوب مـطـلوبـش را نـبـیـنـد، بـلکـه عیب هاى مطلوبش ‍ در نظر او زیبایى و جمال جلوه کند. انسان کامیاب و بهره مند از نعمت هاى دنیا نیز چنان به آنچه دارد دلبسته و مسرور مى گردد که بـدون تعقل و تدبر نقص مهم نابودپذیرى آنها را نمى بیند و آنها را جاودانه پنداشته و به انکار آخرت مى پردازد. قرآن مى فرماید: و اگر پس از زیانى که به او رسیده، از جانب خود رحمتى به او بچشانیم، قطعا خواهد گفت : من سزاوار آنم و گمان ندارم که رستاخیز برپا شود. عـشـق بـه دارایى ها، آرزوى رسیدن به مطلوب ها و خوف از دست دادن ها، انسان دنیاگرا و بهره مـنـد را بـه سوى انکار آخرت سوق مى دهد. قرآن داستان دو دوست را یادآور مى شود که یکى از آنان از مواهب دنیا بهره مند بود و همین بهره مندى او را در لبه پرتگاه کفر قرار داد: و بـراى آنـان آن دو مـرد را مـثـل بـزن کـه به یکى از آنها دو باغ انگور دادیم و پیرامون آن دو [بـاغ ] را بـا درختان خرما پوشاندیم و میان آن دو کشتزارى قرار دادیم . هر یک از این دو باغ، مـحـصـول خـود را [بـه مـوقـع ] مى داد و از [صاحبش ] چیزى دریغ نمى ورزید، و میان آن دو باغ نـهـرى روان کـرده بـودیـم ... و در حـالى کـه بـه خـویـشـتـن سـتـمـکـار بـود، داخـل بـاغ شـد [و] گـفـت : «گـمـان نـمـى کـنـم ایـن نـعـمـت هـرگـز زوال پذیرد و گمان نمى کنم که رستاخیز بر پا شود.» ایـن فـرد وقـتـى بـه بـاغ، محصول فراوان و دیگر دارایى هایش نگاه مى کند، چنان مجذوب مى شـود کـه تـصـور از دسـت دادن آنـهـا بـرایـش تـحـمل ناپذیر مى شود و براى این که رنج این تصور را از خود دور کند، به انکار آخرت مى پردازد. گریز از قید و مسؤ ولیت انـسـان بـه حـسـب طبع مادى خود، خواستار آزادى بى قید و شرط است و نمى خواهد هیچ حدّ، قید و مـسـؤ ولیـتى داشته باشد. عامل اصلى انکار قیامت از نگاه قرآن، در همین نکته نهفته است . اعتقاد بـه مـعـاد و روز بازپرسى، پاداش و جزا مسؤ ولیت آور است و براى انسان قید و حد ایجاد مى کـنـد. معتقد به معاد نمى تواند هر چه دلش مى خواهد انجام دهد، باید از انجام کارهایى خوددارى ورزد، وظـایـف و مـسـؤ ولیـت هـایى را متوجه خود مى بیند که شانه خالى کردن از انجام آنها به معناى تن سپردن به قهر و غضب خداوند است . این اعتقاد با توجه به آثار و پى آمدهاى ناشى از آن با خواهش هاى نفسانى و ولنگارى طلبى و بى قیدى ناسازگار است و انسانى که حکومت خـواهـش هـاى نـفسانى را بر وجود خویش پذیرفته و به هر ظلم، فسق و فجورى دست مى زند، بـراى قـانـع کـردن وجـدان سـرزنـشـگـر خـویـش بـه شـبـهـه هـا و اسـتـبـعـادهـا مـتـوسـل مـى شـود و بـا کـمـک گـرفتن از آنها، آخرت را انکار مى کند تا ترس ‍ از کیفر را کنار گـذاشـتـه، عیش خود را مکدّر نسازد. از نگاه قرآن، اقدام انکارگرانه بسیارى از کسانى که در پـس شـبـهـه هـا و اسـتـبـعـادهـا مـوضـع گـرفـتـه بـودنـد، نـاشـى از ایـن عامل است و آن ادعاها براى توجیه ظاهرى انکارشان بوده است . به آیات زیر توجه فرمایید: ـ آیـا انـسـان مـى پـنـدارد که هرگز استخوان هاى او را جمع نخواهیم کرد؟ آرى قادریم که (حتى خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتب کنیم ! (انسان شک در معاد ندارد) بلکه او مى خواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت ) در تمام عمر گناه کند! ـ آنـان کـه روز جـزا را دروغ مى پندارند ـ و جز هر تجاوز پیشه گناهکارى آن را به دروغ نمى گـیـرد... ـ نـه چـنـیـن اسـت، بـلکـه آنـچـه مـرتـکـب مـى شـدنـد زنـگـار بـر دل هایشان بسته است . ـ کـافـران گـفتند: این چیز عجیبى است ! آیا هنگامى که مردیم و خاک شدیم (دوباره به زندگى بـازمـى گردیم )؟! این بازگشتى بعید است ! ... آنها حق را هنگامى که به سراغشان آمد تکذیب کردند؛ از این رو پیوسته در کار پراکنده خود متحیرند! در این آیات زعم و گمان منکران معاد ذکر شده و بعضى شبهه ها و استبعادهاى آنان مطرح گشته اسـت ولى پـس از آن تـصـریـح شـده کـه ایـن شـبـهـه هـا و اسـتـبـعـادهـا عـامـل اصـلى و واقـعـى انـکـار مـعـاد از طـرف آنـان نـیـسـت، بـلکـه آنـان دنبال آزادى بدون قید و شرط هستند و مى خواهند از مسؤ ولیت فرار کنند و چون اعتقاد به معاد با ایـن خـواسـتـه آنـان مـنـافـات دارد بـه تـکـذیـب مـعـاد بـرمـى خـیـزنـد تـا بـراى رسـیـدن بـه آمال نفسانى خود هیچ مانعى نداشته باشند. http://www.tooba-ir.com/_book/aqayd/aghl/aghl0001.htm .

پرسمان دانشگاهیان

مرجع:

ایجاد شده در 1401/03/25



0 دیدگاه
برای این پست دیدگاهی وجود ندارد

ارسال نظر



آدرس : آزمايشگاه داده کاوي و پردازش تصوير، دانشکده مهندسي کامپيوتر، دانشگاه صنعتي شاهرود

09111169156

info@parsaqa.com

حامیان

Image Image Image

همكاران ما

Image Image